سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1100) سوره عبس (80) آیه 14 مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ

 مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ

13 صفر 1445 8/6/1402

ترجمه

رفعت یافته [= برافراشته / والا مقام] و به طهارت‌ رسیده،

نکات ادبی

مَرْفُوعَةٍ

درباره ماده «رفع» قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که این ماده در اصل دلالت دارد بر جذب یا دفع چیزی در مسافتی به سمت بالا با قوت و شاید همین یکی از وجوه تفاوتهای این ماده با ماده «رد» است؛ چرا که گفته‌اند تفاوت «رفع» با «رد» در این است که رد فقط ناظر به عقب زدن است، اما «رفع» هم می‌تواند به سمت جلو باشد و هم به سمت پشت.

اگرچه درباره اینکه نقطه مقابلِ «خفض»‌، رفع است اتفاق نظر وجود دارد؛ اما اینکه آیا «رفع» فقط در مقابل «خفض» است یا خیر، اختلاف است. برخی اصرار دارند که «وضع» [بر زمین نهادن] هم نقطه مقابل «رفع» است، و برخی بشدت با این مطلب مخالفت کرده‌اند، و برخی حتی کلمه «ذلت» ‌را هم نقطه مقابل «رفعت» می‌دانند.

برخی «رفع» ‌به معنای نزدیک کردن را هم از همین باب دانسته‌اند، چنانکه تعبیر «رَفَعْتُه للسُّلطان» از این باب است و بر همین اساس تعبیر «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» را هم به معنای «مقرّبة لهم» دانسته‌اند، که اگر چنین باشد، ظاهرا این معنا دلالت بر تقدیم کردن دارد که یک نحوه نزدیک کردنی است که با بالا بردن آن چیزی که تقدیم می‌شود به خدمت کسی که به او تقدیم می‌شود همراه است. البته غالبا کلمه «مرفوعة» در این آیه را به همان معنای «برافراشته» گرفته‌اند خواه به معنای «بساط برافراشته» باشد، یا «بنای رفیع» و یا «زنان بلندمرتبه از حیث عقل و جمل» و موید این برداشت اخیر، کاربردهای دیگر این کلمه است که در همین معنای «رفعت داده شده» [بلندمرتبه و رفیع] می‌باشد؛ یعنی در آیه «فی‏ صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ؛ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/13-14) که وصف «صُحٌف» است، و یا در آیه «فیها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ» (غاشیه/13) که وصف سریر [= تخت سلطنتی] ها، ویا در آیه «وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» (طور/5) که در وصف سقف است.

ماده «رفع» هم در امور مادی به کار می‌رود و هم در امور معنوی:

- در امور مادی،

هم در جایی که چیزی از جایی که هست بالاتر برده شود به کار می‌رود: «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ» (یوسف/100)

هم در جایی که بر ارتفاع چیزی افزوده شود: «وَ إِذْ یَرْفَعُ‏ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ» (بقرة/127)؛

و هم در مورد بالا بردن صدا «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِ» (حجرات/2)

- و در امور معنوی،

هم در مورد بالا بردن مقام و منزلت و درجه معنوی افراد: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (مجادله/11)

هم بالا بردن یاد آنان، و در واقع، خوش‌نام کردن آنان: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ‏» (انشراح/4)

و هم درباره بالا رفتن عمل صالح: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» (فاطر/10)

- و مواردی هم هست که اگرچه ظهور اولیه‌شان ناظر به امور مادی و دنیوی است؛ اما ظهور جدی در رفعت معنوی و ملکوتی و ترفیع مقام و منزلت هم دارند، مانند بحث از رفعت آسمان و آسمانها: «وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/18).

جلسه 970 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-3/

مُطَهَّرَةٍ

قبلا به تفصیل توضیح داده شد که ماده «طهر» در اصل به معنای پاکی و پاکیزگی و زوال پلیدی می‌باشد و نقطه مقابل «نجس» و «قذر» (= پلیدی) می‌باشد؛ و شامل پاکی از هرگونه آلودگی مادی و معنوی می‌باشد، چنانکه برای پاکی از نجاست، پلیدی‌ها، حیض، جنابت، نیت‌ها و عقاید فاسد و اخلاق رذیله به کار می‌رود و بدین ترتیب، تفاوت «طهارت» با «نظافت» (که در فارسی هر دو را پاکیزگی ترجمه می‌کنیم) در این است که طهارت هم در امور جسمانی و هم در امور معنوی به کار می‌رود اما نظافت عمدتا ناظر به امور ظاهری (بدن و لباس و ...) می‌باشد.

