سفارش تبلیغ
صبا ویژن

843) سوره آلعمران (3) آیه 172 الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ ال

 بسم الله الرحمن الرحیم

843) سوره آل‌عمران (3) آیه 172

الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ

10 صفر 1440

ترجمه

آنان که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آنکه زخم بدیشان رسیده بود؛ برای کسانی که نیکی کردند از آنان، و تقوا پیشه نمودند، پاداشی عظیم است.

اختلاف قرائت

الْقرْحُ

این کلمه در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و شام (عامر) و بصره (ابوالعلاء) به صورت «الْقَرْحُ» قرائت شده است؛

اما در قرائت اغلب اهل کوفه (یعنی قرائت حمزه و کسائی و روایت شعبه از عاصم) و خَلَف (از قراء عشرة) و اعمش (از قرائات اربعة عشر) به صورت «الْقُرْحُ» قرائت شده است.

و در برخی قرائات غیرمشهور (ابو سمال و ابن سمیفع) به صورت «الْقَرَحُ» قرائت شده است؛ که این سومی را اختلاف لهجه دانسته‌اند. (مجمع البیان، ج‏2، ص842[1]؛ البحر المحیط، ج‏3، ص354[2])

نکات ادبی

الَّذینَ ...

به لحاظ نحوی «الذین» را سه گونه می‌توان تحلیل کرد:

نعت (صفا) باشد برای المومنین در آیه قبل؛

مبتدا باشد و خبر آن «للذین ...» باشد؛

منصوب باشد از باب مدح؛ یعنی: «اعنی الذین ...: مقصودم کسانی است که ...» [شبیه عبارت «وَ الْمُقیمینَ الصَّلاةَ» در آیه 162 سوره نساء] (مجمع البیان، ج‏2، ص886)[3]

الْقَرْحُ

ماده «قرح» در اصل به درد حاصل از جراحت و امور مشابه آن (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص82) ویا هر اثری از جراحت که بر بدن باقی بماند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏9، ص230) دلالت دارد.

فعل «قَرَح» دو مصدر دارد: قَرح و قُرح؛ برخی بر این باورند که «قَرْح» اثر حاصل از جراحتی است که از اصابت چیزی بیرون از بدن رخ دهد؛ و «قُرْح» زخمی است که از درون برخاسته مانند دمل و جوش. (مفردات ألفاظ القرآن، ص665) برخی هم گفته‌اند «قَرْح» خود زخم و جراحت است؛ ولی «قُرْح» درد حاصل از زخم و جراحت می‌باشد. (مجمع البیان، ج‏2، ص842)

در قرآن کریم این ماده تنها در قالب همین کلمه و سه بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو مورد دیگر در آیه «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ‏» ؛ آل عمران/140)

شأن نزول

در شأن نزول این آیات غالبا بیان کرده‌اند که ابوسفیان و جماعت قریش از احد به طرف مکه مراجعت کردند، و ابوسفیان مورد شماتت قرار گرفت که نه محمد ص را کُشتی و نه ما را به کنیزکان رساندی! و نهایتا در منزلگاه «روحاء» پشیمان شده قصد مراجعت کردند رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم از این مطلب مطلع شد و امر فرمود که فقط آنهایى که در جنگ احد حاضر بودند و مجروح شده‌اند، دوباره برای نبرد با ابوسفیان حرکت کنند. که ابوسفیان وقتی خبردار شد فرار کرد و توضیحش در ضمن آیه بعد خواهد آمد؛ ان شاءالله.

