سفارش تبلیغ
صبا ویژن

261) سوره حجر (15) آیه 23 وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی‏ وَ

بسم الله الرحمن الرحیم

261) سوره حجر (15) آیه 23

وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی‏ وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ

ترجمه

و به‌یقین این ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم؛ و ماییم که وارث [همگان] هستیم.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی وَ نُمیتُ‏»

در این عبارت، دست کم به شش صورت بر  فاعلِ احیاء و اماته (= ما) تاکید کرده است:

-         حرف «إنّ»

-         اسمیه بودن جمله

-         «لـ» مزحلقه (لام حرف تاکید است و در جایی که نتواند در ابتدای کلام بیاید در قسمت بعدی می‌آید)

-         خبرِ «إن» دوباره خودش یک جمله اسمیه است

-         ضمیر «ما» در فعل «نحیی» وجود داشته است، و لذا صرف گفتن «نحیی» یعنی «ما زنده می‌کنیم» با این حال، دوبار قبل از آن آمده است: «نا» + «نحن» (یعنی صرف نظر از اینکه جمله اسمیه دلالت بر تاکید می‌کند، آشکار کردن ضمیری که خود فعل بر آن دلالت دارد، نیز دلالت بر تاکید می‌کند)

«الوارِثُونَ»

وارثون، جمع کلمه ی «وارث» است؛ و وارث، اسم فاعل از ماده «ورث» است. این ماده به معنای آن است که چیزی از آنِ کسی باشد و [با مرگش] به دیگری منتقل گردد (معجم المقاییس اللغة، ج‏6، ص105) و به همین مناسبت گاه در جایی که انسان چیزی را بدون زحمت تصاحب کند (مثلا در آیه: «لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً: جایز نیست که از زنان به زور ارث ببرید» نساء/19) ویا چیزی که کاملا آماده و مهیا به کسی واگذار شود (وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها: و این بهشتی است که آن را به ارث بردید؛ زخرف/72) به کار می‌رود. هرچند، تعبیر «به ارث بردن بهشت» که در قرآن زیاد به کار رفته، شاید از این باب باشد که وراثت حقیقی آن است که انسان بعد از به دست آوردن میراث، دیگر نه زحمتی دارد و نه قرار است در قبال آنچه به ارث برده حساب و کتابی پس دهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص863-864). کاربرد تعبیر «وارث» در مورد خداوند هم ظاهرا بدین جهت است که او تنها کسی است که مطلقاً باقی و فناناپذیر است و همه امور نهایتا به او برمی‌گردد (مفردات ألفاظ القرآن، ص864؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏13، ص79). در دعایی که از پیامبر اکرم نقل شده ایشان می‌فرمایند:‌ «اللَّهُمَّ مَتِّعْنا بِأَسْماعِنا وَ أَبْصارِنا وَ قُوَّتِنا ما أَحْیَیْتَنا وَ اجْعَلْهُ الْوارِثُ مِنَّا: خدایا ما را از شنوایی‌ها و دیدگان و قوت‌مان مادامی که زنده هستیم بهره‌مند ساز و آنها را وارث ما قرار ده» (الإقبال، ج‏3، ص321) اینکه آنها را وارث ما قرار ده یعنی ما قبل از اینکه آنها را از دست دهیم، بمیریم.

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است که:

هنگامی که خداوند اهل زمین را بمیراند، آنگاه اهل آسمان دنیا را می‌میراند؛ سپس اهل آسمان دوم را؛ سپس اهل آسمان سوم را؛ سپس اهل آسمان چهارم را؛ سپس اهل آسمان پنجم را؛ سپس اهل آسمان ششم را؛ سپس اهل آسمان هفتم را می میراند؛ سپس میکائیل را می‌میراند [ یا فرمود: جبرئیل را] سپس جبرئیل را می‌میراند؛ سپس اسرافیل را؛ سپس ملک الموت را؛ سپس [برای بار دوم] در صور دمیده می‌شود و برانگیخته می‌گردند؛ سپس خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: «امروز مُلک و سلطنت از آنِ کیست؟» (غافر/16) آنگاه خود پاسخ می‌دهد و می‌فرماید «از آن خداوند» آفریدگارِ صورتبخش و عاری از هر عیب؛ و متعالی است خداوند «واحد قهار». سپس می‌فرماید: جباران کجایند؟ کجایند کسانی که در کنار من خدایانی را می‌خواندند؟ کجایند متکبران؟ و مانند این؛ آنگاه خلائق برانگیخته می‌شوند.

الزهد، ص90

الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ زَیْدٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: إِذَا أَمَاتَ اللَّهُ أَهْلَ الْأَرْضِ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ السَّادِسَةِ ثُمَّ أَمَاتَ أَهْلَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ ثُمَّ أَمَاتَ مِیکَائِیلَ قَالَ أَوْ جَبْرَائِیلَ ثُمَّ أَمَاتَ جَبْرَائِیلَ ثُمَّ أَمَاتَ إِسْرَافِیلَ ثُمَّ أَمَاتَ مَلَکَ الْمَوْتِ ثُمَّ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ بَعَثَ قَالَ ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟ فَیَرُدُّ عَلَى نَفْسِهِ فَیَقُولُ لِلَّهِ الْخَالِقِ الْبَارِئِ الْمُصَوِّرِ وَ تَعَالَى اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ثُمَّ یَقُولُ أَیْنَ الْجَبَّارُونَ؟ أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَدْعُونَ مَعِی إِلَهاً؟ أَیْنَ الْمُتَکَبِّرُونَ؟ وَ نَحْوَ هَذَا ثُمَّ یَبْعَثُ الْخَلْق‏.

