سفارش تبلیغ
صبا ویژن

921) سوره آل عمران، (3) آیه 198 لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُ

 بسم الله الرحمن الرحیم

921) سوره آل عمران، (3) آیه 198

لکِنِ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ

1 شعبان 1440

ترجمه

اما کسانی که پروای پروردگارشان را داشتند برای آنها بهشتهایی است که از پایین آنها نهرها جاری است، در آنها جاودانه‌اند، پیشکشی از نزد خدا؛ و آنچه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است.

اختلاف قرائت[1] 

لکِن

در عموم قرائتها با نون خفیفه قرائت شده (که چون به کلمه الذین متصل می‌شود کسره می‌گیرد) «لکِنِ»، اما در قرائت ابوجعفر (از قراء عشره) «لکنَّ» با نون مشدده قرائت شده است.

مجمع البیان، ج‏2، ص915[2]؛ البحر المحیط، ج‏3، ص483[3]

نکات ادبی

نُزُلاً

درباره ماده «نزل» قبلا بیان شد که به معنای حرکت از بالا به پایین و فرود آمدن می‌باشد.

جلسه 97 http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/

همچنین بیان شد که «نُزُل» صفت مشبهه از ماده «نزل» (نزول: فرود آمدن) می‌باشد و اغلب اهل لغت بر این باورند که به معنای آن چیزی است که برای کسی (بویژه: مهمانی) که می‌خواهد در جایی فرود آید و منزل گزیند، آماده می‌کنند.

جلسه 195 http://yekaye.ir/al-kahf-018-107/

البته همان طور که در بحث از آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» (کهف/107) گذشت که «نُزُل» می‌توانست در معناهای دیگری هم باشد[4]، در اینجا نیز به نظر می‌رسد «نُزُل» می‌تواند به معنای «منزل» (محل نزول و اقامت) و یا «نزول» باشد که در این صورت:

اگر «نُزُل» به همان معنای اول (آنچه برای پذیرایی آماده می‌کنند) باشد، آنگاه:

یا مفسر [= تمییز یا حال] برای جمله قبل است، شبیه آنکه گفته شود: «هو لک صدقةً» (معانی القرآن (فراء)، ج1، ص251؛ البحر المحیط، ج‏3، ص483)

ویا مفعول برای فعل محذوف؛ مثلا: «جعلها نزلاً» (البحر المحیط، ج‏3، ص483)[5]

و اگر «نُزُل» ‌را به معنای «منزل» (محل اقامت و نزول) باشد، در این صورت حال برای «جنات» قرار می‌گیرد (برای آنان باغهای بهشت است؛ در حالی که آن باغها منزل ایشان است) (اعراب القرآن و بیانه، ج‏2، ص145)

اگر «نُزُل» به معنای مصدری باشد، مفعول مطلق برای فعل محذوف است؛ یعنی گویی فرموده باشد «نزلوها نزلا» که به معنای آن است که «أنزلوها إنزالاً» (مجمع البیان، ج‏2، ص915[6]؛ البحر المحیط، ج‏3، ص483؛ اعراب القرآن و بیانه، ج‏2، ص145)

لِلْأَبْرارِ

درباره «ابرار» و ماده «برر» در آیه 193 همین سوره (جلسه 916) توضیحات لازم گذشت.

حدیث

در روایت نبوی «ابرار» در این این آیه را بر شیعیان و اصحاب امیرالمومنین ع تطبیق کرده است که روایتش در بحث از آیه 195 (جلسه 918، حدیث1) گذشت.[7]

1) روایت شده است هنگامی که امیرالمومنین ع خلافت را پذیرفت مهاجران و انصار برای بیعت با ایشان اجتماع کردند و جز افراد انگشت شماری، کسی از بیعت خودداری نکرد ... و اولین کسانی که با او بیعت کردند طلحه و زبیر بودند، سپس مهاجران و انصار و بقیه مردم تا اینکه همگی با او بیعت کردند و عمار یاسر و ابوهیثم بن تیهان بودند از که از طرف حضرت از مردم بیعت می‌گرفتند و می‌گفتند با شما بیعت می‌کنیم بر طاعت خداوند و سنت رسول الله ص؛ و اگر وفا نکردیم از جانب ما اطاعتی بر عهده شما واجب نباشد و بیعتی بر گردنتان نماند و قرآن بین ما و شماست.

