سفارش تبلیغ
صبا ویژن

807 ) سوره یس (36) آیه 58 سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ

 بسم الله الرحمن الرحیم

807 ) سوره یس (36) آیه 58

سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ 

12 ذی‌القعده 1439

ترجمه

سلام [بر آنها]؛ سخنی از پروردگاری رحیم؛

اختلاف قرائت

«سَلام»

عموما این کلمه را به صورت مرفوع (سَلامٌ) قرائت کرده‌اند؛ و در قرائت غیرمشهوری (محمد بن کعب قرظی) به صورت «سَلِمٌ» قرائت شده است که به همان معنای سلام است.

اما در قرائت ابن‌مسعود و اُبَیّ و عیسی و قنوی به صورت منصوب (سَلاماً) هم قرائت شده است؛ که اگر منصوب باشد، مصدر [= مفعول مطلق] یا حال است؛ اما اگر مرفوع باشد حالات متعددی متصور است که در تدبرها بدان اشاره خواهد شد. (البحر المحیط، ج‏9، ص76-77)[1]

نکات ادبی

«سَلام»

قبلا بیان شد که «سَلام» از ماده «سلم» به معنای صحت، عافیت، و سلامتی از هرگونه عیب و نقصی است؛ و تعبیر «سلام» به معنای طلب سلامتی کردن است که در انسان‌ها با سخن، و در خداوند [مانند تعابیر قرآنی که خداوند می‌فرماید: سلامٌ علی...] با فعلش انجام می‌شود؛ و همچنین اسمی از اسماء الله است؛ بدین جهت که از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض می‌گردد مصون و سالم است.

برخی گفته‌اند اصل این ماده، نقطه مقابل «خصومت» (دشمنی) است و به معنای همراهی و موافقت شدید در ظاهر و باطن است به صورتی که هیچ اختلافی در میان نباشد.

بدین ترتیب معلوم می‌شود که چرا «سِلم» به معنای صلح است. (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ انفال/61) و برخی گفته‌اند «سَلَام» و «سِلْم» و «سَلَم»‏ هر سه به معنای صلح به کار می‌رود و لذا کاربرد آن در دو آیه (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَم‏؛ نحل/87) و (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً؛ نساء/94) را نیز به معنای صلح دانسته‌اند.

جلسه 533 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-44/

درباره انواع تحلیل‌های نحوی جایگاه سلام و معانی‌ای که بر هر تحلیل مترتب می‌شود به تدبر 2 مراجعه کنید.

رَحیمٍ

درباره ماده «رحم» در آیه 15 همین سوره به تفصیل نکاتی بیان شد. صرفا یادآوری می‌شود که این ماده در اصل دلالت بر معانی‌ای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) می‌کند؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» می‌کند که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار می‌رود) و یا «رقت قلب بتنهایی» و البته توضیح داده شد که بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائلند. درواقع، رحمت، ‌تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ می‌شود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض.

همچنین در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفته‌اند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمی‌رود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمی‌کرد!)

اگرچه برای کسی که رحم می‌کند، کلمه «راحم» به کار رفته است و خداوند بهترین رحم‌کنندگان (خَیْرُ الرَّاحِمینَ؛ مومنون/118) و بلکه رحم‌کننده‌ترین رحم‌کنندگان (أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ اعراف/151، یوسف/64 و 42، انبیاء/83) معرفی شده است؛ اما برای این منظور دو کلمه «رحمان» و «رحیم» در قرآن کریم بویژه در مورد خداوند شیوع فراوان دارد.

برخی از اهل لغت چنین توضیح داده‌اند که «رحیم» دلالت بر ثبوت و استمرار رحمت دارد و آن را صفت مشبهه دانسته‌اند اما بسیاری آن را صیغه مبالغه دانسته‌اند و البته تذکر داده‌اند که مبالغه در «رحمان» بیشتر از «رحیم» است؛ چرا که رحمان رحمتش همه چیز را در برمی‌گیرد اما رحیم رحمتی است که بسیاری از چیزها را دربرمی‌گیرد. (البته وزن «فعیل» هم در صیغه مبالغه به کار رفته و هم در صفت مشبهه)

با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عده‌ای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کرده‌اند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/30؛ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ، انبیاء/36) اما در آیات متعددی «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مومنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذی ... کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً؛ احزاب/43: تقدیم «مومنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد)

جلسه 762 http://yekaye.ir/ya-seen-36-15/

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

سزاوارترین مردم به خدا و رسولش کسی است که با سلام [گفتگو را] آغاز کند.

