210) عنکبوت (29) آیه45 اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْک
بسم الله الرحمن الرحیم
210) عنکبوت (29) آیه45
اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُون
ترجمه
آنچه به تو از این کتاب وحی شده تلاوت کن و نماز را برپا دار، بدرستی که نماز از فحشاء و منکر (امور ناشایست و ناپسند) بازمیدارد؛ و البته یاد خداوند بلندمرتبهتر (بلندمرتبهترین) است؛ و خداوند میداند آنچه را میسازید.
نکات ترجمهای و نحوی
«الْفَحْشاء»: این کلمه از ماده «فحش» است که این ماده دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی میکند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته میشود (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص478) و تفاوتش با «قبح» در این است که اولا «فحش» قبح شدید است و ثانیا «قبح» را در مورد صورت و ظاهر هم به کار میبرند، مثلا می گویند فلانی «قبیح المنظر» است، در حالی که فحش را غالبا فقط در مورد سخن ویا فعل قبیح به کار میبرند (الفروق فی اللغة، ص227؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص626) بدین ترتیب، هر کاری قبحش شدید و آشکار باشد «فاحشه» نامیده میشود (و شخص زناکار را هم از همین جهت فاحشه گفتهاند) و کلمه «فحشاء» به لحاظ مفهومی اشد از «فاحشه» میباشد (اضافه شدن مد در لفظ بر این شدت در مفهوم دلالت میکند) (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص36)
الْمُنْکَر: از ماده «نکر» است که این ماده درست نقطه مقابل ماده «عرف» است. «عرف» وضعیتی است که انسان میشناسد و دلش با آن آرام میگیرد (معجم المقاییس اللغة، ج5، ص476) و «انکار» در اصل چیزی است که دل انسان آن را تصور نکرده و زیر بار آن نمیرود و نوعی جهل بوده، و کمکم در مورد هر چیزی که با زبان مورد انکار و مخالفت قرار می گیرد به کار رفته، چون سبب این انکار این بوده که قلب انسان بدان اذعان نمیکرده است؛ هرچند گاه در مورد چیزی که انسان در باطن میداند اما با زبان انکار میکند (و در مقام دروغ گفتن برمیآید) هم به کار میرود. بدین ترتیب، «منکَر» هر کاری است عقل سالم به زشتی و قباحت آن حکم میکند ویا در حسن و قبحش متوقف مانده اما شریعت به قبح آن حکم کرده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص823)
«وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» «و» در ابتدای این جمله را برخی استینافیه (که جمله بعد از آن کاملا جملهای جدید و مستقل است) دانستهاند (إعراب القرآن و بیانه، ج7، ص441) و برخی آن را واو حالیه (که جمله بعد از آن بیان حال و وضعیت جمله قبلی است) معرفی کردهاند (إعراب القرآن الکریم، ج2، ص456)
در تعبیر «ذکر الله» اولین معنایی که به ذهن میرسد، اضافه مفعولی است (یعنی خدا را یاد کردن) اما میتوان این را به صورت اضافه به فاعل هم در نظر گرفت (خدا یاد کند ما را)[1] که متناسب با هر یک، مقصود از اینکه «ذکر الله»، «اکبر» از چه چیزی باشد، مختلف میگردد؛ و نیز اینکه اکبر به معنای «بزرگتر» باشد یا «بزرگترین» هر دو محتمل است (مجمع البیان، ج8، ص447؛ المیزان، ج16، ص137) و حتی برخی از اهل لغت، این احتمال را هم که در اینجا «اکبر» به معنای «کبیر» به کار برده شده باشد مطرح کردهاند. (إعراب القرآن (للنحاس)، ج3، ص175)[2]
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
بدانید که نماز مانع و حایل خداوند در زمین است، پس هرکس دوست دارد که بداند از سود نمازش چه اندازه عاید وی شده، ببیند که: اگر نمازش مانع او از انجام فواحش و منکرات (کارهای ناشایست و ناپسند) شده، از سود نمازش همان اندازه که مانع وی شده، عاید وی گردیده است.