وقتی این ماده در حالت ثلاثی مجرد به کار می‌رود (طَهَارَة و طُهْر) خود پاکی و منزه بودن از پلیدی مد نظر است؛ و وقتی در باب تفعّل و افتعال می‌رود (تطهّر و اطّهار) طهارت را اختیار کردن و پاک شدن مد نظر است و وقتی به باب تفعیل (تَطْهِیر) می‌رود، چیزی را طاهر و پاک کردن؛ که هم کاربردش در تطهیر مادی رایج است: «طَهِّرا بَیْتِی» (بقره/125) «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ» (مدثر/4) و هم در تطهیر معنوی و روحانی:‏ «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) ؛ «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ» (آل عمران/42) «یا عیسی‏ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا» (آل عمران/55) ؛ «لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ‏ مُطَهَّرَةٌ» (نساء/57، بقرة/25» ویا در وصف قرآن کریم:‌ «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/14) ؛ «یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» (بینه/2) ؛ «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»‏ (واقعة/79).

جلسه 853 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-82/

حدیث[1]

1) سعد خفاف از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند:

ای سعد! قرآن را بیاموزید که روز قیامت در بهترین شکلی که خلائق می‌توانند بدان نگاه کنند به محشر مى‌آید و مردم در یکصد و بیست صف ایستاده‌اند که هشتاد صف آنها مربوط به امّت حضرت محمد صلّى اللّه علیه و اله است و چهل صف از امّت‌هاى دیگر.

و قرآن در صورت مردى بر صف مسلمانان عبور کند و آنها به او نظر کنند و گویند: لا اله الا الله الحلیم الکریم، به راستى که این مرد از مسلمانان است و ما او را به سیما و صفت مسلمانى مى‌شناسیم جز اینکه او درباره قرآن کوشاتر از ما بوده است به همین خاطر درخشندگى و زیبائى و نور بیشترى به او داده شده که به ما داده نشده است.

سپس به صف شهیدان مى‌رسد و شهیدان به او نگاه مى‌کنند و سپس مى‌گویند: لا اله الا الله الربّ‌ الرحیم، به راستى این مرد از شهیدان است و او را به نشانى و وصفش مى‌شناسیم جز اینکه او از شهیدان دریاست و به همین خاطر درخشندگى و فضیلت بیشترى به او داده‌اند که به ما نداده‌اند.

فرمود: پس مى‌گذرد تا به صف شهیدان دریا مى‌رسد در صورت یک شهید! و شهیدان دریا به او نگاه مى‌کنند و شگفتى آنان فزونی می‌یابد و می‌گویند: قطعا این یکى از شهیدان دریاست او را به نشانى و وصفش مى‌شناسیم جز اینکه او در جزیره‌اى کشته شده که به مراتب از جزیره‌هایی که ما در آنها بودیم وحشتناک‌تر بوده است و به همین خاطر به او درخشندگى و زیبائى و نور بیشترى داده‌اند که به ما نداده‌اند.

سپس مى‌گذرد تا به صورت پیامبرى مرسل به صف پیامبران و مرسلین مى‌رسد و آنها به وى نگاه مى‌کنند و تعجبشان شدت می‌گیرد و مى‌گویند: لا اله الا الله الحلیم الکریم، براستى که این پیامبری مرسل است و به نشانى و وصفش او را مى‌شناسیم جز آنکه فضیلت بسیارى به او داده شده است.

فرمود: سپس همه نزد رسول خدا صلّى الله علیه و اله جمع شوند و از او مى‌پرسند اى محمد این کیست‌؟ بدانها می‌فرماید: آیا شما او را نمى‌شناسید؟ مى‌گویند: ما در میان کسانی که خداوند هرگز بدانان غضب نکرده او را نمى‌شناسیم‌؟ پس رسول خدا صلّى الله علیه و اله فرماید: این است حجت خدا بر خلق.