تفسیر القمی، ج‏1، ص125[4]؛ اسباب نزول القرآن، ص134[5]؛ 

مجمع البیان، ج‏2، ص887[6]

در نقل‌های متعددی از ابن‌عباس و دیگران (از جمله در کتب اهل سنت) و نیز از ائمه اطهار ع (که در قسمت احادیث خواهد آمد) چنین بیان شده است که پیامبر اکرم ص حضرت علی ع و جمعی را - که همگی از شرکت‌کنندگان در جنگ احد بوده و مجروح شده بودند - را پیشقراول فرستادند (و این جمع را برخی ده نفر و برخی هفتاد نفر گفته‌اند) و آنها منزل به منزل ابوسفیان تعقیب کردند؛ و در برخی نقل‌ها هست که آنها را تا منزلگاه حمراء الاسد تعقیب کردند تا پیامبر بدانان رسید (و از این جهت، این واقعه به «غزوه حمراء الاسد» معروف شده، که البته به درگیری‌ای منجر نشد) و ممکن است عبارت «منهم» در «للذین احسنوا منهم و اتقوا» ناظر به این گروه خاص بوده باشد.

  مناقب آل أبی طالب، ج‏1، ص194[7]؛ ج‏3، ص125[8]؛ مجمع البیان، ج‏2، ص887[9]؛ تفسیر فرات الکوفی، ص99[10]

البته به نظر مجاهد و عکرمه و بر اساس روایتی از امام باقر ع چه‌بسا این واقعه مربوط به غزوه بدر صغری (که آن هم به درگیری‌ای منجر نشد) باشد. (مجمع البیان، ج‏2، ص888)[11]

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

همانا رسول خدا ص حضرت علی ع را در آن ده نفری فرستاد «که دعوت خدا و رسول را اجابت کردند پس از آنکه زخم بدیشان رسیده بود» و همانا این مطلب که «برای کسانی که نیکی کردند از آنان، و تقوا پیشه نمودند، پاداشی عظیم است.» در مورد امیرالمومنین ع نازل شد.

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص206؛ شواهد التنزیل، ج‏1، ص173

أَبُو النَّضْرِ الْعَیَّاشِیُ‏ قَالَ: [حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنِی الْعَمْرَکِیُّ بْنُ عَلِیٍّ، وَ حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ الْأَشَلِّ] عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ عَلِیّاً فِی عَشَرَةٍ «اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»‏ [وَ قَوْلِهِ:] لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ‏ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع.

اینکه این آیه در وصف امیرالمومنین ع نازل شده است مطلبی است که ابن عباس، ابورافع و دیگران نیز نقل کرده‌اند.

شواهد التنزیل، ج‏1، ص172[12]؛ ما نزل من القرآن فی علی ع (مرزبانی، م384)، ص43[13]

 


[1] . قرأ أهل الکوفة غیر حفص قُرح بضم القاف و الباقون بفتح القاف.

الحجة: قال أبو علی قَرح و قُرح مثل ضَعف و ضُعف و الکَره و الکُره و الدَف‏ء و الدُف‏ء و الشَهد و الشُهد قال أبو الحسن قرح یقرح قَرحا و قُرحا فهذا یدل على أنهما مصدران و من قال أن القرح الجراحات بأعیانها و القرح ألم الجراحات قبل ذلک منه إذا أتى فیه بروایة لأن ذلک مما لا یعلم بالقیاس.

[2] . قرأ الإخوان و أبو بکر و الأعمش من طریقة قُرح بضم القاف، و باقی السبعة بالفتح، و السبعة على تسکین الراء. قال أبو علی: و الفتح أولى انتهى. و لا أولویة إذ کلاهما متواتر. و قرأ أبو السمال و ابن السمیفع قرح بفتح القاف و الراء، و هی لغة: کالطرد و الطرد، و الشل و الشلل.

[3] . موضع الذین یحتمل ثلاثة أوجه من الإعراب الجر على أن یکون نعتا للمؤمنین و الأحسن و الأشبه بالآیة أن یکون فی موضع الرفع على الابتداء و خبره الجملة التی هی «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ» و یجوز النصب على المدح و تقدیره أعنی الذین استجابوا إذا ذکروا و کذلک القول فی موضع الذین فی الآیة الثانیة لأنهما نعت لموصوف واحد

[4] . متن کامل روایت قمی در ضمن آیه بعد خواهد آمد ان شاء الله.

