895) سوره فجر (89) آیه24 یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیات
بسم الله الرحمن الرحیم
895) سوره فجر (89) آیه24
یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی
6 جمادیالثانی 1440
ترجمه
گوید: ای کاش برای زندگی خویش [چیزی] از پیش فرستاده بودم؛
نکات ادبی
قَدَّمْتُ
قبلا بیان شد که ماده «قدم» نقطه مقابل «أخر» است و دلالت دارد بر سبقت گرفتن و جلو افتادن؛ و تفاوتش با سبقت گرفتن این است که در سبقت گرفتن، اینکه کسی جلوتر بوده باشد و شخص به او برسد لحاظ شده، اما در تقدم، صرفا سابقه زمانی داشتن مد نظر است.
«قَدَّمَ، یُقَدِّمُ» باب تفعیل از این ماده است که برای متعدی کردن به کار میرود و به معنای چیزی را مقدم کردن و از پیش فرستادن است (لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ؛ مائده/80) (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ؛ لمجادله/13). البته تعبیر «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ حجرات/1) را برخی به معنای «مقدم نشوید و پیشی نگیرید» دانستهاند (یعنی در معنای لازم)؛ اما برخی اهل لغت تذکر دادهاند که این هم در معنای متعدی است: یعنی سخن و نظر و حکم خدا را بر سخن و دستور خدا و رسولش مقدم نکنید همان گونه که فرشتگان چنیناند: «لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ؛ أنبیاء/27)
جلسه 254 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-34/
لِحَیاتی = لـ + حیاة + ی
قبلا بیان شد که ماده «حیی» (و چهبسا «حیو») در اصل، دست کم بر دو معنا دلالت دارد: یکی حیات و زندگانی، و نقطه مقابل مرگ؛ و دیگری حیا و شرم، و نقطه مقابل وقاحت و بیشرمی. هرچند برخی معنای اصلی را همان معنای اول دانسته و مدعیاند که چون بازگشت حیا و شرم به حفظ خویشتن است از ضعف و نقص و دوری از عیب و زشتی، در واقع مشتمل است بر طلب سلامت و حیات و از این جهت حیا هم به همان معنای حیات برمیگردد. و معنای جامع مفهوم «حیات» را هم تحقق هر چیزی که قوام و بقای شیء در گروی آن است (اعم از اجزای ظاهری و باطنی و نظم آنها و شرایط لازمه) دانستهاند.
«حیاة» و «حَیَوان» هر دو مصدر (= زندگی) برای ماده «حیی» میباشند؛ و مصدر میمی آن به صورت «محیا» هم در قرآن کریم به کار رفته است.
جلسه 722 http://yekaye.ir/al-fater-35-22/
حدیث
1) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت.[1] در فراز دیگری از آن فرمودهاند:
آنچه میتوانید کار نیک از پیش بفرستید که فردا آن را برای خود خواهید یافت.
الخصال، ج2، ص614 و 615 تحف العقول، ص104 و106
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ الْیَقْطِینِیُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاه
... قَدِّمُوا مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ عَمَلِ الْخَیْرِ تَجِدُوهُ غَداً إِیَّاکُمْ.
2) قیس بن عاصم میگوید: با جمعاتی از بنی تمیم برای دیدار پیامبر ص عازم شدیم و وقتی نزد ایشان رسیدیم صلصال بن دلهمس هم آنجا بود. به پیامبر ص عرض کردم: ای پیامبر خدا ! ما را نصیحتی بفرما که از آن بهرهمند شویم؛ که ما قومی هستیم که در بیابانها کوچ میکنیم.
رسول الله ص فرمود: ای قیس! همانا همراه عزت، ذلتی هست؛ و همراه زندگی، مرگی؛ و همراه دنیا، آخرتی! و برای هر چیزی حسابرسی است؛ و بر هر چیزی مراقبی؛ و برای هر نیکیای ثوابی است و برای هر بدیای عقابی؛ و برای هر اجل و مهلتی، زمان مقرری است. ای قیس! تو را چارهای نیست از همنشینی که همراه تو دفن میگردد در حالی که زنده است؛ و تو با او دفن میشوی در حالی که مردهای؛ اگر کریم باشی، اکرامت کند و اگر پست و لئیم باشی تسلیمت نماید؛ سپس جز با تو محشور نشود و تو نیز جز با او مبعوث نگردی؛ و از تو جز در مورد او سوال نشود؛ پس او را جز [همنشینی] صالح قرار مده؛ که اگر صالح باشد با او انس بگیری؛ و اگر فاسد باشد جز از او وحشت نکنی؛ و آن عمل توست.
الأمالی( للصدوق)، ص3؛ الخصال، ج1، ص114
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ دُرَیْدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَاتِمٍ عَنِ الْعُتْبِیِّ یَعْنِی مُحَمَّدَ بْنَ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَبِیبٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى الْمِنْقَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ قَیْسُ بْنُ عَاصِمٍ:
وَفَدْتُ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ إِلَى النَّبِیِّ ص فَدَخَلْتُ وَ عِنْدَهُ الصَّلْصَالُ بْنُ الدَّلَهْمَسِ فَقُلْتُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ عِظْنَا مَوْعِظَةً نَنْتَفِعْ بِهَا فَإِنَّا قَوْمٌ نَعْبُرُ [نُعَمَّرُ] فِی الْبَرِّیَّةِ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ یَا قَیْسُ إِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلًّا وَ إِنَّ مَعَ الْحَیَاةِ مَوْتاً وَ إِنَّ مَعَ الدُّنْیَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً وَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیباً وَ إِنَّ لِکُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِکُلِّ سَیِّئَةٍ عِقَاباً وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَاباً وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَکَ یَا قَیْسُ مِنْ قَرِینٍ یُدْفَنُ مَعَکَ وَ هُوَ حَیٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَیِّتٌ فَإِنْ کَانَ کَرِیماً أَکْرَمَکَ وَ إِنْ کَانَ لَئِیماً أَسْلَمَکَ ثُمَّ لَا یُحْشَرُ إِلَّا مَعَکَ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ أَصْلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشُ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُکَ.[2]
3) حضرت امیر ع در روایتی طولانی به ریشهها و شاخههای ایمان و کفر و نفاق اشاره کردهاند و در فراز مربوط به «کفر» فرمودند:
کفر بر چهار بنیان بنا شده است: فسق و غلوّ و شک و شبهه؛
فسق خودش چهار شاخه دارد: جفا و کوری و غفلت و سرکشی (عُتُوّ)
...و کسی که غفلت ورزد بر خویش جنایت کرده و به پشت خود برگشته و گمراهی خود را رشد میپندارد و آرزوها او را مغرور سازد و وقتی کار به پایان رسد و پرده از او برافتد و آنچه حسابش را نمیکرد بر او آشکار گردد، حسرت و ندامت دامن گیرش شود.
(متن کامل حدیث قبلا در جلسه 707، حدیث4 گذشت: http://yekaye.ir/al-fater-35-7/)
الکافی، ج2، ص391-392؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص951؛ الغارات، ج1، ص142
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص قَالَ:
بُنِیَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَةِ؛ وَ الْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْجَفَاءِ وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ ... وَ مَنْ غَفَلَ جَنَى عَلَى نَفْسِهِ وَ انْقَلَبَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ حَسِبَ غَیَّهُ رُشْداً وَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِیُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ إِذَا قُضِیَ الْأَمْرُ وَ انْکَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ شَکَّ وَ مَنْ شَکَّ تَعَالَى اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ کَمَا اغْتَرَّ بِرَبِّهِ الْکَرِیمِ وَ فَرَّطَ فِی أَمْرِه.[3]
تدبر
1) «یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری؛ یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی»
علت اینکه متذکر شدن انسان در آخرت سودی برایش ندارد، این است که قبلا برای زندگی اخروی خویش [چیزی] از پیش نفرستاده است.
2) «یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی»
قیامت روز حسرت است. انسان آرزو میکند که ای کاش برای زندگی خویش [چیزی] از پیش فرستاده بودم.
3) «یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی»
فرستادن عمل برای آخرت را به فرستادن عمل برای «زندگی خویش» تعبیر کرد.
این نشان میدهد که زندگی حقیقیِ انسان، زندگیای است که در آخرت در پیش دارد؛ نه زندگی دنیا؛ چنانکه در جای دیگر هم تصریح فرمود: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: و این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست، و حقّا که خانه آخرت است که واقعا زنده است، اگر مىدانستند.» (عنکبوت/64) (المیزان، ج20، ص285)
4) «یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی»
انسان برای زندگی خویش در آخرت، باید در همین دنیا چیزی از پیش بفرستد.
اغلب مفسران این چیز را «عمل صالح» دانستهاند (مثلا: مجمعالبیان، ج10، ص741؛ المیزان، ج20، ص285) اما به نظر میرسد که منحصر در عمل صالح نباشد؛ بلکه ایمان قوی و مستحکم، علم و معرفتی که انسان را به خداوند نزدیک کند، فرزندان صالحی و هرگونه باقیات صالحاتی که خودشان عمل صالح برای او تولید کنند؛ و ... را هم می توان مصداق آن اموری که انسان از پیش میفرستد دانست.
5) «یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی»
اگر کسی عاقبتاندیش نباشد، روی خواهد رسید که به خاطر کمکاریهای گذشته افسوس بخورد.
[1] . جلسه90، حدیث3 http://yekaye.ir/hud-001-113/
جلسه 246، حدیث1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-26/
جلسه294، حدیث3 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-23/
جلسه 337، حدیث2 http://yekaye.ir/al-balad-90-8/
جلسه388، حدیث5 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-30/
جلسه 466، حدیث3 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-20/
جلسه 637، پاورقی 6 http://yekaye.ir/al-kahf-18-56/
جلسه 649، پاورقی 3 http://yekaye.ir/al-kahf-18-68/
جلسه 655، حدیث3 http://yekaye.ir/al-kahf-18-74/
جلسه 766، حدیث2 http://yekaye.ir/ya-seen-36-19/
جلسه 791، حدیث2 http://yekaye.ir/ya-seen-36-43/
جلسه 795، حدیث 1 http://yekaye.ir/ya-seen-36-47/
جلسه 844، حدیث3 http://yekaye.ir/ale-imran-3-174/
[2] . فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أُحِبُّ أَنْ یَکُونَ هَذَا الْکَلَامُ فِی أَبْیَاتٍ مِنَ الشِّعْرِ نَفْخَرُ بِهِ عَلَى مَنْ یَلِینَا مِنَ الْعَرَبِ وَ نَدَّخِرُهُ فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص مَنْ یَأْتِیهِ بِحَسَّانَ قَالَ فَأَقْبَلْتُ أُفَکِّرُ فِیمَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْعِظَةَ مِنَ الشِّعْرِ فَاسْتَتَبَّ لِیَ الْقَوْلُ قَبْلَ مَجِیءِ حَسَّانَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ حَضَرَتْنِی أَبْیَاتٌ أَحْسَبُهَا تُوَافِقُ مَا تُرِیدُ فَقُلْتُ
تَخَیَّرْ خَلِیطاً مِنْ فِعَالِکَ إِنَّمَا / قَرِینُ الْفَتَى فِی الْقَبْرِ مَا کَانَ یَفْعَلُ
وَ لَا بُدَّ بَعْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَنْ تُعِدَّهُ / لِیَوْمٍ یُنَادَى الْمَرْءُ فِیهِ فَیُقْبِلُ
فَإِنْ کُنْتَ مَشْغُولًا بِشَیْءٍ فَلَا تَکُنْ / بِغَیْرِ الَّذِی یَرْضَى بِهِ اللَّهُ تُشْغَلُ
فَلَنْ یَصْحَبَ الْإِنْسَانَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ / وَ مِنْ قَبْلِهِ إِلَّا الَّذِی کَانَ یَعْمَلُ
أَلَا إِنَّمَا الْإِنْسَانُ ضَیْفٌ لِأَهْلِهِ / یُقِیمُ قَلِیلًا بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَرْحَلُ
[3] . احادیثی که انسان را از غفلت هشدار میدهد فراوان است. در همین راستا دو حدیث دیگر هم تقدیم میشود:
حَدَّثَنَا أَبِی رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالْکُوفَةِ إِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ یُنَادِی النَّاسَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى یُسْمِعَ أَهْلَ الْمَسْجِدِ أَیُّهَا النَّاسُ تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَ نِدَاءٍ فِیهَا بِالرَّحِیلِ تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ وَ انْتَقِلُوا بِأَفْضَلِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ وَ هُوَ التَّقْوَى وَ اعْلَمُوا أَنَّ طَرِیقَکُمْ إِلَى الْمَعَادِ وَ مَمَرَّکُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ الْهَوْلَ الْأَعْظَمَ أَمَامَکُمْ وَ عَلَى طَرِیقِکُمْ عَقَبَةٌ کَئُودٌ وَ مَنَازِلُ مَهُولَةٌ مَخُوفَةٌ لَا بُدَّ لَکُمْ مِنَ الْمَمَرِّ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ بِهَا فَإِمَّا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ فَنَجَاةٌ مِنْ هَوْلِهَا وَ عِظَمِ خَطَرِهَا وَ فَظَاعَةِ مَنْظَرِهَا وَ شِدَّةِ مُخْتَبَرِهَا وَ إِمَّا بِهَلَکَةٍ لَیْسَ بَعْدَهَا انْجِبَارٌ. (الأمالی( للصدوق)، ص498)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع إِنَّ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ثَلَاثَةَ أَخِلَّاءَ فَخَلِیلٌ یَقُولُ لَهُ أَنَا مَعَکَ حَیّاً وَ مَیِّتاً وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ خَلِیلٌ یَقُولُ لَهُ أَنَا مَعَکَ حَتَّى تَمُوتَ وَ هُوَ مَالُهُ فَإِذَا مَاتَ صَارَ لِلْوَرَثَةِ وَ خَلِیلٌ یَقُولُ لَهُ أَنَا مَعَکَ إِلَى بَابِ قَبْرِکَ ثُمَّ أُخَلِّیکَ وَ هُوَ وَلَدُهُ. (الأمالی( للصدوق)، ص108)