سفارش تبلیغ
صبا ویژن

753) سوره یس (36) آیه6 لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ

 بسم الله الرحمن الرحیم

753) سوره یس (36) آیه6 

لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ

6 رمضان 1439

ترجمه

تا انذار دهی قومی را که به پدرانشان انذار داده شد، چرا که آنان غافلان‌اند.

یا

تا انذار دهی قومی را که به پدرانشان انذار داده نشد؛ از این رو، آنان غافلان‌اند.

نکات ادبی

تُنْذِرَ ؛ أُنْذِرَ

قبلا بیان شد که ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد؛ و به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرت‌بخش باشد.

البته عموما «انذار» (أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ؛ بقره/6) را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانسته‌اند؛ برخی گفته‌اند ترساندنی است از طریق سخن انجام می‌شود؛ وبرخی توضیح داده‌اند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار می‌کند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیم‌تر باشد، این احسان بیشتر است.

همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمی‌رود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار می‌رود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام می‌شود، اما «توصیه» می‌تواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب.

جلسه 723 http://yekaye.ir/al-fater-35-23/

«ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ»

 «ما» در این عبارت را، می‌توان آن را «ما»ی مصدری گرفت، که در نتیجه مفعول دوم برای «تنذر» می‌شود و حرف «فـ» در «فهم غافلون» برای تقطیع کلام است از جمله قبل (یعنی جمله قبل که می‌فرمود: تو از فرستاده‌شدگانی، تمام شد؛ و اکنون می‌فرماید: برای اینکه انذار دهی آنان را به چیزی که به پدرانشان انذار داده شد، چرا که آنان در غفلت بسر می‌برند)؛

و می‌توان «ما»ی نافیه گرفت، که در این صورت صفت می‌شود برای «قوماً» و آنگاه جمله «فهم غافلون» متعلق به نفی می‌شود (یعنی پدرانشان انذار داده نشدند و بدین جهت غافل بودند)؛

برخی علاوه بر این دو احتمال، احتمال سومی را هم مطرح کرده‌اند؛ و آن اینکه «ما» را «ما»ی تنکیر بدانیم و عبارت «قوماً ما» شبیه باشد به عباراتی نظیر «جماعةٌ ما»، (یعنی تا انذار دهی یک قومی را، که انذار داده شدند پدرانشان) (أمالی المرتضى، ج‏2، ص324)

در میان دو قول اول، که رایج‌تر است، در قدما، قتاده آن را مای نافیه گرفته و عکرمه (و ابن عطیه) آن را مای مصدری (البحر المحیط، ج‏9، ص49)[1]؛ همچنین برخی از بزرگان تفسیر مانند مرحوم طبرسی (مجمع البیان، ج‏8، ص649)[2] و علامه طباطبایی (المیزان، ج17، ص63)[3]، نافیه بودن را مناسب‌تر دانسته‌اند؛ ولی بزرگانی با توجه به برخی از احادیث (حدیث1) موصوله بودن را ترجیح داده‌اند (شرح الکافی (للمولى صالح المازندرانی)، ج‏7، ص107)؛ اما با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ضرورتی به چنین ترجیح دادنی نیست و همه این معانی می‌تواند مستقلا مورد نظر بوده باشد چرا که همگی می‌توانند معانی درستی باشند.

حدیث

1) ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق ع سوال کردم درباره این سخن خداوند که می‌فرماید: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» (یس/6)

فرمود: تا قومی را که تو در میان آنها هستی انذار دهی همان گونه که به پدرانشان انذار داده شد، چرا که آنان غافل‌اند از خدا و از رسول او و از وعید‌هایش [= وعده‌های عذابش] .

الکافی، ج‏1، ص432؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص476

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ... قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

قَالَ لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِینَ أَنْتَ فِیهِمْ کَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ وَعِیدِهِ...

ادامه روایت ذیل آیه بعد خواهد آمد، ان‌شاءالله.


2) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:

همانا خداوند تبارک و تعالی هنگامی که حضرت محمد ص را مبعوث فرمود، در ابتدای کارش به او دستور داد که تنها به دعوت کردن بسنده کند و بر او نازل فرمود: «ای پیامبر! بدرستی که ما فرستادیم تو را شاهد و  بشارت‌بخش و انذاردهنده؛ و دعوت‌کننده‌ای به سوی خدا - البته به اذن او - و چراغی فروزان؛ و به مومنین بشارت بده که همانا برایشان از جانب خداوند فضل و رحمتی بزرگ است؛ و از کافران و منافقان اطاعت مکن و اذیت آنها را رها کن و بر خدا توکل نما و وکیل شدن خدا کافی است.» (احزاب/45-48) پس خداوند او را تنها به دعوت مامور کرد و به او دستور داد که به آنها آزاری نرساند [= با آنها به جنگ و مبارزه اقدام نکند]

اما همین که آنان تصمیم گرفتند که شبانه ایشان را به قتل رسانند، به او دستور هجرت داد و مبارزه را بر او واجب کرد، و فرمود «به کسانی که مورد قتل و کشتار قرار گرفتند اذن داده شد بدین سبب که مورد ظلم واقع شده بودند و همانا خداوند بر یاری آنها تواناست.» (حج/39) ...

بحار الأنوار، ج‏19، ص176؛ وسائل الشیعة، ج‏15، ص85

أَقُولُ فِی تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ بِسَنَدِهِ الْمَذْکُورِ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی ذِکْرِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ مِنْهُ:

أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً ص أَمَرَهُ فِی بَدْءِ أَمْرِهِ أَنْ یَدْعُوَ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا یُؤْذِیَهُمْ فَلَمَّا أَرَادُوهُ بِمَا هَمُّوا بِهِ مِنْ تَبْیِیتٍ أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْهِجْرَةِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِ الْقِتَالَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ...[4]


3) الف. از امام صادق ع روایت شده است:

همانا خداوند عز و جل با مردم بر اساس آنچه بدانها داده و به آنها شناسانده احتجاج می‌کند.

ب. و همچنین از ایشان ع روایت شده است:

در مورد آنچه که خداوند علمش را از بندگان پوشیده داشته، از آنان رفع تکلیف شده است.

التوحید (للصدوق)، ص411 و 413

الف.حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ ابْنِ الطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَ مَا عَرَّفَهُمُ.

ب. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَا حَجَبَ اللَّهُ عِلْمَهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ.

تدبر

1) «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

اگر افراد مورد انذار قرار نگیرند به غفلت دچار می‌شوند.

این مطلب بقدری اهمیت دارد که گاه پیامبر اکرم ص از جبرئیل درخواست می‌کرد که او را موعظه کند (الخصال، ج‏1، ص7)[5]

تبصره

درخواست وعظ توسط پیامبر، متناسب با مرتبه وجودی اوست؛ نه در حد رفع غفلتی که برای امثال ما مطرح است.


2) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

سوال

مگر نه این است که خداوند می‌فرماید در هر امتی انذاردهنده ای فرستادیم (وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ؛ فاطر/24)؟

پس چرا در این آیه می‌فرماید که به پدران اینها انذاری داده نشد؟ و اگر مورد انذار قرار نگرفته‌اند چرا خداوند آنان را مواخذه می‌کند؟

پاسخ:

الف. فرستادن انذاردهنده در هر امت، به معنای فرستادن پیامبر برای تمامی افراد و در تمامی شهرها و روستاها نیست، چنانکه در آیه‌ای دیگر با لحن سوالی می‌فرماید «و به فرض اگر می‌خواستیم حتماً در هر مجتمعی انذاردهنده‌ای برمی‌انگیختیم» (فرقان/51) که ظهورش در این است که در هر قریه‌ای انذاردهنده مبعوث نشده است (توضیح این آیه در http://yekaye.ir/al-furqan-025-51/). آنگاه مقصود از اینکه اینان انذاردهنده‌ای نداشته‌اند این است که:

