سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه 1058) فسلام لک من اصحاب الیمین (شهادت حضرت زهرا)

 

تدبر

1) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

این آیه شاید از معدود آیاتی است که معانی بسیار متنوعی توسط مفسران بزرگ و اهل لغت از آن برداشت شده است؛ معانی ای که - با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا - بعید نیست که همگی آنها مد نظر بوده باشد؛ وجه تکثر این معانی برمی‌گردد به:

  • مراد از کلمه «سلام»: سلام دادن؛ سلامتی (در دنیا یا از عذاب)؛ مسلم بودن
  • حرف «ل»؛ ‌لام اختصاص (سلام به توست)؛ لام غایت
  • مصداق حرف «ک»: پیامبر؛‌ شخص متوفی؛ لزوما معنای خطاب ندارد و به معنای هرکس است.
  • حرف «من»: ابتداییه؛ تبعیضیه؛‌ بیانیه.

در اینجا به برخی از مهمترین اقوال [به ترتیب تاریخی تا قرن4؛ که اغلب مفسران بعدی سخن اینها را شرح داده‌اند] اشاره می‌شود:

الف. تو ای پیامبر از آنان در سلم و امان هستی؛ یعنی اینان کسانی نیستند که به فرزندان و اهل بیت تو آسیبی برسانند (پیامبر ص، حدیث1؛ امام باقر ع، حدیث2) به تعبیر برخی از مترجمان: «خوشی و آسودگی تو ای محمد از اینگونه مردم است» (ترجمه عاملی)

ب. از عذاب خداوند سالم ماندند و فرشتگان بر آنان سلام می‌فرستند (قتاده (م118) به نقل از (إعراب القرآن (نحاس) ج‏4، ص231[1]) به تعبیر دیگر، خداوند اصحاب یمین را در سلامت قرار داد و گناهانشان را بخشید. (تفسیر مقاتل بن سلیمان (م150)، ج4، ص226[2]) آنان را از آنچه ناخوش داشتند در سلامت قرار داد ([عبدالرحمن] بن زید [اسلمی] م185؛ به نقل از جامع البیان طبری، ج23، ص162[3]). در اینجا خبری از تعبیر «لک» نیست؛ که به نظر می‌رسد خطاب به پیامبر است و شاید بتوان لام را لام تعلیل (یاقوتة الصراط فی تفسیر غریب القرآن (غلام ثعلب م345) ص361[4]) [و «من» را من بیانیه] دانست؛ ‌یعنی به خاطر تو، سلامتی‌ای‌ [از جانب خداوند] شامل همه اصحاب یمین شد. (لسان العرب، ج‏12، ص292[5]) (برای اینکه خطاب به پیامبر باشد وجه دیگری هم محتمل است که در بند «ه» خواهد آمد؛ و همچنین وجه دیگر این است که این را خطاب به محتضر بگیریم که در این صورت شبیه بند «د» خواهد شد)

ج. «سلام» به معنای «مسلّم شدن» است و خطاب به شخص محتضر است و می‌فرماید: این [در این لحظه] مسلّم می‌شود برای تو که تو از اصحاب یمین هستی؛ که این یک نحوه اخبار از آینده برای اوست (شبیه اینکه می‌گوییم تو بزودی مسافری) (معانی القرآن (فراء م207)، ج‏3، ص131[6]). طبری (م310) نیز سعی کرده این تفسیر را به لحاظ نحوی موجه‌ترین تفسیر بداند (جامع البیان، ج23، ص162-163[7]) اما نحاس (م338) این تبیین را کاملا نادرست و دارای اشکال نحوی می‌داند. (إعراب القرآن (نحاس) ج‏4، ص231[8]) و البته یک احتمال این است که این تفسیر [و نیز تفسیر بعد] - که در میان قدما خیلی رواج داشته و لذا در کتب لغت زیاد بدان اشاره کرده‌اند اما در میان متاخران خیلی نامانوس است -بر اساس قرائت ابن‌مسعود از آیه (فسلام إنک من أصحاب الیمین) بوده باشد که در قسمت اختلاف قرائات اشاره شد. (البته کسی مثل طبری با همین عبارت رایج در مقام توجیه نحوی برمی‌آید)