الکافی، ج‏2، ص644

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلَامِ.

 

2) از امام باقر ع روایت شده است:

خداوند آشکارا سلام کردن را دوست دارد.

الکافی، ج‏2، ص645

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ إِفْشَاءَ السَّلَامِ.

 

3) از امام باقر ع روایت شده است که ابوسعید خدری روایت کرده است که رسول الله فرمود:

جبرئیل در شب معراج، هنگامی که داشتم برمی‌گشتم و به او گفتم که آیا دیگر کاری با من نداری، گفت: درخواستم از تو این است که از جانب خداوند و از جانب من به خدیجه سلام بگویی.

و پیامبر برای ما گفت که وقتی که خدیجه ایشان را دید و پیامبر مطلبی را که جبرئیل گفته بود به او گفت، او گفت: همانا خداوند خودش سلام است و سلام از اوست و سلام به او برمی‌گردد، و بر جبرئیل هم سلام.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص279

عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ بن أعین وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ:

إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع قَالَ لِی لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی حِینَ رَجَعْتُ وَ قُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حَاجَةٍ، قَالَ حَاجَتِی أَنْ تَقْرَأَ عَلَى خَدِیجَةَ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی السَّلَامَ.

وَ حَدَّثَنَا عِنْدَ ذَلِکَ أَنَّهَا قَالَتْ حِینَ لَقَّاهَا نَبِیُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقَالَ لَهَا الَّذِی قَالَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَتْ: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ وَ عَلَى جَبْرَئِیلَ السَّلَامُ.

 

4) از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که حضرت خدیجه س وفات کرد حضرت فاطمه صلوات الله علیه خود را در آغوش پیامبر اکرم ص می‌انداخت و پیرامون ایشان می‌گردید و گفت: بابای من! مادرم کجاست؟

پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت به تو دستور می‌دهد که به فاطمه س سلام برسانی و به او بگویی: همانا مادرت در خانه بزرگی است که اتاق‌هایش از طلاست و ستونهایش از یاقوت سرخ، در کنار آسیه و مریم.پس حضرت فاطمه س فرمود: همانا خداوند خودش سلام است و سلام از اوست و سلام به او برمی‌گردد.

الأمالی (للطوسی)، ص175

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ الْقَصَبَانِیِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ، عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) یَقُولُ:

لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَةُ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا) جَعَلَتْ فَاطِمَةُ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا) تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ تَدُورُ حَوْلَهُ، وَ تَقُولُ: یَا أَبَتِ، أَیْنَ أُمِّی؟

قَالَ: فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لَهُ: رَبُّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُقْرِئَ فَاطِمَةَ السَّلَامَ، وَ تَقُولَ لَهَا: إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ، وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ، بَیْنَ آسِیَةَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ.

فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ): إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ.[2]

 

تدبر

1) «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»

نعمت‌های بهشتی برای بهشتیان صرفا سرگرمی‌ها و شوخی‌ها، سایه‌سارها، اریکه‌های سلطنتی، میوه‌ها و سایر درخواست‌هایی که دارند نیست. بلکه از همه اینها بالاتر، سلامی است که از جانب پروردگار مهربانشان بدانها ابلاغ می‌شود؛

و اگر کسی ارزش گفتگوی با خدا را بفهمد، می‌داند که این سلام خدا بر آنان، از هر لذتی برایشان عمیق‌تر و دلپسندتر است.

 

2) «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»

اینکه این «سلام» به لحاظ نحوی چه جایگاهی دارد تحلیل‌های متعددی مطرح شده که هریک معنایی را در این آیه به ارمغان می‌آورد:

الف. سلام مبتداست و خبرش محذوف است و آن محذوف عبارت است از:

الف.1. علیکم (یعنی سلام بر آنان) (المیزان، ج17، ص102)

الف.2. لهم (یعنی برای آنان سلام و سلامتی است) (المیزان، ج17، ص102؛ مجمع‌البیان، ج8، ص682)

الف.3. فعل محذوفی است که «قولا» متعلق به آن است؛ یعنی: سلام گفته می‌شود، گفته‌ای از جانب خداوند رحیم. (البحر المحیط، ج9، ص76)

الف.4. ...