و کسی که دوست دارد بداند که نزد خداوند چه چیزی دارد [= چه جایگاهی دارد]، ببیند خداوند نزد او چه چیزی دارد [چه جایگاهی دارد] ...
معانی الأخبار، ص237
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
اعْلَمْ أَنَّ الصَّلَاةَ حُجْزَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ مَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِ صَلَاتِهِ فَلْیَنْظُرْ فَإِنْ کَانَتْ صَلَاتُهُ حَجَزَتْهُ عَنِ الْفَوَاحِشِ وَ الْمُنْکَرِ فَإِنَّمَا أَدْرَکَ مِنْ نَفْعِهَا بِقَدْرِ مَا احْتَجَزَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَعْلَمْ مَا لِلَّهِ عِنْدَهُ[3]
2) منصور دوانیقی روز جمعهاى خارج شد در حالی که تکیه بر دست امام صادق علیه السّلام داشت.
مردى به نام رزام گفت: این کیست که مقامش به جایى رسیده که امیر المؤمنین بر دست او تکیه میکند؟
گفتند این شخص ابو عبد اللَّه جعفر بن محمّد صادق ع است.
گفت: به خدا من نشناختم و گرنه آرزو میکردم رخسار ابوجعفر [= منصور دوانیقی] کفش جعفر [= امام صادق ع] میبود.
سپس مقابل منصور ایستاد و گفت: یا امیر المؤمنین سؤالى دارم.
منصور گفت از این شخص سؤال کن.
رزام رو کرد به امام صادق ع و گفت: از نماز و حدود آن به من خبر ده!
امام ع فرمود: نماز داراى چهار هزار حد است که تو را در مورد آنها بازخواست نمیکنند. [ظاهرا اشاره است به اینکه این بیش از حد فهم توست که بدان مکلف باشی و بخواهی بفهمی و عمل کنی]
گفت از آن مقداری به من خبر دهید که ترک آن جایز نیست و نماز بدون آن تمام نمیشود.
امام صادق ع فرمود:
نماز تمام میشود مگر برای کسی که وضوى کاملی گرفته و اهتمام خود را به وسعش انجام داده [یا: به بلوغ رسیده است] نه فاسد است و نه منحرف [یا: نه وضویش را نصفه نیمه گرفته و نه در حین نماز از قبله روگردان شود] پس بایستد و فروتنی ورزد و از جای خود تکان نخورد، به نحوی که خود را در بین بیم و امید و صبر و اضطراب ببیند، گویى وعدههاى بهشت برای او محقق شده و تهدیدهاى دوزخ در مورد او پیاده شده است. آبرویش را در برابر خود بگذارد و غرض و مقصودش را در مقابل دیدگانش آورد، جان خود را در طبق اخلاص گذاشته، خود را مقابل خدا خاکسار و بدون هیچ حجتی در نظر آورد، بینی خود را بر خاک مالیده و چشم امیدش از همهجا قطع و تنها به جانب درگاه کسی باشد که رو سوی او نهاده و پاداش او را انتظار میبرد و از او عنایتی میطلبد. اگر چنین نمازى خواند آن نمازی است که بدان امر شده و از آن خبر داده شده و این همان نمازی است که از فحشاء و منکر (کارهای ناشایست و ناپسند) بازمیدارد.
منصور متوجه حضرت صادق شده گفت: یا ابا عبد اللَّه! پیوسته از دریاى سرشار دانشت جرعهای مینوشیم و به تو نزدیک میشویم، از کوری شفا میدهی و با نور خود ظلمت را میزدایی بدون اینکه به فساد ویا انحرافی کشیده شوی.