د. خطاب به شخص محتضر است و دعا برای او است؛ یعنی سلام بر تو ای که از اصحاب یمین هستی (معانی القرآن (فراء)، ج‏3، ص131[9]؛ معانی القرآن (اخفش م215) ج2، ص533[10])[11] که در این صورت، اگر نخواهیم این را مربوط به قرائت ابن مسعود بدانیم، باید بگوییم «من اصحاب الیمین» خبر است برای یک مبتدای محذوف؛ و تقدیر کلام این بوده که «سلامٌ لک؛ انک من أصحاب الیمین» و بشارتی است برای او در هنگام برانگیخته شدن شبیه این آیه که فرمود: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» (رعد/23) (التحریر و التنویر، ج‏27، ص318[12])

ه. خطاب به پیامبر است ولی خبری به پیامبر می‌دهد؛ یعنی سلامتی برای تو از جانب آنان؛ ‌یعنی از جانب آنان برای تو خبر سلامتی می‌آورند؛ و این از این باب است که گاه به سخن صواب «سلام» گفته می‌شود از این جهت که از عیب و گناه سالم است چنانکه در جای دیگر فرمود «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا» (فرقان/63) (غریب القرآن (ابن قتیبة م276) ص7[13]). به تعبیر دیگر تو در آنان آن سلامتی که دلت خواست می‌بینی؛ در حالی که می‌دانستی که چه پاداشی برای آنان آماده شده. (ابن‌الاعرابی (م231) ‌به نقل از تهذیب اللغة (ازهری م370) ج12، ص310[14]؛ معانی القرآن وإعرابه (زجاج؛ م301) ج5، ص118؛ کتاب الماء (أزدی؛ م466)، ج‏2، ص660[15])؛ یعنی «تو رستی از اندوه خداوندان راست دست» و نگران آنان نباش زیرا آنان از عذاب خداوند سالم ماندند و تو آن سلامتی را که می‌خواستی در آنان دیدی (کشف الأسرار و عدةالابرار (میبدی م520) ج‏9، ص458 و466[16]). در واقع این شبیه خطابی است که به پدر دلسوزی که نگران بچه‌اش است می‌گویند سلام بر تو از امری که درباره آنها نگرانش بودی که دیگر جای نگرانی نیست (مفاتیح الغیب (فخر رازی م606)، ج‏29، ص439[17])؛ و در این فضا برخی چنان توضیح داده‌اند که اصحاب یمین هم وجهی برای سلامت ماندنش باشد: «تو بی‏غم باش یا محمّد از ایشان که همه کارهاشان راست بود» (تفسیر نسفی (م537)، ج‏2، ص1022).

و. خطاب به شخص محتضر است و «من» من ابتداییه؛ ‌یعنی به تو ای شخص محتضر از جانب اصحاب یمین سلام می‌شود (جزء فیه تفسیر القرآن (بروایة أبی جعفر الترمذی م295) ص111[18]) آنگاه آیه چنین ترجمه می‌شود:‌ «در جنت از طرف سایر اصحاب یمین به او گفته می‏شود از اصحاب یمین سلام بر تو باد» (ترجمه قرآن نوبری، ج‏1، ص478) یا: به او گفته می‏شود: سلام بر تو از سوی دوستانت که از اصحاب یمینند! (ترجمه‌های مکارم و مشکینی) که در این حالت یک «گفته می‌شود» در تقدیر است که ان شاء الله درباره این معنا در تدبر 6 نکاتی بیان خواهد شد.

ز. خطاب به پیامبر ص است و «من» من ابتداییه است؛ یعنی سلام به تو ای پیامبر از جانب اصحاب یمین؛ یعنی از جانب آنها به تو سلام می‌شود (إعراب القرآن (نحاس م338)، ج‏4، ص231[19])

ح. حرف «ک» اصلا برای خطاب معین نیست؛ بلکه برای غیرمعین است شبیه اینکه می‌گویند «حسبک به کرما» که به این معناست که «برای کرامت او همین بس» (علی بن عیسی [رمانی] (م384) به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص343[20])؛ که این را دوگونه شرح داده‌اند:

ح.1. این جمله برای بیان عظمت حال آنان است شبیه اینکه می‌گویند «حسبک انه فلان: همین بس که فلانی این گونه است» یعنی این سلامتی‌ای که شامل حال آنان می‌شود فوق تصور است: [همین بس که آنان در سلام‌اند] (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص438[21])

ح.2. این خطاب است به هرکسی که این خبر را می‌شنود؛ و معنایش این است که سلامتی که برای اصحاب یمین حاصل است هرکسی که از آن باخبر شود را خوشحال می‌کند؛ یعنی یک حالت ضرب‌المثلی پیدا کرده و اصلش این است که: برای آنان سلامتی است؛ ‌سلامتی‌ای که هرکس حکایتشان را بشنود خوشحال شود (التحریر و التنویر، ج‏27، ص317[22])

ی. ...