و سلام دهد و بگذرد تا به صورت فرشت? مقرّبى به صف فرشته‌ها رسد و فرشته‌ها به او مى‌نگرند و شگفت‌زده مى‌شوند و فضیلتى که در او مى‌بینند بر آنها گران مى‌آید و مى‌گویند: پروردگار ما برتر است و مقدّس، راستى که این هم یک بنده‌اى است از فرشته‌ها که به نشانى و وصفش او را مى‌شناسیم جز اینکه نزدیکترین فرشته‌ها به درگاه خداى عزّ و جلّ‌ است و به همین خاطر نور و جمالى دارد که ماها نداریم!

سپس بگذرد تا به حضرت ربّ‌ العزّة تبارک و تعالى رسد و تحت عرش به سجده افتد و خداى تبارک و تعالى او را ندا دهد: اى حجّت من در روى زمین و اى سخن راست و گویایم! سر بردار و بخواه تا به تو عطا شود و شفاعت کن تا پذیرفته شود. و او سر بردارد.

سپس خداى تبارک و تعالى مى‌فرماید: بندگانم را چگونه دیدى‌؟

در پاسخ مى‌گوید: پروردگارا! بعضى از آنها از من مراقبت و محافظت کرده و چیزی از مرا ضایع نکردند و بعضى از آنها مرا ضایع کردند و حق مرا بر خود سبک شمردند و مرا تکذیب کردند با اینکه من حجتی از تو بر تمامى بندگانت بودم.

پس خداى تبارک و تعالى فرماید: به عزت و جلال و رفعت مقامم سوگند، امروز به خاطر تو بهترین ثوابهایم را دهم و به خاطر تو دردناکترین عقابم را محقق کنم. ...

این روایت ادامه دارد و فرازی از ادامه آن قبلا در جلسه 901 حدیث2 https://yekaye.ir/al-fajr-89-30/ و فراز دیگری در جلسه 210 پاورقی 6 https://yekaye.ir/al-ankabut-029-45/ گذشت.

الکافی، ج‏2، ص596-597

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْیَانَ الْحَرِیرِیِ‏ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

یَا سَعْدُ! تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَیْهَا الْخَلْقُ، وَ النَّاسُ صُفُوفٌ عِشْرُونَ وَ مِائَةُ أَلْفِ صَفٍّ، ثَمَانُونَ أَلْفَ صَفٍّ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ، وَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ صَفٍّ مِنْ سَائِرِ الْأُمَمِ.

فَیَأْتِی عَلَى صَفِّ الْمُسْلِمِینَ فِی صُورَةِ رَجُلٍ فَیُسَلِّمُ فَیَنْظُرُونَ إِلَیْهِ؛ ثُمَّ یَقُولُونَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ! إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ نَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَیْرَ أَنَّهُ کَانَ أَشَدَّ اجْتِهَاداً مِنَّا فِی الْقُرْآنِ فَمِنْ هُنَاکَ أُعْطِیَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْجَمَالِ وَ النُّورِ مَا لَمْ نُعْطَهُ.

ثُمَّ یُجَاوِزُ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَى صَفِّ الشُّهَدَاءِ فَیَنْظُرُونَ إِلَیْهِ الشُّهَدَاءُ، ثُمَّ یَقُولُونَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الرَّبُّ الرَّحِیمُ! إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنَ الشُّهَدَاءِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ‏ وَ صِفَتِهِ غَیْرَ أَنَّهُ مِنْ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ؛ فَمِنْ هُنَاکَ أُعْطِیَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْفَضْلِ مَا لَمْ نُعْطَهُ.

قَالَ: فَیَتَجَاوَزُ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَى صَفِّ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ فِی صُورَةِ شَهِیدٍ، فَیَنْظُرُ إِلَیْهِ شُهَدَاءُ الْبَحْرِ فَیَکْثُرُ تَعَجُّبُهُمْ وَ یَقُولُونَ: إِنَّ هَذَا مِنْ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَیْرَ أَنَّ الْجَزِیرَةَ الَّتِی أُصِیبَ فِیهَا کَانَتْ أَعْظَمَ هَوْلًا مِنَ الْجَزِیرَةِ الَّتِی أُصِبْنَا فِیهَا؛ فَمِنْ هُنَاکَ أُعْطِیَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْجَمَالِ وَ النُّورِ مَا لَمْ نُعْطَهُ.

