سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1036) سوره واقعه (56) آیه 69 أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ ال

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

1036) سوره واقعه (56) آیه 69

أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ

24-27 محرم 1441

ترجمه

آیا شما آن را از ابرها فرود آوردید یا ماییم که فروآورندگانیم؟!

اختلاف قرائت

أَ أَنْتُمْ [1]

نکات ادبی

أَنْزَلْتُمُوهُ / الْمُنْزِلُونَ 

قبلا بیان شد که ماده «نزل» در اصل به معنای حرکت از بالا به پایین (المصباح المنیر‏2/ 601) و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام می‌شود، بیشتر مورد توجه است.

فعل «نزل» لازم است که با حرف اضافه (مثلا نزل بـ) یا همزه (أنزل) یا تشدید (نزّل) متعدی می‌شود. درباره اینکه آیا بین «أنزل» با «نزّل» تفاوتی هست یا نه، برخی به این نظر متمایلند که تفاوت مهمی بین این دو نیست؛ اما برخی بین این دو تفاوت دیده و شواهدی از قرآن هم بر این تفاوت ارائه کرده‌اند.

معروفترین تفاوت این است که «نزّل» دلالت بر نزول تدریجی می‌کند، اما «أنزل» دلالت بر نزول دفعی دارد. البته مطلب ظاهرا دقتی بیش از این دارد. راغب اصفهانی چنین توضیح داده که «نزّل» در جایی است که فروفرستادن، جداجدا و یکی پس از دیگری انجام شده باشد؛ اما «أنزل» معنای عامی دارد و هم این حالت و هم حالتی را که یکجا فرو فرستاده شده باشد شامل می‌شود. چیزی که می‌تواند موید خوبی برای اعم بودن معنای أنزل باشد این است که در قرآن کریم بارش باران علاوه بر اینکه با تعبیر «نزّل» آمده (عنکبوت/63 ؛ زخرف/11)، مکررا با تعبیر «أنزل» هم آمده است (مثلا انعام/99) اما تنها جایی که ظاهرا این ضابطه را در خصوص کلمه «نزّل» ممکن است به چالش بکشد این آیه است که «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَة» (فرقان/32) و چون نقل قول سخن کافران است لزوما چالشی ایجاد نمی‌کند زیرا ممکن است آیه با بلاغت تمام در مقام بیان پارادوکس مستتر در کلام کافران باشد (که از طرفی انتظار نزول دفعی (جمله واحده) دارند و از طرف دیگر انتظار خود را با تعبیر نزّل بیان می‌کنند). در خصوص نزول قرآن کریم، گاه در یک آیه هر دو تعبیر با هم آمده است که توجه به این تفاوت ظرافت خاصی به معنی آیه می‌بخشد؛ مثلا : «أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم» (نحل/44) یا آیه «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ» (محمد/20) که راغب اصفهانی تحلیل زیبایی از این تفاوت در تعبیر دارد که منافقان پیشنهاد می‌دادند که آیات جهاد کم‌کم نازل شود تا امکان سرپیچی برایشان مهیا باشد اما وقتی سوره‌ای یکجا نازل شد، عمل نکردند» و اتفاقا یکی از نکات جالب این است که قرآن وقتی در مقام بیان موضع منافقان (که منطق‌شان «نومن ببعض و نکفر ببعض» بوده) برمی‌آید، تعبیر «أنزل»‌را به کار می‌برد که نشان می‌دهد قرآن کریم در کلیتش بوده که برای آنها چالش ایجاد می‌کرده است. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیتَ الْمُنافِقینَ یصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (نساء/ 61)

برخی هم بر این باورند که تفاوت این دو تعبیر در این است که در «أنزل»، صدور فعل از فاعل، بیشتر مورد عنایت است؛ اما در «نزّل» خود فعل از جهت وقوع و تعلق گرفتن آن به متعلَقش، بیشتر مورد توجه است.

