سفارش تبلیغ
صبا ویژن

293) سوره معارج (70) آیه 22 إِلاَّ الْمُصَلِّی

بسم الله الرحمن الرحیم

293) سوره معارج (70) آیه 22 

إِلاَّ الْمُصَلِّینَ

ترجمه

به جز نمازگزاران؛

نکات ترجمه

«الْمُصَلِّین»

جمع «مُصَلّی» است که این کلمه اسم فاعل از ماده «صلو» [یا «صلی»] است[1] که به باب تفعیل (صلّی، یصلّی) رفته است؛ و استعمال آن در معنای «نماز» متعارف است. اما در اینکه اصل و خاستگاه این واژه چیست، بین اهل لغت اختلاف فراوانی است. اغلب معتقد به وجود دو معنای مستقل برای «صلو» و «صلی» هستند؛[2] و اکثراً معنای دعا و نماز و عبادت را برای «صلو» و آتش زدن و برافروختن را معنای «صلی» می‌دانند[3] که درباره این معنای دوم در جلسات 163 و 197 توضیحاتی داده شد.

مرحوم مصطفوی بر این باور است که «صلی» (به معنای آتش و برافروختن) در اصل از زبان عبری گرفته شده؛ اما ماده «صلو» یک ریشه در زبانهای سریانی و آرامی دارد، که از آن زبان‌ها به زبان عبری هم منتقل شده و در همه این زبانها به معنای «یک عبادت مخصوص [= نماز]» بوده؛ اما در همین ماده در خود زبان عربی به معنای هرگونه «ثناگویی» به کار رفته؛ و نهایتا در «صلات» به معنای نماز، ظاهرا هر دو مولفه به هم پیوند خورده است؛ اما وقتی این کلمه با حرف «علی» می‌آید معنای دوم (مدح و ثنا) غلبه دارد؛ مثلا: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ» (احزاب/56) «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ» (احزاب/43) «صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم»‏ (توبه/103) که اگر بتوان این را یک قاعده کلی دانست، آنگاه آیه «وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَدا» (توبه/84) نه به معنای نهی از «نماز خواندن بر منافق» بلکه به معنای نهی از «ثنا کردن بر منافق» [= بعد از مرگش از او بخوبی یاد کردن] می‌باشد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص272-275)

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمودند: مَثَلِ نماز، مَثَلِ ستون خیمه است؛ هنگامی که ستون پابرجا باشد، طنابها و میخها و پارچه خیمه فایده دارد؛ اما همین که ستون بشکند نه طنابی به درد می‌خورد و نه میخی و نه پارچه‌ای.

الکافی، ج‏3، ص266

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الصَّلَاةِ مَثَلُ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ نَفَعَتِ الْأَطْنَابُ وَ الْأَوْتَادُ وَ الْغِشَاءُ وَ إِذَا انْکَسَرَ الْعَمُودُ لَمْ یَنْفَعْ طُنُبٌ وَ لَا وَتِدٌ وَ لَا غِشَاء.

2) از امام کاظم ع روایت شده است: هنگامی که پدرم در بستر مرگ به من فرمود:

پسرم!  شفاعت ما به کسی که نماز را سبک می‌شمرد، نمی‌رسد.

الکافی، ج‏3، ص270

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع:

إِنَّهُ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاةُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ.

3) در فرازی از زیارت امیرالمومنین ع در روز غدیر خم که توسط امام حسن عسکری از نحوه زیارت کردن پدرشان (امام هادی ع) روایت شده است:

خداوند متعال درجه شما بالاتر از همه امت قرار داد و منزلت شما را رفعت بخشید و فضل و برتری شما را آشکار کرد و شما را بر همه جهانیان شرافت بخشید، پس «هرگونه پلیدی را از شما دور کرد و کاملا تطیرتان نمود» (احزاب/33) که خداوند عز و جل فرموده است: « بدرستی که انسان «هلوع» [= بسیار آزمند و بی‌تاب]  آفریده شده است؛ هنگامی که بدی به او رسد، بسیار بی‌تاب؛ و هنگامی که خوبی به او رسد، بسیار منع‌کننده؛ به جز نمازگزاران» (معارج/19-22)؛ پس خداوند متعال پیامبرش مصطفی ص و تو را - ای سید اوصیاء - از جمیع خلایق استثنا کرد ...

المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص279

أَخْبَرَنِی الْفَقِیهُ الْأَجَلُّ أَبُو الْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِیلَ الْقُمِّیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الْفَقِیهِ الْعِمَادِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیِّ، عَنْ أَبِی عَلِیٍّ، عَنْ وَالِدِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ رُوحٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ الْعَمْرِیِّ، عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ، عَنْ أَبِیهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا، وَ ذَکَرَ أَنَّهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ فِی السَّنَةِ الَّتِی أَشْخَصَهُ الْمُعْتَصِمُ.