سپس امیرالمومنین ع در حالی که بر منبر بودند به چپ و راست نگاهی کردند و فرمودند:

مبادا آن دسته از رجال شما که دنیا آنان را در خود فرو برده و املاکی در اختیار گرفته و رودها در آن جاری ساخته‌اند و بر اسبان تیزتک سوار شده و خدمتکاران زیبارو برای خود برگزیده‌اند فردا سخنی بگویند و این برایشان عار و ننگ شود - اگر که خداوند غفار آنان را نیامرزد؛ و هنگامی که از آنچه در آن‌اند منع شوند و به حقوق خودشان که می‌دانند بازگشت داده شوند بگویند «پسر ابوطالب ما را محروم کرد و در حق ما ظلم نمود.» ما از خداوند استعانت می‌جوییم و از او طلب مغفرت می‌کنیم [از اینکه ظلمی از ما سر بزند].

اما هرکس از شما که فضل و سابقه‌ای دارد همانا اجرش برعهده خداوند است؛ پس هرکس خدا و رسولش را اجابت کرد و در دین ما وارد شد و به قبله ما نماز گزارد و از گوشت ذبح‌شده ما خورد، سزاوار حقوق و حدود اسلام می‌گردد.

پس شما ای مردم، بندگان مسلمان خدایید؛ و مال، مال خداست که بین شما به مساوات تقسیم خواهد شد؛ و هیچکس بر دیگری برتری‌ای ندارد مگر به تقوا، و همانا برای تقواپیشگان نزد خداوند بهترین جزا و بهترین ثواب است؛ و خداوند دنیا را جزای تقواپیشگان قرار نداد «و آنچه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است». پس چون فردا شد همگی صبحدم گرد آیید که نزد ما مالی جمع شده است؛ و هیچ مسلمان آزاده‌ای، قبلا [اسمش] در [فهرست] مواجب‌بگیران [بیت‌المال] بوده یا نبوده، از آمدن سرپیچی نکند؛ همگی حاضر شوید، خداوند شما را رحمت کند.

پس، فردا همگی جمع شدند و کسی نبود که نیاید؛ و بین همگان نفری سه دینار تقسیم نمود، برای هرکس، اعم از بلندمرتبه و دون‌پایه، سیاه و سفید، و هیچکس را برتری نداد؛ و هیچکس از او سرپیچی نکرد مگر آن چند نفر خاص: طلحه و زبیر و عبدالله بن عمر و سعید بن عاص و مروان حکم و عده‌ای از اطرافیانشان ...

الأمالی (للطوسی)، ص727-729

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الصَّلْتِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ [ابن عقده]، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِیُّ أَبُو عَلِیٍّ مِنْ کِتَابِهِ فِی رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سَبْعِینَ، وَ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْکَرِیمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِیُّ؛

قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ[ابن عقده]: وَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِیُّ الْحَسَنِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ، قَالَ:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّعْجَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سُهَیْلٍ بْنُ مَالِکٍ، عَنْ مَالِکِ بْنِ أَوْسِ بْنِ الْحَدَثَانِ، قَالَ: لَمَّا وَلِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَسْرَعَ النَّاسُ إِلَى بَیْعَتِهِ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ جَمَاعَةُ النَّاسِ، لَمْ یَتَخَلَّفْ عَنْهُ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ إِلَّا نَفَرٌ یَسِیرُ خَذَلُوا وَ بَایَعَ النَّاسُ. ...[8]

فَقَامَ إِلَیْهِ النَّاسُ فَبَایَعُوهُ، فَأَوَّلُ مَنْ قَامَ فَبَایَعَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ، ثُمَّ قَامَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ سَائِرُ النَّاسِ حَتَّى بَایَعَهُ النَّاسُ، وَ کَانَ الَّذِی یَأْخُذُ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ، وَ هُمَا یَقُولَانِ: نُبَایِعُکُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ، وَ إِنْ لَمْ نَفِ لَکُمْ فَلَا طَاعَةَ لَنَا عَلَیْکُمْ، وَ لَا بَیْعَةَ فِی أَعْنَاقِکُمْ، وَ الْقُرْآنُ إِمَامُنَا وَ إِمَامُکُمْ.