ثُمَّ یُجَاوِزُ حَتَّى یَأْتِیَ صَفَّ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ فِی صُورَةِ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ؛ فَیَنْظُرُ النَّبِیُّونَ‏ وَ الْمُرْسَلُونَ إِلَیْهِ فَیَشْتَدُّ لِذَلِکَ تَعَجُّبُهُمْ وَ یَقُولُونَ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ! إِنَّ هَذَا النَّبِیَّ مُرْسَلٌ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَیْرَ أَنَّهُ أُعْطِیَ فَضْلًا کَثِیراً. قَالَ: فَیَجْتَمِعُونَ فَیَأْتُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَیَسْأَلُونَهُ وَ یَقُولُون:َ یَا مُحَمَّدُ! مَنْ هَذَا؟ فَیَقُولُ لَهُمْ: أَ وَ مَا تَعْرِفُونَهُ؟ فَیَقُولُونَ مَا نَعْرِفُهُ هَذَا مِمَّنْ لَمْ یَغْضَبِ اللَّهُ عَلَیْهِ!

فَیَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص: هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ. فَیُسَلِّمُ ثُمَّ یُجَاوِزُ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَى صَفِّ الْمَلَائِکَةِ فِی سُورَةِ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ، فَتَنْظُرُ إِلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ فَیَشْتَدُّ تَعَجُّبُهُمْ وَ یَکْبُرُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِمَا رَأَوْا مِنْ فَضْلِهِ؛ وَ یَقُولُونَ: تَعَالَى رَبُّنَا وَ تَقَدَّسَ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَیْرَ أَنَّهُ کَانَ أَقْرَبَ الْمَلَائِکَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَقَاماً فَمِنْ هُنَاکَ أُلْبِسَ مِنَ النُّورِ وَ الْجَمَالِ مَا لَمْ نُلْبَسْ.

ثُمَّ یُجَاوِزُ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَیَخِرُّ تَحْتَ الْعَرْشِ فَیُنَادِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: یَا حُجَّتِی فِی الْأَرْضِ وَ کَلَامِیَ الصَّادِقَ النَّاطِقَ! ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ سَلْ تُعْطَ وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ. فَیَرْفَعُ رَأْسَهُ.

فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: کَیْفَ رَأَیْتَ عِبَادِی؟

فَیَقُولُ: یَا رَبِّ! مِنْهُمْ مَنْ صَانَنِی وَ حَافَظَ عَلَیَّ وَ لَمْ یُضَیِّعْ شَیْئاً؛ وَ مِنْهُمْ مَنْ ضَیَّعَنِی وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّی وَ کَذَّبَ بِی وَ أَنَا حُجَّتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ.

فَیَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَأُثِیبَنَّ عَلَیْکَ الْیَوْمَ أَحْسَنَ الثَّوَابِ وَ لَأُعَاقِبَنَّ عَلَیْکَ الْیَوْمَ أَلِیمَ الْعِقَابِ ...[2]

تدبر

1) «مَرْفُوعَةٍ»

کلمه «مرفوعه» که به معنای چیزی است که رفعت داده شده است، و با توجه به آیه قبل، این کلمه وصف صحفی است که در آنها آیات قرآن که مایه تذکر است قرار دارد. اما اینکه مقصود از آن چیست، کلمه «مرفوعه» در یک تقسیم کلی:

الف. می‌تواند ناظر به غیر باشد، یعنی به معنای «برافراشته»، بدین معنا که بدین جهت آن را بالا برده‌اند که در معرض دید همگان باشد و علم و نمادی باشد برای راه پیدا کردن؛ و

ب. می‌تواند وصف نفسی صحف قرآن باشد، به معنای والامقام و بلندمرتبه بودنش.

البته عموم مفسران فقط به معنای دوم توجه کرده‌اند و اقوال زیر درباره مقصود از این مرفوعه بودن مطرح شده است:

ب.1. رفعت یافته [قدر و منزلتش] نزد خداوند (تفسیر الصافی، ج‏5، ص285[3]؛ المیزان، ج‏20، ص202[4]).