[5] . أخبرنا أحمد بن إبراهیم المقری، أخبرنا شعیب بن محمد، أخبرنا مکی بن عبدان حدَّثنا أبو الأزهر، حدَّثنا رَوْح، حدَّثنا أبو یونس القشیری، عن عمرو بن دینار: أن رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم، استنفر الناس بعد أحد حین انصرف المشرکون، فاستجاب له سبعون رجلًا، قال: فطلبهم، فلقی أبو سفیان عیراً من خُزَاعة فقال لهم: إن لقیتم محمداً یطلبنی فأخبروه أنی فی جَمْعٍ کثیر. فلقیهم النبی صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم، فسألهم عن أبی سفیان فقالوا: لقیناه فی جمع کثیر، و نراک فی قِلَّة، و لا نأمنه علیک. فأبى رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم إلا أن یطلبه، فسبقه أبو سفیان فدخل مکة، فأنزل اللَّه تعالى فیهم: «الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» حتى بلغ «فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»

در همین منبع در صفحه بعد، در نقلی از عایشه اسم ابوبکر هم آمده است: أخبرنا عمر بن أبی عمرو، أخبرنا محمد بن مکی، أخبرنا محمد بن‏ یوسف، أخبرنا محمد بن إسماعیل، أخبرنا محمد، حدَّثنا أبو معاویة، عن هشام بن عروة، عن أبیه، عن عائشة رضی اللَّه عنها، فی قوله تعالى: الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ إلى آخرها، قال: قالت لعرْوَةَ: یا ابن أختی کان أبَوَاکَ منهم: الزبیر و أبو بکر، لمَّا أصاب رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و [آله و] سلم یوم أحدٍ ما أصاب، و انصرف عنه المشرکون، خاف أن یرجعوا، فقال: من یذهب فی أثرهم؟ فانتدب منهم سبعون رجلًا، کان منهم أبو بکر و الزبیر.

که این روایت در بسیاری از کتب اهل سنت نقل شده است، چنانکه در الدر المنثور، ج‏2، ص102 چنین گزارش شده:

و أخرج سعید بن منصور و ابن أبى شیبة و أحمد و البخاری و مسلم و ابن ماجة و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و الحاکم و البیهقی فی الدلائل عن عائشة فی قوله الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ الآیة قالت لعروة یا ابن أختی کان أبواک منهم الزبیر و أبو بکر لما أصاب نبى الله صلى الله علیه و سلم ما أصاب یوم أحد انصرف عنه المشرکون خاف ان یرجعوا فقال من یرجع فی أثرهم فانتدب منهم سبعون رجلا فیهم أبو بکر و الزبیر فخرجوا فی آثار القوم فسمعوا بهم فانصرفوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ قال لم یلقوا عدوا.

اما تنها راوی‌ای که بودن ابوبکر جزء «للذین احسنوا منهم» را گزارش کرده عایشه بوده، و با توجه به اینکه در اغلب نقلهای شیعه و سنی، که با ظهور آیه هم سازگار است، حضرت اصرار کرد فقط افراد جراحت دیده بیایند و می‌دانیم که ابوبکر و عمر فرار کردند و زخمی نشدند، این نقل بشدت زیر سوال است.

البته در روایاتی در اهل سنت که به ابن‌عباس و حسن بصری نسبت می‌دهند آمدن او و حتی عمر ویا عثمان! مطرح شده است اما فقط به عنوان «الذین استجابوا ...» و نه به عنوان «للذین احسنوا منهم»:

أَخْبَرُونَا عَنِ الْقَاضِی أَبِی الْحُسَیْنِ النَّصِیبِیِّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ السَّبِیعِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو یَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَمَةَ الْبَزَّازُ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدِ بْنِ أَبِی الْحَرْثِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ مَوْلَى أُمِّ هَانِئٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فِی قَوْلِهِ: الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ‏ هُمْ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عَلِیٌّ وَ ابْنُ مَسْعُودٍ. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏1، ص172)