ثُمَّ الْتَفَتَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ، وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ، وَ هُوَ یَقُولُ: أَلَا لَا یَقُولَنَّ رِجَالٌ مِنْکُمْ غَداً قَدْ غَمَرَتْهُمُ الدُّنْیَا، فَاتَّخَذُوا الْعَقَارَ، وَ فَجَّرُوا الْأَنْهَارَ، وَ رَکِبُوا الْخُیُولَ الْفَارِهَةَ، وَ اتَّخَذُوا الْوَصَائِفَ الرُّوقَةَ، فَصَارَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ عَاراً وَ شَنَاراً إِنْ لَمْ یَغْفِرْ لَهُمُ الْغَفَّارُ، إِذَا مُنِعُوا مَا کَانُوا فِیهِ، وَ صُیِّرُوا إِلَى حُقُوقِهِمُ الَّتِی یَعْلَمُونَ، یَقُولُونَ: حَرَمَنَا ابْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَ ظَلَمَنَا حُقُوقَنَا، وَ نَسْتَعِینُ بِاللَّهِ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، وَ أَمَّا مَنْ کَانَ لَهُ فَضْلٌ وَ سَابِقَةٌ مِنْکُمْ، فَإِنَّمَا أَجْرُهُ فِیهِ عَلَى اللَّهِ، فَمَنِ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ دَخَلَ فِی دِینِنَا، وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَ أَکَلَ ذَبِیحَتَنَا، فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ.

فَأَنْتُمْ أَیُّهَا النَّاسُ، عِبَادُ اللَّهِ الْمُسْلِمُونَ، وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ یُقْسَمُ بَیْنَکُمْ بِالسَّوِیَّةِ، وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى، وَ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ اللَّهِ خَیْرُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَابِ، لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ الدُّنْیَا لِلْمُتَّقِینَ جَزَاءً وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ، إِذَا کَانَ غَداً فَاغْدُوا، فَإِنَّ عِنْدَنَا مَالًا اجْتَمَعَ، فَلَا یَتَخَلَّفَنَّ أَحَدٌ، کَانَ فِی عَطَاءٍ أَوْ لَمْ یَکُنْ، إِذَا کَانَ مُسْلِماً حُرّاً، احْضُرُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ.

فَاجْتَمَعُوا مِنَ الْغَدِ، وَ لَمْ یَتَخَلَّفْ عَنْهُ أَحَدٌ، فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ ثَلَاثَةَ دَنَانِیرَ لِکُلِّ إِنْسَانٍ الشَّرِیفِ وَ الْوَضِیعِ وَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ، لَمْ یُفَضِّلْ أَحَداً، وَ لَمْ یَتَخَلَّفْ عَنْهُ أَحَدٌ إِلَّا هَؤُلَاءِ الرَّهْطُ: طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ وَ سَعِیدُ بْنُ الْعَاصِ وَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَکَمِ وَ نَاسٌ مَعَهُمْ...[9]

 

این حکایت را ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغة (ج‏7، ص36-42) از قول ابوجعفر اسکافی نیز روایت کرده است.

 


[1] . نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ... یجوز تسکین رایه [= نُزْلاً]، و به قرأ: الحسن، و النخعی، و مسلمة بن محارب، و الأعمش. (البحر المحیط، ج‏3، ص483)

[2] . قرأ أبو جعفر «لکِنَّ الذین اتقوا» بتشدید النون و الباقون «لکِنِ» بالتخفیف.

[3] . و قرأ الجمهور: لکن خفیفة النون. و قرأ أبو جعفر: بالتشدید، و لم یظهر لها عمل، لأن اسمها مبنی.

