سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1106) سوره عبس (80) آیه 20 ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ

ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ

8 ربیع‌الاول 1445 2/7/1402

 

ترجمه

سپس راه را آسانش کرد [یا: برایش آسان کرد]

نکات ادبی

السَّبیلَ

قبلا بیان شد که ماده «سبل» دلالت بر یک نحوه امتداد و ارسال نهفته است؛ چنانکه کاربرد این ماده در کلماتی مانند سبیل (راه و مسیر)، مُسْبِل (تیر پنجم در شرط‌بندی تیراندازی)، سَبَلَة (موی انبوه بالای لب؛ که در فارسی «سِبیل» می‌گویند)، سَبَل (باران)، سبولة (سنبله ذرت و برنج)، أَسْبَلَ (هم به معنای سنبله دادن (أَسْبَلَ الزرع) و هم به معنای آویزان و رها بودن؛ چنانکه در خصوص اسب می‌گویند: الفرس أَسْبَلَ ذَنَبَهُ؛ ویا زنی که دامنش آویزان و رها باشد می‌گویند: أَسْبَلَتْ ذیلها) بخوبی این معنا را نشان می‌دهد؛ و همین نکته هم در تحلیل اغلب علمای لغت مورد توجه قرار گرفته است؛ مثلا ابن فارس بر این باور است که این ماده در اصل بر ارسال چیزی از بالا به پایین ویا بر امتداد یافتن دلالت دارد؛ مرحوم مصطفوی معنای محوری آن را ارسال چیزی با طول دادن [کش دادن] دانسته و حسن جبل آن را امتدادی به سمت پایین با حفظ اتصال قلمداد نموده است.

پرکاربردترین کلمه از این ماده در قرآن کلمه «سبیل» است که به صورت «سُبُل» جمع بسته می‌شود. ابن فارس وجه تسمیه راه به «سبیل» را این می‌داند که یک نحوه امتداد در آن هست؛ و راغب معنای «سبیل» را راهی می‌داند که در آن یک نحوه سهولت باشد؛ و در همین راستا مرحوم مصطفوی نیز سبیل را آنچه امتداد و ارسال دارد و از نقطه‌ای آغاز می‌شود دانسته و فرق کلمه «سبیل» را با کلماتی همچون طریق و صراط در این می‌داند که سبیل راه‌های سهل و طبیعی‌ای است که شخص را به مقصد و نقطه معینی می‌رساند؛ اما «طریق» که از ماده «طرق» (به معنای کوبیدن و ضربه زدن) گرفته شده، راهی است که پیمودن آن نیازمند تلاش و زحمت است؛ و «صراط» به معنای راه گسترده و واضح است؛ البته عسگری اگرچه در این زمینه که «طریق» اقتضای سهولت ندارد با وی هم‌نظر است، اما صراط را به معنای راه سهل و آسان می‌داند؛ و سبیل را معنای عامی می‌دانند که بر طریق و غیرطریق اطلاق می‌شود. با اینکه کلمه «سبیلة» هم برای مونث «سبیل» در عربی وجود دارد، اما کلمه «سبیل» از کلماتی است که هم به صورت مذکر: «وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ‏ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ‏ سَبِیلًا وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ‏ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ‏ سَبِیلًا « (اعراف/46) و هم به صورت مونث «قُلْ هذِهِ‏ سَبِیلِی‏ أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ» (یوسف/108) به کار می‌رود؛ وحتی برخی بر این باورند که کاربرد مونث آن شایعتر است.

سبیل برای هر چیزی که وسیله رسیدن به چیزی (خوب یا بد) بشود به کار می‌رود؛ و هم به مقصد و هدف اضافه می‌شود (ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ،؛ نحل/ 125) هم به کسی که افراد را در مسیر حرکت می‌دهد (قُلْ هذِهِ سَبِیلِی‏؛ یوسف/108) و هم به کسانی که آن راه را می‌پیمایند (لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ،؛ أنعام/55؛ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ، اعراف/142)، و هم به کارکردی که خود آن راه می‌تواند داشته باشد، مانند:‌ «وَ ما أَهْدیکُم‏ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ» (غافر/29) «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/16)؛ و بقدری این معنای «وسیله» بودن گاه در آن پررنگ است که برخی یکی از معانی این کلمه را سبب و آنچه مایه وصول است معرفی کرده و کاربردش در آیه «یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا» را از این باب دانسته‌اند.