کنز الفوائد، ج2، ص224؛ فلاح السائل و نجاح المسائل، ص23
أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ الْمَنْصُورَ خَرَجَ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ مُتَوَکِّئاً عَلَى یَدِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ رِزَامٌ مَوْلَى خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ مَا یَعْتَمِدُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدِهِ فَقِیلَ لَهُ هَذَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع فَقَالَ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ لَوَدِدْتُ أَنَّ خَدَّ أَبِی جَعْفَرٍ نَعْلٌ لِجَعْفَرٍ ثُمَّ قَامَ فَوَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ الْمَنْصُورِ فَقَالَ لَهُ أَسْأَلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ سَلْ هَذَا فَالْتَفَتَ رِزَامٌ إِلَى الْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا فَقَالَ الصَّادِقُ ع لِلصَّلَاةِ أَرْبَعَةُ آلَافِ حَدٍّ لَسْتَ تُؤَاخَذُ بِهَا فَقَالَ أَخْبِرْنِی بِمَا لَا یَحِلُّ تَرْکُهُ وَ لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَتِمُّ الصَّلَاةُ إِلَّا لِذِی طُهْرٍ سَابِغٍ وَ اهْتِمَامٍ بَالِغٍ غَیْرِ نَازِغٍ وَ لَا زَائِغٍ عَرَفَ فَوَقَفَ وَ أَخْبَتَ فَثَبَتَ فَهُوَ وَاقِفٌ بَیْنَ الْیَأْسِ وَ الطَّمَعِ وَ الصَّبْرِ وَ الْجَزَعِ کَأَنَّ الْوَعْدَ لَهُ صُنِعَ وَ الوَعِیدَ بِهِ وَقَعَ بَذَلَ عِرْضَهُ وَ تَمَثَّلَ غَرَضَهُ وَ بَذَلَ فِی اللَّهِ الْمُهْجَةَ وَ تَنَکَّبَ غَیْرَ الْحُجَّةِ مُرْتَغِماً بِإِرْغَامٍ یَقْطَعُ عَلَائِقَ الِاهْتِمَامِ یعین [بِعَیْنِ] مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ إِلَیْهِ وَفَدَ وَ فِیهِ اسْتَرْفَدَ فَإِذَا أَتَى بِذَلِکَ کَانَتْ هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی بِهَا أُمِرَ وَ عَنْهَا أُخْبِرَ وَ إِنَّهَا هِیَ الصَّلَاةُ الَّتِی تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ فَالْتَفَتَ الْمَنْصُورُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَا نَزَالُ مِنْ بَحْرِکَ نَغْتَرِفُ وَ إِلَیْکَ نَزْدَلِفُ تُبَصِّرُ مِنَ الْعَمَى وَ تَجْلُو بِنُورِکَ الطَّخْیَاءُ غَیْرَ نَازِغٍ وَ لَا زَائِغٍ.
3) روایت شده است که جوانی از انصار همراه با پیامبر خدا ص نماز می گزارد و در عین حال مرتکب گناهان زشتی میشد. وضع و حال او را برای پیامبر اکرم ص بازگو کردند. فرمود: نمازش روزی او را از این کار بازمیدارد.
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص447؛ بحار الأنوار، ج79، ص199 [4]
وَ رُوِیَ أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ کَانَ یُصَلِّی الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یَرْتَکِبُ الْفَوَاحِشَ فَوُصِفَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ یَوْماً مَا.[5] [6]
تدبر
1) «اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ ...»
چرا در این آیه عبارت «اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ» را در کنار بحث نماز آورد؟
الف. در این آیه، بعد از ذکر داستانهای امتها و اینکه شرکورزیدن و ارتکاب فحشاء و منکر چه بلایی بر سر آنان آورد، دستور به تلاوت وحی و اقامه نماز داده، زیرا که تلاوت وحی نیز به خاطر بهرهمندی از حکایتها و عبرتها و موعظهها و وعد و وعیدها، در کنار نماز، از بهترین امور بازدارنده از شرک و ارتکاب فحشاء و منکر است. (المیزان، ج16، ص133)
ب. قرآن خواندن و نماز خواندن دو طرف ارتباط انسان و خداست (چنانکه گفتهاند وقتی میخواهی خدا با تو سخن بگوید قرآن بخوان و وقتی میخواهی تو با خدا سخن بگویی نماز بخوان)
ج. ...
