سفارش تبلیغ
صبا ویژن

182) سوره نساء (4) آیه 98 إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّج

بسم الله الرحمن الرحیم

182) سوره نساء (4) آیه 98 

إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً

ترجمه

مگر مستضعفین [واقعی] از مردان و زنان و فرزندانی که نه چاره‌جویی توانند و نه راه به جایی برند.

نکات ترجمه

«حیلَة» از ماده «حول» است که در اصل این ماده نوعی حرکت دوری مد نظر است (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص121) و دلالت بر تحول و تغییر از حالت قبلی دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص266؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص318) و «الحَول» به «یک سال کامل» گفته می‌شود. پس «حیله» یعنی تدبیر حاذقانه‌ای در امور و فکر را زیر و رو کردن برای رسیدن به مقصود (المصباح المنیر، ج2، ص157).

«حال» [که در فارسی هم رایج است، مثلا: حال شما چطور است] به وضعیت آدمی می‌گویند که دائما در معرض تغییر است و بر همین اساس، «حیله» هم آن چیزی است که مخفیانه با آن به یک حالت خاصی می‌رسند (مفردات ألفاظ القرآن، ص266) «حائل» هم هر چیزی است که از مکانش جابجا می‌شود و از موضعی به موضع دیگر «متحول» می‌گردد (کتاب العین، ج3، ص298) «لا حول و لا قوه الا بالله» یعنی هیچ تغییری از یک وضعیت و هیچ توانایی‌ای بر کاری نیست مگر به خواست و اراده خدا.

و برخی احتمال داده‌اند «حیله» از «حیلولة» (بین دو چیز فاصله انداختن) گرفته شده و بعد به صورت اسم آلت در مورد هر چیزی که بین دو چیز فاصله بیندازد و یا حال شیء را عوض کند به کار رفته (المیزان، ج5، ص50)

جایگاه نحوی «حیلة» در این جمله، مفعول است. (الجدول فی إعراب القرآن، ج‏5، ص14)

«إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ» این استثناء را استثنای منقطع دانسته‌اند. (المیزان، ج5، ص50) (استثنا در حالت عادی استثنای متصل است، یعنی چیزی را از یک حکم کلی خارج کردن؛ اما استثنای منقطع در جایی است که امری که استثناء شده، حقیقتا از ابتدا در زمره آن حکم کلی نبوده‌ است و برای اینکه مبادا کسی گمان کند این حکم شامل او هم می‌شود، بر آن تاکید شده است). البته استثنای منقطع دانستنش بر این اساس بود  که آن را استثناء بدانیم از متوفیانی که به خود ظلم کرده‌اند؛ اما می‌توانیم این را استثنای متصل بگیریم، که در این صورت استثناء از کل متوفیان می‌شود (الجدول فی إعراب القرآن، ج‏5، ص14)

«الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ و ...» حرف «من» در اینجا «مِن» تبعیضیه (به معنای برخی از) نیست، بلکه «مِن» بیانیه است، یعنی بیان می‌کند گروههایی را که در ذیل عنوان مستضعف قرار می‌گیرند.

حدیث[1]

1) سلیمان بن خالد از امام صادق ع درباره آیه «مگر مستضعفین از مردان و زنان و فرزندانی که نه چاره‌جویی توانند و نه راه به جایی برند» سوال کرد، امام فرمود:

سلیمان، برخی از آن مستضعفان هستند که از تو گردن کلفت‌ترند! قومی‌اند که روزه می‌گیرند و نماز می‌خوانند و اهل عفت شکم و دامن هستند، حق را هم از آنِ غیر ما نمی‌دانند [یعنی اگرچه از اینکه «امامت حق ما بود» بی‌اطلاعند اما این را حق دیگران هم نمی‌دانند] و از شاخه‌های این شجره طیبه گرفته‌اند [یعنی با عمل به احکام دین، عملا به شجره طوبی آویخته‌اند]؛ آنها کسانی‌اند که امید است خداوند از آنها درگذرد اگر که به این شاخه‌ها را گرفته باشند هرچند که آنها را نشناسند؛ پس اگر خداوند عفو خود را شامل حال آنها کند به رحمتش است و اگر عذابشان کند به سبب گمراهی است از آنچه که به آنان معرفی کرده بود.