 

2) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه، اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود، آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین.

اما در حد تفحصی که انجام شد (تدبر1) اشاره به این معنا برای آیه، پنجمین قولی بود که در تاریخ تفسیر این آیه مطرح شده است. شاید مهمترین علتی که برخی سراغ معانی دیگر رفته‌اند این سوال در ذهنشان بوده که چنین تعبیری در اینجا چه معنی موجهی دارد؛ یعنی در بحث مقربان و مکذبان، آیه بعدی‌شان وضعیت بعد از مرگ آنان را تصویر می‌کند که مقربان در روح و ریحان و بهشت پرنعمتند و مکذبان در حمیم و جهنم؛ آن وقت این سوال مطرح می‌شود که چرا اینجا به جای اینکه بگوید خود اصحاب یمین در چه وضعی خواهند بود، درباره موضع آنان به پیامبر ص سخن می‌گوید و می‌فرماید «سلام بر تو از اصحاب یمین»؟ (در عین اینکه معانی دیگر برای آیه کاملا محتمل است، اما با حفظ همین معنای فوق نیز این آیه دلالت‌های جالبی خواهد داشت.)

«سلام بر تو» می‌تواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن». اگر معنای اول را در نظر بگیریم آنگاه می‌توان گفت:

الف. آیه می‌خواهد به اولین وضعی که در لحظه مرگ برای اصحاب یمین پیش می‌آید و البته دلخواه آنهاست، اشاره کند؛‌ یعنی آنان در لحظه احتضار توفیق درک محضر پیامبر ص را پیدا می‌کنند و طبیعی است که این آرزوی تمام اصحاب یمین است که به دیدار پیامبر ص نائل شوند و باز طبیعی است که آرزوی آنان است که بتوانند سلامی به پیامبرشان بدهند؛ در واقع این تعبیر به نحو کنایه‌ای دارد به برترین خواسته آنان که در لحظه مرگ بدان می‌رسند اشاره می‌کند؛ که در این صورت این آیه کاملا همراستا می‌شود با احادیثی که درباره رویت پیامبر ص در لحظه احتضار ذیل آیه 84 (جلسه 1051 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-84/ ) گذشت؛ یکبار دیگر دقت کنید: وقتی جان به لب رسید ... پس اگر از اصحاب یمین باشد؛ [آنچه برایش رخ می‌دهد این است:] سلامی بر تو ای پیامبر از جانب اصحاب یمین.

آن وقت اگر کسی اشکال کند که چرا این دیدار پیامبر ص را برای مقربان ذکر نکرد، شاید بتوان چنین پاسخ داد که مقربان چون در همین دنیا به مقام قرب رسیده‌اند مدتهاست که محضر پیامبر ص را درک کرده‌اند؛ و این اصحاب یمین‌اند که تازه در لحظه مرگ به این دیدار دست می‌یابند.

ب. این آیه در مقام مقایسه اینان با مقربان [در بهشت] است؛ با توجه به اینکه پیامبر اکرم بالاترین مقام در قرب الهی را دارد؛ مقربان هم علی‌القاعده آنان‌اند که همواره در محضر پیامبر هستند و هیچگاه از ایشان جدا نیستند؛ اما بقیه اصحاب یمین چنین جایگاهی ندارند؛ اما این گونه نیست که کاملا از درک محضر پیامبر محروم باشند؛ بلکه گاه خدمت ایشان می‌رسند و سلامی عرض می‌کنند [که در این صورت نکره بودن سلام هم کاملا توجیه می‌شود] (تأویلات أهل السنة (تفسیر ماتریدی م333) ج9، ص509[23])

ج. ...