2) «أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»:
وقتی دستور به اقامه نماز آمده، بلافاصله یکی از ثمرات آن اشاره شده است: نماز را برپادار که نماز از فحشاء و منکر بازمیدارد. اگر توجه کنیم که نماز بارزترین مصداق یک عمل تعبدی است، این تعبیر نشان میدهد که در اسلام، حتی تعبدیترین اعمال هم حکمت و فلسفهای دارند و درصدد تامین مصلحتی برای زندگی انسان هستند.
به تعبیر دیگر، تعبدی بودن واجبات، به معنای بیضابطه و بیمنطق بودن آنها نیست.
3) «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»:
چرا نماز، مانع و بازدارنده از فحشاء و منکر است؟
الف. «فحشاء» به معنای امر کاملا زشت و ناشایست است درست نقطه مقابل نماز که تماما ارتباطی زیبا با خدا و ثناگویی خالق متعال است. جهتگیری و میل به سوی خالق متعالی مستلزم دوری از تمایلات به امور زشت و ناپسند است. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص36)
ب. چون:
از طرفی نمازهای پنجگانه با تلقینهای مکرر انسان را دائما به یاد خدا و آخرت و جزای عمل و ... میاندازد و کسی که به خدا توجه کند از ارتکاب فحشاء و منکر میپرهیزد؛
و از طرف دیگر، خود نماز که یک رابطه قلبی با ساحت کبریایی است [که این رابطه، با تقویت معنویت در انسان، از میل به گناه میکاهد]؛
و از طرف سوم، نماز مشتمل بر رعایت طهارت و حقالناس و مولفههای تربیتی فراوانی است که توجه مکرر به آنها، کمکم انسان را به توجه به این امور در کل زندگی فرامیخواند. (المیزان، ج16، ص133-134)
ج. چون نماز خواندن دلیلی ندارد جز اطاعت از دستور خدا؛ و دستور خدا هم نشاندهندهی خواستهی خداست. پس با انجام نماز، ما مصداقی از خواستههای خدا را در عالم محقق میکنیم و از آنجا که خواسته خدا، از خدا جدا نیست، با نماز (و هر دستور واجب دیگری) به خدا وصل میشویم (اصطلاحا: فنای در مقام فعل) (این خلاصه برهانی است که علامه طباطبایی در رساله الوسائط درباره چگونگی تاثیر واجبات در تقرب انسان آوردهاند) و اتصال به خدا انسان را از هر امر زشت و ناپسندی دور میسازد.
د. ...
شبهه
چگونه این آیه میفرماید که نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است، در حالی که همه ما افرادی را میشناسیم که نماز میخوانند اما کارهای زشت و ناشایست هم انجام میدهند؟
الف. بسیاری از نمازها فقط ظاهر نماز را دارد. یعنی نماز به اندازهای که واقعا نماز باشد، انسان را از ارتکاب بدیها بازمیدارد. (مجمعالبیان، ج8، ص448) (همچنین احادیث 1 و 2)
ب. نماز خاصیت بازدارندگی دارد، اما گاه تا این خاصیت در انسان اثر کند طول میکشد (مجمعالبیان، ج8، ص448) (همچنین حدیث3)
ج. این آیه «اقتضای نماز» را نشان میدهد نه اینکه نماز «علت تامه» باشد؛ یعنی این یک عامل موثر در زندگی انسان است و عوامل و موانع دیگری هم در تصمیمگیری انسان وجود دارد که چهبسا گاه اثر این عامل را خنثی میکنند (المیزان، ج16، ص133-136) [7]
د. انسان مادام که حال و هوای نماز را در خود حفظ کرده، اثر این بازدارندگی را هم مشاهده میکند. (مجمعالبیان، ج8، ص448)
هـ . نماز حتی در همین افراد هم تا حدودی مانع شده است. باید حال شخصی را که نماز میخواند و گناهانی انجام میدهد با حال خود همان شخص در نظر بگیریم که اگر نماز نمیخواند چه گناهانی میکرد.[8]
و ...