و أخرج ابن جریر من طریق العوفى عن ابن عباس قال ان الله قذف فی قلب أبى سفیان الرعب یوم أحد بعد الذی کان منه فرجع إلى مکة فقال النبی صلى الله علیه و سلم ان أبا سفیان قد أصاب منکم طرفا و قد رجع و قذف الله فی قلبه الرعب و کانت وقعة أحد فی شوال و کان التجار یقدمون المدینة فی ذى القعدة فینزلون ببدر الصغرى فی کل سنة مرة و انهم قدموا بعد وقعة أحد و کان أصاب المؤمنین القرح و اشتکوا ذلک إلى النبی صلى الله علیه و سلم و اشتد علیهم الذی أصابهم و ان رسول الله صلى الله علیه و سلم ندب الناس لینطلقوا معه و قال انما ترحلون ألان فتأتون الحج و لا تقدرون على مثلها حتى عام مقبل فجاء الشیطان فخوف أولیاءه فقال إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فأبى علیه الناس ان یتبعوه فقال انى ذاهب و ان لم یتبعنی أحد فانتدب معه أبو بکر و عمر و على و عثمان و الزبیر و سعد و طلحة و عبد الرحمن بن عوف و عبد الله بن مسعود و حذیفة بن الیمان و أبو عبیدة بن الجراح فی سبعین رجلا فساروا فی طلب أبى سفیان فطلبوه حتى بلغوا الصفراء فانزل الله الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ الآیة. (الدر المنثور، ج‏2، ص102)

و أخرج ابن أبى حاتم عن الحسن قال ان أبا سفیان و أصحابه أصابوا من المسلمین ما أصابوا و رجعوا فقال رسول الله صلى الله علیه و سلم ان‏ أبا سفیان قد رجع و قد قذف الله فی قلبه الرعب فمن ینتدب فی طلبه فقام النبی صلى الله علیه و سلم و أبو بکر و عمر و عثمان و على و ناس من أصحاب النبی صلى الله علیه و سلم فتبعوهم فبلغ أبا سفیان ان النبی صلى الله علیه و سلم یطلبه فلقى عیرا من التجار فقال ردوا محمدا و لکم من الجعل کذا و کذا و أخبروهم انى قد جمعت لهم جموعا و انى راجع إلیهم فجاء التجار فأخبروا بذلک النبی صلى الله علیه و سلم فقال النبی صلى الله علیه و سلم حسبنا الله فانزل الله الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ الآیة (الدر المنثور، ج‏2، ص102)

[6] . لما انصرف أبو سفیان و أصحابه من أحد فبلغوا الروحاء ندموا على انصرافهم عن المسلمین و تلاوموا فقالوا لا محمدا قتلهم و لا الکواعب أردفتم قتلتموهم حتى إذا لم یبق منهم إلا الشرید ترکتموهم فارجعوا فاستأصلوهم فبلغ ذلک الخبر رسول الله ص فأراد أن یرهب العدو و یریهم من نفسه و أصحابه قوة فندب أصحابه للخروج فی طلب أبی سفیان و قال أ لا عصابة تشدد لأمر الله تطلب عدوها فإنها أنکأ للعدو و أبعد للسمع فانتدب عصابة منهم مع ما بهم من القراح و الجراح الذی أصابهم یوم أحد و نادى منادی رسول الله ألا لا یخرجن أحد إلا من حضر یومنا بالأمس و إنما خرج رسول الله ص لیرهب العدو و لیبلغهم أنه خرج فی طلبهم فیظنوا به قوة و إن الذی أصابهم لم یوهنهم من عدوهم فینصرفوا فخرج فی سبعین رجلا حتى بلغ حمراء الأسد و هی من المدینة على ثمانیة أمیال‏.