 

3) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

در تدبر قبل اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین. و بیان شد که «سلام بر تو» می‌تواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن». اتفاقا با توجه به اینکه آیات ناظر به ورود در عالم دیگر است؛ و نیزاینکه خود سوره، سوره «واقعه» است و در مقام بیان باطنی‌ترین واقعیات، اقتضای اولیه این بود که «سلام» به همان معنای «ابراز حقیقتِ در سلم و صفا بودن» باشد. در همین راستا، دو حدیث اولی که ذیل آیه اشاره شد نیز متناسب‌ترین معنا با ظهور لفظی این آیه است (از جانب اصحاب یمین برای تو سلامتی و امنیتی است؛ نگران نباش که اینان به قتل فرزندانت اقدام کنند) اما بقدری این معنا خلاف انتظار است و در ذوق انسان می‌زند که تقریبا هیچ یک از ترجمه‌های رایج قرآن کریم، آیه را متناسب با آنها ترجمه نکرده است.

مساله‌ای که ناخوشایند جلوه می‌کند این است که: آیا اصحاب یمین بودن یک نفر در گروی این است که پیامبر از جانب وی احساس ناامنی نکند و خیالش راحت باشد که او به قتل فرزندان پیامبر دست نمی‌زند؟! مگر چقدر انسانهای این امت می‌توانند بد باشند که همین که کسی قصد قتل فرزندان پیامبر را نکند اصحاب یمین محسوب شود؟!

نکته تخصصی اجتماعی

اما به نظر می‌رسد این احادیث از یکی از عمیق‌ترین معانی اجتماعی این آیه که در عین حال کاملا مبتنی بر ظهور لفظیِ - و بلکه اظهر معانیِ - آیه است پرده برمی‌دارند:

در واقع، اگر توجه کنیم که این سه‌گانه‌ی «مقربان» و «اصحاب یمین» و «مکذبان» شامل وضعیت همه انسانها در لحظه مرگ نمی‌شود، یکی از معانی‌ای که از این آیه بخوبی استنباط می‌شود این است که آیه را در مقام معرفی کردن اصحاب یمین بدانیم، نه صرفا ناظر به وضعیت مرگ؛ به تعبیر بهتر آیه در مقام بیان کسانی است که در لحظه مرگ جزء اصحاب یمین محسوب می‌شوند؛ و احادیث فوق همین را باز می‌کنند.

توضیح مطلب این که: ذیل آیه 7 (جلسه 974، تدبر5 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-7/) اشاره شد که انواع دسته‌بندی‌ها درباره انسان‌ها می‌توان داشت و این دسته‌بندی سه‌گانه‌ی مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، دسته‌بندی نهایی انسانهاست که وضعیت و جایگاه نهایی همه انسانها در بهشت و جهنم را معلوم می‌کند. از سوی دیگر می دانیم انسانها تا پیش از اینکه به بهشت و جهنم وارد شوند و در یکی از این موقعیتهای سه‌گانه قرار گیرند- یعنی حتی در لحظه مرگ و در عالم برزخ و حتی در مواقف قیامت - منحصر در این سه دسته نمی‌شوند، چنانکه مثلا قرآن کریم از «مستضعفین فکری» (نساء/98) یا گروهی با تعبیر «مرجون لامر الله» (توبه/106) سخن می‌گوید که ذیل هیچ یک از اینها قرار نمی‌گیرند.

در واقع، سه‌گانه مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، اگرچه وضعیت نهایی تمامی افراد در قیامت خواهد بود؛ اما تا پیش از نهایت کار، همگان ذیل این سه‌گانه قرار نمی‌گیرند؛ و عمده بحثهای این سوره هم که این دسته‌بندی در آن ذکر شد، کاملا ناظر بود به موقف نهایی قیامت.

پس طبیعی است که وقتی از آیه 83 وارد بحث لحظه مرگ انسانها شد بحث باید تفاوتی بکند: یعنی از سویی پیشاپیش می‌دانیم که در لحظه مرگ تنوعی بسیار بیش از این سه‌گانه در مردم وجود دارد؛ و نیز اینکه اعمالِ ماتأخر افراد بسیاری از اوقات موقعیت آنان در عالم برزخ را عوض می‌کند و خلاصه اینکه تکلیف بسیاری از مردم بتدریج در برزخ و مواقف قیامت یکسره و نهایی می‌شود؛ و از سوی دیگر در میان مردمی که به لحظه مرگ می‌رسند وضعیت مقربان و مکذِّبانِ گمراه کاملا واضح است؛ یعنی اولی‌ها که همان مقربان در بهشت خواهند بود و مکذبان گمراه هم قطعا همان اصحاب شمال در جهنم؛ آن وقت سوالی پیش می‌آید که آیا غیر از اینها هم کسی هست که در لحظه مرگ تکلیفش واضح باشد؟ بویژه از زاویه تقسیم‌بندی سه‌گانه این سوره، در افراد باقیمانده، آیا هستند افرادی که در لحظه مرگ بتوانیم با قاطعیت آنها را جزء اصحاب یمین بدانیم، یعنی بدانیم که حتی اگر در برزخ و قیامت هم مسائلی برایشان پیش بیاید قطعا اینها در زمره اصحاب یمین به بهشت وارد خواهند شد؟

در برابر این سوال، به نظر می‌رسد یکی از وجوه معنایی این دو آیه، این باشد که این دو آیه در مقام بیان این دسته از انسانها می‌باشند؛ یعنی وقتی که بحث لحظه مرگ پیش می‌آید و تکلیف دو گروه اول و آخر را به طور خیلی واضح بیان می‌شود، برای مخاطبی که می‌داند در لحظه مرگ انسانها در دسته‌بندی‌ای بمراتب گسترده‌تر از این دسته‌بندی سه‌گانه بسر می‌برند این انتظار رقم می‌خورد که واقعا چه کسانی در لحظه مرگ، قطعا مصداق همان اصحاب یمینی هستند که در اوایل سوره درباره آنان بسیار سخن گفته شد؟

به همین جهت اگر در خصوص مقربان و مکذبان (که با مردن تکلیفشان یکسره شده) مهمترین مطلبی که در خصوص لحظه مرگشان باید گفته می‌شد این بود که وضع آنان در لحظه مرگ چه خواهد شد، در خصوص بقیه انسانها، چون غالبا هنوز وضعیتشان یکسره نشده، مهمترین سوال در این سوره این است که چه کسانی حتما به عنوان اصحاب یمین از دنیا می‌روند؛ یعنی در عین حال که می‌دانیم در افق مقربان نیستند و مکذب قطعی هم نیستند؛ اما مطمئن باشیم که حتما به بهشت خواهند رفت و قرار گرفتنشان به عنوان اصحاب یمین، همان موقع مرگ، قطعی شده باشد.

اگر این سوالات در ذهن خواننده قرآن جدی شود - که طبق توضیح فوق، جدی شدنش برای کسی که اهل اندیشه باشد امری کاملا طبیعی است - آنگاه دو حدیث اولی که ذیل این آیه مطرح شد معنا و جایگاه خود را پیدا می‌کند. کسانی از مسلمانان به عنوان اصحاب یمین از دنیا می‌روند که پیامبر ص از اذیت آنان و اینکه بخواهند فرزندان پیامبر ص را بکشند در امان بوده باشد.

برای اینکه این معنا بهتر فهمیده شود حدیث سوم ذکر شد. این حدیث- در حد جستجوهای حقیر - تنها حدیثی است که یافت شد که کسی از قول شخص دیگری به پیامبر سلام دهد![24] البته این مطلبش خیلی موضوعیت نداشت؛ بلکه آنچه مهم بود تذکر به اصل واقعه است که در شکواییه‌های شبانه حضرت امیر ع هم منعکس شده است؛ اینکه فرزند پیامبر را افراد همین امت کشتند و خم به ابرو نیاوردند؛ همین واقعه‌ای که چند سال بعد در خصوص امام حسن ع و امام حسین ع و بعد در مورد بقیه نسل ایشان رخ داد؛ و آنگاه آیه می‌فرماید: اصحاب یمین آنانی‌اند که اجر تو را ادا کردند: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏» (شوری/23) و تو خیالت از آنها در خصوص فرزندانت راحت است.

یعنی اگر از مقربان بگذریم، در بقیه امت تو، کسانی، در لحظه مرگشان قطعا به عنوان اصحاب یمین از دنیا می‌روند که از جانب آنان، تو سالم می‌مانی و هیچگاه دست به خون فرزندانت آغشته نخواهند کرد. اینان هرچند چون جزء مقربان نیستند لزوما با مرگشان وارد روح و ریحان نشوند و در برزخ مدتی معطل و حتی معذب شوند؛ اما قطعا در زمره اصحاب یمین در بهشت خواهند بود.

با این توضیحات این آیه کاملا موید آن دسته از روایاتی می‌شود که مصداق اصلی اصحاب یمین را شیعیان معرفی می‌کند (احادیث ذیل آیه قبل) و نیز جمع می‌کند بین آن احادیث با احادیثی که به شیعیان هشدار می‌دهد که شفاعت ما حتما در قیامت به شما می‌رسد و همه‌تان وارد بهشت خواهید شد، اما در برزخ خودتانید و اعمالتان؛ و مواخذه‌های برزخی، و حتی مواخذه‌ها در مواقف قیامت را برای شیعیان (شیعیانی که واقعا محبت و ولایت پیامبر ص و اهل بیتشان را در دل داشتند و ایشان از این جهت از گزند آنان ایمن‌اند اما گاه مرتکب گناه می‌شدند) منتفی نمی‌داند: «أَمَّا فِی الْقِیَامَةِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ.» (الکافی، ج‏3، ص242[25])

 

4) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

در تدبر 2 اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین. و این سلام می‌تواند  به معنای «سلامتی» باشد. در تدبر 3 بیان شد که در معنای «سلامتی»، معنایی که با ظاهر لفظ سازگارتر است این است که تو از جانب اصحاب یمین در سلامت و ایمنی هستی. ولی می‌توان سلامتی را به معنای «خبر سلامتی آنان برای تو» دانست؛ که این معنا اگرچه از ظهور لفظی منفرد خود آیات دور است اما اگر این آیه در سیاق آیات قبل و بعد در نظر گرفته شود، بسیار محتمل می‌گردد؛ حتی به نظر می‌رسد اظهر معانی این آیه با توجه به آیات قبل و بعدش این است؛ بدین جهت که در آیات قبل و بعد درباره وضعیت مقربان و مکذبان خبر داده شد؛ و این آیه نیز ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است و خبر سلامتی اصحاب یمین به پیامبر ص (یا به خود آنان) داده می‌شود.

اکنون، اگر خطاب به خود اصحاب یمین باشد، ظهور قوی آیه (با توجه به سیاق) ناظر به این است که مربوط به همان موقف احتضار است؛

اما اگر خطاب به پیامبر باشد با توجه به اینکه پیامبر ص در مواقف مختلف نگران امتش است، این خبر سلامتی می‌تواند ناظر باشد به:

الف. لحظه مرگ و جان کندن؛ یعنی می‌فرماید «پس سلامت و راحت باش ای پیغمبر رؤوف به امت از خیال ایشان که در جان دادن زحمت نبینند» (ترجمه قرآن، یاسری)

ب. ناظر به موقف قبر و عذاب‌های عالم برزخ؛ که با توجه به اینکه اینها از مقربان نیستند و بالاخره ممکن است گناهانی کرده باشند مبادا در مسیر پاک شدنشان در عالم برزخ خیلی بر آنان سخت گرفته شود [که در این صورت ناظر می‌شود به احادیثی که مومنان را از عذابهای برزخ هشدار داده‌اند و گفته‌اند ما در قیامت شفاعت شما را می کنیم اما ما نگران برزخ‌تان هستیم» که ذیل تدبر بعد خواهد آمد]؛ که در این صورت خداوند اجمالا می‌فرماید آنان در سلامت خواهند بود؛ و بر آنان چندان سخت نمی‌گیریم.

ج. ناظر به مواقف قیامت و حساب باشد؛ یعنی ای پیامبر ص تو نگران آنان مباش و اینان در سلامتند و در آن مواقف برای رهایی از آتش نیازمند شفاعت تو نیستند (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص438-439[26]) که البته این معنا تنها در صورتی قابل قبول است که اولا این شفاعت را فقط آن قسم از شفاعت پیامبر ص بدانیم که ناظر به گناهان کبیره است (بر طبق حدیثی که فرمود: إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیل؛ الأمالی (للصدوق)، ص7‏[27]) وگرنه طبق برخی از احادیث افقی هست که در آن افق همگان محتاج شفاعت رسول الله ص هستند (مثلا از امام صادق ع روایت شده است: مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إِلَّا وَ هُوَ یَحْتَاجُ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ المحاسن، ج‏1، ص184[28]) این معنا قابل پذیرش نیست (منتها می‌توان گفت این معنا تخصصا از بحث خارج است؛ ‌زیرا در این افق، حتی مقربان هم که بدانها وعده قطعی بهشت  داده شده نیازمند شفاعت رسول الله ص هستند.

 

5) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

چنانکه در تدبر 1 اشاره شد یکی از معانی محتمل این آیه آن است که «لام» را لام تعلیل بگیریم و مرجع ضمیر «ک» را پیامبر و «من» را من بیانیه؛ یعنی: «[خداوند] به خاطر تو ای پیامبر، [هرکسی که] از اصحاب یمین بود را در سلامت قرار داد.»

آنگاه این آیه همراستا با دو آیه قبل و بعد (یعنی ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است همان گونه که آیات قبل و بعد ناظر به بیان وضعیت مقربان و مکذبان بود) می‌شود و در واقع، انعکاس همان رئوف و رحیم بودن پیامبر اکرم ص با همه مومنان است که فرمود «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم‏» (توبه/128)

 

6) «فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

چنانکه در تدبر 1 اشاره شد یکی از معانی محتمل برای این آیه آن است که مرجع ضمیر «ک» خود شخص محتضر باشد؛ یعنی اگر آن محتضر از اصحاب یمین بود، پس سلام به تو، ای محتضر، از جانب اصحاب یمین. در این صورت مقتضای ظاهر این بود که بگوید «فسلام له ...»؛ اما توضیح داده‌اند که این التفات از حالت غیاب به حالت خطاب برای این است که صحنه آن حالت شریفی که در آن بسر می‌برند را احضار کند؛ ‌یعنی آنجا چون از جانب اصحاب یمین به آنها سلام می‌شود معلوم می‌شود که خودشان هم در زمره آنان هستند و «گفته می‌شود» در تقدیر است (التحریر و التنویر، ج‏27، ص318[29])

در این معنا این آیه بسیار نزدیک می‌شود به آیات «وَ أُدْخِلَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ»‏ (ابراهیم/23) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریما» (احزاب/44). در واقع اگرچه اساسا تحیت بهشتیان در بهشت به همدیگر سلام است: اما دو آیه فوق ناظر به مرحله دخول و ملاقات نخستین است؛ و از این جهت می‌توان گفت این آیه هم در همان حال و هوا دارد از این مرحله اول ورود اصحاب یمین به عالم بالا خبر می‌دهد.

نقد دیدگاه‌های تفسیری دیگر

الف. ابن‌عاشور این آیه سوره واقعه را ناظر به آیه ‌«وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ» (یونس/10) دانسته (التحریر و التنویر، ج‏27، ص318)؛ اما این تناسب چندانی ندارد، زیرا قبل و بعد آیه نشان می‌دهد که آیه سوره یونس درباره مراودات عمومی بهشتیان با هم است نه لحظه ورودشان:‌ «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیم‏؛ دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏» (یونس/9-10)

ب. فخر رازی نیز این را مصداق آیه «لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعة/25-26) دانسته است(مفاتیح الغیب، ج‏29، ص438[30])؛ اما این نیز تطبیق مناسبی نیست زیرا این آیه مشخصا در وصف سابقون است نه اصحاب یمین.

 

«فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

پس سلامی به تو از یاران دست راست.

«فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»

پس سلامی به تو از یاران دست راست.

 

 

 


 

[23] . وجائز أن یکون یقال ذلک لهم عند رسول اللَّه - صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ و [آله و] سَلَّمَ - فی الجنة، وصفًا لرسول اللَّه - صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ[آله و] سَلَّمَ - عنده فی الجنة، ومکانهم لدیه، على ما کانوا عنده فی الدنیا السابقین کانوا فی الدنیا المقربین عنده، ومکانهم لدیه أقرب من مکان غیرهم من المؤمنین؛ فعلى ذلک یخبر أن السابقین فی الإجابة یکونون فی الآخرة عنده أقرب، ویکون قوله: (فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ) أی: یستأنس هو بهم ویستأنسون به، لا یفارقونه ولا یفارقهم، على ما کانوا فی الدنیا، وسائر المؤمنین یسلمون علیه فی أوقات، وهو ما ذکر: و (‌فَسَلَامٌ ‌لَکَ ‌مِنْ ‌أَصْحَابِ ‌الْیَمِینِ) على ما کانوا یفعلون فی الدنیا، وهو أقرب من الوجهین اللذین ذکرناهما.

[24] . البته ابلاغ سلام الله به پیامبر و دیگران در بسیاری از زیارات آمده است؛ همچنین در میان خودمان گاه از قول کسی برای کس دیگر سلام می‌رسانیم؛ شاید وقتی زیارت قبور پیامبر ص  و اهل بیت ع هم برویم از قول برخی از افرادی که نیامدند به ایشان سلام کنیم؛ اما در فضای عمومی نیز اینکه در کنار کسی که تازه از دنیا رفته و از قول او به پیامبر ص سلام کنیم ظاهرا رواج ندارد.

[25] . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزِیدَ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی سَمِعْتُکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ: کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّةِ عَلَى مَا کَانَ فِیهِمْ.

قَالَ صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ.

قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَةٌ کِبَارٌ.

فَقَالَ أَمَّا فِی الْقِیَامَةِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ.

قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ؟

قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

[26] . المسألة الثانیة: الخطاب بقوله: لَکَ مع من؟ نقول: قد ظهر بعض ذلک فنقول: یحتمل أن یکون المراد من الکلام النبی صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم، و حینئذ فیه وجه و هو ما ذکرنا أن ذلک تسلیة لقلب النبی صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم فإنهم غیر محتاجین إلی شی‏ء من الشفاعة و غیرها، فسلام لک یا محمد منهم فإنهم فی سلامة و عافیة لا یهمک أمرهم، أو فسلام لک یا محمد منهم، و کونهم ممن یسلم علی محمد صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم دلیل العظمة، فإن العظیم لا یسلم علیه إلا عظیم، و علی هذا ففیه لطیفة: و هی أن النبی صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم مکانته فوق مکانة أصحاب الیمین بالنسبة إلی المقربین الذین هم فی علیین، کأصحاب الجنة بالنسبة إلی أهل علیین، فلما قال: وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ کان فیه إشارة إلی أن مکانهم غیر مکان الأولین المقربین، فقال تعالی: هؤلاء و إن کانوا دون الأولین لکن لا تنفع بینهم المکانة و التسلیم، بل هم یرونک و یصلون إلیک وصول جلیس الملک إلی الملک و الغائب إلی أهله و ولده، و أما المقربون فهم یلازمونک و لا یفارقونک و إن کنت أعلی مرتبة منهم.

[27] . متن و سند کامل حدیث مذکور چنین است:

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی فَلَا أَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِشَفَاعَتِی فَلَا أَنَالَهُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ ص إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ خَالِدٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ قَالَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى اللَّهُ دِینَهُ.

[28] . شروع سند و متن حدیث این است: عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لَنَا جَاراً مِنَ الْخَوَارِجِ یَقُولُ إِنَّ مُحَمَّداً ص یَوْمَ الْقِیَامَةِ هَمُّهُ نَفْسُهُ فَکَیْفَ یَشْفَعُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ...

و اگر حدیث مذکور را کنار این حدیث که درست قبل از آن آمده بگذاریم ظرافت مطلب بهتر معلوم می‌شود:

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْمَکِّیِّ قَالَ:

دَخَلَ مَوْلًى لِامْرَأَةِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع یُقَالُ لَهُ أَبُو أَیْمَنَ فَقَالَ: یُغْرُونَ النَّاسَ فَیَقُولُونَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ ص!

قَالَ فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع حَتَّى تَرَبَّدَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ: وَیْحَکَ [أَوْ وَیْلَکَ‏] یَا أَبَا أَیْمَنَ أَ غَرَّکَ أَنْ عَفَّ بَطْنُکَ وَ فَرْجُکَ؟ أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ لَوْ قَدْ رَأَیْتَ أَفْزَاعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص! وَیْلَکَ وَ هَلْ یَشْفَعُ إِلَّا لِمَنْ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّار؟!

[29] . و قیل: الکاف خطاب لمن کان من أصحاب الیمین علی طریقة الالتفات. و مقتضی الظاهر أن یقال: فسلام له، فعدل إلی الخطاب لاستحضار تلک الحالة الشریفة، أی فیسلم علیه أصحاب الیمین علی نحو قوله تعالی: وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ [یونس: 10] أی یبادرونه بالسلام، و هذا کنایة عن کونه من أهل منزلتهم، و مِنْ علی هذا ابتدائیة.

[30].

المسألة الأولی: فی السلام و فیه وجوه أولها: یسلم به صاحب الیمین علی صاحب الیمین، کما قال تعالی من قبل: لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً [الواقعة: 25، 26]