4) «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»:
قبلا درباره اینکه یک لفظ ممکن است در چند معنا به کار رود که همگی صحیح باشند، توضیحاتی ارائه شد. عبارت «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» مصداق بارز چنین الفاظی است که دیدگاههای متعددی از جانب مفسران درباره مراد از آن آمده، که همگی میتوانند صحیح باشند. این دیدگاهها عبارتند از :
الف. الله در نقش فاعل «ذکر» باشد:
- اینکه خداوند شما را با رحمت خود یاد میکند بزرگتر است از آنچه شما او را یاد میکنید (ابن عباس و سلمان و ابن مسعود و مجاهد) (مجمعالبیان، ج8، ص448)
- اینکه خدا در هنگام نماز به یاد بنده است و به او توجه دارد بیش از آن است که بنده در نمازش به خدا توجه دارد (أبی مالک) (مجمعالبیان، ج8، ص448)
ب. الله در نقش مفعول «ذکر» باشد:
- اینکه بنده خدا را یاد کند از جمیع اعمال او برتر است (سلمان فی روایة أخرى و ابن زید و قتادة و أبی الدرداء و معاذ بن جبل) (مجمعالبیان، ج8، ص448) به تعبیر دیگر، ذکر خدا برترین کار ممکن است، چه در نماز و چه در غیر نماز؛ در نماز، از این جهت که همه اعمال نماز حرکاتی است که اگر ذکر نباشد هیچ خاصیتی ندارد؛ و در غیر نماز هم این ذکر خداست که مانع هر گناهی میشود و انسان را به سوی ملکوت بالا میبرد. (ابنعطیه) (البحر المحیط فی التفسیر، ج8، ص360)
- نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است اما یاد خدا که حاصل نماز است، اثرش بیشتر از این است (زیرا هم مانع از فحشاء و منکر میشود و هم عاملی برای تقرب انسان به سوی خداست) (المیزان، ج16، ص136)
- بزرگترین چیز در بازداشتن انسان از فحشاء، این است که انسان پروردگار خویش و امر و نهیهای او و آنچه از ثواب و عقاب آماده کرده، که انسان را به طاعت و اجتناب از معصیت میکشاند، را به یاد داشته باشد که این از هر لطفی بزرگتر است. (مجمعالبیان، ج8، ص448) به تعبیر دیگر، یاد خدا، براى جلوگیرى از فحشا و منکر، بالاتر از هر اهرم دیگر است. (تفسیر نور، ج7، ص150)
-ذکر خدا که همان تسبیح و تقدیس و لا اله الا الله گفتن است بزرگتر و سزاوارتر است که انسان را از فحشاء و منکر بازدارد (الفراء) یعنی کسی که به یاد خداست سزاوارتر است که این ذکرش او را از ارتکاب فحشاء و منکر بازدارد. (مجمعالبیان، ج8، ص448)
- یاد خدا (و حضور قلب)، بالاتر از ظاهر نماز است. (تفسیر نور، ج7، ص150)[9]
- با توجه به اینکه در آیات دیگر «ذکر الله» را کنایه از نماز به کار برده است (جمعه/9) [و فلسفه نماز را ذکر الله معرفی کرده است: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» (طه/14)] در اینجا هم ذکر الله کنایه از خود نماز است و میخواهد بفرماید نماز برترین کار است. (الکشاف، ج3، ص457)[10]
- ذکر خدا در نماز برتر از ذکر خدا در غیر نماز است (البحر المحیط فی التفسیر، ج8، ص360)
5) «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ»:
اینکه خدا میداند چه میسازید، هشداری است به اینکه مراقب کارهای خود باشید (المیزان، ج16، ص137)
اما چرا به جای «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَفْعلون: خدا میداند چه میکنید» فرمود: «خدا میداند چه میسازید»؟
علیالقاعده این تعبیر، به جای تاکید بر خود عمل، بر آنچه ثمره عمل ماست تاکید دارد؛ لذا:
الف. شاید اشارهای است به «تجسم اعمال» یعنی عمل ما صرفا یک کاری نیست که انجام و تمام شود. بلکه ما با اعمال خود، واقعیاتی را در عالم رقم میزنیم و ایجاد میکنیم که در روز قیامت همه آنها نزد ما ظاهر خواهد شد.