تدبر

1) «وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی‏ وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ»

در آیات قبل به بیان نعمت‌های مختلفی پرداخت که خداوند آفریده است. این آیه به نوعی جمع‌بندی آن آیات است؛ در آیات قبلی، از تدبیر آسمانها و گسترش زمین و قرار گرفتن کوهها و رویش هر چیز متوازن و قرار دادن اسباب معیشت سخن گفت تا وزش بادها و بارش باران و ...؛ و در این آیه، علاوه بر تمام این تدبیرها، بیان کرد که حیات و مرگ [آغاز و انجام] هر چیزی هم به دست خداست؛ گویی خداوند متعال می‌فرماید تدبیر امر شما به دست ماست و ما بر شما احاطه داریم و شما را که نبودید زنده می‌کنیم و نهایتا هم شما را می‌میرانیم و بعد از شما همه فقط ما هستیم و همه چیز به ما برمی‌گردد. (المیزان، ج14، ص575)

2)‌ «وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی‏ وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ»

چرا تعبیر «ما زنده می‌کنیم و می‌میرانیم» را حداقل با شش تاکید در کلام بیان کرد (إنّ + جمله اسمیه + لـ + جمله اسمیه در خبر إنّ + «نا» + «نحن» (توضیح در «نکات ترجمه»)؟

الف. از این جهت که گاه گمان می‌شود که برخی از مرگ و زندگی‌ها به دست خدا نیست (المیزان، ج14، ص) [یعنی گاه صرف عوامل طبیعی را عامل حیات یا مرگ تلقی می‌کنیم و فراموش می‌کنیم که حقیقت مرگ و حیات دست خداست]

ب. چون در میان نعمتهای خدا، خود زندگی و مرگ دو نعمت عظیم است که اینکه این دو به دست خداست، بسیار مورد غفلت قرار می‌گیرد.

ج. ...

3) «نَحْنُ الْوارِثُونَ»

اگر وارث بودن خدا را جدی بگیریم، شناختمان از خود تغییر می‌کند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان، زمانی برای چیزی ارزش قائل می‌شود و به حفظ و نگهداری آن اهتمام می‌ورزد، که آن چیز واقعا از آنِ خود وی باشد؛ نه چیزی که برای بهره‌برداری موقتی در اختیار او قرار گرفته است. مثلا هر انسانی عموما بیشتر دلنگران حفظ منزل خود و تعمیرات آن است تا دلنگران حفظ مسافرخانه‌ای که از آنِ او نیست و تنها یک شب برای اقامت در اختیار او قرار گرفته است.

اگر این ضابطه را جدی بگیریم، آنگاه در اینکه چه چیزی واقعا دارایی ماست و چه چیزی دارایی ما نیست، تجدید نظر می‌کنیم. کسی که مرگ را جدی بگیرد، می‌فهمد که حقیقتا نه‌تنها مالک واقعی خانه و اتومبیل و سایر وسایل زندگیِ خود نیست (زیرا اینها به طور موقت در اختیار اویند و با مرگ همه را از او می‌ستانند) بلکه حتی مالک واقعی گوش و چشم و ... نیست و ما تنها و تنها مالک اندیشه‌هایی که در ما رسوخ کرده (باور قبلی، ایمان)، و نیز اعمال و کارهایمان هستیم که تا قیامت همراه ما خواهند بود.

این آیه هشدار می‌دهد که خداوند وارث همه چیزهای عالم است، و از جمله، وارث همه چیزهایی است که شما از آنِ خود می‌دانستید؛ اینها همه مال خداست، و شما همه را می‌گذارید و می‌روید.

پس دلتان مشغول اینها نشود و دلمشغولی‌تان تنها و تنها باورهایی باشد، که قرار است با آن زندگی کنید، و نیز اعمال و رفتاری، که تنها چیزی است که واقعا مالکش هستید و تا ابد برایتان می‌ماند.

بیهوده نیست که در منطق دین، همه چیز انسان، در گروی «ایمان» و «عمل صالح» است.

4) «وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیی‏ وَ نُمیتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ»

این آیات مقدمه آیات آفرینش انسان است؛ و از این جهت شبیه آیات سوره بقره و سوره اعراف است که در اولی قبل از ورود در بحث خلقت انسان (بقره/28)، و در دومی بعد از آن (اعراف/25) به اینکه مراحل زندگی و مرگ انسان که در دست خداست، اشاره شد. با این تفاوت که در آنجا، تاکید کلام به گونه‌ای بود که توجه انسان به خود این مراحل و جدی گرفتن این مراحل در انسان‌شناسی جلب می‌شد (توضیح: در جلسه245، تدبر2)، اما در این آیات بر این تاکید شده که این خداوند است که زنده کردن و میراندن (و در آیات بعد: زنده کردن مجدد) را انجام می‌دهد.

به نظر شما تفاوت این دو تاکید به چه دلیل است؟

این سوال را در گوشه ذهن خود نگهداریم؛ شاید با بررسی آیات مربوطه، و مقایسه آن با دو دسته آیات قبل (یعنی آیات سوره بقره و سوره اعراف) بهتر بتوان به این سوال پاسخ داد.