ب.2. رفعت یافته در آسمان هفتم (مجمع البیان، ج‏10، ص665[5]؛ و به نقل از یحیی بن سلام در البحر المحیط، ج‏10، ص408[6]).

ب.3. رفعت یافته در آسمان‌ها (الکشاف، ج‏4، ص702[7]).

ب.4. قدر و قیمتش رفعت داده شده (الکشاف، ج‏4، ص702؛ البحر المحیط، ج‏10، ص408).

ب.5. خداوند آن را از پلیدی نجس‌ها رفعت داده است (به نقل از مجمع البیان، ج‏10، ص665).

ب.6. رفعت یافته از هرگونه اشتباه و تناقضی (البحر المحیط، ج‏10، ص408).

ب.7. مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان و تحریف و تغییر آنان است (تفسیر نور، ج‏10، ص385).

 

2) «... مُطَهَّرَةٍ»

کلمه «مرفوعه» که به معنای چیزی است که پاک شده است، و با توجه به آیه قبل، این کلمه وصف صحفی است که در آنها آیات قرآن که مایه تذکر است قرار دارد. اما اینکه مقصود از آن چیست، گفته‌اند:

الف. اشاره است به این آیه که فرمود: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏» (واقعه/79) (مجمع البیان، ج‏10، ص665[8]).

ب. مصون از این است که دست کفار بدان برسد چون در دستان فرشتگان در برترین مقام است (جبائی، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص665).

ج. منزه است از اینکه دستان شیاطین بدان برسد (الکشاف، ج‏4، ص702[9]؛ تفسیر الصافی، ج‏5، ص285[10]).

د. ه. پاک و مطهر است از هرگونه شک و شبهه و تناقض (مجمع البیان، ج‏10، ص665) و به تعبیر دیگر، پاک است از آلودگی باطل و سخنان لغو و شک و تناقض، یعنی همان که خداوند متعال درباره‌اش فرمود: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت/42) و «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ» (طارق/14) و «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ» (بقرة/2) و «وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» (نساء/82) (المیزان، ج‏20، ص202[11]).

ه. پاک و پاکیزه است از هرگونه آلودگی و پلیدی (حسن بصری، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص665؛ البحر المحیط، ج‏10، ص408[12]؛ و نیز المیزان، ج‏20، ص202[13]).

و. منزه است از اینکه بخواهد بر مشرکان نازل شود (حسن، به نقل البحر المحیط، ج‏10، ص408).

 

3) ‌«مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»

دو تعبیر «مرفوعه» و «مطهره» که به معنای چیزی است که رفعت یافته و پاک شده است، وصف خود صحفی است که در آنها آیات قرآن قرار دارد. یعنی رفعت و طهارت که در اصل وصف خود قرآن کریم است، به صحیفه‌هایی که حاوی کلمات و آیات قرآن است منتقل شده است. و این یک حقیقتی است که بسیاری از امور مادی، به خاطر قرین بودن و مجاورت با یک امر معنوی مقدس، تقدس پیدا می‌کنند؛ همان طور که این برگه‌ها و کاغذهای قرآن، به تبع خود آیات قرآن رفعت و طهارت یافته است، در جای دیگری خداوند از خانه‌هایی سخن می‌گوید که به خاطر حضور مردان الهی در آن خود آن خانه‌ها رفعت یافته‌اند: «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار: در خانه‏هایى که خدا رخصت داده که رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آنها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مى‏کنند؛ مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمى‏دارد، و از روزى که دلها و دیده‏ها در آن زیر و رو مى‏شود مى‏هراسند» (نور/36-37).

اینهاست برخی از مستندات قرآنی تکریم حرم مطهر اهل بیت علیه‌السلام در شیعه (در این زمینه توضیحاتی در تدبر 3 از آیه قبل گذشت).

 

4) «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»

در تدبرهای فوق (و نیز در ترجمه) فرض بر این قرار داده شد که دو کلمه مرفوعه و مطهره دو وصف مستقل برای «صحف» ‌است؛ اما چند حالت دیگر هم قابل فرض است؛ که با توجه به مکان استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا، بدون اینکه معانی قبل را تخطئه کنیم این معانی نیز می‌تواند مد نظر بوده باشد:

الف. این دو وصف «مکرمة» باشند؛ یعنی این صحف، صحف گرامی‌داشته‌شده‌ای است که گرامی شدنش به این است که مرفوعة و مطهره شده است.

ب. مرفوعة، وصف مکرمة؛ و مطهره، وصف مرفوعه باشد؛ یعنی این صحفی است که گرامی داشته شده که این گرامی شدنش به این جهت است که رفعت یافته، و رفعت یافتنش بدین جهت است که مطهر شده است.

همچنین حالات دیگری هم برای این عبارت قابل فرض است؛ از جمله اینکه:

مکرمه و مرفوعة، وصف صحف باشد؛ و مطهره وصف مکرمه ویا وصف مرفوعه باشد.

مکرمه و مطهره، وصف خود صحف باشد؛ و مرفوعة وصف مکرمه.

و ...

 

5) «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»

خداوند قرآن را رفعت داده و پاک نموده است؛ پس:

«قرآن را باید در جایگاه بلند قرار داد و باید از هر آلودگى حفظ شود» (تفسیر نور، ج‏10، ص385).

 

 

 


[1] . در سایت الوحی ذیل این آیه حدیثی را از امام صادق ع بدین صورت روایت کرده است: « الصّادق (علیه السلام)- مَرْفُوعَةٍ عِنْدَهُ فِی اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ مُطَهَّرَةٍ مِنْ دَنَسِ الْأَنْجَاسِ لَا یَمَسُّهَا إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ مِنَ النَّاسِ. امام صادق (علیه السلام)- خدا آن‌ها را از ناپاکی بالا برده، مطهّره که جز پاکیزه‌ها از بین مردم آن را نسایند.» و منبع را دو تفسیر قرار داده است: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج17، ص378 بحرالعرفان، ج16، ص306. طبق توضیحی که در اولین پاورقی مربوط به احادیث ذیل آیه 12 گذشت (https://yekaye.ir/ababsa-80-12/#_ftn3) ظاهرا در اینجا توضیحات مولف کتاب تاویل الایات به عنوان تتمه فرمایش امام صادق ع تلقی شده است.