برخی بر این باورند که وقتی این کلمه بدون اضافه و به صورت مطلق می‌آید اسم جنس و لذا مختص به راه حق است؛ مانند: «لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ»‏ (لزخرف/37)، «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ‏» (عبس/20)؛ و واضح است که منظورشان از اضافه، شامل مواردی نیز می‌شود که این اضافه با حرف جر «الی» انجام می‌شود: «إِلى‏ ذِی الْعَرْشِ سَبِیلًا» (إسراء/42). اما به نظر می‌رسد این ادعا قابل مناقشه است؛ اولا مواردی همانند: «‏ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ» (توبه/91)؛ «فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ‏» (غافر/11)، «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیل؛ إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظْلِمُونَ النَّاس‏» (شوری/41-42)، «وَ تَرَى الظَّالِمینَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ یَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبیل‏» (شوری/44)؛ مگر اینکه چنین توجیه کنند که «ال» در «السبیل» آیه 42 سوره شوری هم الف و لام عهد است نه جنس، و در بقیه موارد هم، یا کلمه «سبیل» ‌به صورت مجازی به کار رفته یا لااقل حرف تنوین آن دلالت بر محذوف دارد. ثانیا خود اینکه اسم جنس لزوما دلالت بر سبیل حق داشته باشد نیز محل مناقشه است؛ چنانکه زبیدی توضیح داده که در آیه «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ‏ وَ مِنْها جائِرٌ» (نحل/9) واضح است که کلمه سبیل در معنای اسم جنس به کار رفته، و اتفاقا به همین جهت شامل راه انحرافی هم شده است.

جلسه 1080 https://yekaye.ir/al-hujurat-49-15-1/

یَسَّرَهُ

قبلا بیان شد که ماده «یسر» در اصل بر دو معنا دلالت دارد؛ یکی بر معنای گشایش و سبکی؛ و دیگری بر عضوی از اعضای بدن (دست چپ) [و یا سمت چپ]، که البته در معنای دوم در قرآن کریم ظاهرا به کار نرفته است.

«یُسر» به معنای آسانی و در مقابل «عُسر» (سختی) است «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/7)، و «یُسْرَى» هم می‌تواند به معنای مصدری (سهل و آسان) باشد و هم ممکن است مونث «أیسر» (افعل التفضیل به معنای ساده‌تر یا ساده‌ترین) باشد.

کلمه «یَسِیرُ» هم در دو معنا به کار می‌رود: یکی در معنای سهل و آسان (کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً؛ أحزاب/30) و مترادف با کلمه «مَیْسُور» (فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً؛ إسراء/28)، و دوم در معنای «مقدار کم و اندک» (وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا یَسِیراً؛ أحزاب/14).

«یَسَار» [که گاه به صورت «یِسَار» هم تلفظ می‌شود] (چپ) نقطه مقابل «یمین» (راست) است و البته هم کلمه «یَسَار» و هم کلمه «مَیْسَرَة» به معنای غنا و بی‌نیازی هم به کار می‌رود (فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ؛ بقرة/280)، و «مَیْسِر» (بقره/219) به معنای «قمار» است و در وجه تسمیه‌اش گفته‌اند چون گویی راهی سهل و آسان برای پولدار شدن است.

جلسه 567 http://yekaye.ir/al-lail-92-7/

السَّبِیلَ یَسَّرَهُ

به لحاظ نحوی این عبارت را چند گونه تحلیل کرده‌اند:

الف. نصب کلمه «سبیل» از باب اشتغال است؛ یعنی فعل مقدری در کار است که فعل «یسر» که در ادامه آمده آن را تفسیر می‌کند، که در این صورت ترجمه دقیق آیه «سپس راه را آسانش کرد» می‌شود، که کلمه «له» [= للانسان] در تقدیر است یعن معنا این است که: «سپس راه را برای انسان آسانش کرد» (مجمع البیان، ج‏10، ص663[1]؛ تفسیر کنز الدقائق، ج‏14، ص136[2]؛ إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص385[3]).