معانی الأخبار، ص203-202

حَدَّثَنَا مُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ، الْآیَةَ. قَالَ یَا سُلَیْمَانُ فِی هَؤُلَاءِ الْمُسْتَضْعَفِینَ مَنْ هُوَ أَثْخَنُ رَقَبَةً مِنْکَ الْمُسْتَضْعَفُونَ قَوْمٌ یَصُومُونَ وَ یُصَلُّونَ تَعِفُّ بُطُونُهُمْ وَ فُرُوجُهُمْ لَا یَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ فِی غَیْرِنَا آخِذِینَ بِأَغْصَانِ الشَّجَرَةِ فَأُولئِکَ‏ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ إِذَا کَانُوا آخِذِینَ بِالْأَغْصَانِ وَ إِنْ لَمْ یَعْرِفُوا أُولَئِکَ فَإِنْ عَفَى عَنْهُمْ فَبِرَحْمَتِهِ وَ إِنْ عَذَّبَهُمْ فَبِضَلالَتِهِمْ عَمَّا عَرَّفَهُمْ. [2]

2) از امام کاظم ع درباره مستضعفین (که مورد عفو قرار می‌گیرند)‌سوال شد. فرمودند:

ضعیف کسی است که حجت [دلیلی که عقل را قانع کند] به او نرسیده باشد، و اختلافی را که وجود دارد نمی‌شناسد؛ اما همین که متوجه اختلاف شد، دیگر مستضعف نیست [چون وظیفه دارد تحقیق کند و حق را تشخیص دهد.]

الکافی، ج‏2، ص406

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْخُزَاعِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الضُّعَفَاءِ فَکَتَبَ إِلَیَّ الضَّعِیفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَیْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ یَعْرِفِ الِاخْتِلَافَ فَإِذَا عَرَفَ الِاخْتِلَافَ فَلَیْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ.[3]

3) سلیم بن قیس می‌گوید از امیرالمومنین ع شنیدم که امت هفتاد و سه فرقه می‌شوند که هفتاد و دوتا جهنمی‌اند و یکی به بهشت می‌رود، و سیزده فرقه از این هفتاد و سه فرقه ادعای محبت و دوستی ما اهل بیت را می‌کند که تنها یکی از آنها بهشتی است ...

[بعد از توضیحاتی که حضرت می‌دهند، سلیم گوید:] گفتم امیرالمومنین! کسی که متوقف شده، نه تابع امامت شماست و نه با شما دشمنی می‌کند و می جنگد، نه ولایت شما را قبول کرده و نه از دشمن شما بیزاری می‌جوید و می‌گوید «نمی‌دانم [حق با کیست]» و راست هم می‌گوید. او چطور؟

فرمود: اینها از آن هفتاد و سه فرقه نیستند. منظور پیامبر از این هفتاد و سه فرقه افرادی است که بر دین خود اصرار دارند و دیگران را هم به دین خود دعوت می کنند که یکی بر دین رحمان است و هفتاد و دوتا بر دین شیطان، که آن را قبول کرده و از مخالفینش تبری می‌جوید.

اما کسی که موحد باشد و به رسول الله ص ایمان آورد ولی ولایت ما و گمراهی دشمنان ما را نشناسد و پرچم دشمنی بلند نکند و حلال و حرامی را عوض نکند و هرآنچه از امر و نهی‌های الهی را که بین امت بدون اختلاف پذیرفته شده بپذیرد و علم آنچه را که نمی داند به خدا واگذارد، اینها نجات می‌یابند؛

