28) سوره شعراء (26) آیه 9 وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ
بسم الله الرحمن الرحیم
28) سوره شعراء (26) آیه 9 وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیم
ترجمه
و بدرستی که پروردگار تو قطعا تنها اوست که عزیز و رحیم است.
توضیح برخی لغات:
رب: برخی آن را به از باب «تربیت» دانستهاند که به معنای «شیءرا بتدریج در مسیر کمال نهایی خود پیش بردن» است (مفردات/336) ؛ التحقیق فی کلمات القرآن 4/18) و برخی آن را به معنای اصلاح شیء و قیام بر آن (معجم مقاییس اللغه 2/381) معرفی کرده و به همین جهت گفتهاند که به «مالک» و «خالق» و «صاحب»، رب گفته میشود.
رحیم: رجوع کنید به بند 3 از تدبر جلسه 1
عزیز: رجوع کنید به بند 3 از تدبر جلسه 8
حدیث
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ الْقُمِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیُّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فِی حَدِیثِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع ....
قَالَ السَّائِلُ فَلَهُ رِضًى وَ سَخَطٌ؟
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَعَمْ وَ لَیْسَ ذَلِکَ عَلَى مَا یُوجَدُ فِی الْمَخْلُوقِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الرِّضَا وَ السَّخَطَ دِخَالٌ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فَیَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ وَ ذَلِکَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِینَ الْعَاجِزِینَ الْمُحْتَاجِینَ وَ هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى شَیْءٍ مِمَّا خَلَقَ وَ خَلْقُهُ جَمِیعاً مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ وَ إِنَّمَا خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ وَ لَا سَبَبٍ اخْتِرَاعاً وَ ابْتِدَاعا
التوحید (للصدوق)، ص248
هشام بن حکم در روایت مفصلی حکایت زندیق (= کافر)ی را نقل کرده که خدمت امام صادق ع آمده بود و سوالاتی میپرسید که یکی از سوالات او این است:
سوال کرد: پس آیا خداوند خوشنودى و خشم دارد؟
فرمود آرى ولی نه آن گونه که در مخلوقات است؛ خشنودی و خشم[ی که در مخلوقات است] وضعیتی است که بر شخص وارد میشود و او را از حالی به حال دیگر درمیآورد؛ و این صفت مخلوقات عاجز و محتاج است در حالی که خداوند تبارک و تعالی، عزیز و رحیم است [یعنی:] که حاجتى به چیزى از چیزهایی که آفریده، ندارد بلکه مخلوقات او همگی بدو محتاجند و او اشیاء را بدون هیچ حاجت و سببی و کاملا به نحو ابداعی و بیسابقه آفرید.
تدبر
1) در آیه با چهار عبارت («إن» ، «لـ» ، «ضمیر فصل: هو» و «الـ روی خبر») تاکید شده است که «رب» ما - یعنی کسی که قرار است ما را در مسیر کمال حقیقیمان جلو ببرد - هم شکستناپذیر است و هم بشدت مهربان نسبت به ما. اگر کسی چنین «رب»ی را به ربوبیت قبول کند، ذرهای توقف، ضرر، شکست، ویا بنبست برایش رخ میدهد؟ آیا عزتمندی و رحیمیت خدا را قبول داریم؟
2) آیا ما رشد و هستی و جوابگویی نیازهای واقعی خود را با «این تنها عزیز رحیم» گره زدهایم یا وابسته به اطلاعات و تواناییهای شخصی، پول، رفیق، شغل، مقام، و ... میدانیم؟ آیا ما عزیز و رحیم بودن (= کمک با رحمت تمام و بدون هیچ امکان شکست خوردنی) را از خدا انتظار داریم یا از گزینههای فوق؟ واقعا چه کسی را به عنوان «رب» خود قبول داریم؟ (از پیامبر اکرم ص نقل شده است که: «کُلُّ عِزٍّ لَیْسَ بِاللَّهِ فَهُوَ ذُل» هر عزتی که مستند به خدا نباشد ذلت است. مفردات راغب اصفهانی ص564)
3) در سوره شعرا، این آیه به همین صورت 9 بار تکرار شده است؛ تقریبا بعد از داستان هر پیامبری؛ و اتفاقا موضوع تمامی داستانها این است که پیامبری مردم خود را به خدا دعوت میکند؛ و در پایان هریک میفرماید «اکثر آن مردم ایمان نیاوردند» به نحوی که ممکن است ما گمان کنیم آن پیامبر موفق نشد و شکست خورد؛ و بلافاصله هربار این آیه میآید که بر روی عزت و شکستناپذیری خدا تاکید میشود. آیا تحلیل ما از شکست و موفقیت درست است؟
(مخصوصا قابل توجه کسانی که کار فرهنگی میکنند یا اقدامات فرهنگی دیگران را نقد میکنند: واقعا در چه صورت کار فرهنگی با شکست مواجه شده است؟)