ب. «سبیل» ظرف باشد؛ و ضمیر «ه» به انسان برگردد که منصوب به نزع خافض باشد؛ یعنی در اصل کلام چنین بوده است: «ثم یسر للانسان السبیل» (إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص385[4]).

ج. سبیل مفعول دوم برای «یسر» باشد و مرجع ضمیر «ه» که مفعول اول است انسان باشد؛‌یعنی «یسر الانسان للسبیل» که به معنای هدایت کردن انسان به آن راه باشد (ابوالبقاء‌به نقل إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص385[5]).

حدیث

1) در حدیث «2.الف» ذیل آیه 17، روایتی از امام باقر ع گذشت که این آیات را بر امیرالمومنین ع تطبیق می‌داد. امام ع در ادامه آن فرمودند:

«سپس راه را برایش آسان کرد» یعنی راه هدایت را ...

تفسیر القمی، ج‏2، ص406؛ مختصر البصائر، ص163؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص740

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ [أَبِی بَصِیرٍ] عَنْ جَمِیلِ بْنِ‏ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ...

«ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» یَعْنِی سَبِیلَ الْهُدَى ...

فرازهای بعدی این حدیث امام باقر ع ضمن آیات بعد خواهد آمد. (این حدیث با طول و تفصیل بیشتری ذیل آیه 17 و به عنوان حدیث «2.ب» گذشت)

 

2) ازامام صادق ع روایت شده که فرمودند:

همانا خداوند عز و جل خلایق را آفرید و دانست که به سوی چه چیزی روانند؛ و به آنان امر و نهی کرد؛ پس آنان را به چیزی امر نکرد مگر اینکه برایشان راهی برای انجام آن قرار داد و آنان را از چیزی نهی نکرد مگر اینکه برایشان راهی برای ترک آن قرار داد؛ و البته آنان جز به اذن خداوند نه انجام دهند و نه ترک کنند [یعنی همین انجام دادن یا ترک کردن آنها هم خارج از اذن و سیطره الهی نیست].

التوحید (للصدوق)، ص359

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى الْأَخْذِ بِهِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى تَرْکِهِ وَ لَا یَکُونُوا آخِذِینَ وَ لَا تَارِکِینَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه‏.

 

3) از امام صادق ع روایت شده که در مورد آیه «[جهنمیان] گفتند: پروردگارا! شقاوتمان بر ما غلبه کرد» (مومنون/106) فرمودند:

با اعمال خودشان شقاوتمند شدند.

التوحید (للصدوق)، ص356

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع:

 فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» قَالَ: بِأَعْمَالِهِمْ شَقُوا.

 

4) الف. ابن ابی عمبر از محضر امام کاظم درباره برخی از احادیثی که از رسول الله ص روایت شده بود سوالاتی می‌پرسد. در فرازی از این گفتگو آمده است:

عرض کردم: معنای این سخن ایشان که فرمود: «هرکس تلاشش را انجام دهد که همانا هرکسی راهش برای آنچه آفریده شده آسان شده است» چیست؟

فرمودند: همانا خداوند عز و جل جن و انس را آفرید تا او را بپرستند؛ و نیافرید تا عصیانش کنند؛ و این همان سخن خداوند است که فرمود: «و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا بپرستند»؛ پس هرکسی راهش برای آنچه آفریده شده آسان شده است؛ پس وای بر کسی که کوری را بیش از بینایی دوست داشته باشد!

التوحید (للصدوق)، ص356

حَدَّثَنَا الشَّرِیفُ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص ...[6]

قُلْتُ لَهُ: فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ ص «اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ»؟

فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُوهُ وَ لَمْ یَخْلُقْهُمْ لِیَعْصُوهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ‏» فَیَسَّرَ کُلَّا لِمَا خُلِقَ لَهُ؛ فَالْوَیْلُ لِمَنِ اسْتَحَبَّ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى‏.