جلسه 97 http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/

الْمُزْنِ

در مورد ماده «مزن» برخی بر این باورند که این ماده در اصل برای سه معنای متفاوت به کار می‌رود؛ یکی به معنای ابر است که کلمه «مُزْن» بدین معناست؛ و به قطعه‌ای از ابر هم «مُزْنَة» گویند. (برخی گفته‌اند که اساسا «مُزْن» جمع است و واحد آن «مُزْنَة» می‌باشد؛ به نقل از لسان العرب، ج‏13، ص406[2]) دوم در خصوص مورچه سفید است که به آن «مازن» می‌گویند؛ و سوم هم به معنای پر کردن است چنانکه عبارت «مَزَنَ قِربَته» به معنای آن است که مشکش را پر کرد؛ و البته احتمال هم داده‌اند که معنای اول اصل این ماده باشد. (معجم مقاییس اللغة، ج‏5، ص318[3]). برخی همین احتمال اخیر را تقویت کرده، بر این باورند که اصل این ماده در خصوص ابر به کار رفته، و با توجه به صفات و خصوصیات ابر بر امور دیگری هم اطلاق شده است؛ یکی سفیدی آن و سرعت جابجا شدن است؛ که به همین دو مناسبت به مورچه سفید مازن گویند؛ دیگری این خاصیت ابر که باران به همه جا می‌بخشد و زمینها را پر از آب می‌کند موجب شده برای بخشش و بخشندگی ویا پر کردن از آب به کار رود چنانکه هم برای پر کردن مشک و ... به کار می‌رود و هم وقتی می‌گویند فلانی «یتمزن» یعنی سخاوت به خرج می‌دهد و خود را مانند ابر باران‌زا که بر سر همه می‌بارد وانمود می‌کند (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص103[4]؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص766[5]) حسن جبل هم با توجه به اینکه معتقد است دو حرف «م» و «ز» به معنانی تجمع دو یا چند چیز در کنار هم است اصل معنای «مزن» را پر شدن درون چیزی از آب و مانند آن دانسته؛ و توضیح داده که به همین جهت است که برای ابر باران‌زا ویا مشکی که پر از آب باشد به کار می‌رود. (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص2069)

در زبان عربی برای «ابر»‌ دست کم 39 کلمه وجود دارد (فقه اللغة، ص296-297[6]) که از این میان کلمات «مزن» و «سحاب» و «غمام» و «عارض» در قرآن کریم آمده است.  در تفاوت اینها گفته‌اند:

«سحاب» (السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛ بقره/164) از ماده «سحب» به معنای کشیده شدن، ناظر به آن هنگامی است که ابر در هوا پخش (انسحب) و گسترده و جاری می‌شود (فقه اللغة، ص296؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏11، ص103[7]

«غمام» (ظَلَّلْنا عَلَیکُمُ الْغَمامَ؛ بقره/47) از ماده «غمم»[8] به معنای پوشاندن و دربر گرفتن چیزی، از این جهت بر ابر اطلاق شده که نور خورشید را می پوشاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص613) و به تعبیر دیگر از این حیث است که چهره آسمان به خاطر آن متغیر می‌گردد. (فقه اللغة، ص296)

«عارض» (فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا؛ احقاف/24)  از ماده «عرض»[9] به معنای پهنا و گستره، بدین جهت به ابر گفته می‌شود که پهنای آسمان را پر می کند (معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص274) و سایه‌اش همه جا را فرا می‌گیرد (فقه اللغة، ص296) و یا از این جهت که خود را بر ما عرضه می دارد و آشکار می‌سازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص559؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏8، ص92)

و کلمه «مزن» (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ؛ واقعه/69) را برخی گفته‌اند به ابر سفید گفته می‌شود (فقه اللغة، ص297) ویا به ابری گفته می‌شود پر از آب و باران‌زاست (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم، ص2069).