[7] . ثُمَّ کَانَتْ غَزْوَةُ حَمْرَاءِ الْأَسَدِ قَوْلُهُ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ الْآیَةَ ذَکَرَ الْفَلَکِیُّ الْمُفَسِّرُ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ عَنْ أَبِی رَافِعٍ أَنَّهَا نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ ع وَ ذَلِکَ أَنَّهُ نَادَى یَوْمَ الثَّانِی مِنْ أُحُدٍ فِی الْمُسْلِمِینَ فَأَجَابُوهُ وَ تَقَدَّمَ عَلِیٌّ بِرَایَةِ الْمُهَاجِرِینَ فِی سَبْعِینَ رَجُلًا حَتَّى انْتَهَى إِلَى حَمْرَاءِ الْأَسَدِ لِیُرْهِبَ الْعَدُوَّ وَ هِیَ سُوقٌ عَلَى ثَلَاثَةِ أَمْیَالٍ مِنَ الْمَدِینَةِ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى الْمَدِینَةِ یَوْمَ الْجُمُعَة.

[8] . رُوِیَ عَنْ أَبِی رَافِعٍ بِطُرُقٍ کَثِیرَةٍ- أَنَّهُ لَمَّا انْصَرَفَ الْمُشْرِکُونَ یَوْمَ أُحُدٍ بَلَغُوا الرَّوْحَاءَ قَالُوا لَا الْکَوَاعِبَ أَرْدَفْتُمْ وَ لَا مُحَمَّداً قَتَلْتُمْ ارْجِعُوا فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَبَعَثَ فِی آثَارِهِمْ عَلِیّاً فِی نَفَرٍ مِنَ الْخَزْرَجِ فَجَعَلَ لَا یَرْتَحِلُ الْمُشْرِکُونَ مِنْ مَنْزِلٍ إِلَّا نَزَلَهُ عَلِیٌّ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ وَ فِی خَبَرِ أَبِی رَافِعٍ أَنَّ النَّبِیَّ تَفَلَ عَلَى جِرَاحِهِ وَ دَعَا لَهُ وَ بَعَثَهُ خَلْفَ الْمُشْرِکِینَ فَنَزَلَتْ فِیهِ الْآیَةُ.

[9] . و ذکر علی بن إبراهیم بن هاشم فی تفسیره أن رسول الله ص قال هل من رجل یأتینا بخبر القوم فلم یجبه أحد فقال أمیر المؤمنین أنا آتیک بخبرهم قال اذهب فإن کانوا رکبوا الخیل و جنبوا الإبل فإنهم یریدون المدینة و إن کانوا رکبوا الإبل و جنبوا الخیل فإنهم یریدون مکة فمضى أمیر المؤمنین (ع) على ما به من الألم و الجراح حتى کان قریبا من القوم فرآهم قد رکبوا الإبل و جنبوا الخیل فرجع و أخبر رسول الله ص بذلک فقال أرادوا مکة فلما دخل رسول الله المدینة نزل جبرائیل فقال یا محمد ص إن الله عز و جل یأمرک أن تخرج و لا یخرج معک إلا من به جراحة فأقبلوا یکمدون جراحاتهم و یداوونها فأنزل الله تعالى على نبیه ص «وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ» فخرجوا على ما بهم من الألم و الجراح حتى بلغوا حمراء الأسد.

[10] . وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ آنِفاً [= فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ قَالَ حَدَّثَنَا حِبَّانُ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ‏] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فی قَوْلِهِ «الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ» یَعْنِی الْجِرَاحَةَ «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ» [قَالَ‏] نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ [بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏] وَ تِسْعَةِ نَفَرٍ [مَعَهُ‏] بَعَثَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی أَثَرِ أَبِی سُفْیَانَ حِینَ ارْتَحَلَ فَاسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ [وَ رَسُولِهِ ص وَ لِلرَّسُولِ‏].