و اینها طبقه‌ای بین مومنین و مشرکین هستند که اکثر مردم را اینها تشکیل می‌دهند و اینهایند که اهل حساب و میزان و اعراف و جهنمی‌هایی که پیامبران و فرشتگان و مومنان شفاعتشان می‌کنند و بخشیده می‌شوند و از آتش بیرون می‌آیند، می‌باشند، اما مومنان [حقیقی] پس نجات می‌یابند و بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند و مشرکان [حقیقی] هم بی‌حساب وارد آتش می‌شوند اما حسابرسی برای اینهاست که بین مومنان و مشرکان‌اند و مولفة قلوبهم [تازه ایمان‌آورندگان سست‌ایمان] و کسانی که کار خوب و بد را با هم درآمیختند و مستضعفانی که نه تدبیری برای کفر و شرک دارند و نه اهل دشمنی با ما هستند و نه راه هدایت را می‌یابند که مومن و عارف شوند، هستند؛ اینهایند که در اعراف نگه داشته می‌شوند و اینهایند که به مشیت خداوند واگذار شده‌اند که اگر خواست به خاطر گناهشان آنها را به دوزخ اندازد و اگر خواست با رحمتش از آنها درگذرد.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص607-609

قَالَ أَبَانٌ قَالَ سُلَیْمٌ وَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِی النَّارِ وَ فِرْقَةٌ فِی الْجَنَّةِ وَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ فِرْقَةً مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ تَنْتَحِلُ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَاحِدَةٌ [مِنْهَا] فِی الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَا عَشْرَةَ فِی النَّار...                       

قَالَ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ رَأَیْتَ مَنْ قَدْ وَقَفَ فَلَمْ یَأْتَمَّ بِکُمْ وَ لَمْ یُعَادِکُمْ وَ لَمْ یَنْصِبْ لَکُمْ وَ لَمْ یَتَوَلَّکُمْ وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ قَالَ لَا أَدْرِی وَ هُوَ صَادِقٌ قَالَ لَیْسَ أُولَئِکَ مِنَ الثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ فِرْقَةً إِنَّمَا عَنَى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالثَّلَاثِ وَ السَّبْعِینَ فِرْقَةً الْبَاغِینَ النَّاصِبِینَ الَّذِینَ قَدْ شَهَرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ دَعَوْا إِلَى دِینِهِمْ فَفِرْقَةٌ وَاحِدَةٌ مِنْهَا تَدِینُ بِدِینِ الرَّحْمَنِ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ تَدِینُ بِدِینِ الشَّیْطَانِ وَ تَتَوَلَّى عَلَى قَبُولِهَا وَ تَتَبَرَّأُ مِمَّنْ خَالَفَهَا فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَتَنَا وَ لَا ضَلَالَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً وَ لَمْ یُحِلَّ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ أَخَذَ بِجَمِیعِ مَا لَیْسَ بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّةِ فِیهِ خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِهِ وَ کَفَّ عَمَّا بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّةِ [فِیهِ‏] خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ نَهَى عَنْهُ وَ لَمْ یُحَلِّلْ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ لَا یَعْلَمُ وَ رَدَّ عِلْمَ مَا أُشْکِلَ عَلَیْهِ إِلَى اللَّهِ فَهَذَا نَاجٍ‏ وَ هَذِهِ الطَّبَقَةُ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بَیْنَ الْمُشْرِکِینَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ وَ أَجَلُّهُمْ وَ هُمْ أَصْحَابُ الْحِسَابِ وَ الْمَوَازِینِ وَ الْأَعْرَافِ وَ الْجَهَنَّمِیُّونَ الَّذِینَ یَشْفَعُ لَهُمُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ یَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ فَیُسَمَّوْنَ الْجَهَنَّمِیِّینَ فَأَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَنْجُونَ وَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسابٍ [أَمَّا الْمُشْرِکُونَ فَیَدْخُلُونَ النَّارَ بِغَیْرِ حِسَابٍ‏] وَ إِنَّمَا الْحِسَابُ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ الَّذِینَ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةَ الْکُفْرِ وَ الشِّرْکِ وَ لَا یُحْسِنُونَ أَنْ یَنْصِبُوا- وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا إِلَى أَنْ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ عَارِفِینَ فَهُمْ أَصْحابُ الْأَعْرافِ وَ هَؤُلَاءِ لِلَّهِ‏ فِیهِمُ الْمَشِیئَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ یُدْخِلْ أَحَداً مِنْهُمُ النَّارَ فَبِذَنْبِهِ وَ إِنْ تَجَاوَزَ عَنْهُ فَبِرَحْمَتِه‏.[4]

تدبر

1) « إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً»:

در آیه قبل، به ادعای کسانی که به بهانه قرار داشتن در محیط نامناسب، گناهان خود را توجیه می‌کردند، اعتنایی نشد، چون می‌توانستند موقعیت خود را عوض کنند. اما این آیه بیان می‌کند که این عذر در خصوص برخی افراد می‌تواند موجه باشد، یعنی اگر بی‌خبری از دین حق، واقعا ناشی از قصور و ناتوانی اشخاص باشد، عذرش نزد خدا قبول است. (المیزان، ج5، ص51)

2) «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً»:

این آیه علاوه بر اینکه نشان می‌دهد که در جایى که خارج از وسع و تواناییِ شخص باشد تکلیف از او برداشته می‌شود (شبیه آیه «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» بقره/286)، برای تشخیص مواردی که عذر انسان پذیرفته می‌شود نیز ضابطه‏اى کلى می‌دهد:

عذر انسان پذیرفته می شود در جایی که فعل به اختیار خود وی حاصل نشده باشد و در انجام ندادن کار، خودش نقشی نداشته باشد؛

لذا جاهل به دین، اگر جهلش ریشه در اعمال اختیاری خودش داشته باشد (یعنی می‌توانسته از این وضعیت درآید و درنیامده) عذرش پذیرفته نیست؛ اما اگر جهلش به نحوی به عوامل خارج از او مربوط می‌شده که او هیچ نقشی در زدودن آنها نمی‌توانسته داشته باشد (مانند کسی که اصلا از دین حق خبر ندارد)، عذرش پذیرفتنی است. (المیزان، ج5، ص52)

3) «لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً»:

در این آیه دو عامل را علت پذیرفتن عذر آنها مطرح کرد:

«نه توانایی چاره‌اندیشی‌ای دارند» و «نه راه هدایتی می‌یابند»

ظاهرا اولی به توانایی عقلی خودشان اشاره دارد و دومی به اطلاعات بیرونی.

به نظر می‌رسد احادیثی که حجت خدا بر انسان را شامل دو حجت باطنی (= عقل) و ظاهری (= پیامبران و امامان) تقسیم می‌کنند (کافی، ج1، ص17)[6]، به نحوی دیگر مفاد همین آیه را بیان می‌کنند.

?? نکته تخصصی:

این دو عبارت را با «ترکیب عطفی» (و) آورد نه با «ترکیب فصلی» (یا)؛ و نفرمود «نه توانایی چاره‌اندیشی‌ای دارند "یا" نه راه هدایتی می‌یابند» یعنی ظاهرا مستضعفان مذکور کسانی‌اند که این دو عامل در وجود آنها جمع شده است و در نتیجه اگر کسی فقط یک عامل را داشته باشد، مستضعف محسوب نمی‌شود.

اما چرا؟

با توجه به نکته فوق، شاید آوردن ترکیب عطفی بدین جهت است که:

اگر کسی عقلش توانایی داشته باشد، حتی اگر پیامبری سراغ او نیامده باشد، خودش تحقیق می‌کند و حق را می‌یابد؛

و اگر پیامبران بیایند، خودشان چنان در سطح فهم همگان صحبت می‌کنند که هر کسی که مخاطب مستقیمشان باشد، عذری برایش نخواهد ماند؛

پس مستضعف فقط کسی است که نه توان تحلیل عقلش قوی باشد و نه در معرض دعوت انبیاء قرار گرفته باشد.

4) «الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ...»

با اینکه غالبا ترتیب ضعیف به قوی، فرزندان، زنان و مردان است، آیه اینها را به ترتیب قوی به ضعیف برشمرد. چرا؟

الف. شاید می‌خواهد نشان دهد این ضعف، نه ضعف بدنی، بلکه ضعف ناشی از بی‌خبری است که از این جهت فرقی بین مرد و زن و بچه وجود ندارد.

ب. ...



[1] این آیه از معدود آیاتی است که احادیث فراوانی ناظر به آن یافت می‌شد که تنها اندکی آورده شد.

[2] . این احادیث هم در همین زمینه ها قابل توجه است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمُسْتَضْعَفِ فَقَالَ هُوَ الَّذِی لَا یَهْتَدِی حِیلَةً إِلَى الْکُفْرِ فَیَکْفُرَ وَ لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا إِلَى الْإِیمَانِ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُؤْمِنَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَکْفُرَ فَهُمُ الصِّبْیَانُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ عَلَى مِثْلِ عُقُولِ الصِّبْیَانِ مَرْفُوعٌ عَنْهُمُ الْقَلَمُ.

الکافی، ج‏2، ص404؛ تفسیر القمی، ج‏1، ص149، معانی الأخبار، ص201

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَقَالَ هُمْ أَهْلُ الْوَلَایَةِ فَقُلْتُ أَیُّ وَلَایَةٍ فَقَالَ أَمَا إِنَّهَا لَیْسَتْ بِالْوَلَایَةِ فِی الدِّینِ وَ لَکِنَّهَا الْوَلَایَةُ فِی الْمُنَاکَحَةِ وَ الْمُوَارَثَةِ وَ الْمُخَالَطَةِ وَ هُمْ لَیْسُوا بِالْمُؤْمِنِینَ وَ لَا بِالْکُفَّارِ وَ مِنْهُمُ الْمُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

الکافی، ج‏2، ص405؛ معانی الأخبار، ص201

عن سلیمان بن خالد قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ .... وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» قال: یا سلیمان من هؤلاء المستضعفین من هو أثخن رقبة منک، المستضعفون قوم یصومون و یصلون یعف بطونهم و فروجهم لا یرون أن الحق فی غیرنا، آخذین بأغصان الشجرة، فقال: «فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ» کانوا آخذین بالأغصان و لم یعرفوا أولئک- فإن عفا عنهم فیرحمهم الله و إن عذبهم فبضلالتهم عما عرفهم‏

عن سلیمان بن خالد عن أبی جعفر ع قال سألته عن المستضعفین فقال: البلهاء فی خدرها و الخادم- تقول لها صلی فتصلی لا تدری إلا ما قلت لها، و الجلیب الذی لا یدری إلا ما قلت له، و الکبیر الفانی و الصبی و الصغیر هؤلاء المستضعفون، فأما رجل شدید العنق جدل خصم یتولى الشراء و البیع- لا تستطیع أن تعینه فی شی‏ء تقول هذا المستضعف لا و لا کرامة (تفسیر العیاشی، ج‏1، ص270؛ معانی الأخبار، ص203)

و نیز احادیث دسته‌بندی مردم، مانند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ سُلَیْمٍ مَوْلَى طِرْبَالٍ قَالَ حَدَّثَنِی هِشَامٌ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّیَّارِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع النَّاسُ عَلَى سِتَّةِ أَصْنَافٍ قَالَ قُلْتُ أَ تَأْذَنُ لِی أَنْ أَکْتُبَهَا قَالَ نَعَمْ قُلْتُ مَا أَکْتُبُ قَالَ اکْتُبْ أَهْلَ الْوَعِیدِ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَهْلِ النَّارِ وَ اکْتُبْ وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً قَالَ قُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ وَحْشِیٌّ مِنْهُمْ  قَالَ وَ اکْتُبْ وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ قَالَ وَ اکْتُبْ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً إِلَى الْکُفْرِ وَ لَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا إِلَى الْإِیمَانِ- فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ قَالَ وَ اکْتُبْ أَصْحَابَ الْأَعْرَافِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا أَصْحابُ الْأَعْرافِ قَالَ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَیِّئَاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النَّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ. (الکافی، ج‏2، ص381)

[3] . این احادیث هم نزدیک به همین مضمون هستند:

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا نَضْرُ بْنُ شُعَیْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ ذَکَرَ أَنَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ ضُرُوبٌ یُخَالِفُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ نَاصِباً فَهُوَ مُسْتَضْعَفٌ.

معانی الأخبار، ص200

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ الْبَجَلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِی الْمُسْتَضْعَفِینَ فَقَالَ لِی شَبِیهاً بِالْفَزِعِ فَتَرَکْتُمْ أَحَداً یَکُونُ مُسْتَضْعَفاً وَ أَیْنَ الْمُسْتَضْعَفُونَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَشَى بِأَمْرِکُمْ هَذَا الْعَوَاتِقُ إِلَى الْعَوَاتِقِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ تُحَدِّثُ بِهِ السَّقَّایَاتُ فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ.