[4] . در آنجا دو وجهش همین صفت مشبهه و اسم مکان بود؛ یک وجه دیگر این بود که ابن‌الانباری گفته بود که «نُزُل» جمع «نازل» (کسی که در جایی فرود می‌آید و منزل می‌گزیند) باشد و به عنوان حال برای «لهم» که چه‌بسا به معنای این است که در علم خدا قبل از خلقتشان این بهشت مقدر شده است (برایشان باغهای بهشت است در حالی که نازل خواهند شد) و چه‌بسا بتوان آن وجه را در اینجا نیز پیاده کرد؛ اما چون مقداری تکلف داشت در متن نیاوردیم.

[5] . و انتصاب نزلا قالوا: إما على الحال من جنات لتخصصها بالوصف، و العامل فیها العامل فی لهم. و إما بإضمار فعل أی: جعلها نزلا.و إمّا على المصدر المؤکد فقدره ابن عطیة: تکرمة، و قدره الزمخشری: رزقا أو عطاء.و قال الفرّاء: انتصب على التفسیر کما تقول: هو لک هبة و صدقة انتهى. و هذا القول راجع إلى الحال.

[6] . نزلا مصدر مؤکد أیضا مثل ما تقدم ذکره فی قوله «ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» لأن خلودهم فی الجنة إنزالهم فیها فصار کأنه قال نزلوها نزلا و هو بمعنى أنزلوها إنزالا و قیل هو نصب على التفسیر کما یقال هو لک هبة أو صدقة عن الفراء

[7] . همچنین در تفسیر العیاشی، ج‏1، ص212 روایتی بدین صورت آمده است که:

عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر ع قالَ الْمَوْتُ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُول‏ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ»

و البته این به معنای آن نیست که برای مومن خوب است و برای کافر خوب نیست. برای کافر از جهت دیگری خوب است که ظاهرا این حدیث، تقطیعی از حدیثی است که در بحث از آیه 178 گذشت؛ و از این رو، آن را مستقلا در متن نیاوردیم.

[8] . وَ کَانَ عُثْمَانُ قَدْ عَوَّدَ قُرَیْشاً وَ الصَّحَابَةَ کُلَّهُمْ، وَ صُبَّتْ عَلَیْهِمْ الدُّنْیَا صَبّاً، وَ آثَرَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ، وَ خَصَّ أَهْلَ بَیْتِهِ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ، وَ جَعَلَ لَهُمُ الْبِلَادَ، وَ خَوَّلَهُمْ الْعِبَادَ، فَأَظْهَرُوا فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ، وَ حَمَلَ أَهْلَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْمُؤَلَّفَةَ قُلُوبُهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ حَتَّى غَلَبُوهُ عَلَى أَمْرِهِ، فَأَنْکَرَ النَّاسُ مَا رَأَوْا مِنْ ذَلِکَ، فَعَاتَبُوهُ فَلَمْ یُعْتِبْهُمْ، وَ رَاجَعُوهُ فَلَمْ یَسْمَعْ مِنْهُمْ، وَ حَمَلَهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى أَنْ ضَرَبَ بَعْضاً، وَ نَفَى بَعْضاً، وَ حَرَّمَ بَعْضاً، فَرَأَى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ أَنْ یَدْفَعُوهُ بِالْبَیْعَةِ، وَ مَا عَقَدُوا لَهُ فِی رِقَابِهِمْ، فَقَالُوا: إِنَّمَا بَایَعْنَاهُ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ وَ الْعَمَلِ بِهِمَا، فَحَیْثُ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ لَمْ تَکُنْ لَهُ عَلَیْنَا طَاعَةٌ. فَافْتَرَقَ النَّاسُ فِی أَمْرِهِ عَلَى خَاذِلٍ وَ قَاتِلٍ، فَأَمَّا مَنْ قَاتَلَ فَرَأَى أَنَّهُ حَیْثُ خَالَفَ الْکِتَابَ وَ السُّنَّةَ، وَ اسْتَأْثَرَ بِالْفَیْ‏ءِ، وَ اسْتَعْمَلَ مَنْ لَا یَسْتَأْهِلُ، رَأَوْا أَنَّ جِهَادَهُ جِهَادٌ، وَ أَمَّا مَنْ خَذَلَهُ، فَإِنَّهُ رَأَى أَنَّهُ یَسْتَحِقُّ الْخِذْلَانَ، وَ لَمْ یَسْتَوْجِبِ النُّصْرَةَ بِتَرْکِ أَمْرِ اللَّهِ حَتَّى قُتِلَ.