الف.1 بین بعثت حضرت عیسی ع و پیامبر اسلام ص دوره «فترت» بوده و پیامبری مبعوث نشده است (قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُل‏؛ مائده/19) و این آیه هم اشاره دارد به همین دوره‌ای که فاصله افتاده بوده است؛ یعنی حضرت عیسی ع حجت بر تمام این امتهای تا قبل از ظهور پیامبر اکرم ص بوده است و از این رو، برای امت آنان هم انذاردهنده‌ای بوده است، اما پدران آنها در این فاصله‌ای که رخ داده، آن انذاردهنده را به فراموشی سپرده و دچار غفلت شده‌اند. (قتاده، به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص650؛ أمالی المرتضى، ج‏2، ص324)

الف.2. اینکه کسی آنان را انذار نکرد به معنای این است که «کسی که از آنان باشد آنان را انذار نکرد» (حسن بصری، به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص650) چنانکه در مورد پیامبر ص فرمود که وی از خود آنان است (لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ‏ أَنْفُسِکُمْ؛ توبة/128). (أمالی المرتضى، ج‏2، ص324)

الف.3. با توجه به اینکه بر اساس برخی روایات قوم عرب هم پیامبرانی داشت مانند خالد بن سنان و قس بن ساعدة و این گونه نبود که انذاردهنده‌ای از میان خودشان نبوده باشد، منظور این است که پیامبری که صاحب کتاب آسمانی باشد برایشان فرستاده نشد (عکرمه، به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص650)

ب. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «ما» می‌تواند مای موصوله باشد، نه «ما» نافیه؛ و معنای آیه این است که «تا انذار دهی قومی را که به پدرانشان انذار داده شد،» و چیزی که موید این دیدگاه است این است که در ادامه آنان را به خاطر غفلت‌شان مورد مواخذه قرار داد، و مواخذه زمانی معنا دارد که انذاردهنده‌ای در میانشان آمده باشد. (أمالی المرتضى، ج‏2، ص324)

ج. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «ما» می‌تواند «ما»ی تنکیر باشد نه نفی؛ که معنای آیه شبیه حالت قبل می‌شود. (أمالی المرتضى، ج‏2، ص320-324)[6]

د. ...


3) «تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ؛ لِتُنْذِرَ ...»

هدف اصلی نزول قرآن کریم انذار و هشدار دادن است.


4) «تَنْزیلَ... الرَّحیمِ؛ لِتُنْذِرَ قَوْماً ...»

حتّى هشدارهاى قرآن برخاسته از رحمت و مهر خداست. (تفسیر نور، ج‏9، ص522)


5) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

هدف اصلی انذار و نصیحت کردن، باید بیرون آوردن از غفلت باشد، نه سرزنش و سرکوفت زدن.


6) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

پیامبر اکرم ص در حالی که رسالتش جهانی بوده، در عین حال در درجه اول موظف به انذار قوم خویش بوده است؛ و این دو با هم منافاتی ندارند.

نکته تخصصی دین‌شناسی

از طرفی می‌دانیم که هر پیامبری به زبان قومش مبعوث می‌شود (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم‏؛ ابراهیم/4) و از طرف دیگر پیامبر اکرم ص برای کل جهانیان مبعوث شده است (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین‏؛ انبیاء/107).

این دو امر هریک در پیامی که پیامبر اسلام ص آورده اقتضائاتی را موجب می‌شود که عدم توجه به این دو حیثیت و خلط اینها زمینه‌ساز برخی از شبهات شده و دو جریان افراط و تفریط را در دینداری رقم زده است:

از آن جهت که وظیفه اولیه او انذار قوم خویش بود و به زبان قوم باید سخن می‌گفت،‌ قرآن به زبان عربی نازل شد و بسیاری از احکام اسلام متناسب با حال و هوای جامعه عرب آن زمان ارائه گردید؛ اما از آن جهت که خداوندی که عالم به همه زمانهاست او را برای همه زمانها و مکانها فرستاد، در تمامی این شریعت، اقتضائات جهان‌شمولی قرار داده شده است و آنچه موقت و نسخ‌شدنی بود نسخ شده؛ و آنچه از حلال و حرام و تکالیف در آن تثبیت گردیده، اموری است که با ملاحظات جهان‌شمول الهی ارائه شده و قالب تغییر نیست؛ چنانکه فرموده‌اند «حلال محمد ص حلال است همواره تا روز قیامت؛ و حرامش هم حرام است همواره تا روز قیامت؛ غیر از این نخواهد بود غیرش نخواهد آمد» (کافی، ج1، ص58)[7]

وجود امامانی بعد از پیامبر ص به مدت بیش از 200 سال و مواجهه آنها با فراز و فرودهای مختلف زندگی، عملا راه و رسم تفکیک اقتضائات خاص آن زمان و امور جهان‌شمول را در اختیار قرار داد؛ و شاید یکی از عللی که این اندازه در احادیث نبوی بر ولایت امامان تاکید می‌شود و دینداری بدون اذعان به ولایت ایشان ناکارآمد معرفی می‌گردد این است که انسان نه دچار جمود و ظاهرگرایی و سلفی‌گری شود که بخواهد وضعیت زندگی امروز را صرفا مطابق با اقتضائات فرهنگی زمان پیامبر و اصحابش قرار دهد؛ و نه اینکه چنان در وادی روشنفکرمآبی بغلطد که همچون ابوحنیفه گمان کند که قرآن و سنت برای زندگی کافی نیست و باید از روش‌های غیرمعتبری همچون قیاس (حکم دادن صرفا بر اساس مشابهت ظاهری) و استحسان (گمانه‌زنی‌های بی‌پشتوانه شریعت) و ... مدد جست.


7) «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»

یک مبلغ برای انذار هر انسانی مسئولیت دارد؛ خواه پدران آنان مورد انذار قرار گرفته باشند و از غفلت بیرون نیامده باشند؛ یا اصلا مورد انذار قرار نگرفته باشند؛

به تعبیر دیگر، انذار یک نسل و عدم ایمان آوردن آنان، ساقط کننده وظیفه ما در قبال انذار نسل بعد آنها نیست.

 

 


[1] . ما أُنْذِرَ، قال عکرمة: بمعنى الذی، أی الشی‏ء الذی أنذره آباؤهم من العذاب، فما مفعول ثان، کقوله «إنَّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَرِیباً». قال ابن عطیة: و یحتمل أن تکون ما مصدریة، أی ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ، و الآباء على هذا هم الأقدمون من ولد إسماعیل، و کانت النذارة فیهم. و فَهُمْ على هذا التأویل بمعنى فإنهم، دخلت الفاء لقطع الجملة من الجملة الواقعة صلة، فتتعلق بقوله: إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ. لِتُنْذِرَ، کما تقول: أرسلتک إلى فلان لتنذره، فإنه غافل، أو فهو غافل. و قال قتادة: ما نافیة، أی أن آباءهم لم ینذروا، فآباؤهم على هذا هم القربیون منهم، و ما أنذر فی موضع الصفة، أی غیر منذر آباؤهم، و فهم غافلون متعلق بالنفی، أی لم ینذروا فهم غافلون، على أن عدم إنذارهم هو سبب غفلتهم. و باعتبار الآباء فی القدم و القرب یزول التعارض بین الإنذار و نفیه.

[2] . الأجود أن یکون ما نافیة و تکون الجملة فی موضع نصب لأنها صفة قوم و یجوز أن یکون ما حرفا موصولا مصدریا على تقدیر لتنذر قوما أنذر آباؤهم.

[3] . و قوله: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» تعلیل للإرسال و التنزیل و «قَوْماً» نافیة و الجملة صفة لقوله: «قَوْماً» و المعنى إنما أرسلک و أنزل علیک القرآن لتنذر و تخوف قوما لم ینذر آباؤهم فهم غافلون. ... اعلم أن ما ذکرناه فی ترکیب الآیات هو الذی یسبق منها إلى الفهم و قد أوردوا فی ذلک وجوها أخر بعیدة عن الفهم ترکناها من أرادها فلیراجع المطولات.

[4] . این روایت قبلا در جلسه 534 نیز گذشت: http://yekaye.ir/al-ahzab-33-45/

[5] . حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْکُمَیْدَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِجَبْرَئِیلَ عِظْنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُلَاقِیهِ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ کَفُّهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ.

[6] . سید مرتضی قول دیگری هم مطرح کرده که می‌تواند در همان معنای نافیه باشد، اما به معنای اینکه «کسی که از آنان باشد آنان را انذار نکرد» چنانکه در مورد پیامبر ص فرمود که وی از خود آنان است (لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ‏ أَنْفُسِکُمْ؛ توبة/128). اما این خیلی بعید از ذهن است. عبارات وی بدین قرار است:

و سأل غیر الأول من الإخوان عن قوله تعالى فى سورة یس: لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ؛ [یس: 6].

قال: إذا کانت آباؤهم لم ینذروا فبأىّ شی‏ء یحتجّ علیهم! و کیف یعاقبهم على عبادة الأصنام و قد قال تعالى: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا؛ [الإسراء: 15]! و کیف یصحّ أن تخلو أمة من الأمم من نذیر، مع قوله تعالى: وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ [فاطر: 24]؛ و قوله تعالى: وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ [الشعراء: 208] و قد علم أنّهم کانوا أمما لا یحصیها کثرة غیره تعالى، و قرى کثیرة؛ فکیف هذا! و أىّ شی‏ء المراد به و معلوم أنّ کلامه تعالى لا یتناقض!

... و الجواب عن المسألة الثانیة أنه غیر ممتنع عندنا أن یخلو الزمان الطویل و القصیر من رسول مبعوث بشریعة؛ و إن کان لا یخلو من إمام؛ ... و قد اختلف أهل التأویل فى تأویل هذه الآیة،

فقال جماعة: إن لفظة «ما» هاهنا للنفى، و المراد أن آباءهم ما أنذروا، لأنّ المصلحة لم تقتض بعثة رسول إلیهم؛ و لیس من المعلوم لنا أنّ عیسى علیه السلام کان الحجة على کلّ مکلّف کان بین زمانه و بین زمان نبیّنا علیه السلام. و یقوّى هذا الجواب إثبات الفترة و أنّه علیه السلام بعث على فترة من الرسل.

و ذهب قوم من أهل التأویل إلى أن «ما» فى الآیة لیست للنّفى بل للإثبات؛ و المراد: لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم؛ و هذا أیضا جائز. و یقوّى هذا الجواب و یضعف الأول أن قوله تعالى: فَهُمْ غافِلُونَ یقتضی الذمّ لهم بالغفلة؛ و ذلک یقتضی أنهم أنذروا فغفلوا و أعرضوا. و لا یذمّ بالغفلة من لا سبیل له إلى العلم و التبین.

و فى الناس من حمل قوله تعالى: ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ على النفى، و المراد أنه لم ینذرهم من هو منهم و على نسبهم و من أنفسهم؛ کما قال تعالى: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ‏ أَنْفُسِکُمْ؛ [التوبة: 128] فیکون تلخیص الکلام: لتنذر قوما أنت منهم ما أنذر آباءهم من هو منهم؛ أى من قومهم و من أنفسهم.

و یمکن فى لفظة «ما» وجه آخر و هو أن یراد بها التنکیر؛ کأنه قال: لِتُنْذِرَ قَوْماً ما و تقف، ثم تبتدئ فتقول: أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ؛ کما یقول القائل: أکلت طعاما ما، و لقیت جماعة ما، و یکون الغرض التنکیر و الإجمال؛ و لیست لفظة «ما» هاهنا زائدة؛ لأن حدّ الزائد أن یکون دخوله فى عدم الفائدة کخروجه؛ و هى هاهنا مفیدة على ما بیّناه.

[7] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِی‏ءُ غَیْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَکَ بِهَا سُنَّةً.