[11] . و قال مجاهد و عکرمة نزلت هذه الآیات فی غزوة بدر الصغرى و ذلک أن أبا سفیان قال یوم أحد حین أراد أن ینصرف یا محمد موعد بیننا و بینک موسم بدر الصغرى القابل إن شئت فقال رسول الله ذلک بیننا و بینک فلما کان العام المقبل خرج أبو سفیان فی أهل مکة حتى نزل مجنة من ناحیة الظهران ثم ألقى الله علیه الرعب فبدا له فلقی نعیم بن مسعود الأشجعی و قد قدم معتمرا فقال له أبو سفیان إنی واعدت محمدا و أصحابه أن نلتقی بموسم بدر الصغرى و أن هذه عام جدب و لا یصلحنا إلا عام نرعى فیه الشجر و نشرب فیه اللبن و قد بدا لی أن لا أخرج إلیها و أکره أن یخرج محمد و لا أخرج أنا فیزیدهم ذلک جرأة فالحق بالمدینة فثبطهم و لک عندی عشرة من الإبل أضعها على ید سهیل بن عمرو فأتى نعیم المدینة فوجد الناس یتجهزون لمیعاد أبی سفیان فقال لهم بئس الرأی رأیکم أتوکم فی دیارکم و قرارکم فلم یفلت منکم إلا شرید فتریدون أن تخرجوا و قد جمعوا لکم عند الموسم فو الله لا یفلت منکم أحد فقال رسول الله ص و الذی نفسی بیده لأخرجن و لو وحدی فأما الجبان فإنه رجع و أما الشجاع فإنه تأهب للقتال و قال حسبنا الله و نعم الوکیل فخرج رسول الله فی أصحابه حتى وافوا بدر الصغرى و هو ماء لبنی کنانة و کانت موضع سوق لهم فی الجاهلیة یجتمعون إلیها فی کل عام ثمانیة أیام فأقام ببدر ینتظر أبا سفیان و قد انصرف أبو سفیان من مجنة إلى مکة فسماهم أهل مکة جیش السویق و یقولون إنما خرجتم تشربون السویق و لم یلق رسول الله و أصحابه أحدا من المشرکین ببدر و وافق السوق و کانت لهم تجارات فباعوا و أصابوا للدرهم درهمین و انصرفوا إلى المدینة سالمین غانمین؛

و قد روى ذلک أبو الجارود عن الباقر (ع).

[12] . أَخْبَرَنِی الْوَالِدُ، عَنْ أَبِی حَفْصِ بْنِ شَاهِینَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا ضِرَارُ بْنُ صُرَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ‏ عَنْ أَبِی رَافِعٍ‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ عَلِیّاً فِی أُنَاسٍ مِنَ الْخَزْرَجِ حِینَ انْصَرَفَ الْمُشْرِکُونَ مِنْ أُحُدٍ، فَجَعَلَ لَا یَنْزِلُ الْمُشْرِکُونَ مَنْزِلًا إِلَّا نَزَلَهُ عَلِیٌّ ع فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِی ذَلِکَ‏ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ‏ [یَعْنِی‏] الْجِرَاحَاتِ‏ الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ‏ هُوَ نُعَیْمُ بْنُ مَسْعُودٍ الْأَشْجَعِیُ‏ إِنَّ النَّاسَ‏ هُوَ أَبُو سُفْیَانَ بْنُ حَرْبٍ [قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ، لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ، وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ‏].

قَالَ السَّبِیعِیُّ: وَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّهَّانُ، وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْجَصَّاصُ، قَالا: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَکَمِ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا حِبَّانُ، عَنِ الْکَلْبِیِّ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فِی قَوْلِهِ: ... الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ‏ إِلَى [قَوْلِهِ‏] أَجْرٌ عَظِیمٌ‏ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ تِسْعَةِ نَفَرٍ مَعَهُ بَعَثَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی أَثَرِ أَبِی سُفْیَانَ حِینَ ارْتَحَلَ، فَاسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ . [و الحدیث رواه‏] فی [التفسیر] العتیق عن أبی رافع‏.

[13] . و قوله: الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ یعنى‏ الجراحة لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ نزلت فی علىّ علیه السلام و تسعة نفر معه، بعثهم رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه فی أثر.