سفارش تبلیغ
صبا ویژن

289) سوره حجر (15) آیه 50 وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ ال

بسم الله الرحمن الرحیم

289) سوره حجر (15) آیه 50 

وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ

ترجمه

و البته عذاب من هم آن عذاب دردناک است.

حدیث

1) از پیامبر خدا ص روایت شده است:

این آتشی که در دسترس شماست، یک جزء از هفتاد جزء آتش جهنم است که هفتاد بار خنک شده و آنگاه شعله‌ور گردیده؛ که اگر چنین نبود، پس از آنکه شعله‌ور می‌شد هیچ آدمی تحمل آن را نداشت [یا: توان خاموش کردنش را نداشت]؛

و بدرستی که [شخصی را] در روز قیامت می‌آورند و بر آتش می‌اندازند و چنان فریادی می‌کشد که هیچ فرشته مقرب و نبی مرسَلی [پیامبر فرستاده‌شده‌ای] نمی‌ماند مگر اینکه از جزع و فزع آن ناله به زانو درمی‌آید.

الزهد (حسین بن سعید کوفی اهوازی، قرن3)، ص101 (در تفسیر القمی، ج‏1، ص366 این مضمون از امام صادق ع روایت شده است)

الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

إِنَّ نَارَکُمْ هَذِهِ لَجُزْءٌ مِنْ سَبْعِینَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَ لَقَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِینَ مَرَّةً بِالْمَاءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا اسْتَطَاعَ آدَمِیٌّ أَنْ یُطِیقَهَا [یُطْفِئَهَا] إِذَا الْتَهَبَتْ وَ إِنَّهُ لَیُؤْتَى بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى تُوضَعَ عَلَى النَّارِ فَتَصْرَخُ صَرْخَةً [مَا] لَا یَبْقَى مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا جَثَا عَلَى رُکْبَتَیْهِ [لِرُکْبَتَیْهِ‏] فَزَعاً مِنْ صَرْخَتِهَا.

2) امیرالمومنین در عهدنامه‌ای محمد بن ابی‌بکر را به حکومت مصر منصوب می‌کند و در آن توصیه‌هایی به او کرده است. در فرازی از آن نامه آمده است:

... پس بندگان خدا، بترسید از مرگ و نزدیکى آن، و آمادگی لازم برای آن را کسب کنید؛ که مرگ، کارى بزرگ پیش مى‏آورد و حادثه‏اى سترگ همراه دارد: خیرى که هرگز شرّى با آن نیست، یا شرّى که همیشه از خیر تهى است. پس چه کسى به بهشت نزدیکترست از آن که براى بهشت کار می‌کند، و چه کسى به آتش نزدیکترست از آن که برای دوزخ کار می‌کند؟ا شما همچون شکارهایی هستید که مرگ از جایهاتان رانده است[1]، اگر بایستید شما را برباید و اگر بگریزید، به سر وقتتان آید، و پیوسته‏تر از سایه‏تان در پى شما آید. مرگ به پیشانیهاتان چسبیده است و دنیا در پس شما در پیچیده.

پس، از آتشى بترسید که ژرفاى آن عمیق است، و گرماى آن بى‏اندازه و عذاب آن تازه. سرایى که در آن رحمتى نباشد و فریادى نگردد شنوده، و نه بند اندوهى گشوده.

و اگر توانستید که هم از خدا سخت بترسید و هم بدو گمان نیکو برید، این دو را با هم فراهم آورید، که بنده گمان نیک به پروردگار خود بدان اندازه برد که از او بترسد، و نیکوگمان‏ترین مردمان به خدا کسى است که ترس وى از خدا بیشتر باشد...

نهج البلاغة مِنْ عَهْدٍ لَهُ ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ (نامه 27) (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص289-290)

 ... ٍ فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ فَإِنَّهُ یَأْتِی بِأَمْرٍ عَظِیمٍ وَ خَطْبٍ جَلِیلٍ بِخَیْرٍ لَا یَکُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لَا یَکُونُ مَعَهُ خَیْرٌ أَبَداً فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا وَ مَنْ أَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عَامِلِهَا وَ أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ، الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِیکُمْ‏ وَ الدُّنْیَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُم‏ فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِیدٌ وَ حَرُّهَا شَدِیدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِیدٌ دَارٌ لَیْسَ فِیهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِیهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِیهَا کُرْبَةٌ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ یَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ أَنْ یَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَیْنَهُمَا فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا یَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ وَ إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّه‏...[2]

3) به امام صادق ع عرض شد: گروهی هستند که خود را دوستدار و شیعه شما می‌خوانند اما مرتکب معصیت می‌شوند و می‌گویند [به مغفرت خدا] امید داریم.

امام ع فرمودند: دروغ می‌گویند، آنان دوستدار و شیعه ما نیستند؛

آنان کسانی‌اند که آرزوها آنها را در خویش فرو برده است؛

کسی که امید به چیزی دارد برایش می‌کوشد؛

و کسی که از چیزی می‌ترسد، از‌ آن فرار می کند.