[2] . قَالَ فَیَرْجِعُ الْقُرْآنُ رَأْسَهُ فِی صُورَةٍ أُخْرَى. قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَا جَعْفَرٍ فِی أَیِّ صُورَةٍ یَرْجِعُ قَالَ فِی صُورَةِ رَجُلٍ شَاحِبٍ مُتَغَیِّرٍ یُبْصِرُهُ أَهْلُ الْجَمْعِ‏ فَیَأْتِی الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِنَا الَّذِی کَانَ یَعْرِفُهُ وَ یُجَادِلُ بِهِ أَهْلَ الْخِلَافِ فَیَقُومُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ مَا تَعْرِفُنِی فَیَنْظُرُ إِلَیْهِ الرَّجُلُ فَیَقُولُ مَا أَعْرِفُکَ یَا عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَیَرْجِعُ فِی صُورَتِهِ الَّتِی کَانَتْ فِی الْخَلْقِ الْأَوَّلِ وَ یَقُولُ مَا تَعْرِفُنِی فَیَقُولُ نَعَمْ فَیَقُولُ الْقُرْآنُ أَنَا الَّذِی أَسْهَرْتُ لَیْلَکَ وَ أَنْصَبْتُ عَیْشَکَ سَمِعْتَ الْأَذَى وَ رُجِمْتَ بِالْقَوْلِ فِیَّ أَلَا وَ إِنَّ کُلَّ تَاجِرٍ قَدِ اسْتَوْفَى تِجَارَتَهُ وَ أَنَا وَرَاءَکَ الْیَوْمَ قَالَ فَیَنْطَلِقُ بِهِ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَیَقُولُ یَا رَبِّ یَا رَبِّ عَبْدُکَ وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ قَدْ کَانَ نَصِباً فِیَ‏ مُوَاظِباً عَلَیَّ یُعَادَى بِسَبَبِی وَ یُحِبُّ فِیَّ وَ یُبْغِضُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخِلُوا عَبْدِی جَنَّتِی وَ اکْسُوهُ حُلَّةً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةَ وَ تَوِّجُوهُ بِتَاجٍ فَإِذَا فُعِلَ بِهِ ذَلِکَ عُرِضَ عَلَى الْقُرْآنِ فَیُقَالُ لَهُ هَلْ رَضِیتَ بِمَا صُنِعَ بِوَلِیِّکَ فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی أَسْتَقِلُّ هَذَا لَهُ فَزِدْهُ مَزِیدَ الْخَیْرِ کُلِّهِ فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَأَنْحَلَنَّ لَهُ الْیَوْمَ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ مَعَ الْمَزِیدِ لَهُ وَ لِمَنْ کَانَ بِمَنْزِلَتِهِ أَلَا إِنَّهُمْ شَبَابٌ لَا یَهْرَمُونَ وَ أَصِحَّاءُ لَا یَسْقُمُونَ وَ أَغْنِیَاءُ لَا یَفْتَقِرُونَ وَ فَرِحُونَ لَا یَحْزَنُونَ وَ أَحْیَاءٌ لَا یَمُوتُونَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ وَ هَلْ یَتَکَلَّمُ الْقُرْآنُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ الضُّعَفَاءَ مِنْ شِیعَتِنَا إِنَّهُمْ أَهْلُ تَسْلِیمٍ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ یَا سَعْدُ وَ الصَّلَاةُ تَتَکَلَّمُ وَ لَهَا صُورَةٌ وَ خَلْقٌ تَأْمُرُ وَ تَنْهَى قَالَ سَعْدٌ فَتَغَیَّرَ لِذَلِکَ لَوْنِی وَ قُلْتُ هَذَا شَیْ‏ءٌ لَا أَسْتَطِیعُ أَنَا أَتَکَلَّمُ بِهِ فِی النَّاسِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هَلِ النَّاسُ إِلَّا شِیعَتُنَا فَمَنْ لَمْ یَعْرِفِ الصَّلَاةَ فَقَدْ أَنْکَرَ حَقَّنَا ثُمَّ قَالَ یَا سَعْدُ أُسْمِعُکَ کَلَامَ الْقُرْآنِ قَالَ سَعْدٌ فَقُلْتُ بَلَى صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ فَقَالَ‏ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ فَالنَّهْیُ کَلَامٌ وَ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْکَرُ رِجَالٌ وَ نَحْنُ ذِکْرُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَکْبَرُ.

[3] . مَرْفُوعَةٍ قال عند اللَّه.

[4] . و قوله: «مَرْفُوعَةٍ» أی قدرا عند الله.

[5] . «مَرْفُوعَةٍ» فی السماء السابعة و قیل مرفوعة قد رفعها الله عن دنس الأنجاس.

[6] . و مرفوعة فی السماء السابعة، قاله یحیى بن سلام، أو مرفوعة عن الشبه و التناقض، أو مرفوعة المقدار.

[7] . مَرْفُوعَةٍ فی السماء. أو مرفوعة المقدار

[8] . «مُطَهَّرَةٍ» لا یمسها إلا المطهرون و قیل مصونة عن أن تنالها أیدی الکفرة لأنها فی أیدی الملائکة فی أعز مکان عن الجبائی و قیل مطهرة من کل دنس عن الحسن و قیل مطهرة من الشک و الشبهة و التناقض

[9] . مُطَهَّرَةٍ منزهة عن أیدى الشیاطین،

[10] . مُطَهَّرَةٍ منزّهة عن ایدی الشیاطین.

[11] . و قوله: «مُطَهَّرَةٍ» أی من قذارة الباطل و لغو القول و الشک و التناقض قال تعالى: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»: حم السجدة: 42، و قال: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»: الطارق: 14 و قال: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ»: البقرة: 2، و قال: «وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»: النساء: 82.

[12] . مُطَهَّرَةٍ: أی منزهة عن کل دنس، قاله الحسن. و قال أیضا: مطهرة من أن تنزل على المشرکین.

[13] . و معنى الآیات أن القرآن تذکرة مکتوبة فی صحف متعددة معظمة مرفوعة قدرا مطهرا من کل دنس و قذارة.