... قَدْ أَعْلَى اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَکُمْ، وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَکُمْ، وَ أَبَانَ فَضْلَکُمْ، وَ شَرَّفَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ، فَأَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً، قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: «إن الإنسان خلق هلوعا إذا مسه الشر جزوعا و إذا مسه الخیر منوعا إلا المصلین» فَاسْتَثْنَى اللَّهُ تَعَالَى نَبِیَّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَنْتَ یَا سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ...

تدبر

1) «إلا الْمُصَلِّین»

انسانی که اهل نماز نباشد، در برابر شر، مضطرب می‌شود و در برابر خیر، منع‌کننده. در هر دو صورت، دست و پای خود را گم می‌کند. چه ربطی هست بین نمازگزاری و این گونه نشدن؟

در جلسه290، تدبر1، اشاره شد که یک حقیقت عظیم ماورایی را با یک بدن مادی درآمیخته‌اند. مشکل این است که در افق ماده گیر افتاده‌ایم؛ نماز یادآوری مکرر این است که ما مال اینجا نیستیم و به حقیقتی برتر گره خورده‌ایم؛ که با اتصال به او، نه سختی و بدی‌ای ما را می‌تواند از پا درآورد (اگر او نخواهد) و نه مال و ثروت و هر خیری که به ما داده، واقعا مال ماست که بخواهیم از دیگران منعش کنیم.

2) «إلا الْمُصَلِّین»

 «الا» استثناء از چه چیزی است؟

الف: استثناء از از کل سه جمله قبل، در واقع استثناء در نحوه آفرینش انسان (هلوع بودن) است؛ آنگاه این استثناء چند معنی می‌تواند داشته باشد:

الف.1 این مربوط به اصل آفرینش است که آیه اشاره به نحوه خاصی از آفرینش برخی انسانها دارد که مهمترین ویژگی آنها این است که «نمازگزارند» (حدیث3)

الف.2. «هلوع» بودن خصلتی است که در آفرینش انسان قرار داده شده، اما با نمازگزار بودن می‌توان بر این خصلت فائق آمد و آن را تحت مدیریت خود گرفت.

الف.3.

ب: استثناء فقط از دو جمله آخر است: آنگاه «هلوع» بودن یک ویژگی مربوط به انسان است که بعد مادی و معنوی را با هم دارد (جلسه 290، تدبر1)، آنگاه اگر به حال خود رها شود و خود را مدیریت نکند، جزوع و منوع [بسیار بی‌طاقت و منع کننده از خوبی‌ها] می‌شود؛ و اگر با نماز خود را مدیریت کند، همان خصلت مایه رشد سریع او می‌گردد. (توضیح بیشتر در تدبر1)

ب.2.

ج. استثناء فقط از جمله آخر است؛ آنگاه

ج.1. بشدت دنبال خوبی‌ها بوده (حرص) و کم‌تحملی در برابر سختی‌ها، یک امر عادی است؛ اما اینکه وقتی انسان به خیری رسید آن را از دیگران دریغ کند، امر نامطلوبی است که کسی که نمازگزار باشد به این وضعیت مبتلا نمی‌شود

ج.2

3) « إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً إلا الْمُصَلِّین»

کسی که واقعا نمازگزار باشد در برابر ناملایمات صبور است.

ثمره اخلاقی

آیا ما واقعا نمازگزاریم؟

4) « وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً، إلا الْمُصَلِّین»

کسی که واقعا نمازگزار باشد اهل بخل نیست

ثمره اخلاقی

آیا ما واقعا نمازگزاریم؟



[1] . اغلب ریشه آن را «صلو» دانسته‌اند چون جمع آن صلوات و مثای آن «صلوان» است (کتاب العین، ج‏7، ص153؛ المحیط فی اللغة، ج‏8، ص184) اما برخی آن را از ماده «صلی» دانسته‌اند (مانند راغب اصفهانی در پاورقی بعد)

[2] . مثلا: معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص300؛ اما در قابل برخی مانند راغب اصفهانی بعد از اینکه «صلاه» را در ذیل ماده «صلی: برافروختن آتش» آورده و می گوید «صلاه» به معنای دعا و عبادت است، دیدگاهی را مطرح می‌کند که معتقد است که «صلات» از «صلی» به معنای آتش گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نماز خود را از آتش جهنم حفظ می‌کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص491) و خودش درباره اینکه این دیدگاه را قبول دارد، موضعی نمی گیرد؛ ویا این قول مطرح شده که «صلات» از «صلیتِ العود بالنار: عود را با آتش گرم و نرم کردم» گرفته شده از این جهت که نمازگزار با نمازش در مقابل خدا نرم و خاشع می گردد (المصباح المنیر، ج‏2، ص346)

[3] .