ب. این حدیث نبوی به صورتهای مختلف روایت شده است؛ مثلا در جایی روایت شده که پیامبر ص فرمودند:

طلب کنید و ملول و خسته نشوید که همانا هرکسی راهش برای آنچه آفریده شده آسان شده است.»

عوالی اللئالی العزیزیة، ج‏4، ص22

قَالَ النَّبِیُّ ص:

اطْلُبُوا وَ لَا تَمَلُّوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَه‏.

البته در منابع اهل سنت این حدیث نبوی فراوان روایت شده است (مثلا: صحیح البخاری، ج4،‌ص1891[7]؛ «صحیح مسلم، ج8، ص47[8]؛ مسند أبی حنیفة روایة الحصکفی، احادیث 14 و 15 و 16[9]) و فضای این روایات به گونه‌ای است که ممکن است خواننده از آنها برداشت جبرگرایانه کند؛ و ظاهرا به همین مناسبت است که ابن ابی‌عمیر از امام کاظم این سوال را می‌پرسد و ایشان این گونه پاسخ می‌دهند.

 

5) از امام باقر و امام صادق ع روایت شده که فرموده‌اند:

همانا خداوند عز و جل مهربانتر از این است که آفریده‌هایش را مجبور به گناه کند و سپس بدین خاطر آنها را عذاب نماید؛ و خداوند عزیزتر از آن است که امری را بخواهد و انجام نشود؟

از ایشان سوال شد: مگر بین جبر و قَدَر فاصله و گزینه دیگری هست؟

فرمودند: بله، گسترده‌تر از ما بین آسمان و زمین.

التوحید (للصدوق)، ص360

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْحَمُ بِخَلْقِهِ مِنْ أَنْ یُجْبِرَ خَلْقَهُ عَلَى الذُّنُوبِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیْهَا وَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرِیدَ أَمْراً فَلَا یَکُونَ.

قَالَ: فَسُئِلَا ع هَلْ بَیْنَ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ مَنْزِلَةٌ ثَالِثَةٌ؟

قَالا: نَعَمْ أَوْسَعُ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ‏ .

 

6) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

مردم در مساله [قضا و] قدر سه دسته‌اند:

کسی که گمان می‌کند خداوند عز و جل مردم را بر گناهان مجبور کرده است؛ که این به خداوند در حکمش ظلم کرده و کافر است؛ و

کسی که گمان می‌کند امور مردم کاملا به خودشان وانهاده شده؛ که این خداوند را در سلطنتش متزلزل نموده و کافر است؛

و کسی که گمان می‌کند که خداوند آنچه مردم تحملش را دارند بر آنان تکلیف کرده و بر آنان چیزی را که تحملش را ندارند تکلیف نکرده است، و هنگامی که خوبی کند خدا را شکر کند و هنگامی که بدی کند به درگاه خداوند استغفار نماید؛ چنین کسی انسان مسلمان بالغ است.

التوحید (للصدوق)، ص360-361

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى الْجُهَنِیِّ عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ النَّاسَ فِی الْقَدَرِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ:

رَجُلٌ یَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْبَرَ النَّاسَ عَلَى الْمَعَاصِی فَهَذَا قَدْ ظَلَمَ اللَّهَ فِی حُکْمِهِ فَهُوَ کَافِرٌ؛

وَ رَجُلٌ یَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَیْهِمْ فَهَذَا قَدْ أَوْهَنَ‏ اللَّهَ فِی سُلْطَانِهِ فَهُوَ کَافِرٌ؛

وَ رَجُلٌ یَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ کَلَّفَ الْعِبَادَ مَا یُطِیقُونَ وَ لَمْ یُکَلِّفْهُمْ مَا لَا یُطِیقُونَ وَ إِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ.

ب. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

نه جبری در کار است و نه تفویضی [تفویض= وانهادن کارها به خود انسانها]، بلکه امری بین دو این دو امر است.

گفتم: و چه امر بین این دو امر است؟

فرمود: مَثَل آن مثل کسی است که می‌بینی دارد گناه می‌کند و او را نهی می‌کنی ولی رهایش می‌کنی که وی آن گناهش را انجام ‌دهد؛ و هیچکس، از این جهت که وی سخن تو را نپذیرفت و او را به حال خود رها کردی، نمی‌تواند بگوید که تو به وی دستور دادی که گناه بکند.