از ماده «مزن» فقط همین کلمه «مُزن» و همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

1) روایت شده است که وقتی باران بر سر حضرت امیر ع فرود می‌آمد با آن، صلعه‌شان [صلعه: قسمت جلوی سر که مویش ریخته شده باشد] را مسح می‌کردند و می‌فرمودند:

برکتی است از آسمان، که [هنوز] نه با دستی برخورد کرده است و نه با ظرفی.

الدعوات (للراوندی)، ص185

کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا أَصَابَهُ الْمَطَرُ مَسَحَ بِهِ صَلَعَتَهُ وَ قَالَ:

بَرَکَةٌ مِنَ السَّمَاءِ لَمْ یصِبْهَا یدٌ وَ لَا سِقَاء.

 

2) الف. مسعدة بن صدقه‏ از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود:

على علیه السّلام را رسم چنان بود که هنگامى که باران می‌گرفت زیر آن می‌ایستاد تا سر و ریش و جامه‏اش تر می‌شد.

پس بدان حضرت عرض کردند: اى امیرالمؤمنین! سقف! سقف! [= زیر سقفى بروید تا باران شما را تر نکند]

فرمود: این آبى است که تازه در مجاورت عرش بوده است ... و هیچ قطره بارانى نیست جز آنکه به همراهش فرشته‏اى است تا آن را به جایگاهش برساند، و هیچ قطره بارانى از آسمان فرو نریزد جز روى شماره معین و اندازه معلومى، مگر آن بارانى که در زمان طوفان نوح (ع) بارید که چون «آبی سیل‌آسا» (قمر/11) فرو ریخت بى‏اندازه و بدون شماره.

ب. همچنین امام صادق (ع) از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت کرده‌اند که رسول خدا (ص) فرمود:

همانا خداى عز و جل ابر را غربال باران قرار داده که آن یخ‌ها را آب کند تا بدان چه اصابت می‌کند زیانش نرساند، و آنچه تگرگ و صاعقه مى‏بینید نقمت و عذابى است از جانب خداى عز و جل که با آن هر یک از بندگانش که بخواهد گرفتار کند.

قرب الإسناد، ص73؛ الکافی، ج‏8، ص239؛ روضه کافى (ترجمه رسولى محلاتى)، ج‏2، ص47-48

الف. هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ الرَّبَعِی، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:

کَانَ عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ یقُومُ فِی الْمَطَرِ- أَوَّلَ مَطَرٍ یمْطُرُ- حَتَّى یبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْیتُهِ وَ ثِیابُهُ. فَقِیلَ لَهُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، الْکِنَّ الْکِنَّ! فَیقُولُ: إِنَّ هَذَا مَاءٌ قَرِیبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ ...[10] فَلَیسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَکٌ حَتَّى یضَعَهَا مَوْضِعَهَا، وَ لَمْ تَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ، إِلَّا مَا کَانَ فِی یوْمِ الطُّوفَانِ عَلَى عَهْدِ نُوحٍ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ، فَإِنَّهُ نَزَلَ «مَاءٌ مُنْهَمِرٌ» بِلَا عَدَدٍ وَ لَا وَزْنٍ.

ب. وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ:

إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ السَّحَابَ غَرَابِیلَ لِلْمَطَرِ تُدَبِّرُ [تُذِیبُ] الْبَرَدَ حَتَّى یصِیرَ مَاءً لِکَی لَا یضُرَّ بِشَی‏ءٍ یصِیبُهُ، وَ الَّذِی قَدْ تَرَوْنَ مِنَ الْبَرَدِ وَ الصَّوَاعِقُ نَقِمَةٌ مِنَ اللَّهِ یصِیبُ بِهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...[11]

 

3) الف. از امام صادق ع از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

ابر غربال باران است؛ و اگر آن نبود [باران] بر هر چیزی فرود می‌آمد آن را خراب می کرد

قرب الإسناد، ص136

عَنِ السِّنْدِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِی، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ:

 «السَّحَابُ غِرْبَالُ الْمَطَرِ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَفْسَدَ کُلَّ شَی‏ءٍ یقَعُ عَلَیهِ»

ب. و باز از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

اگر نبود که خداوند وزش باد در دنیا را مهار فرموده قطعا باد زمین را به ویرانه‌ای بدل می‌کرد؛ و اگر ابر نبود زمین چنان خراب می‌شد که چیزی در آن نمی‌رویید؛‌ولیکن خداوند به ابر دستور داده که آب را غربال کند و قطره‌قطره فرد آورد؛ و فقط بر قوم نوح بود که بدون [غربال‌گریِ] هیچ ابری فرستاده شد.

المحاسن، ج‏2، ص316

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ حَبَسَ الرِّیحَ عَلَى الدُّنْیا لَأَخْوَتِ الْأَرْضُ وَ لَوْ لَا السَّحَابُ لَخَرِبَتِ الْأَرْضُ فَمَا أَنْبَتَتْ شَیئاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ السَّحَابَ فَیغَرْبِلُ الْمَاءَ فَینْزِلُ قَطْراً وَ أَنَّهُ أُرْسِلَ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ بِغَیرِ سَحَاب‏.

 

4) روایت شده است که رسول الله ص به امیرالمومنین ع فرمود:

یا علی! همانا تو امیر مومنان و سرور سپیدرویان در حجله‌ای!

ای علی شیعیان تو برگزیدگان‌اند؛ و اگر تو و شیعیانت نبودید دین خدا برپا نمی‌شد؛ و اگر در زمین هیچکس از آنان نبود آسمان قطره‌ای فرونمی‌فرستاد ...

تفسیر فرات الکوفی، ص266

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِی [بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏] قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ... یا عَلِی أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ یا عَلِی شِیعَتُکَ الْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِینٌ وَ لَوْ لَا مَنْ فِی الْأَرْضِ مِنْهُمْ مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَة...

ابن حیون این حدیث را با سندی دیگر (از ابوبصیر از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص) در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج‏3، ص: 443 روایت کرده است.

 

5) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد می‌کند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت.[12] در فراز دیگری از آن فرموده‌اند:

ما باب غوث [فریادرس] هستیم، هر گاه گرفتار شوند و راه گریز بر ایشان بسته گردد؛ ما باب حطه (‌اشاره به آیه 58 بقره و 161 اعراف) هستیم که همان باب سلامت است و هر که از آن درآید رهایى یابد و هر که سرپیچى کند نابود گردد. خداوند به ما آغاز کرده و به ما نیز به سرانجام رساند؛ آنچه را که بخواهد به ما محو کند و به ما اثبات نماید؛ و به ما زمانه سخت را دور کند؛ و به ما باران فرستد؛ پس «مبادا آن [شیطان] فریبکار شما را نسبت به خداوند بفریبد!» (لقمان/33؛ فاطر/5). آسمان قطره‏اى از آب [آنچنان که شاید و باید] فرونفرستاده، از زمانی که خداوند آن را مهار زده؛ و هر گاه قیام‏کننده ما قیام کند، آن موقع است که آسمان قطرات خود را [آنچنان که شاید و باید] ببارد و زمین گیاه خویشتن را [آنچنان که شاید و باید] برویاند و ...

الخصال، ج‏2، ص626

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ‏ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاهُ...

وَ نَحْنُ بَابُ الْغَوْثِ إِذَا اتَّقَوْا وَ ضَاقَتْ عَلَیهِمُ الْمَذَاهِبُ؛ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ هُوَ بَابُ السَّلَامِ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَى؛ بِنَا یفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا یخْتِمُ اللَّهُ وَ بِنَا یمْحُو مَا یشَاءُ وَ بِنَا یثْبِتُ وَ بِنَا یدْفَعُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْکَلِبَ وَ بِنَا ینَزِّلُ الْغَیثَ فَ«لا یغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ مِنْ قَطْرَةٍ مِنْ مَاءٍ مُنْذُ حَبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا ...

 

6) حدیث 2 ذیل آیه 31 همین سوره (جلسه 998 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-31/)[13]

 

7) حدیث2 ذیل آیه 64 همین سوره (جلسه 1031 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-64/)[14]

تدبر

1) «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»

این آب که زندگی ما بشدت در گروی آن است، از ابرهایی فرومی‌آید که دیگر هیچ چیز آن به دست ما نیست.

آیا همین دلیل کافی نیست که به خود بیایم و توجه کنیم که تدبیر این عالم به دست ما نیست؛ ‌بلکه به دست خداست؟ و از این غرور و سرکشی دست برداریم؟

 

2)‌ «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»

چرا در این آیه از کلمه «مزن» برای ابر استفاده شده است؟ (بویژه اگر توجه کنیم که در قرآن کریم فقط همین یکبار از این واژه استفاده شده و در جاهای دیگر از کلمات «غمام» و «سحاب» و «عارض» استفاده شده است.)

الف. در نکات ادبی اشاره شد که برخی «مزن» را به معنای ابر پرآب و باران‌زا دانسته‌اند. در این صورت، وجه اصلی این است که چون ناظر به مقام باریدن است پس طبیعی است که به ابر باران‌زا اشاره شود. اما همانجا اشاره شد که برخی گفته‌اند «مزن» به ابرهای سفید گفته می‌شود (چنانکه به خاطر همین مشابهت هم به مورچه سفید «مازن» می‌گویند.) اگر حق با این گروه باشد آنگاه یک نکته ظریفی در این تعبیر هست؛ ‌یعنی اشاره به این ابرها برای طرح سوال فوق (که آیا شما باران را از ابرها فرود نی‌آورید یا ما؟) بسیار مناسبت پیدا می‌کند. اگر دقت کرده باشید ابر سفید لزوما باران نمی‌بارد؛ ‌بسیاری از اوقات در آسمان ابرهای سفیدی می‌بینیم که انتظار باران هم نداریم. در واقع، یک گزینه محتمل این است که پاسخ دهنده بگوید نه شما نه ما؛ ‌بلکه ریزش باران یک امر خودبه خودی و به اقتضای ذاتش است. اما با اشاره به ابرهایی که بسیاری از اوقات از آنها بارانی نمی بارد عملا سوال به نحوی طراحی شده است که امکان چنین فرار کردنی نباشد؛ زیرا ابری که گاه می‌بارد و گاه نمی‌بارد، بارشش یک امر خود به خودی ویا مستند به اقتضای ذاتش نمی‌تواند باشد.

ب. ...

 

3) «أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»

اولین تلنگر به منکران یوم الدین تذکر دادن بود به اینکه آفریننده انسان از «منی» شمایید یا ما؟ یعنی سراغ جایی رفت که انسان خودش را عامل اصلی می‌دید.

دومین مورد تذکر دادن بود به زراعت؛ که رویاندن محصول از دل خاک، کار شماست یا ما؟ که اینجا انسان نقش عوامل دیگر برای رویاندن را قبول دارد؛ اما خودش را هم دارای نقش می‌بیند.

سومین مورد نزول باران از ابرهاست؛ جایی که انسان دیگر هیچ نقشی در آن ندارد.

یعنی گام به گام به سوی مواردی می‌برد که انسان توجه کند که نقش وی در جهان چقدر کم است؛ و اگر آخرت را بعید  می‌شمرد به خاطر قیاس به نفس خویش است؛ وگرنه برای خدایی که این گونه همه عالم به دست اوست احیای مردگان در معاد کاری ندارد.

 

تکمله:

درباره نزول آب از آسمان احادیث و تدبرهایی در آیات زیر گذشت که می‌توانید بدانها هم مراجعه کنید.

1.     «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى‏ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُون» (جلسه 39 http://yekaye.ir/18-23-al-muminoon/)

2.     «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ و أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً» (جلسه 203 http://yekaye.ir/al-furqan-025-48/)

3.     «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ» (جلسه 260 http://yekaye.ir/al-hegr-15-22/)

4.     «... وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ» (جلسه 310 http://yekaye.ir/al-hajj-22-5/)

5.     «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَی‏ءٍ مُقْتَدِراً» (جلسه 626 http://yekaye.ir/al-kahf-18-45/)

6.     «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ» (جلسه 727 http://yekaye.ir/al-fater-35-27/)

 

 


[1] . تقدمت القراءات فی الهمزتین فی الآیة 59 من هذه السورة. وقال ابن عطیة: «قرأ الجمهور «آنتم» بالمد، وروی عن أبی عمرو وعیسى «أنتم» بغیر مد، وضعفها أبو حاتم». (معجم القراءات ج9، ص314)

[2] . المُزْنُ: السحاب عامةٌ، و قیل: السحاب ذو الماء، واحدته مُزْنةٌ، و قیل: المُزْنَةُ السحابة البیضاء، و الجمع مُزْنٌ، و البَرَدُ حَبُّ المُزْنِ، و تکرر فی الحدیث ذکر المزنِ. قال ابن الأَثیر: المُزْنُ و هو الغیم و السحاب، واحدته مُزْنَةٌ، و مُزَیْنة تصغیر مُزْنةٍ، و هی السحابة البیضاء، قال: و یکون تصغیر مَزْنَة.

[3] . المیم و الزاء و النون أصلٌ صحیح فیه ثلاث کلمات متباینةِ القیاس: فالأولى: المُزْن: السَّحاب، و القطعة مُزْنَة. و یقال فی قول القائل و أظنُّه مصنوعاً: «کأنَّ ابن مُزْنتها جانِجاً / فَسِیط لدى الأُفق من خِنْصرِ» إنّ ابن المُزْنة: الهِلال. و الثانیة المازن: بَیض النَّمل. و الثالثة: مَزَنَ قِربَته: مَلأَها. و هو یتمزَّنُ على أصحابه، أی یتفضّل‏ علیهم، کأنّه یتشبَّه بالمَزنِ سَخاءً. و لعل المُزْن هو الأصل فی الباب، و ما سواه فمفرَّعٌ علیه.

[4] . أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو السحاب، و لمّا کان فی السحاب صفات و خصوصیّات، منها البیاض، الإضاءة، الإعطاء و السخاء، و سرعة الحرکة و الذهاب من مقابل الإنسان، و استفاضة الأراضى و النباتات و الأودیة منه: فتطلق المادّة على هذه المعانی على الاستعارة. و أمّا مفهوم العادة و الحالة: فمأخوذ من السریانیّة... و النملة البیضاء: فیطلق علیها المَازِنُ، باعتبار سرعة الحرکة و الذهاب و کونها بیضاء. و لا یصحّ أن نقول بأنّ الأصل فی المادّة: هو سرعة الذهاب لوجهه، أو رؤیة الفضل و الإفضال، أو الإضاءة، أو المدح، أو الملأ: فانّ هذه مفاهیم متضادّة، مضافا الى أنّها لم تستعمل فی القرآن و المستعمل هو المزن بمعنى السحاب، فیکون حقیقة على المبنى.

[5] . الْمُزْنُ: السّحاب المضی‏ء، و القطعة منه: مُزْنَةٌ. قال تعالى: أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ‏ [الواقعة/69] و یقال للهلال الذی یظهر من خلال السّحاب: ابن مزنة، و فلان یَتَمَزَّنُ، أی: یتسخّى و یتشبّه بالمزن، و مَزَّنْتُ فلاناً: شبّهته بالمزن، و قیل: الْمَازِنُ: بیض النمل.

[6] . أول ما ینشأ السحاب، فهو: النشر .

فإذا انسحب فی الهواء، فهو: السَّحاب‏.

فإذا تغیرت له‏  السماء، فهو: الغمَام‏.

فإذا کان غیم ینشأ فی عُرْض السماء فلا تبصره، و لکن تسمع رعدَه من بعید، فهو العَقْر .

فإذا أطل و أظل السماء، فهو: العَارِض‏.

فإذا کان ذا رعد و برق، فهو: العَرَّاص‏.

فإذا کانت السحاب قطعاً  صِغاراً متدانیاً بعضُها من بعض، فهی: النَّمِرة .

فإذا کانت متفرقة، فهی: القَزْع‏.

 فإذا کانت قطعاً متراکمة، فهی: الکِرْفِئ‏؛ واحدتها: کِرْفِئة.

فإذا کانت قطعاً کأنها قطع الجبال، فهی: قَلَع‏، وَ کَنَهْوَر؛ واحدتها: کَنَهْوَرَة.

فإذا کانت قطعاً مُستدِقة دقاقاً، فهی: الطَّخاریر؛ واحدتها: طُخْرُورة.

فإذا کانت حولها قطع من السحاب، فهی‏ مُکَلَّلة.

فإذا کانت سوداء، فهی: طَخْیَاء، و مُتَطَخْطِخة.

فإذا رأیتها و حسبتها ماطرة، فهی: مُخِیلَة.

فإذا غلُظ السحاب و رکب بعضه على بعض، فهو: المُکَفْهِر.

فإذا ارتفع و لم ینبسِط، فهو: النَّشَاص‏ 

فإذا انقطع فی أقطار السماء، و تلبَّد بعضه فوق بعض، فهو: القَرَد.

فإذا ارتفع و حمل الماء و کثف و أطبق فهو: العَماء، و العَمَامة، و الطِّحاء، و الطَّخاء .

فإذا اعْتَرض اعْتِراض الجبل قبل أن یُطَبِّق السماء، فهو: الحَبیّ‏

فإذا عنّ، فهو: العَنَان‏.

فإذا أظل الأرض، فهو: الدَّجن‏.

فإذا اسودّ و تراکب، فهو: المُحْمَوْمِی‏.

فإذا تعلق سحاب دون السحاب، فهو: الرّبَاب‏.

فإذا کان سحاب فوق سحاب فهو: الغَفَارة،

فإذا تدلى ودنا من الأرض مثل هُدْبَ القطیفة، فهو: الهَیْدب‏ .

فإذا کان ذا ماء کثیر، فهو: القنیف‏.

فإذا کان أبیضَ، فهو: المُزنُ‏ و الصَّبیرُ.

فإذا کان لرعده صوت، فهو: الهزِیم‏.

فإذا اشتد صوت رعده، فهو: الأجَشّ‏.

فإذا کان بارداً و لیس فیه ماء، فهو: الصُّرَّاد.

فإذا کان خفیفاً تُسْفِره الریح، فهو: الزِّبرج‏.

فإذا کان ذا صوت شدید. فهو: الصَّیِّت‏.

فإذا أَهْرَق ماءه، فهو: الجَهَام‏؛ و یقال: بل هو الذی لا ماءَ فیه.

[7] . و الفرق بین الْمُزْنِ و السحاب: أنّ الأصل فی السحاب هو سوق و جرّ، و یطلق السحاب باعتبار انجراره منبسطا فی الفضا.

[8] . این ماده در جلسه 327 توضیح داده شد: http://yekaye.ir/al-hajj-22-22/

[9] . این ماده در جلسه 682 بحث شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-100/

[10] . ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُ فَقَالَ: إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِیهِ مَاءٌ یُنْبِتُ بِهِ أَرْزَاقَ الْحَیَوَانِ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یُنْبِتَ بِهِ مَا یَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ، أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ فَمَطَرَ مِنْهُ مَا یَشَاءُ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ، حَتَّى یَصِیرَ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْیَا فَتُلْقِیَهُ إِلَى السَّحَابِ، وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ، ثُمَّ یُوحِی إِلَى السَّحَابِ أَنِ اطْحَنِیهِ وَ أَذِیبِیهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ، ثُمَّ انْطَلِقِی بِهِ إِلَى مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا عِیَانٍ أَوْ غَیْرِ عِیَانٍ، فَیَقْطُرُ عَلَیْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِی یَأْمُرُهَا

[11] . قَالَ: ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: لَا تُشِیرُوا إِلَى الْمَطَرِ وَ لَا إِلَى الْهِلَالِ، فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ ذَلِکَ.

[12] . در آیه 18 و 26 همین سوره مواردی که قبلا آمده بود گذشت. http://yekaye.ir/al-waqiah-56-26/

[13] . از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص درباره آیه »و از آسمان آبی مبارک نازل کردیم» فرمودند:

هیچ آبی در زمین نیست مگر اینکه آب آسمان با آن مخلوط شده باشد.

الکافی، ج‏6، ص387

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً» قَالَ: لَیْسَ مِنْ مَاءٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا وَ قَدْ خَالَطَهُ مَاءُ السَّمَاءِ.

[14] . از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند:

بنى اسرائیل نزد موسى علیه السّلام آمدند و از او خواستند که از خداوند عزّ و جلّ‌ درخواست کند که هرگاه اراده کردند، آسمان بر آنان باران ببارد و هرگاه اراده کردند از آسمان باران نبارد.

آن حضرت نیز از خداوند عزّ و جلّ‌ این را درخواست کرد.

خداوند عزّ و جلّ‌ فرمود: اى موسى! این خواسته‌شان برآورده شد.

موسى علیه السّلام نیز این را به آنان خبر داد، و آنها نیز کشت کردند و هربذرى را که داشتند کاشتند و آن گاه اراده کردند، باران آمد و همان وقتى که خواستند آسمان را از بارش بازداشتند، و کشت آنها همانند کوه‌ و درخت، بزرگ شد، آن‌گاه آن را درو نمودند و خرمنکوبى کردند، ولى دانه‌اى در آن نیافتند.

با گریه و ناله نزد موسى علیه السّلام رفتند و گفتند: ما از تو درخواست کردیم که از خدا درخواست کنى آسمان هرگاه خواستیم بر ما باران ببارد و پاسخ ما را داد، ولى آن را مایه زیان ما قرار داد!

موسى علیه السّلام عرض کرد: پروردگارا! بنى اسرائیل از این کارى که با آنها کردى شکایت دارند.

خداوند فرمود: اى موسى! از چه چیزى شکایت دارند؟

عرض کرد: از من خواستند از تو درخواست کنم که هرگاه خواستند آسمان را بر آنان بارش دهى و هرگاه اراده کردند آن را از بارش بازدارى، و تو نیز اجابت کردى، ولى آن را مایه زیان آنان قرار دادی!

فرمود: اى موسى! من براى بنى اسرائیل اندازه‌اى مشخّص کردم، ولى آنان به این اندازه رضایت ندادند و من به خواست آنها رفتار کردم، و این‌گونه شد که دیدی.

الکافی، ج‏5، ص262

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ سَدِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَتَوْا مُوسَى ع فَسَأَلُوهُ أَنْ یَسْأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ إِذَا أَرَادُوا وَ یَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا.

فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لَهُمْ؛ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لَهُمْ یَا مُوسَى.

فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ یَتْرُکُوا شَیْئاً إِلَّا زَرَعُوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ. فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ کَأَنَّهَا الْجِبَالُ وَ الْآجَامُ. ثُمَّ حَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ یَجِدُوا شَیْئاً. فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى ع وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاکَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ یُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَیْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَیَّرَهَا عَلَیْنَا ضَرَراً؟!

فَقَالَ یَا رَبِّ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ.

فَقَالَ وَ مِمَّ ذَاکَ یَا مُوسَى؟

قَالَ سَأَلُونِی أَنْ أَسْأَلَکَ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا وَ تَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیَّرْتَهَا عَلَیْهِمْ ضَرَراً!

فَقَالَ یَا مُوسَى أَنَا کُنْتُ الْمُقَدِّرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَرْضَوْا بِتَقْدِیرِی فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَکَانَ مَا رَأَیْتَ.