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 68

وَ رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ قَوْماً مِنْ مَوَالِیکَ یُلِمُّونَ بِالْمَعَاصِی وَ یَقُولُونَ نَرْجُو

فَقَالَ کَذَبُوا لَیْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِکَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ الْأَمَانِیُّ مَنْ رَجَا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَیْ‏ءٍ هَرَبَ مِنْه‏.[3]

تدبر

1) «وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ»

خبر مهمی که خداوند بر ابلاغ آن به مردم تاکید داشت، (جلسه قبل، تدبر3) دو بند داشت؛ یکی اینکه خداوند غفور و رحیم است و دوم با همان اندازه تاکیدات («أنّ» + جمله اسمیه + ضمیر فصل (هو) + «الـ» بر روی خبر + توصیف عذاب به «الالیم: دردناک») اصرار دارد که خبر بده که عذاب خدا هم حقیقتا عذابی دردناک است.

درواقع، همان طور که در بند قبلی می‌خواست بگوید هیچکس نمی‌تواند بر این مغفرت من حد و حدودی بزند و جز به مشیت خودم به هیچ چیزی محدود نمی‌شود، در مورد عذاب خدا هم همین طور؛ یعنی هیچکس نمی‌تواند به بهانه رحمت خدا ویا هر چیز دیگری، خود را از عذاب خدا ایمن بشمرد (المیزان، ج12، ص180)

2) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛ وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ»

در آیات قبل، خداوند انسانها را در دو دسته گنجاند: تابعان شیطان، که جهنمی‌اند؛ و تقوی‌پیشگان، که بهشتی‌اند.

در این دو آیه، به پیامبر دستور می‌دهد که این خبر مهم را به مردم بدهد که هم مغفرت و رحمت خدا بی‌حد و اندازه است و هم عذاب خداوند کاملا جدی و البته بشدت دردناک.

یعنی در هر صورت کسی و چیزی از مشیت خدا خارج نیست و انسان باید بین خوف و رجا بماند: با چنان رحمتی جای ناامیدی نیست و با جدی بودن جهنم، جای آسودگی نیست. (المیزان، ج12، ص180)

به قول محتشم کاشانی:

به صد ثواب ازو گر چه ایمنی غلط است

به صد هزار خطا ناامیدیست خطا

http://ganjoor.net/mohtasham/divan-moh/ghaside-moh/sh3/


یعنی، از طرفی به قول قاآنی:

با اینهمه گناه نیم ناامید ازو

خواهم سیاه‌نامه‌ی خود را سپید ازو[4]

http://ganjoor.net/ghaani/tarkibgh/sh4/


و از طرف دیگر، به قول حافظ:

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh276/

3) «وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ»

عذاب خدا واقعا ألیم و دردناک است؛ این آیه بخوبی نشان می‌دهد توجیهات برخی افراد که می‌کوشند به بهانه رحمت عذاب جهنم را انکار کنند و عذاب را از به معنای «عذب و گوارا» توجیه نمایند، ناموجه است.

شبهه1

خداوند با وجود رحمت گسترده‌اش، آیا واقعا برخی را عذاب می‌کند؟

پاسخ:

خدا به انسان اختیار داده، و اختیار معنی ندارد مگر اینکه انسان بتواند کار بد هم انجام دهد.

باطن کار بد، شقاوت و بدبختی است؛ در واقع، عذاب‌های اخروی، همگی آشکار شدن باطن کارهای بد انسانهاست در روز قیامت؛ و معنی ندارد کسی کاری را انجام دهد، بعد انتظار داشته باشد که خداوند او را با باطن کار خویش مواجه نسازد.

تمثیل

عبور بی‌احتیاط یک عابر از یک اتوبان پر تردد حتما منجر به تصادف وی می‌شود. اگر به شخصی تذکر داده شد ولی اعتنا نکرد و به خاطر یک لحظه غفلت، یک عمر فلج شد، ربطی ندارد به اینکه خدا رحمت دارد یا ندارد!

شبهه2

اگر عذابها باطن کار ماست، بخشش و رحمت خدا چگونه ممکن است؟

پاسخ

اراده و مشیت خداوند فوق هر چیزی است. خاصیت آتش سوزانندگی است، اما این سوزانندگی را هم خدا به آتش داده، و اگر نخواهد، نمی‌سوزاند؛ چنانکه بر ابراهیم ع سرد شد. قیامت هم همین‌طور. خاصیت هر چیزی را خدا در او قرار داده، و به ما هم خبر داده که اگر گناه کنید طبیعی است که بسوزید و به عذاب دردناک مبتلا شوید. در عین حال، به ما خبر داده که مشیت خدا فوق هر چیزی است و اگر گناه کردید، فکر نکنیم که دیگر چاره‌ای نمانده. اگر واقعا به آغوش خدا برگردیم، خدایی که آتش را بر حضرت ابراهیم، سرد و سلامت کرد، با ما هم می‌تواند چنین کند.