التوحید (للصدوق)، ص362

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ خُنَیْسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَزَّازِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ قَالَ مَثَلُ ذَلِکَ مَثَلُ رَجُلٍ رَأَیْتَهُ عَلَى مَعْصِیَةٍ فَنَهَیْتَهُ فَلَمْ یَنْتَهِ فَتَرَکْتَهُ فَفَعَلَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةَ فَلَیْسَ حَیْثُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْکَ فَتَرَکْتَهُ أَنْتَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالْمَعْصِیَة.

 

7) الف. جابر بن یزید جعفی می‌گوید: از امام باقر ع درباره معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ: هیچ تحول و قوتی نیست مگر به وسیله خدا» پرسیدم فرمودند:

معنایش این است که هیچ تحول [= رویگردانی] ای از معصیت خداوند نداریم مگر به یاری خداوند؛ و هیچ قدرتی بر انجام طاعت خداوند نداریم مگر به توفیق خداوند عز و جل.

التوحید (للصدوق)، ص242؛ معانی الأخبار، ص22

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعْنَى لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ؟

فَقَالَ: مَعْنَاهُ لَا حَوْلَ لَنَا عَنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ، وَ لَا قُوَّةَ لَنَا عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ إِلَّا بِتَوْفِیقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

ب. روایت شده که وقتی از امیرالمومنین ع درباره معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ: هیچ تحول و قوتی نیست مگر به وسیله خدا» سوال شد فرمودند:

همانا ما همراه با خدا مالک و صاحب اختیار چیزی نیستیم؛ و مالک چیزی نیستیم مگر آنچه ما را مالک و صاحب اختیار آن کرد؛ پس هرگاه ما را مالک چیزی کرد که خود او ملکیت بیشتری بر آن دارد مکلف می‌شویم؛ و هرگاه که آن را از ما گرفت تکلیفش را از ما برمی‌دارد.

نهج البلاغه، حکمت404

قَالَ امیرالمومنین ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏»:

إِنَّا لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً وَ لَا نَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنَا، فَمَتَى مَلَّکَنَا مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَکْلِیفَهُ عَنَّا.

 

8) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

آنچه را که خداوند علمش را بر بندگان پوشیده داشته است، [انجامش] از عهده آنان برداشته شده است.

التوحید (للصدوق)، ص413

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَا حَجَبَ‏ اللَّهُ‏ عِلْمَهُ‏ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ.

 

 

 

 

 


[6] . الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِیدُ مَنْ سَعِدَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ فَقَالَ الشَّقِیُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِیَاءِ وَ السَّعِیدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاءِ

[7] . حَدَّثَنَا ‌آدَمُ، حَدَّثَنَا ‌شُعْبَةُ، عَنِ ‌الْأَعْمَشِ قَالَ: سَمِعْتُ ‌سَعْدَ بْنَ عُبَیْدَةَ یُحَدِّثُ، عَنْ ‌أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیِّ، عَنْ ‌عَلِیٍّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ: «کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی جِنَازَةٍ، فَأَخَذَ شَیْئًا فَجَعَلَ یَنْکُتُ بِهِ الْأَرْضَ، فَقَالَ: مَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ، إِلَّا وَقَدْ کُتِبَ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ وَمَقْعَدُهُ مِنَ الْجَنَّةِ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا نَتَّکِلُ عَلَى کِتَابِنَا، وَنَدَعُ الْعَمَلَ؟ قَالَ: اعْمَلُوا فَکُلٌّ ‌مُیَسَّرٌ ‌لِمَا ‌خُلِقَ لَهُ، أَمَّا مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ فَیُیَسَّرُ لِعَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ، وَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاءِ فَیُیَسَّرُ لِعَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ، ثُمَّ قَرَأَ: {فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى} الْآیَةَ.