وَ اجْتَمَعُوا عَلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَبَایَعُوهُ، فَقَامَ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ، وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ، ثُمَّ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی قَدْ کُنْتُ کَارِهاً لِهَذِهِ الْوِلَایَةِ، یَعْلَمُ اللَّهُ فِی سَمَاوَاتِهِ وَ فَوْقِ عَرْشِهِ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) حَتَّى اجْتَمَعْتُمْ عَلَى ذَلِکَ، فَدَخَلْتُ فِیهِ، وَ ذَلِکَ أَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: أَیُّمَا وَالٍ وَلِیَ أَمْرَ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی أُقِیمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى حَدِ الصِّرَاطِ، وَ نَشَرَتِ الْمَلَائِکَةُ صَحِیفَتَهُ، فَإِنْ نَجَا فَبِعَدْلِهِ، وَ إِنْ جَارَ انْتَقَضَ بِهِ الصِّرَاطُ انْتِقَاضَةً تُزِیلُ مَا بَیْنَ مَفَاصِلِهِ حَتَّى یَکُونَ بَیْنَ کُلِّ عُضْوٍ وَ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَائِهِ مَسِیرَةُ مِائَةِ عَامٍ، یَخْرِقُ بِهِ الصِّرَاطُ، فَأَوَّلُ مَا یَلْقَى بِهِ النَّارَ أَنْفُهُ وَ حُرُّ وَجْهِهِ، وَ لَکِنِّی لَمَّا اجْتَمَعْتُمْ عَلَیَّ نَظَرْتُ فَلَمْ یَسَعْنِی رَدُّکُمْ حَیْثُ اجْتَمَعْتُمْ، أَقُولُ مَا سَمِعْتُمْ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ.

[9] . در ادامه (تا ص733) مالک بن اوس به تفصیل حکایت طلحه و زبیر و تخلف آنان را بیان می‌کند:

فَسَمِعَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی رَافِعٍ وَ هُوَ کَاتِبُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ وَ هُوَ یَقُولُ لِلزُّبَیْرِ وَ طَلْحَةَ وَ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ: لَقَدِ الْتَفَتَ إِلَى زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ فَقُلْتُ لَهُ: إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةِ. فَقَالَ لَهُ عُبَیْدُ اللَّهِ: یَا سَعِیدَ بْنَ الْعَاصِ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ، إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ: «وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» . قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَأَخْبَرْتُ عَلِیّاً (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: لَئِنْ سَلِمَتْ لَأَحْمِلَنَّهُمْ عَلَى الطَّرِیقِ، قَاتَلَ اللَّهُ ابْنَ الْعَاصِ، لَقَدْ عَلِمَ فِی کَلَامِی أَنِّی أُرِیدُهُ وَ أَصْحَابَهُ بِکَلَامِی، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏.

قَالَ مَالِکُ بْنُ أَوْسٍ: وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَکْثَرَ مَا یَسْکُنُ الْقَنَاةَ ، فَبَیْنَا نَحْنُ فِی الْمَسْجِدِ بَعْدَ الصُّبْحِ إِذْ طَلَعَ الزُّبَیْرُ وَ طَلْحَةُ، فَجَلَسْنَا فِی نَاحِیَةٍ عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، ثُمَّ طَلَعَ مَرْوَانُ وَ سَعِیدٌ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ وَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ فَجَلَسُوا، وَ کَانَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) جَعَلَ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ عَلَى الْخَیْلِ، فَقَالَ لِأَبِی الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیِّهَانِ وَ لِخَالِدِ بْنِ زَیْدٍ أَبِی أَیُّوبَ وَ لِأَبِی حَیَّةَ وَ لِرِفَاعَةَ بْنِ رَافِعٍ فِی رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): قُومُوا إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ، فَإِنَّهُ بَلَغَنَا عَنْهُمْ مَا نَکْرَهُ مِنْ خِلَافِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِمَامِهِمْ، وَ الطَّعْنِ عَلَیْهِ، وَ قَدْ دَخَلَ مَعَهُمْ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَفَاءِ وَ الْعَدَاوَةِ، وَ إِنَّهُمْ سَیَحْمِلُونَهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ مِنْ رَأْیِهِمْ.

قَالَ: فَقَامُوا، وَ قُمْنَا مَعَهُمْ حَتَّى جَلَسُوا إِلَیْهِمْ، فَتَکَلَّمَ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ، فَقَالَ: إِنَّ لَکُمَا لَقِدَماً فِی الْإِسْلَامِ وَ سَابِقَةً وَ قَرَابَةً مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ قَدْ بَلَغَنَا عَنْکُمَا طَعْنٌ وَ سَخَطٌ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، فَإِنْ یَکُنْ أَمْرٌ لَکُمَا خَاصَّةً فَعَاتِبَا ابْنَ عَمَّتِکُمَا وَ إِمَامَکُمَا، وَ إِنْ کَانَ نَصِیحَةً لِلْمُسْلِمِینَ فَلَا تُؤَخِّرَاهُ عَنْهُ، وَ نَحْنُ عَوْنٌ لَکُمَا، فَقَدْ عَلِمْتُمَا أَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَنْ تَنْصَحَکُمَا أَبَداً وَ قَدْ عَرَفْتُمَا- وَ قَالَ أَحْمَدُ: عَرَفْتُمْ- عَدَاوَتَهُمْ لَکُمَا، وَ قَدْ شَرِکْتُمَا فِی دَمِ عُثْمَانَ وَ مَالَأْتُمَا، فَسَکَتَ الزُّبَیْرُ وَ تَکَلَّمَ طَلْحَةُ، فَقَالَ: افْرُغُوا جَمِیعاً مِمَّا تَقُولُونَ، فَإِنِّی قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ فِی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْکُمْ خَبْطَةً.

فَتَکَلَّمَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ قَالَ: أَنْتُمَا صَاحِبَا رَسُولِ اللَّهِ، وَ قَدْ أَعْطَیْتُمَا إِمَامَکُمَا الطَّاعَةَ وَ الْمُنَاصَحَةَ، وَ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ عَلَى الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ، وَ أَنْ یَجْعَلَ کِتَابَ اللَّهِ إِمَامَنَا- قَالَ أَحْمَدُ: وَ جَعَلَ کِتَابَ اللَّهِ إِمَاماً-، وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ طَلَّقَ النَّفْسَ عَنِ الدُّنْیَا، وَ قَدَّمَ کِتَابَ اللَّهِ، فَفِیمَ السَّخَطُ وَ الْغَضَبُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)! فَغَضَبُ الرِّجَالِ فِی الْحَقِّ: انْصُرَا نَصَرَکُمَا اللَّهُ. فَتَکَلَّمَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ، فَقَالَ: لَقَدْ تَهَذَّرْتَ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ. فَقَالَ لَهُ عَمَّارٌ: مَا لَکَ‏ تَتَعَلَّقُ فِی مِثْلِ هَذَا یَا أَعْبَسُ، ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَقَامَ الزُّبَیْرُ فَالْتَفَتَ إِلَى عَمَّارٍ (رَحِمَهُ اللَّهُ) فَقَالَ: عَجَّلْتَ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ عَلَى ابْنِ أَخِیکَ رَحِمَکَ اللَّهُ. فَقَالَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ: یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، أَنْشُدُکَ اللَّهَ أَنْ تَسْمَعَ قَوْلَ مَنْ رَأَیْتَ، فَإِنَّکُمْ مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ لَمْ یَهْلِکْ مَنْ هَلَکَ مِنْکُمْ حَتَّى اسْتَدْخَلَ فِی أَمْرِهِ الْمُؤَلَّفَةَ قُلُوبُهُمْ. فَقَالَ الزُّبَیْرُ: مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَسْمَعَ مِنْهُمْ. فَقَالَ عَمَّارٌ: وَ اللَّهِ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، لَوْ لَمْ یَبْقَ أَحَدٌ إِلَّا خَالَفَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ لَمَا خَالَفْتُهُ، وَ لَا زَالَتْ یَدَیِ مَعَ یَدِهِ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّ عَلِیّاً لَمْ یَزَلْ مَعَ الْحَقِّ مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَإِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یُفَضِّلَ عَلَیْهِ أَحَداً.

فَاجْتَمَعَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ أَبُو الْهَیْثَمِ وَ رِفَاعَةُ وَ أَبُو أَیُّوبَ وَ سَهْلُ بْنِ حُنَیْفٍ، فَتَشَاوَرُوا أَنْ یَرْکَبُوا إِلَى عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِالْقَنَاةِ فَیُخْبِرُوهُ بِخَبَرِ الْقَوْمِ، فَرَکِبُوا إِلَیْهِ فَأَخْبَرُوهُ بِاجْتِمَاعِ الْقَوْمِ وَ مَا هُمْ فِیهِ مِنْ إِظْهَارِ الشَّکْوَى وَ التَّعْظِیمِ لِقَتْلِ عُثْمَانَ، وَ قَالَ لَهُ أَبُو الْهَیْثَمِ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، انْظُرْ فِی هَذَا الْأَمْرِ، فَرَکِبَ بَغْلَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ، وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، وَ اجْتَمَعَ أَهْلُ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ مِنَ الصَّحَابَةِ وَ الْمُهَاجِرِینَ، فَقَالُوا لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنَّهُمْ قَدْ کَرِهُوا الْأُسْوَةَ، وَ طَلَبُوا الْأَثَرَةَ، وَ سَخِطُوا لِذَلِکَ. فَقَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): لَیْسَ لِأَحَدٍ فَضْلٌ فِی هَذَا الْمَالِ، وَ هَذَا کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ، وَ نَبِیِّکُمْ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ سِیرَتِهِ. ثُمَّ صَاحَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ: یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، أَ تَمُنُّونَ عَلَیَّ بِإِسْلَامِکُمْ- قَالَ أَحْمَدُ: عَلَى اللَّهِ بِإِسْلَامِکُمْ- بَلْ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَیْکُمْ‏ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏، أَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْقَرْمُ‏ [الظاهر أنّ سقطا فی هذا الموضع، یدلّ علیه ما یأتی فی جواب أمیر المؤمنین (علیه السّلام) من ذکر الاستشارة، و السقط على ما فی روایة ابن أبی الحدید، ج7، ص40: «قالا: بلى. فقال: غیر مجبرین و لامقسورین، فاسلمتما لی بیعتکما، و أعطیتمانی عهدکما؟ قالا: نعم. قال: فما دعاکما بعد إلى ما أرى؟ قالا: أعطیناک بیعتنا على ألّا تقضی الأمور و لا تقطعها دوننا، و أن تستشیرنا فی کلّ أمر، و لا تستبدّ بذلک علینا، و لنا من الفضل على غیرنا ما قد علمت؛ فأنت تقسم القسم و تقطع الأمر، و تمضی الحکم بغیر مشاورتنا و لا علمنا».]. وَ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ وَ جَلَسَ نَاحِیَةَ الْمَسْجِدِ، وَ بَعَثَ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرِ فَدَعَاهُمَا، ثُمَّ قَالَ لَهُمَا: أَ لَمْ تَأْتِیَانِی وَ تُبَایِعَانِی طَائِعَیْنِ غَیْرَ مُکْرَهَیْنِ‏ ، فَمَا أَنْکَرْتُمْ، أَ جَوْرٌ فِی‏ حُکْمٍ أَوْ اسْتِئْثَارٌ فِی فَیْ‏ءٍ قَالا: لَا. قَالَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): أَوْ فِی أَمْرٍ دَعَوْتُمَانِی إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمِینَ فَقَصَّرْتُ عَنْهُ قَالا: مَعَاذَ اللَّهِ. قَالَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): فَمَا الَّذِی کَرِهْتُمَا مِنْ أَمْرِی حَتَّى رَأَیْتُمَا خِلَافِی قَالا: خِلَافَکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فِی الْقَسْمِ، وَ انْتِقَاصَنَا