سفارش تبلیغ
صبا ویژن

217) سوره قصص (28) آیه83 تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَة

بسم الله الرحمن الرحیم

217) سوره قصص (28) آیه83 

 تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ

ترجمه

آن سرای آخرت، قرارش می‌دهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگی‌ای در زمین می‌جویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است.

نکات ترجمه‌

«علوّ»: ماده اصلی این کلمه از حروف «ع‌» ، «ل» و «حرف معتل (و، ی، ا)» تشکیل شده و هریک از حروع معتل را ریشه آن بدانیم در معنایش که دلالت بر بلندی و رفعت می‌کند تغییری ایجاد نمی‌شود (معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص113) «عُلْو» نقطه مقابل «سُفْل» (پستی) است و عُلُوّ به معنای «ارتفاع» و «رفعت» (بلندی و بلندمرتبگی) می‌کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص582) و «علیّ» هم صفت مشبهه از همین ماده است که به معنای «بلندمرتبه» می‌باشد.

شان نزول[1]

حدیث

1) عنوان بصری پیرمرد زاهد و عارف‌مسلکی بوده که طی جریانی توفیق تشرف خدمت امام صادق ع را پیدا می‌کند و از ایشان دستورالعمل زندگی می‌خواهد که امام دستورالعملی به ایشان می‌دهند که عرفای بزرگی به شاگردانشان توصیه می‌کردند که این حدیث را هر روز مرور کنند و بکوشند بدان عمل کنند. در فرازی از این حدیث آمده است:

... گفتم: یا اباعبدالله! حقیقت عبودیت چیست؟

فرمود: سه چیز:

[1] اینکه بنده برای خودش در آنچه خداوند بدو واگذار کرده، ملکیتی نبیند، زیرا بندگان مالکیت ندارند، مال را مال خدا می‌بینند و آن را در هر جایی که خداوند متعال بدانها امر کند قرار می‌دهند؛

[2] و بنده برای خود تدبیری نکند؛

[3] و تمام دلمشغولی‌اش مصروف آن چیزی شود که خداوند بدان امر کرده و یا از آن نهی کرده است؛

که اگر بنده برای خود در آنچه خداوند به او واگذار کرده مالکیتی نبیند، انفاق کردن در مورد آنچه خداوند متعال دستور خرج کردن در آن زمینه را داده بر او آسان می‌گردد

و اگر بنده تدبیر خود را به مدبّرش سپرد، مصیبت‌های دنیا بر او آسان می گردد؛

و وقتی بنده همه دلمشغولی‌اش را مصروف آن چیزی کرد که خداوند بدان امر کرده و یا از آن نهی کرده است، فرصتی برای جدل کردن (مراء) و فخرفروشی به مردم برایش باقی نمی‌ماند؛

وهنگامی که خداوند به این سه خصلت بنده‌ای را کرامت بخشید، دنیا و ابلیس و مردم بر او آسان می‌شوند، نه دنیا را زیاده‌خواهانه و فخرفروشانه طلب می‌کند، و نه نزد مردم عزت و عُلُوّ می‌جوید . نه روزگارش را به بطالت می گذراند، پس این اولین درجه متقین است که خداوند متعال می‌فرماید: «آن سرای آخرت، قرارش می‌دهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگی‌ای در زمین می‌جویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است»

مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص327

عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً قَال‏ ...

قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ- قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ- وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین»...

‏2) حفص بن غیاث از امام باقر ع روایت کرده است که فرمود:

حفص! جایگاه دنیا نزد من جز به اندازه میته‌ای نیست که در وقت اضطرار مجبور می‌شوی از آن بخوری؛

حفص! خداوند تبارک و تعالی می‌دانست که بندگان چکار می کنند و به کجا می‌روند، پس بر اعمال بدشان با توجه به علم پیشینی که درباره آنها داشت، بردبار بود؛ پس نیک طلب کردن از جانب کسی که نگران از دست رفتن فرصت نیست، مغرورت نکند [ظاهرا یعنی خداوند کسی نیست که اگر مهلت می‌دهد نگرانی این را داشته باشد که چه‌بسا فرصت از دست برود؛ پس به مهلت‌هایی که می‌دذهد مغرور نشو]

و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «آن سرای آخرت، قرارش می‌دهیم ...» و به گریه افتاد در حالی که می‌فرمود: به خداوند سوگند، آرزوها در محضر این آیه همه بر باد است.

سپس فرمود: به خدا سوگند ابرار (نیکان) رستگار شدند. آیا می‌دانی آنها کیانند؟ همان کسانی که آزارشان به مورچه کوچکی نمی رسد؛

برای عالم بودن کافی است نسبت به خدا خشیت ورزیدن! برای جهالت کافی است مغرور شدن به [مهلت و لطف] خدا!

حفص! برای جاهل از هفتاد گناه درمی‌گذرند قبل از اینکه یک گناه عالم را ببخشند؛ کسی که بیاموزد و یاد بدهد و بدانچه می‌داند عمل کند، در ملکوت آسمانها عظیم خوانده می‌شود و لذاست که گفته شده که برای خدا بیاموز، و برای خدا عمل کن، و برای خدا آموزش بده!

تفسیر القمی، ج‏2، ص: 146؛ إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص106

حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا حَفْصُ مَا مَنْزِلَةُ الدُّنْیَا مِنْ نَفْسِی إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْمَیْتَةِ إِذَا اضْطُرِرْتُ إِلَیْهَا أَکَلْتُ مِنْهَا، یَا حَفْصُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلِمَ مَا الْعِبَادُ عَامِلُونَ- وَ إِلَى مَا هُمْ صَائِرُونَ- فَحَلُمَ عَنْهُمْ عِنْدَ أَعْمَالِهِمُ السَّیِّئَةِ لِعِلْمِهِ السَّابِقِ فِیهِمْ- فَلَا یَغُرَّنَّکَ حُسْنُ الطَّلَبِ مِمَّنْ لَا یَخَافُ الْفَوْتَ- ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ ...» الْآیَةَ، وَ جَعَلَ یَبْکِی وَ یَقُولُ ذَهَبَتْ وَ اللَّهِ الْأَمَانِیُّ عِنْدَ هَذِهِ الْآیَةِ- ثُمَّ قَالَ فَازَ وَ اللَّهِ الْأَبْرَارُ أَ تَدْرِی مَنْ هُمْ هُمُ الَّذِینَ لَا یُؤْذُونَ الذَّرَّ- کَفَى بِخَشْیَةِ اللَّهِ عِلْماً- وَ کَفَى بِالاغْتِرَارِ بِاللَّهِ جَهْلًا- یَا حَفْصُ! إِنَّهُ یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً- قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ، مَنْ تَعَلَّمَ وَ عَلَّمَ وَ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ- دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً، فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ، وَ عَلَّمَ لِلَّهِ.[2]

3) زاذان [ایرانی] روایت کرده است که امیرالمومنین ع در بازارها بتنهایی راه می‌رفت در حالی که راهنمایی بود که راه‌گم‌کردگان را هدایت و ضعیفان را یاری می‌کرد و به فروشندگان و بقالان که می‌رسید قرآن را بر آنان می‌گشود و می‌خواند: «آن سرای آخرت، قرارش می‌دهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگی‌ای در زمین می‌جویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است» و می فرمود این آیه در مورد اهل عدل و فروتنی در میان حاکمان و صاحبان قدرت در میان بقیه مردم نازل شده است.

و ابوسلام اعرج هم از امیرالمومنین ع روایت کرده که ایشان فرمودند: گاه شخصی بند کفشش مایه عُجب وی می‌شود و مشمول این آیه می‌گردد که «آن سرای آخرت، قرارش می‌دهیم ...» [مرحوم طبرسی توضیح داده: یعنی کسی که بر دیگران تکبر بورزد در حد لباسی که می‌پوشد و بدان مغرور می‌شود، از زمره کسانی است که «بلندمرتبگی در زمین می جویند».]

مجمع البیان، ج‏7، ص420؛ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص308 [3]

روى زاذان عن أمیر المؤمنین (ع) أنه کان یمشی فی الأسواق وحده و هو دال یرشد الضال و یعین الضعیف و یمر بالبیاع و البقال فیفتح علیه القرآن و یقرأ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و یقول نزلت هذه الآیة فی أهل العدل و المواضع من الولاة و أهل القدرة من سائر الناس‏

روى أبو سلام الأعرج عن أمیر المؤمنین (ع) أیضا قال إن الرجل لیعجبه شراک نعله فیدخل فی هذه الآیة «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» الآیة یعنی أن من تکبر على غیره بلباس یعجبه فهو ممن یرید علوا فی الأرض‏ [4]


تدبر

1)  «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»:

سرای آخرت جای متقین است. در جلسه 135 توضیح داده شد که «تقوی» به معنای «خودنگهداری» است. این آیه نشان می‌دهد این خودنگهداری بیش و پیش از هر چیز نسبت به دو عرصه باید جدی گرفته شود: علو در زمین، و فسادگری. به تعبیر دیگر، اگر کسی بتواند خود را در قبال این دو مطلب حفظ کند، متقی است و سرای آخرت از آن اوست. (حدیث1)

ثمره اخلاقی-سلوکی

انسانی که می‌خواهد به اصلاح خود همت گمارد، با دهها و چه‌بسا مشکل در وجود خویش مواجه می‌شود. باید بتواند کلیدی‌ترین مشکلات را بیابد و سرمایه‌گذاری اصلی خود را درباره آن انجام دهد تا نیروهایش به هدر نرود و بتواند از فرصت خود حداکثر استفاده را ببرد. اما غالبا در تشخیص اهم و مهم درمی‌مانیم. این آیه به صراحت بیان می‌کند که کلیدی‌ترین نقطه ضعف‌های ما کجاست و توجه اصلی خود را به کجا باید معطوف کنیم.

2) «للَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»:

چرا در میان خواسته‌های مختلفی که می‌تواند انسان را از عاقبت به خیری باز دارد و مانع متقی شدن انسان شود، فقط دو خواسته علو (بلندمرتبگی) در زمین و فساد را برشمرد؟

الف. ظاهرا این دو خواسته، اشاره به دو بُعد غضب و شهوت دارند؛ و هر انحرافی از غلبه این دو بر وجود آدمی ریشه می‌گیرد.

ب. هر انحرافی ریشه در این دارد که انسان خود را در افق دنیا خلاصه کند. خداوند فطرت کمال‌طلبی در انسان قرار داده است. اما کسی که افق خواسته‌های خود را به دنیا محدود می‌کند، با توجه به اینکه دنیا دار تزاحم است (یعنی اگر شخصی مثلا مالک یک چیز باشد، شخص دیگر نمی‌تواند مالک همان چیز باشد، برخلاف امور معنوی مانند عام که در آن واحد هزاران نفر می‌توانند واجد یک علم باشند) کمال‌طلبی وی دچار انحراف می‌شود. این انحراف یا در قالب تقابل با دیگران نمود پیدا می‌کند که همان برتری‌طلبی در زمین است؛ ویا در قالب خروج از حد و مرزهای متعارف و وضعیت شایسته (صلاح) خود، که همان فساد است.

ج. ...

3) «لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ»:

اینکه انسان بلندمرتبه باشد و بخواهد به مقامات عالی برسد، اصلا چیز بدی نیست و بلکه خداوند در فطرت انسان، کمال‌طلبی را قرار داده است. اما اینکه انسان افق وجود خود را در زمین بخواهد ببیند و بلندمرتبگی را در زمین بجوید، انسان را بیچاره می‌کند. ظاهرا این تعبیر دیگری از همان قدرت‌طلبی است.

4) «لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»:

اینکه در این آیه علو در زمین را مقدم بر فساد برشمرد، ظاهرا نشان‌دهنده اهمیت بیشتر آن است. اما چرا علو در زمین مهمتر از فساد است؟

الف. اگر فساد باشد لزوما علو در زمین نیست (مانند کسی که فقط دنبال شهوترانی است) اما ظاهرا هرجا علو در زمین باشد، فساد را در پی دارد. علاوه بر اینکه در برخی آیات به این وضعیت اشاره شده که برخی انسانها وقتی به قدرت برسند، فساد برپا می‌کنند (بقره/205)، این جمله در ادبیات سیاسی هم معروف است که «قدرت، فساد می‌آورد.» البته لازم به ذکر است، قدرت‌طلبی زمینی است که فساد می‌آورد؛ وگرنه ممکن است کسی همچون امیرالمومنین ع باشد که در اوج قدرتش ذره‌ای به فساد کشیده نشود، زیرا که قدرت برای او هدف نبوده است.

ب. گناه و زشتی فساد خیلی واضحتر است و غالبا یک انسان مثلا شهوتران غالبا خودش متوجه فاصله گرفتنش از خدا هست؛ اما زشتیِ برتری‌طلبی غالبا مخفی‌تر است و شخص برتری‌طلب، غالبا چنان خودشیفته و در دام غرور خود اسیر است که متوجه انحراف خود نمی‌شود؛ لذا خطرش شدیدتر است از خطر فساد. چنانکه گاه میل به برتری‌جویی در قالب لباس دین و دیانت ظاهر می‌شود و دینداری شخص، چون عمق و اصالت ندارد، موجب عجب و غرور وی شده، و او خود را برتر از دیگران می‌شمارد و لذا تشخیصش بسیار سخت‌تر است از جایی که شخص گناه می‌کند و می‌فهمد که گناه کرده است.

به تعبیر دیگر، کسی که گناه و فساد می‌کند امکان دارد توبه کند، اما کسی که دچار عجب شده، خود را خوب می‌بیند و نقطه ضعفی در خود نمی‌بیند که درصدد توبه برآید.

راستی با توجه به اینکه حتی نوع پوشش هم می‌تواند حاکی از برتری‌طلبی مذموم در این آیه باشد (حدیث3) آیا واقعا ما جزء کسانی که خواهان علو در زمین هستند، نیستیم؟

5) «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ ... و الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»:

در قرآن کریم غالبا برای اشاره به «زندگی دنیا» تعبیر «این» («هذه» الحیاة الدنیا) به کار برده (آل‌عمران/117؛ طه/72؛ عنکبوت/64؛ غافر/32) و در این آیه برای سرای آخرت، تعبیر «آن» (تلک) را. این گونه تعبیرات، چه‌بسا با ظرافت تمام گوشزد می‌کنن که افق دنیامداران، کوچک است و آنها فقط نوک بینیِ خود را می‌بینند و در مقابل، نگاه آخرت‌مداران (که همان متقین هستند) بلند است؛ و متقین، عاقبت‌اندیش‌اند نه کوته‌بین؛ به همین جهت، عاقبت هم از آنِ آنان‌ است.

 


[1] . به نظر می‌رسد روایت زیر را می‌توان چه‌بسا به عنوان شان نزول آیه قلمداد کرد؛ الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص: 138

و هذا الحدیث من کتاب أعلام النبوة فی القائمة الأولى و فی وقف الأخلاطیة.

و مما روی عن جماعة ثقات أنه لما وردت حرة بنت حلیمة السعدیة رض على الحجاج بن یوسف الثقفی فمثلت بین یدیه فقال لها الله جاء بک فقد قیل عنک إنک تفضلین علیا على أبی بکر و عمر و عثمان فقالت لقد کذب الذی قال إنی أفضله على هؤلاء خاصة قال و على من غیر هؤلاء قالت أفضله على آدم و نوح و لوط و إبراهیم و على موسى و داود و سلیمان و عیسى ابن مریم ع‏.

... فَقَالَ لَهَا: أَحْسَنْتِ یَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِینَهُ عَلَى سُلَیْمَانَ؟

فَقَالَتْ: اللَّهُ فَضَّلَهُ عَلَیْهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى: «رَبِّ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».

مَوْلَانَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: طَلَّقْتُکِ یَا دُنْیَا ثَلَاثاً، لَا رَجْعَةَ لِی فِیکِ، فَعِنْدَ ذَلِکَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِی حَقِّهِ عَلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏.

[2] . وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیْضاً فِی قَوْلِهِ:

 «عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» قَالَ: الْعُلُوُّ الشَّرَفُ وَ الْفَسَادُ النِّسَاء

[3] . مِنْ مُسْنَدِ ابْنِ حَنْبَلٍ وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَیُّوبَ الْمَخْرَمِیُّ إِمْلَاءً مِنْ کِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ الرُّمَّانِیُّ عَنْ زَاذَانَ قَالَ: رَأَیْتُ عَلِیّاً ع یُمْسِکُ الشُّسُوعَ بِیَدِهِ ثُمَّ یَمُرُّ فِی الْأَسْوَاقِ فَیُنَاوِلُ الرَّجُلَ الشِّسْعَ وَ یُرْشِدُ الضَّالَّ وَ یُعِینُ الْحَمَّالَ عَلَى الْحَمُولَةِ وَ هُوَ یَقْرَأُ هَذِهِ الْآیَةَ- تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» ثُمَّ یَقُولُ هَذِهِ الْآیَةُ أُنْزِلَتْ فِی الْوُلَاةِ وَ ذَوِی الْقُدْرَةِ مِنَ النَّاس‏

[4] . احادیث متعددی در ذیل این آیه روایت شده است که به علت ضیق مجال بقیه را در کانال نگذاشتم و برخی از آنها در اینجا تقدیم می‌شود:

1) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى الْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحِمَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ خُزَیْمَةَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذُکِرَتِ الْخِلَافَةُ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنْهُ السَّیْلُ وَ لَا یَرْتَقِی إِلَیْهِ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِیُ مَا بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى إِذَا مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ عَقَدَهَا لِأَخِی عَدِیٍّ بَعْدَهُ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَیَّرَهَا وَ اللَّهِ فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ عَنَّفَ بِهَا حَرَنَ وَ إِنْ سَلِسَ بِهَا غَسَقَ فَمُنِیَ النَّاسُ بِتَلُوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ وَ بَلْوًى مَعَ هَنٍ وَ هُنَیٍّ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی مِنْهُمْ فَیَا لَلَّهِ لَهُمْ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ بِهَذِهِ النَّظَائِرِ فَمَالَ رَجُلٌ بِضَبْعِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ وَ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حضینه [حِضْنَیْهِ‏] بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أُمَیَّةَ یَهْضِمُونَ مَالَ اللَّهِ هَضْمَ الْإِبِلِ نَبْتَةَ الرَّبِیعِ حَتَّى أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ- فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ إِلَیَّ کَعُرْفِ الضَّبُعِ قَدِ انْثَالُوا عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطَافِی حَتَّى إِذَا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَ فَسَقَتْ أُخْرَى وَ مَرَقُ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوا وَ لَکِنِ احْلَوْلَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ النَّاصِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یَقِرُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ

قَالَ وَ نَاوَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ کِتَاباً فَقَطَعَ کَلَامَهُ وَ تَنَاوَلَ الْکِتَابَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَطْرَدْتَ مَقَالَتَکَ إِلَى حَیْثُ بَلَغْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ فَمَا أَسِفْتُ عَلَى کَلَامٍ قَطُّ کَأَسَفِی عَلَى کَلَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص إِذْ لَمْ یَبْلُغْ حَیْثُ أَرَادَ.

نهج البلاغه، خطبه3 (معروف به خطبه شقشقیه)، معانی الأخبار (للصدوق)، ص361- 362؛ الإرشاد (للمفید)، ج‏1، ص289؛ الأمالی (للطوسی)، ص374؛ مناقب آل أبی‌طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص205؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص194؛  الطرائف (لابن الطاووس)، ج‏2، ص418؛ نهج الحق و کشف الصدق (علامه حلی)، ص327

2) قَالَ الصَّادِقُ ع فَسَادُ الظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ الْبَاطِنِ وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ خَافَ اللَّهَ فِی السِّرِّ لَمْ یَهْتِکِ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ خَانَ اللَّهَ فِی السِّرِّ هَتَکَ اللَّهُ سِتْرَهُ فِی الْعَلَانِیَةِ وَ أَعْظَمُ الْفَسَادِ أَنْ یَرْضَى الْعَبْدُ بِالْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ هَذَا الْفَسَادُ یَتَوَلَّدُ مِنْ طُولِ الْأَمَلِ وَ الْحِرْصِ وَ الْکِبْرِ کَمَا أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِی قِصَّةِ قَارُونَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ وَ قَوْلِهِ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً إِلَى آخِرِهَا وَ کَانَتْ هَذِهِ‏ الْخِصَالُ مِنْ صُنْعِ قَارُونَ وَ اعْتِقَادِهِ وَ أَصْلُهَا مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا وَ جَمْعِهَا وَ مُتَابَعَةِ النَّفْسِ وَ هَوَاهَا وَ إِقَامَةِ شَهَوَاتِهَا وَ حُبِّ الْمَحْمَدَةِ وَ مُوَافَقَةِ الشَّیْطَانِ وَ اتِّبَاعِ خُطُوَاتِهِ وَ کُلُّ ذَلِکَ یَجْتَمِعُ تَحْتَ الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ وَ نِسْیَانِ مِنَنِهِ وَ عِلَاجُ ذَلِکَ الْفِرَارُ مِنَ النَّاسِ وَ رَفْضُ الدُّنْیَا وَ طَلَاقُ الرَّاحَةِ وَ الِانْقِطَاعُ عَنِ الْعَادَاتِ وَ قَطْعُ عُرُوقِ مَنَابِتِ الشَّهَوَاتِ بِدَوَامِ الذِّکْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لُزُومُ الطَّاعَةِ لَهُ وَ احْتِمَالُ جَفَاءِ الْخَلْقِ وَ مُلَازَمَةِ الْقَرِینِ وَ شَمَاتَةِ الْعَدُوِّ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْقَرَابَةِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ فَتَحْتَ عَلَیْکَ بَابَ عَطْفِ اللَّهِ وَ حُسْنِ نَظَرِهِ إِلَیْکَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ خَرَجْتَ مِنْ جُمْلَةِ الْغَافِلِینَ وَ فَکَکْتَ قَلْبَکَ مِنْ أَسْرِ الشَّیْطَانِ وَ قَدِمْتَ بَابَ اللَّهِ فِی مَعْشَرِ الْوَارِدِینَ إِلَیْهِ وَ سَلَکْتَ مَسْلَکاً رَجَوْتَ الْإِذْنَ بِالدُّخُولِ عَلَى الْمَلِکِ الْکَرِیمِ الْجَوَادِ الرَّحِیمِ وَ اسْتِبْطَاءِ بِسَاطِهِ عَلَى شَرْطِ الإِذْنِ وَ مَنْ وَطِئَ بِسَاطَ الْمَلِکِ عَلَى شَرْطِ الْإِذْنِ لَا یُحْرَمُ سَلَامَتَهُ وَ کَرَامَتَهُ لِأَنَّهُ الْمَلِکُ الْکَرِیمُ وَ الْجَوَادُ الرَّحِیم‏

مصباح الشریعة، ص107-108

3) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَحْنُ عِنْدَهُ ثَمَانِیَةُ رِجَالٍ فَذَکَرْنَا رَمَضَانَ فَقَالَ لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ ...

