سفارش تبلیغ
صبا ویژن

362) سوره علق (96) آیه 16 ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم

362) سوره علق (96) آیه 16 

ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ ‏

ترجمه

ناصیه‌ی [= (موی) جلوی پیشانیِ، زمامِ] دروغگوی خطاکار

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«خاطِئَةٍ»

اسم فاعل از ماده «خطأ» است. برخی بین این ماده و ماده «خطو» (که کلمه «خُطوة = قدم» از آن ساخته شده: وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ، بقرة/168) تفاوتی نگذاشته و هر دو را به معنای عبور کردن و تجاوز از حد دانسته‌اند (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص198) و جمعا در قرآن کریم ماده «خطأ» 22 بار و ماده «خطو» 5 بار و در تمامی موارد به صورت جمع (و با تعبیر «خُطُواتِ الشَّیْطانِ») به کار رفته است.

اما اغلب اهل لغت بین این دو تفاوت گذاشته‌اند.

همچنین، در زبان فارسی، ما کلمه «خطا» را غالبا به معنای «اشتباه» و نه «گناه» (یعنی در جایی که تعمدی در کار نبوده است) به کار می‌بریم؛ اما اینکه آیا در زبان عربی هم همین طور است یا خیر، بین اهل لغت اختلاف است.

اغلب (مثلا: کتاب العین، ج4، ص292؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص288) بر این باورند که:

وقتی به صورت فعل ثلاثی مجرد به کار می‌رود (خَطِئ یَخطأ خِطْئاً، فهو خاطئ) به معنای «گناه» است، مثلا: «إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً» (إسراء/31) یا «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ، لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ‏» (لحاقة/36- 37) یا «وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئِینَ‏» (یوسف/91).

اما در جایی که به نحو ثلاثی مزید (باب افعال) به کار می‌رود (أَخْطَأَ إِخْطَاءً فهو مُخْطِئ‏) به معنای «اشتباه» است؛ مثلا «وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ‏» (أحزاب/5)

البته وقتی به صورت «خَطَأ» و «خَطِیئَة» (جمعِ آن: خَطِیئات و خَطایا) به کار می‌رود، گاهی به معنای «اشتباه غیرعمدی» است (مثلا: وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ، نساء/92؛ وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً، نساء/112) و گاهی به معنای «گناه عمدی» است (مثلا: مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ‏ أُغرِقوا، نوح/25؛ إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا، شعراء/51؛ وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ، عنکبوت/12؛ وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ‏، شعراء/82 ؛ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ‏، بقره/58)

در مقابل، برخی (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏3، ص79-80) بر این باورند که تفاوت «خطأ» و «أخطأ» ربطی به عمدی بودن یا نبودن ندارد و صرفا از این جهت است که در اولی خود فعل بیشتر مورد عنایت است و در دومی، انتساب فعل به فاعل؛ و در هر صورت، ماده «خطأ» صرفا به معنای نقطه مقابل «صواب» (=درست) می‌باشد و هر جا که معنای تعمدی بودن از این ماده برداشت شده است بر اساس قرینه‌های پیرامونی بوده است؛

و تفاوتش با دو کلمه معروف برای «گناه» (یعنی ذنب و إثم) در این است که علاوه بر اینکه در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، «إثم» در جایی است که تنبلی و کم‌کاری در انجام وظیفه رخ دهد؛[1] و «ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار می‌رود؛ و در مواردی مانند «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ‏» (یوسف/97) که هر دو تعبیر آمده یکجور عذرتراشی بوده است، یعنی در این آیه، برادران حضرت یوسف ع می‌خواهند بگویند در اینکه اصل کار ما «ذنب» و گناه بوده و باید استغفار کنیم تردیدی نیست؛‏ اما ما به خطا و اشتباه به این گناه افتادیم.[2]


به لحاظ نحوی، «ناصِیَةٍ» بدل برای «الناصیة» در آیه قبل می‌باشد (ناصیه‌اش را محکم می‌گیرند، همان ناصیه دروغگوی خطاکار را)؛

و دو تعبیر «کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ» در اینجا، صفت برای «ناصِیَةٍ» می‌باشد، نه مضاف الیه، یعنی نمی‌گوید: ناصیه‌ی شخص دروغگوی خطاکار، بلکه دروغگویی و خطاکاری را وصف خود ناصیه دانسته است؛ و این استفاده مجازی (که به جای اینکه اینها را وصف صاحب ناصیه بکند، وصف خود ناصیه کرده) معنا را به نحو بلیغ‌تر و زیباتر و لطیفتر منتقل می‌کند تا اینکه می‌گفت: ناصیة الکاذب الخاطئ. (الکشاف، ج4، ‌ص778)


حدیث

1) از امام باقر ع روایت شده است که پدرم امام سجاد ع مکرر به فرزندانشان می‌فرمودند:

از دروغ خودداری کنید، کوچک باشد یا بزرگ، جدی باشد یا شوخی،، چرا که شخص هنگامی که دروغ کوچک گفت جرات بر دروغ بزرگ هم پیدا می‌کند؛

آیا نمی‌دانید که رسول خدا ص می‌فرمود: بنده‌ای دائما راست می‌گوید تا اینکه خداوند او را به عنوان «صدّیق» ثبت می‌کند؛ و بنده‌ای مرتب دروغ می‌گوید تا اینکه خداوند او را به عنوان «کذّاب» ثبت می‌کند.

الکافی، ج‏2، ص338

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ص یَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْکَذِبَ الصَّغِیرَ مِنْهُ وَ الْکَبِیرَ فِی کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَذَبَ فِی الصَّغِیرِ اجْتَرَى عَلَى الْکَبِیرِ؛

أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَصْدُقُ حَتَّى یَکْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّیقاً وَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَکْذِبُ حَتَّى یَکْتُبَهُ اللَّهُ کَذَّاباً.


2) از امام صادق ع روایت شده است:

به نماز و روزه مردم فریفته نشوید؛ چرا که گاه شخصی به نماز و روزه عادت کرده به طوری که اگر آن را ترک کند وحشت می‌کند؛ بلکه آنها را با راستگویی و امانتداری امتحان کنید.

الکافی، ج‏2، ص104

عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.[3]


3) از امام باقر ع روایت شده است: گناهان همگی‌شان شدیدند، و شدیدترین آنها گناهی است که گوشت و خون بر آن رشد کند؛ چرا که بالاخره [هر گناهی] یا مورد رحمت ویا مورد عذاب واقع می‌شود؛ در حالی که در بهشت جز کسی که پاک باشد، وارد نمی‌شود.

[یعنی گوشت و خونی که از گناه روئیده ویا با گناه عجین شده است، نمی‌تواند وارد بهشت شود]

الکافی، ج‏2، ص270

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الذُّنُوبُ کُلُّهَا شَدِیدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَیْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا طَیِّب‏.[4]

تدبر

1) «ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»

ناصیه‌ی [= پیشانی یا موهای جلوی پیشانیِ]  شخصی که او را از ناصیه‌اش محکم می‌گیرند و ذلیلانه به سمت جهنم می‌کشانند، ناصیه‌ی دروغگویی و خطاکاری است؛ یعنی هم سخنان [و آراء و باورهای] وی خلاف حقیقت است و هم اعمال و رفتارش (مجمع البیان، ج‏10، ص783؛ المیزان، ج‏20، ص327)

اگر بتوان ابعاد هویتی انسان در «باورها» و «رفتارها»یش خلاصه کردد، می‌توان گفت این آیه، نهایت وضعیت یک انسان در بُعد نامطلوب را نشان می‌دهد و می‌خواهد بفرماید که علت جهنمی شدن وی این است که تمام وجودش خلاف حق و حقیقت شده؛ و کسی که وجودش (تمام گوشت و خونش) خلاف حق و حقیقت شود، راهی به بهشت نخواهد داشت. (حدیث3)


2) «ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»

به جای اینکه بگوید «ناصِیَةِ الکاذِبِ الخاطِئ: ناصیه شخص دروغگوی خطاکار» فرمود: «ناصِیَةٍ کاذِبَةٍ خاطِئَةٍ: ناصیه‌ای که خود این ناصیه دروغگو و خطاکار است». چرا؟

الف. نوعی بیان مجازی است که معنا را به نحو بلیغ‌تر و زیباتر و لطیفتر منتقل می‌کند (الکشاف، ج4، ‌ص778).

ب. شاید می‌خواهد نشان دهد که نه هر دروغگو و هر گناهکار، بلکه کسی که پیشانی دروغ و گناه است، ‌به چنین عذابی عقاب می‌شود.

ج. ...



[1] تقابل خطا و إثم در این آیه بوضوح مشاهده می‌شود: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا» (نساء/112)

[2] ایشان عین همین توضیح را در مورد آیه «وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِین» (یوسف/29) و اقدام زلیخا مطرح می‌کنند.

[3] . این روایت هم قابل توجه است که از امام باقر ع روایت شده است:

بدرستی که خداوند عز و جل برای شر و بدی قفل‌هایی قرار داد و کلیدهای همه آن قفل‌ها را شراب قرار داد، و دروغ از شراب بدتر است.

الکافی، ج‏2، ص339

عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ‏ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَاب‏.

[4] . این حدیث هم در همین مضمون قابل توجه است: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا یَعْفُو اللَّهُ عَنْهُ أَکْثَرُ. (الکافی، ج‏2، ص269)