ب. چهبسا تاکیدی است بر اینکه ما اساسا با عمل خود، خودمان را میسازیم.
ج. ...
[1] مثلا در این روایت در تفسیر القمی، ج2، ص150 آمده است:
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» یَقُولُ ذِکْرُ اللَّهِ لِأَهْلِ الصَّلَاةِ أَکْبَرُ مِنْ ذِکْرِهِمْ إِیَّاهُ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ یَقُولُ «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُم»
[2] . «مِنَ الْکِتابِ» حرف «مِن» را غالبا «من» بیانیه گرفتهاند یعنی موضوع وحی را بیان میکند که در این صورت منظور از «الکتاب» همین قرآن نازل شده است (آنچه به تو وحی شده، که همین قرآن است) ولی ظاهرا میتوان آن را «من» نشویه ویا ابتدائیه هم دانست که در این صورت منظور از «الکتاب» حقیقت قرآن در لوح محفوظ است و معنای آیه چنین میشود: آنچه از لوح محفوظ به سوی تو وحی میشود.
[3] . ادامه حدیث چنین است:
وَ مَنْ خَلَا بِعَمَلٍ فَلْیَنْظُرْ فِیهِ فَإِنْ کَانَ حَسَناً جَمِیلًا فَلْیَمْضِ عَلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ سَیِّئاً قَبِیحاً فَلْیَجْتَنِبْهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْلَى بِالْوَفَاءِ وَ الزِّیَادَةِ وَ مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فِی السِّرِّ فَلْیَعْمَلْ حَسَنَةً فِی السِّرِّ وَ مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فِی الْعَلَانِیَةِ فَلْیَعْمَلْ حَسَنَةً فِی الْعَلَانِیَةِ.
همچنین به این روایت توجه شود در مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص447
روى أصحابنا عن أبی عبد الله (ع) قال من أحب أن یعلم أ قبلت صلاته أم لم تقبل فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر فبقدر ما منعته قبلت منه
[4] . در بحارالانوار این عبارت را هم در ادامه دارد: فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ تَابَ. مدت زیادی نگذشت که توبه کرد.
[5] . در همین مضمون سه روایت زیر هم قابل توجه است:
روی أنس بن مالک الجهنی عن النبی ص قَالَ مَنْ لَمْ تَنْهَهُ صَلاتُه عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْدا
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص447؛ تفسیر القمی، ج2، ص150
روی عن ابن مسعود أیضا عن النبی ص أنه قال لا صلاة لمن لم یطع الصلاة و طاعة الصلاة أن ینتهی عن الفحشاء و المنکر
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص447
عن جابر قال قیل لرسول الله ص إن فلانا یصلی بالنهار و یسرق باللیل فقال إن صلاته لتردعه
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص447
[6] .درباره این آیه روایات تفسیری دیگری هم بود که به علت ضیق مجال ارائه نشد:
عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع قال: قال رسول الله ص خذوا جننکم قالوا: یا رسول الله عدو حضر قال: لا، و لکن خذوا جننکم من النار، فقالوا: بم نأخذ جننا یا رسول الله من النار قال سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أکبر، فإنهن یأتین یوم القیامة و لهن مقدمات و مؤخرات و منجیات و معقبات، و هن الباقیات الصالحات، ثم قال أبو عبد الله ع «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» قال: ذکر الله عند ما أحل أو حرم و شبه هذا و مؤخرات
تفسیر العیاشی، ج2، ص327
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَلَکَ یَنْزِلُ بِصَحِیفَةٍ أَوَّلَ النَّهَارِ وَ أَوَّلَ اللَّیْلِ فَیَکْتُبُ فِیهَا عَمَلَ ابْنِ آدَمَ فَأَمْلُوا فِی أَوَّلِهَا خَیْراً وَ فِی آخِرِهَا خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْفِرُ لَکُمْ فِیمَا بَیْنَ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ یَقُولُ جَلَّ جَلَالُهُ «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر»
الأمالی( للصدوق)، ص579
یَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَخْتَرْ عَلَى ذِکْرِ اللَّهِ شَیْئاً فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر
مکارم الأخلاق، ص456
عن معاذ بن جبل قال سألت رسول الله ص أی الأعمال أحب إلى الله قال إن تموت و لسانک رطب من ذکر الله عز و جل و قال ص یا معاذ إن السابقین الذین یسهرون بذکر الله عز و جل و من أحب أن یرتع فی ریاض الجنة فلیکثر ذکر الله عز و جل
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص448
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْیَانَ الْحَرِیرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یَا سَعْدُ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ الْقُرْآنَ یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ ...
...قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ وَ هَلْ یَتَکَلَّمُ الْقُرْآنُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ الضُّعَفَاءَ مِنْ شِیعَتِنَا إِنَّهُمْ أَهْلُ تَسْلِیمٍ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ یَا سَعْدُ وَ الصَّلَاةُ تَتَکَلَّمُ وَ لَهَا صُورَةٌ وَ خَلْقٌ تَأْمُرُ وَ تَنْهَى قَالَ سَعْدٌ فَتَغَیَّرَ لِذَلِکَ لَوْنِی وَ قُلْتُ هَذَا شَیْءٌ لَا أَسْتَطِیعُ أَنَا أَتَکَلَّمُ بِهِ فِی النَّاسِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هَلِ النَّاسُ إِلَّا شِیعَتُنَا فَمَنْ لَمْ یَعْرِفِ الصَّلَاةَ فَقَدْ أَنْکَرَ حَقَّنَا ثُمَّ قَالَ یَا سَعْدُ أُسْمِعُکَ کَلَامَ الْقُرْآنِ قَالَ سَعْدٌ فَقُلْتُ بَلَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ فَقَالَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ فَالنَّهْیُ کَلَامٌ وَ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْکَرُ رِجَالٌ وَ نَحْنُ ذِکْرُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَکْبَرُ.
الکافی، ج2، ص598
[7] . یک دیدگاه این است که نماز مانند یک دعوتکننده به خوبی و برحذر دارنده از بدی است، همان طور که خدا هم امر به خوبی و نهی از بدی کرده است اما معنایش این نیست که حتما آن وضعیت شود (مجمعالبیان، ج8، ص448) علامه طباطبایی در این قول اشکال کرده که با دلالت آیه بیش از یک دعوت ساده است و به نظر میرسد که این قول تنها اگر به قول ج برگردد قابل قبول باشد.
[8] . علامه طباطبایی در المیزان، ج16، ص135 ابتدا این برداشت را رد میکنند اما گویی در اواخر بحث آن را هم قابل قبول میدانند، به عنوان توضیحی از حالت ج
[9] . آقای قرائتی این نکته را هم خواستهاند از آیه برداشت کنند که: اگرچه اصل مطلب درست است اما این مطلب از این آیه برداشت نمیشود زیرا برای چنین برداشتی باید
[10] . آقای قرائتی به عنوان یک برداشت مطرح کردهاند: «نماز، بزرگترین ذکر الهى است. به دلیل آیهى «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» (طه/14) که نماز را ذکر خداوند مىداند.» (تفسیر نور، ج7، ص150) این برداشت بر این اساس میتواند باشد که این عبارت را نه یک جمله مستقل بلکه خبر دوم برای «إنّ» بدانیم یعنی گویی این چنین بوده است: إن الصلوه تنهی ... و ان الصلوة لذکر الله اکبر؛ و ضمنا در این صورت اکبر را هم صفت برای ذکر نمیتوان قلمداد کرد (که چنین ترجمه شود: نماز ذکر بزرگتر خداست» چون در چنین حالتی ظاهرا لازم میبود که «اکبر به صورت «الاکبر» بیاید؛ بلکه باید کل این جمله (لذکر الله اکبر) را خبر برای «ان الصلوة» در نظر گرفت که درواقع معنایش چنین میشود: «همانا نماز، ذکر خدا بزرگتر است، است» که معنای بعیدی است اما احتمال آن کاملا منتفی نیست.