4) «وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ»

آمدن «الـ» بر روی خبر دلالت بر حصر دارد؛ و آمدن ضمیر فصل (هو) این انحصار را موکد می‌سازد: یعنی فقط عذاب من است که عذاب الیم است؛

ظاهرا می‌خواهد بفرماید اگر شدت عذاب مرا بدانید دیگر هیچ سختی و عذابی را دردناک نمی‌شمرید؛

 به قول امیرالمومنین ع در دعای کمیل: «هذا ما لا تقوم له السماوات و الارض فکیف بی؟ این چیزی است که آسمانها و زمین تحملش نتوانند کرد، آن وقت من چه کنم؟»

ثمره در سبک زندگی

کسی که بفهمد تنها عذاب خداست که حقیقتا دردناک است، تحمل هر دردی در این دنیا در راه خدا برایش آسان می‌شود.

وقتی انسان احوالات برخی از شیعیان در زندانهای مخوف امویان و عباسیان در صدر اسلام، ویا انقلابیون در زمان شاه ویا اسراء در زندان‌های صدام را می‌شنود، تعجب می‌کند که چگونه توانسته‌اند سالها چنان شکنجه‌هایی را تحمل کنند و با این حال، کسی ویا خبری را لو ندهند.

ظاهرا آنان، برخلاف امثال من که از حال آنها در تعجبیم، سخنان قرآن را در عمق جان باور دارند!

5) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛ وَ أَنَّ عَذابی‏ هُوَ الْعَذابُ الْأَلیمُ»

در آیات 42 تا 50 سوره حجر خداوند دوبار انسانها را در دو دسته گنجاند؛ اما در این دوبار دو گونه سخن گفت:

آنجا که از عمل خود انسانها سخن گفت (42-48)، ابتدا به تابعان شیطان اشاره کرد که جهنمی‌اند و آنگاه سراغ تقوی‌پیشگان رفت که بهشتی‌اند.

اما اینجا که از موضع خدا سخن می‌گوید (49-50)، ابتدا سخن از مغفرت و رحمت بود، سپس اشاره به عذاب الیم.

شاید می‌خواهد بگوید:

اگر به خدا باشد، اغلب انسانها در درجه اول بهشتی‌اند؛

و اگر به شما باشد، از جهنم باید شروع کنیم؛

همان مضمونی که در بسیاری از ادعیه از معصومان ع آمده که:

اگر خدا به عدلش (یعنی بر اساس عمل انسان) بخواهد رفتار کند اغلب سزاوار عذابند؛ ولی اگر به فضلش (یعنی فقط بر اساس کَرَم خویش) بخواهد رفتار کند، اغلب را به بهشت می‌فرستد: اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِکَ، وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک‏ (صحیفه سجادیه، دعای دهم)[5]



[1] . تشبیه مرگ به شکارچی‌ها، که در صحرا با هیاهو کاری می‌کنند شکارها به حرکت درآیند و در مرآی و تیررس آنها قرار گیرند.

[2] . این فراز در نهج‌البلاغه هم با مطلب فوق شباهت دارد:

اعْمَلُوا لِیَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ وَ تُبْلَى فِیهِ السَّرَائِرُ وَ مَنْ لَا یَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ‏ عَنْهُ أَعْجَزُ وَ غَائِبُهُ أَعْوَز وَ اتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِیدٌ وَ قَعْرُهَا بَعِیدٌ وَ حِلْیَتُهَا  حَدِیدٌ وَ شَرَابُهَا صَدِید (نهج البلاغة، خطبه120)

[3]  این روایات در کتب اهل سنت نیز مضمونی مشابه مضون فوق دارد:

و أخرج عبد بن حمید و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن قتادة فی قوله نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ قال بلغنا ان نبى الله صلى الله علیه و سلم قال إن یعلم العبد قدر عفو الله لما تورع من حرام و لو یعلم قدر عذابه لجمع نفسه

و أخرج البخاری و مسلم و البیهقی فی الأسماء و الصفات عن أبى هریرة ان رسول الله صلى الله علیه و سلم قال ان الله خلق الرحمة یوم خلقها مائة رحمة فامسک عنده تسعة و تسعین رحمة و أرسل فی خلقه کلهم رحمة واحدة فلو یعلم الکافر کل الذی عند الله من رحمته لم ییأس من الرحمة و لو یعلم المؤمن بکل الذی عند الله من العذاب لم یأمن من النار (الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج‏4، ص102)

[4] . یا به قول ملای رومی،

نه به سحر ساحران، فرعونشان                  می‌کشید و گشت دولت عونشان؟

گر نبودی سحرشان و آن جحود                کی کشیدیشان به فرعون عنود؟

کی بدیدندی عصا و معجزات؟                   معصیت طاعت شد ای قوم عُصات

ناامیدی را خدا گردن زدست                    چون گنه مانند طاعت آمدست

چون مبدل می‌کند او سیئات                     طاعتی‌اش می‌کند رغم وشات

http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar1/sh166/


[5] و نیز این مناجات حضرت امیر ع در المصباح للکفعمی (ص376):

 إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَبِفَضْلِکَ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَبِعَدْلِکَ فَیَا مَنْ لَا یُرْجَى إِلَّا فَضْلُهُ وَ لَا یُخَافُ إِلَّا عَدْلُهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِفَضْلِکَ وَ لَا تَسْتَقْصِ عَلَیْنَا فِی عَدْلِک‏