الکافی، ج‏2، ص405؛ معانی الأخبار، ص201

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ عَرَفَ اخْتِلَافَ النَّاسِ فَلَیْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ.

الکافی، ج‏2، ص405

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی سَارَةَ إِمَامِ مَسْجِدِ بَنِی هِلَالٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ الْیَوْمَ مُسْتَضْعَفٌ أَبْلَغَ الرِّجَالُ الرِّجَالَ وَ النِّسَاءُ النِّسَاءَ.

الکافی، ج‏2، ص406

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ الْبَجَلِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِی الْمُسْتَضْعَفِینَ فَقَالَ لِی شَبِیهاً بِالْفَزِعِ وَ تَرَکْتُمُ أَحَداً یَکُونُ مُسْتَضْعَفاً وَ أَیْنَ الْمُسْتَضْعَفُونَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَشَى‏ بِأَمْرِکُمْ هَذَا الْعَوَاتِقُ إِلَى الْعَوَاتِقِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ تُحَدِّثُ بِهِ السَّقَّایَاتُ بِطُرُقِ الْمَدِینَةِ.

معانی الأخبار، ص201

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا حَدُّ الْمُسْتَضْعَفِ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ مَنْ لَا یُحْسِنُ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَ قَدْ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خِلْقَةً مَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ لَا یُحْسِنَ.

معانی الأخبار، ص201

[4] . این احادیث هم مضمونشان به حدیث فوق نزدیک است:

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا فَقَالَ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً إِلَى النَّصْبِ فَیَنْصِبُونَ وَ لَا یَهْتَدُونَ سَبِیلَ أَهْلِ الْحَقِّ فَیَدْخُلُونَ فِیهِ وَ هَؤُلَاءِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِأَعْمَالٍ حَسَنَةٍ وَ بِاجْتِنَابِ الْمَحَارِمِ الَّتِی نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا وَ لَا یَنَالُونَ مَنَازِلَ الْأَبْرَارِ.

معانی الأخبار، ص201

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُثَنًّى عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الدِّینِ الَّذِی لَا یَسَعُ الْعِبَادَ جَهْلُهُ فَقَالَ الدِّینُ وَاسِعٌ وَ لَکِنَّ الْخَوَارِجَ ضَیَّقُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ مِنْ جَهْلِهِمْ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأُحَدِّثُکَ بِدِینِیَ الَّذِی أَنَا عَلَیْهِ فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارَ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَتَوَلَّاکُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ مَنْ رَکِبَ رِقَابَکُمْ وَ تَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ وَ ظَلَمَکُمْ حَقَّکُمْ فَقَالَ مَا جَهِلْتَ شَیْئاً هُوَ وَ اللَّهِ الَّذِی نَحْنُ عَلَیْهِ قُلْتُ فَهَلْ سَلِمَ أَحَدٌ لَا یَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ فَقَالَ لَا إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ نِسَاؤُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ ثُمَّ قَالَ أَ رَأَیْتَ أُمَّ أَیْمَنَ فَإِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَا کَانَتْ تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ

الکافی، ج‏2، ص405

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی رُبَّمَا ذَکَرْتُ هَؤُلَاءِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَأَقُولُ نَحْنُ وَ هُمْ فِی مَنَازِلِ الْجَنَّةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا یَفْعَلُ اللَّهُ ذَلِکَ بِکُمْ أَبَداً.

الکافی، ج‏2، ص406

عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمِیِّ عَنْ أَخَوَیْهِ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ ابْنَیِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ عِنْدَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَخَافُ أَنْ نَنْزِلَ بِذُنُوبِنَا مَنَازِلَ الْمُسْتَضْعَفِینَ قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَفْعَلُ اللَّهُ ذَلِکَ بِکُمْ أَبَداً.

الکافی، ج‏2، ص406

[6] .  أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع‏:...

 یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