ب. صفت است برای «ما یدعون» یعنی آنچه درخواست می‌کنند، تسلیم آنان می‌شود. (زجاج، به نقل الکشاف، ج4، ص22)

ج. خبر است برای مبتدای محذوف؛ که آن مبتدای محذوف عبارت است از «هو»؛ یعنی او [خداوند] سلام است. (البحر المحیط، ج‏9، ص76)

د. بدل از «ما یدعون» است، یعنی برای آنان است آنچه درخواست کنند، همان سلام را، و مقصود این است که خداوند به واسطه فرشتگانش و یا بدون واسطه بدانان سلام می‌کند و این همان درخواست آنان است که این درخواست بدانان داده می‌شود و از آن منع نمی‌شوند. (الکشاف، ج4، ص22)

د. خبر است برای «ما یدعون» که در این صورت، «لهم» هم متعلق به سلام می‌شود یعنی: آنچه درخواست می‌کنند، سلام خالصی برای آنان است که هیچ شائبه‌ای ندارد. (الکشاف، ج4، ص22)

ه. ...

 

3) «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»

در بهشت از هر سو سلام است.

در اینجا می‌فرماید که خدا به آنان سلام مى‏کند؛

در جای دیگر، فرشتگان به آنان سلام مى‏کنند: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» (رعد/23-24)

و در جای دیگر، اهل بهشت نیز به یکدیگر سلام مى‏کنند: «دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ» (یونس/10)

(تفسیر نور، ج‏9، ص550)

 

4) «وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ سَلامٌ»

دریافت سلام الهى، آرزو و خواسته بهشتیان است. (تفسیر نور، ج‏9، ص551)

 

5) «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»

اینکه «سلام» را نکره آورده دلالت بر تفخیم و  تعظیم دارد (المیزان، ج17، ص102)

یعنی در بهشت رضا و سلامى با عظمت از خدا دریافت مى‏شود (تفسیر نور، ج‏9، ص551) و با این سلام مورد بزرگداشت قرار می‌گیرند.

 

6) «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»

نفرمود «قولا من الله»، ‌بلکه فرمود «من رب رحیم»؛ این نشان می‌دهد که این سلام در راستای ربوبیت و رحیمیت خداوند در حق ایشان است . اما به چه جهت؟

الف. شاید بدین جهت که آنان به ربوبیت تشریعی خداوند در دنیا تن دادند و از این رو مورد رحمت رحیمیه - که خاص مومنان است - قرار گرفتند؛ و این در قیامت در قالب سلامی از جانب خداوند بر آنان بازتاب می‌یابد.

ب. شاید می‌خواهد نشان دهد که اگر سلامی به آنان می‌رساند ریشه در ربوبیت خداوند در حق آنان دارد و ناشی از رحمت ویژه‌ای است که خداوند نسبت بدانان مبذول می‌دارد.

ج. ...

 

 


[1] . و قرأ الجمهور: سلام بالرفع ... و قرأ محمد بن کعب القرظی: سلم، بکسر السین و سکون اللام ... و قرأ أبیّ، و عبد اللّه، و عیسى، و القنوی: سلاما، بالنصب على المصدر. و قال الزمخشری: نصب على الحال، أی لهم مرادهم خالصا

[2] . این روایت در مکارم الأخلاق، ص370-371 هم از خواص این آیه می‌گوید:

عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِینَ ع قَالَ: یُؤْخَذُ مِنْ تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ ع وَ تُدَافُ بِالْمَاءِ وَ تُکْتَبُ فِی جَامِ زُجَاجٍ بِقَلَمِ حَدِیدٍ وَ تُسْقَى مَنْ بِهِ أَلَمٌ سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ‏ السَّماواتِ الْآیَةَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ ادْرَأْ عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ وَ الْمَلِیلَةَ وَ جَمِیعَ الْآلَامِ وَ الْأَسْقَامِ وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ الْأَوْجَاعِ وَ الصُّدَاعِ طسم طس بِأَسْمَاءِ اللَّهِ حم عسق کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ یَا مَنْ تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا یَزُولُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَزِلْ کُلَّ مَا بِفُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ مِنْ مَرَضٍ وَ سُقْمٍ وَ أَلَمٍ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَحْدَهُ وَ صَلَاتُهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ.