سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1025) سوره واقعه (56) آیه 58 أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

1025) سوره واقعه (56) آیه 58

أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ

21-22 ذی‌الحجه 1441

ترجمه

آیا دقت کرده‌اید در آنچه با [ریختن] منی مقدر می‌کنید؟!

اختلاف قرائت

أَ فَرَأَیتُمْ / أَ فَرآیْتُمْ / أَ فَرَیْتُمْ[1]
تُمْنُونَ / تَمْنُونَ

در اغلب قرائات به همین صورت فعل باب افعال «تُمْنُونَ» قرائت شده است؛

اما در برخی از قرائات غیرمشهور (ابن عباس و أبو سمال و محمد بن سمیفع و أشهب عقیلی) به صورت فعل ثلاثی مجرد «تَمْنُونَ» قرائت شده است. (معجم القراءات ج9، ص308[2])

و اغلب این دو قرائت را به لحاظ معنایی یکی دانسته‌اند؛ یعنی بر این باورند که برای ریختن منی هم فعل ثلاثی مجرد می‌آید و هم ثلاثی مزید باب افعال. (الکشف و البیان (ثعلبی)، ج‏9، ص214[3])

نکات ادبی

تُمْنُونَ

قبلا بیان شد که ماده «منی» در اصل به معنای «تقدیرِ» (=اندازه‌گیریِ) چیزی می‌باشد ویا اینکه حکمی در مورد آن چیز محقق گردد. به «منیِ» انسان و حیوانات از این جهت «منی» می‌گویند که خلقت آنها از این طریق مقدر شده است. برخی گفته‌اند اصل این ماده به معنای میل به حصول چیزی است که البته در آن نوعی تقدیر و اندازه‌گیری هم مد نظر باشد. و «منی» همچنی به معنای «قصد» هم به کار رفته است؛ که ممکن است «منی» اصطلاحی هم از این جهت باشد که بروز و ظهور نوعی قصد و میل است.

در تفاوت «نطفه» با «منی» هم توضیح داده‌اند که «نطفه» در اصل به معنای «آب قلیل» بوده است و به خاطر کثرت استعمالش در مورد «منی» کم‌کم فقط این معنا از آن فهمیده می‌شود؛ اما «منی»، از این جهت بر آن اطلاق می‌شود که فرزند از آن مقدر می‌گردد.

«أمنی یُمنی» را اغلب به همان معنای «مقدر کردن» دانسته‌اند و لذا تعبیر «أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى‏» (قیامت/37) اشاره است به منی‌ای که به اراده خداوند انسان از آن مقدر می‌شود و برخی آن را هم‌معنای «منی الرجل» (منی از آن مرد خارج شد) دانسته‌اند؛ یعنی اشاره است به منی‌ای که از انسان خارج می‌شود و و حتی برخی تعبیر کرده‌اند که این به معنای ریختن منی در رَحِم می‌باشد. برخی گفته‌اند این خروج منی هم به صورت «أمنی یُمنی» گفته می‌شود و هم به صورت «منی یَمنی»؛ و البته برخی هم گفته‌اند که وقتی خروج منی بر اثر احتلام باشد ثلاثی مجرد و وقتی ناشی از جماع باشد ثلاثی مزید به کار می‌رود. هرچند کاربرد آن در آیه «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏» (نجم/46) با معنای اول هم سازگار است اما چه‌بسا کاربرد آن در آیه «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ» (واقعه/58-59) هم موید ترجیح معنای دوم باشد. «استمناء» هم آن است که شخص خودش «منی» را طلب کند (کاری کند که منی از او خارج شود). هرچند کاربرد آن در آیه «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏» (نجم/46) با معنای اول هم سازگار است اما چه‌بسا کاربرد آن در آیه «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ» (واقعه/58-59) هم موید ترجیح معنای دوم باشد. «استمناء» هم آن است که شخص خودش «منی» را طلب کند (خودش کاری کند که منی از او خارج شود).

«مَنِیّة» به معنای «مرگ» است از این جهت که برای همگان مقدر شده است.

«تَمَنِّی‏» (فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ... وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً، بقره/94-95 وجمعه/6-7؛ وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ، آل‌عمران/143؛ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ، نساء/31؛ وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ، قصص/82؛ أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى، نجم/24) به معنای آرزویی است که شخص در نظر گرفته است و گفته‌اند در واقع یک نوع معین و مقدر کردن چیزی در ذهن است و چون غالبا بر اساس تخمین و گمان بوده است و غالبا نادرست درمی‌آمده، اغلب برای آرزوهای بی‌پشتوانه به کار می‌رود؛ چنانکه مرحوم طبرسی توضیح داده که «تمنی» آن است که وقتی چیزی واقع شده باشد شخص بگوید ای کاش نمی‌شد؛ و یا اگر رخ نداده باشد بگوید ای کاش رخ می داد؛ و از ابوهاشم نقل کرده که تمنی حصول یک معنای در دل است، نه از مقوله شهوت است و نه اراده؛ زیرا اراده فقط به چیزی تعلق می‌گیرد که رخ دادنش صحیح و ممکن باشد و شهوت هم بدان چیزی که گذشته است تعلق نمی‌گیرد؛ در حالی که تمنی غالبا نسبت به گذشته است. [در فارسی تعبیر «تمنا کردن» از همین ماده است]. البته «تمنی» در معنای قرائت کردن و تلاوت کردن هم به کار می‌رود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» (حج/52) و درباره وجه تسمیه‌اش گفته‌اند چون قرائت و تلاوت مقدر کردن و قرار دادن هر آیه‌ای در موضع خودش است.

«اُمْنِیَّة» (إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ؛ حج/52) صورتی است که از تمنای چیزی در ذهن حاصل می‌آید و جمع آن «أَمانِیَّ» (لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیّ، بقره/78؛ لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتاب، نساء/123) می‌باشد؛ و از آنجا که دروغ هم تصور چیزی است که واقعیت ندارد گاه به «کذب» تمنی و آرزو می‌گویند چنانکه مجاهد در توضیح آیه « وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَ» این کلمه را بر «کذب» تطبیق کرده است؛ و وقتی به وزن تفعیل برود «منّی یمنّی» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُم ... یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ؛ نساء/119-120) به معنای آن است که با مشتبه کردن امور، امنیه و آرزویی در شخصی ایجاد کنند.

جلسه 395 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-37/

حدیث

1) روایت شده است که یکبار ابوحنیفه بر امام صادق ع وارد شد و امام ع وی را از اینکه به قیاس* اقدام می‌کند و بر اسسا قیاس در دین خدا فتوا می‌دهد برحذر داشتند و با استدلال‌های مختلف نادرست بودن رویه قیاس را برملا کردند. در فرازی از این گفتگو آمده است:

سپس فرمود: آیا ادرار کثیف و ناپاک‌تر است یا منی؟

گفت: ادرار.

فرمود: پس بر اساس رویه قیاسی تو، باید غسل برای ادرار واجب می‌شد نه برای منی! در حالی که خداوند غسل را برای منی واجب کرد نه برای ادرار.

سدس خود حضرت توضیح دادند: زیرا منی یک امر اختیاری است و از تمام پیکر انسان ریشه می‌گیرد و در زمانهای خاصی حاصل می‌شود؛ اما ادرار یک امر اضطراری و غیرقابل اجتناب است و هر روز بارها رخ می‌دهد

* قیاس در فقه یعنی بر اساس ظن شخصی و مثلا صرفا به خاطر شباهتی که به نظر ما بین دو چیز وجود دارد درباره چیزی که حکمش را در کتاب و سنت پیدا نکرده‌ایم فتوا بدهیم.

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏4، ص253

أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ فِی الْأَمَالِی وَ أَبُو نُعَیْمٍ فِی الْحِلْیَةِ وَ صَاحِبُ الرَّوْضَةِ بِالْإِسْنَادِ وَ الرِّوَایَةُ یَزِیدُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیِّ وَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ أَنَّهُ دَخَلَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَ لِأَبِی حَنِیفَةَ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَقِسِ الدِّینَ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ إِذْ أَمَرَهُ اللَّهُ بِالسُّجُودِ فَقَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ...

ثُمَّ قَالَ الْبَوْلُ أَقْذَرُ أَمِ الْمَنِیُّ؟

قَالَ: الْبَوْلُ.

قَالَ: یَجِبُ عَلَى قِیَاسِکَ أَنْ یَجِبَ الْغُسْلُ مِنَ الْبَوْلِ دُونَ الْمَنِیِّ وَ قَدْ أَوْجَبَ اللَّهُ الْغُسْلَ مِنَ الْمَنِیِّ دُونَ الْبَوْلِ.

ثُمَّ قَالَ ع: لِأَنَّ الْمَنِیَّ اخْتِیَارٌ وَ یَخْرُجُ مِنْ جَمِیعِ الْجَسَدِ وَ یَکُونُ فِی الْأَیَّامِ وَ الْبَوْلُ ضَرُورَةٌ وَ یَکُونُ فِی الْیَوْمِ مَرَّاتٍ ...[4]

 

- روایت اولی که در جلسه بعد می‌آید نیز می‌توان به این جلسه هم مرتبط دانست.

تدبر

1) «أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ»

در آیه قبل آن گمراهان تکذیب‌گر را مواخذه کرد که چرا روال تکذیب حقیقت در پیش گرفته‌اید و حق را تصدیق نمی‌کنید. از این آیه به بعد با آوردن تعبیر «أَ فَرَأَیتُمْ» به چهار مطلب را تذکر می‌دهد و می‌خواهد بفرماید که اگر هریک از این چهار مطلب را جدی مورد توجه قرار می‌دادید باید از تکذیبتان دست برمی‌داشتید: منی‌ای که از خودتان بیرون می‌آید و بچه‌ای شکل می‌گیرد؛ که آیا واقعا خودتان او را آفریدید؟ کشت و زراعتی که انجام می‌دهید که آیا واقعا شمایید که آن را به ثمر می‌رسانید؟ آبی که می‌نوشید که آیا واقعا شمایید که آن را برای خود مهیا می‌کنید؟ و آتشی که برمی‌افروزید که آیا واقعا شمایید که آن را شعله ور می‌کنید.

آنچه وجه مشترک همه اینهاست آن است که کاری است که همه ما به طور عادی و طبیعی انجام می‌دهیم و در حالت عادی خودمان را فاعل و ایجادکننده آنها می‌دانیم؛ اما اگر ذره‌ای تامل کنیم بلافاصله متوجه می‌شویم که گویی ما در همین کارهای عادی و روزمره‌مان هم هیچ‌کاره‌ایم.

در هر صورت، از همین منی شروع می‌کند که هر انسانی که فرزنددار می‌شود این نقش‌آفرینی را در ایجاد فرزندش داشته است؛ در عین حال هیچکس از مکانیسم آن ایجاد (و حتی اینکه واقعا با این خروج منی در این نوبت قطعا فرزندی شکل می‌گیرد یا خیر) آگاهی ندارد؛ و برای هرکس واضح است که نمی‌تواند خودش را آفریدگار فرزندش بداند.

تبصره

برخلاف آنچه در عوام مشهور شده منی خاص مردان نیست؛ بلکه در روایات متعدد از منی زنان [بویژه با دو تعبیر «مَاءُ الرَّجُلِ» و «مَاءَ الْمَرْأَةِ»؛ شبیه اولین روایت جلسه بعد] هم سخن به میان آمده است؛ و لذا غسل جنابت ناشی از احتلام فقط برای مردان نیست؛ و امروز شک نداریم که در شکل‌گیری جنین، اسپرم مرد و اوول زن هر دو نقش‌آفرینی می‌کنند؛ و از این رو، این آیه هم مردان و هم زنان را خطاب قرار داده است نه فقط مردان را.

 

2) «أَ فَرَأَیتُمْ ما تُمْنُونَ»

چنانکه در بحث ادبی اشاره شد کلمه «تُمْنُونَ» هم به معنای «ریختن منی» به کار می‌رود و هم به معنای مطلق «مقدر کردن»؛ و از این رو شاید مناسب است که عبارت «ما تُمْنُونَ» را به «آنچه با [ریختن] منی مقدر می‌کنید» ترجمه کنیم. با این حال دیدگاه‌های دیگری هم درباره مقصود از این عبارت در کلمات مترجمان و مفسران مشاهده می‌شود؛ از جمله:

الف. اینکه این عبارت به نحوی ناظر به سابقه خود شخص برگردد که قبلا منی و نطفه‌ای ناچیز بیش نبوده؛ و آنگاه به نظر می‌رسد کسانی که این طور ترجمه می‌کنند این آیه را بیشتر متفرع بر آیه قبل می‌گیرند (که خداوند تذکر داد ما بودیم که شما را آفریدیم) تا ناظر به آیه بعد (شبیه توضیحی که در التحریر و التنویر، ج‏27، ص287[5] آمده است) و اگر هم ناظر به آیه بعد باشد گویی می‌خواهد بفرماید که آیا شما خالق خودتان هستید یا ما خالق شماییم. مثلا به این ترجمه‌ها دقت کنید:

آیا ندیدید (و به حقیقت در نیافتید) که نخست شما نطفه‏اى (بى‏قدر و قابلیّت) بودید؟ (الهی قمشه‌ای)

آیا ندیدید که از نطفه‏اى بودید (سید کاظم ارفع)

آیا ندیدید که از اول شما نطفه‏اى بودید (سید محمد ابراهیم بروجردی)

آیا توجه نکردید که نخست شما نطفه بودید؟ (کاویانپور)

ندیدید آیا در آغاز کار / یکى نطفه بودید ناچیز و خوار (مجد)

لازم به ذکر است که در 55 ترجمه‌ای که در نرم‌افزار جامع تفاسیر نور موجود بود غالبا این را به همان ریختن منی تعبیر کرده‌اند و فقط همین موارد فوق چنین برداشتی کردند و در 144 تفسیری که در این نرم‌افزار موجود است هیچ تفسیری یافت نشد که چنین ترجمه‌ای را صریحا تایید کند؛‌ غیر عبارتی از تفسیر بانو امین (مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‏12، ص92[6]) و عبارتی از تفسیر آل سعدی (متوفی قرن14) (تیسیر الکریم الرحمن، ص1006[7]) و نیز عبارتی از تفسیر فخر رازی (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص416[8]) که شاید کسی بتواند این عبارات را موید چنین برداشتی بداند.

ب. این عبارت برگرفته از «منیه» و ناظربه آرزو کردن اشخاص باشد نه خروج منی؛ آنگاه آیه بعد گویی می‌خواهد بفرماید که آیا شما هستید که آرزوهایتان را به مرحله وجود خارجی می‌رسانید یا ما؟ مثلا به این ترجمه‌ها دقت کنید:

تُمْنُونَ: آرزو میکنید، میخواهید. ... آیا پس دیدید آنچه را که آرزو می‌کردید؛ آیا شما آفریدید آنرا و یا ما آفریننده هستیم (تفسیر روشن، ج‏16، ص85-86)

ج. ...

 

3) «أَ فَرَأَیتُمْ ...»

در تبلیغ و مجادله، با استفاده از شیوه سؤال و پرسش، وجدان مخاطبان را بیدار و به یارى فراخوانیم. (تفسیر نور، ج‏9، ص435)

 

 

 


[1] . . قرأ نافع وأبو جعفر وورش من طریق الأصبهانی وقالون بالتسهیل بین بین. وقرأ الأزرق وورش بإبدال الهمزة الثانیة ألفا مع المد للساکنین. وقرأ الکسائی بحذفها «أَ فَرَیْتُمْ». وقرأ الجمهور بالتحقیق «أفرأیتم». (معجم القراءات ج9، ص307-308)

[2] . . قرأ الجمهور «تُمْنُونَ» بالتاء المضمومة. وقرأ ابن عباس وأبو السمال ومحمد بن السمیفع والأشهب العقیلی «تَمْنُونَ» بفتح التاء. قال الزجاج: «.. فیجوز على هذا تَمنون بفتح التاء، ولا أعلم أحدا قرأ بها، فلا تقرأن بها إلا أن تثبت روایة».

[3] . أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ تصبون فی الأرحام من النطف؟ و قرأ أبو السماک: (تَمْنُونَ) بفتح التاء و هما لغتان.

[4] . این مضمون که منی از کل بدن ریشه می‌گیرد در احادیث دیگری هم آمده است مثلا در الکافی، ج‏2، ص657

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَوَاهُ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْعَامَّةِ قَالَ: کُنْتُ أُجَالِسُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَا وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَجْلِساً أَنْبَلَ مِنْ مَجَالِسِهِ قَالَ فَقَالَ لِی ذَاتَ یَوْمٍ مِنْ أَیْنَ تَخْرُجُ الْعَطْسَةُ فَقُلْتُ مِنَ الْأَنْفِ فَقَالَ لِی أَصَبْتَ الْخَطَأَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مِنْ أَیْنَ تَخْرُجُ فَقَالَ مِنْ جَمِیعِ الْبَدَنِ کَمَا أَنَّ النُّطْفَةَ تَخْرُجُ مِنْ جَمِیعِ الْبَدَنِ وَ مَخْرَجُهَا مِنَ الْإِحْلِیلِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا رَأَیْتَ الْإِنْسَانَ إِذَا عَطَسَ نُفِضَ «2» أَعْضَاؤُهُ وَ صَاحِبُ الْعَطْسَةِ یَأْمَنُ الْمَوْتَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ.

 

[5] . تفریع على نَحْنُ خَلَقْناکُمْ [الواقعة: 57]، أی خلقناکم الخلق الذی لم تروه و لکنکم توقنون بأنا خلقناکم فتدبروا فی خلق النسل لتعلموا أن إعادة الخلق تشبه ابتداء الخلق. و ذکرت کائنات خمسة مختلفة الأحوال متحدة المآل إذ فی کلها تکوین لموجود مما کان عدما، و فی جمیعها حصول وجود متدرّج إلى أن تتقوم بها الحیاة و ابتدئ بإیجاد النسل من ماء میت، و لعله مادة الحیاة بنسلکم فی الأرحام من النطف تکوینا مسبوقا بالعدم. و الاستفهام للتقریر بتعیین خالق الجنین من النطفة إذ لا یسعهم إلا أن یقرّوا بأن اللّه خالق النسل من النطفة و ذلک یستلزم قدرته على ما هو من نوع إعادة الخلق.

[6] . «این آیه در ردّ کسانى است که گویند ما از نطفه پدید گردیده‏ایم و امور عالم را مستند به طبیعت مى‏دانند و ...»

[7] . «أی: أ فرأیتم ابتداء خلقکم من المنی الذی تمنون، فهل أنتم خالقون ذلک المنی و ما ینشأ منه؟ أم اللّه تعالى الخالق الذی خلق فیکم الشهوة فی الذکر و الأنثى، و هدى کلا منهما لما هنالک، و حبب بین الزوجین، و جعل بینهما من المودة و الرحمة ما هو سبب التناسل»

[8] . ثم قال تعالى: أَ فَرَأَیْتُمْ ما تُمْنُونَ من تقریر قوله تعالى: نَحْنُ خَلَقْناکُمْ و ذلک لأنه تعالى لما قال: نَحْنُ خَلَقْناکُمْ. قال الطبیعیون: نحن موجودون من نطف الخلق بجواهر کامنة و قبل کل واحد نطفة واحد فقال تعالى ردا علیهم: هل رأیتم هذا المنی و أنه جسم ضعیف متشابه الصورة لا بد له من مکون، فأنتم خلقتم النطفة أم غیرکم خلقها، و لا بد من الاعتراف بخالق غیر مخلوق قطعا للتسلسل الباطل و إلى ربنا المنتهى، و لا یرتاب فیه أحد من أول ما خلق اللّه النطفة و صورها و أحیاها و نورها فلم لا تصدقون أنه واحد أحد صمد قادر على الأشیاء، فإنه یعیدکم کما أنشأکم فی الابتداء، و الاستفهام یفید زیادة تقریر و قد علمت ذلک مرارا.