حَقَّنَا مِنَ الْفَیْ‏ءِ، جَعَلْتَ حَظَّنَا فِی الْإِسْلَامِ کَحَظِّ غَیْرِنَا مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْنَا بِسُیُوفِنَا، مِمَّنْ هُوَ لَنَا فَیْ‏ءٌ، فَسَوَّیْتَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ. فَقَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشْهِدُ مَنْ حَضَرَ عَلَیْهِمَا، أَمَّا مَا ذَکَرْتُمَا مِنَ الِاسْتِشَارَةِ فَوَ اللَّهِ مَا کَانَتْ لِی فِی الْوِلَایَةِ رَغْبَةٌ، وَ لَا لِی فِیهَا مَحَبَّةٌ، وَ لَکِنَّکُمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیْهَا، وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیْهَا، فَکَرِهْتُ خِلَافَکُمْ، فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَیَّ نَظَرْتُ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ مَا وَضَعَ وَ أَمَرَ فِیهِ بِالْحُکْمِ وَ قَسَمَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَأَمْضَیْتُهُ، وَ لَمْ أَحْتَجْ فِیهِ إِلَى رَأْیِکُمَا وَ دُخُولِکُمَا مَعِی وَ لَا غَیْرِکُمَا، وَ لَمْ یَقَعْ أَمْرٌ جَهِلْتُهُ فَأَتَقَوَّى فِیهِ بِرَأْیِکُمَا وَ مَشُورَتِکُمَا، وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْکُمَا، وَ لَا عَنْ غَیْرِکُمَا، إِذَا لَمْ یَکُنْ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا فِی سُنَّةِ نَبِیِّنَا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَأَمَّا مَا کَانَ فَلَا یُحْتَاجُ فِیهِ إِلَى أَحَدٍ، وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ لَمْ أَحْکُمْ أَنَا فِیهِ، وَ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا قَدْ جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنْ کِتَابِ اللَّهِ، فَلَمْ أَحْتَجْ فِیهِ إِلَیْکُمَا، قَدْ فَرَغَ مِنْ قَسْمِهِ کِتَابُ اللَّهِ الَّذِی‏ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ، وَ أَمَّا قَوْلُکُمَا جَعَلْتَنَا فِیهِ کَمَنْ ضَرَبْنَاهُ بِأَسْیَافِنَا، وَ أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْنَا، فَقَدْ سَبَقَ رِجَالٌ رِجَالًا فَلَمْ یُفَضِّلْهُمْ [رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)]، وَ لَمْ یَسْتَأْثِرْ عَلَیْهِمْ مَنْ سَبَقَهُمْ، وَ لَمْ یَضُرَّهُمْ حِینَ‏ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ‏، وَ اللَّهِ مَا لَکُمْ وَ لَا لِغَیْرِکُمْ إِلَّا ذَلِکَ، أَلْهَمَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ الصَّبْرَ عَلَیْهِ. فَذَهَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ یَتَکَلَّمُ، فَأَمَرَ بِهِ فَوُجِئَتْ عُنُقُهُ وَ أُخْرِجَ مِنَ الْمَسْجِدِ، فَخَرَجَ وَ هُوَ یَصِیحُ وَ یَقُولُ: ارْدُدْ إِلَیْهِ بَیْعَتَهُ. فَقَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): لَسْتُ مُخْرِجَکُمَا مِنْ أَمْرٍ دَخَلْتُمَا فِیهِ، وَ لَا مُدْخِلَکُمَا فِی أَمْرٍ خَرَجْتُمَا مِنْهُ، فَقَامَا عَنْهُ فَقَالا: أَمَّا إِنَّهُ لَیْسَ عِنْدَنَا أَمْرٌ إِلَّا الْوَفَاءُ. قَالَ: فَقَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً رَأَى حَقّاً فَأَعَانَ عَلَیْهِ، أَوْ رَأَى جَوْراً فَرَدَّهُ، وَ کَانَ عَوْناً لِلْحَقِّ عَلَى مَنْ خَالَفَهُ.