[8] . حَدَّثَنَا ‌أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ ‌وَزُهَیْرُ بْنُ حَرْبٍ ‌وَأَبُو سَعِیدٍ الْأَشَجُّ قَالُوا: حَدَّثَنَا ‌وَکِیعٌ . (ح) وَحَدَّثَنَا ‌ابْنُ نُمَیْرٍ ، حَدَّثَنَا ‌أَبِی ، حَدَّثَنَا ‌الْأَعْمَشُ . (ح) وَحَدَّثَنَا ‌أَبُو کُرَیْبٍ (وَاللَّفْظُ لَهُ) حَدَّثَنَا ‌أَبُو مُعَاوِیَةَ ، حَدَّثَنَا ‌الْأَعْمَشُ ، عَنْ ‌سَعْدِ بْنِ عُبَیْدَةَ ، عَنْ ‌أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِیِّ ، عَنْ ‌عَلِیٍّ قَالَ: « کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسًا، وَفِی یَدِهِ عُودٌ یَنْکُتُ بِهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: مَا مِنْکُمْ مِنْ نَفْسٍ، إِلَّا وَقَدْ عُلِمَ مَنْزِلُهَا مِنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ فَلِمَ نَعْمَلُ؟ أَفَلَا نَتَّکِلُ؟ قَالَ: لَا اعْمَلُوا فَکُلٌّ ‌مُیَسَّرٌ ‌لِمَا ‌خُلِقَ لَهُ، ثُمَّ قَرَأَ: {فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى} إِلَى قَوْلِهِ {فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى }.»

[9] . 14 - عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ، أَنَّ سُرَاقَةَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، حَدِّثْنَا عَنْ دِینِنَا کَأَنَّنَا وُلِدْنَا لَهُ، أَنَعْمَلُ الشَّیْءَ قَدْ جَرَتْ بِهِ الْمَقَادِیرُ، وَجَفَّتْ بِهِ الْأَقْلَامُ، أَمْ فِی شَیْءٍ نَسْتَقْبِلُ فِیهِ الْعَمَلَ؟ قَالَ: «بَلْ فِی شَیْءٍ قَدْ جَرَتْ بِهِ الْمَقَادِیرُ، وَجَفَّتْ بِهِ الْأَقْلَامُ» ، قَالَ: فَفِیمَ الْعَمَلُ؟ قَالَ: «اعْمَلُوا فَکُلٌّ ‌مُیَسَّرٌ ‌لِمَا ‌خُلِقَ لَهُ» ، {فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى {5} وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى {6} فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى {7} وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى {8} وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى {9} فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى} [اللیل: 5-10]

15 - عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ رَفِیعٍ، عَنْ مُصْعَبٍ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: " مَا مِنْ نَفْسٍ إِلَّا قَدْ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَدْخَلَهَا وَمَخْرَجَهَا وَمَا هِیَ لَاقِیَةٌ، قِیلَ: فَفِیمَ الْعَمَلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «اعْمَلُوا، فُکُلٌّ ‌مُیَسَّرٌ ‌لِمَا ‌خَلَقَ اللَّهُ، فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ یُیَسَّرُ لِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ یُیَسَّرُ لِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ» ، قَالَ الْأَنْصَارِیُّ: الْآنَ حَقَّ الْعَمَلُ

16 - عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " مَا مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَقَدْ کَتَبَ اللَّهُ مَدْخَلَهَا وَمَخْرَجَهَا وَمَا هِیَ لَاقِیَةٌ.

فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ: فَفِیمَ الْعَمَلُ إِذًا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: اعْمَلُوا، فَکُلٌّ ‌مُیَسَّرٌ ‌لِمَا ‌خُلِقَ لَهُ، أَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ، فَیُیَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ، وَأَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ، فَیُیَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ "، فَقَالَ الْأَنْصَارِیُّ: الْآنَ حَقَّ الْعَمَلُ.

وَفِی رِوَایَةٍ " اعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ، مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ یُسِّرَ لِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ یُسِّرَ لِعَمَلِ أَهْلِهَا.

فَقَالَ الْأَنْصَارِیُّ: الْآنَ حَقَّ الْعَمَلُ "»