قَالَ وَ مَنْ کَبَّرَ بَیْنَ یَدَیِ الْإِمَامِ وَ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ رِضْوَانَهُ الْأَکْبَرَ وَ مَنْ کَتَبَ اللَّهُ رِضْوَانَهُ الْأَکْبَرَ یَجِبُ أَنْ یَجْمَعَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ ص وَ الْمُرْسَلِینَ فِی دَارِ الْجَلَالِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا دَارُ الْجَلَالِ قَالَ نَحْنُ الدَّارُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» فَنَحْنُ الْعَاقِبَةُ یَا سَعْدُ وَ أَمَّا مَوَدَّتُنَا لِلْمُتَّقِین‏

بصائر الدرجات، ج‏1، ص312؛ مختصر البصائر، ص182

4) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنِی یُوسُفَ بْنُ الْحَکَمِ الْخَیَّاطُ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ صَالِحٍ الْأَحْمَرُ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنِ الْأَشْقَرِ بْنِ طَلِیقٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الْحَسَنَ الْعُرَنِیَّ یُحَدِّثُ عَنْ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: نَعَى إِلَیْنَا حَبِیبُنَا وَ نَبِیُّنَا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) نَفْسَهُ- فَبِأَبِی وَ أُمِّی وَ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ- قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ، فَلَمَّا دَنَا الْفِرَاقُ جَمَعَنَا فِی بَیْتٍ، فَنَظَرَ إِلَیْنَا، فَدَمَعَتْ عَیْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَباً بِکُمْ، حَیَّاکُمُ اللَّهُ، حَفِظَکُمُ اللَّهُ، نَصَرَکُمُ اللَّهُ، نَفَعَکُمُ اللَّهُ، هَدَاکُمْ اللَّهُ، وَفَّقَکُمُ اللَّهُ، سَلَّمَکُمُ اللَّهُ، قَبِلَکُمُ اللَّهُ، رَزَقَکُمْ اللَّهُ، رَفَعَکُمُ اللَّهُ، أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُوصِی اللَّهَ بِکُمْ، إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ أَلَّا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) قَالَ لِی وَ لَکُمْ: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ: «أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرِینَ»

قُلْنَا: مَتَى یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَجَلُکَ قَالَ: دَنَا الْأَجَلُ وَ الْمُنْقَلَبُ إِلَى اللَّهِ، وَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، وَ جَنَّةِ الْمَأْوَى، وَ الْعَرْشِ الْأَعْلَى، وَ الْکَأْسِ الْأَوْفَى، وَ الْعَیْشِ الْمُنْتَهَى.

قُلْنَا: فَمَنْ یَغْسِلُکَ قَالَ: أَخِی وَ أَهْلُ بَیْتِی الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى.

الأمالی (للطوسی)، ص207

5) احتجاج سلمان الفارسی على عمر بن الخطاب فی جواب کتاب کتبه إلیه حین کان عامله على المدائن بعد حذیفة بن الیمان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* مِنْ سَلْمَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ‏...

وَ أَشْهَدُ أَنِّی سَمِعْتُهُ ص یَقُولُ مَنْ وَلِیَ سَبْعَةً مِنَ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی ثُمَّ لَمْ یَعْدِلْ فِیهِمْ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ فَلَیْتَنِی یَا عُمَرُ أَسْلَمُ مِنْ عَمَارَةِ الْمَدَائِنِ مَعَ مَا ذَکَرْتَ أَنِّی أَذْلَلْتُ نَفْسِی وَ امْتَهَنْتُهَا فَکَیْفَ یَا عُمَرُ حَالُ مَنْ وَلِیَ الْأُمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ یَقُولُ- تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص132