80) سوره بقره (2) آیه255 اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو
بسم الله الرحمن الرحیم
80) سوره بقره (2) آیه255
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیم
ترجمه
الله، خدایی جز او نیست، [تنها] حیّ و قیوّم است، او را نه چرت میگیرد و نه خواب، از آنِ اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، کیست آنکه نزد او شفاعت کند مگر به اذن او؟ میداند آنچه که پیش روی آنها و آنچه پشت سر آنهاست و [درحالیکه] به چیزی از علم او احاطه نمییابند مگر به آنچه بخواهد، کرسی [سلطنت] اش آسمانها و زمین را دربرگرفته و [درحالیکه] نگهداری این دو او را به زحمت نمیاندازد، و تنها او بلندمرتبه و عظیم است.
نکات ترجمهای و نحوی
«الْحَیُّ الْقَیُّومُ» این دو کلمه، دو خبر (یا دو صفت) برای «الله» میباشند.[1] بر فرض اینکه خبر باشند، وقوع «الـ» بر روی خبر دلالت بر حصر میکند (المیزان2 /330) لذا در ترجمه کلمه «تنها» داخل کروشه اضافه شد.
«الحیّ» صفت مشبهه بر وزن «فَعل» است (الجدول فی إعراب القرآن3/ 24؛ المیزان2/ 328)، یعنی حقیقتی که حیات در او ثابت و همیشگی و غیر قابل زوال است.[2]
«القیوم» صیغه مبالغه از مصدر «قیام» است یعنی حقیقت قائمی (پابرجایی) که نگهدارنده و قوامبخش همه چیز است (مفردات ألفاظ القرآن/691)، حقیقتی که هم قائم به خویش است (نه به غیر)، و هم همه موجودات دیگر قائم به او هستند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم9/ 344)
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ»: چون جار و مجرور (له) نمیتواند مبتدا باشد و در مقام خبر است، پس خبر مقدم محسوب میشود؛ و چون خبر باید بعد از مبتدا بیاید و الان قبلش آمده، پس دلالت بر حصر دارد.[3]
«یشفع»: از ریشه «شفع» (به معنای «جفت»، در مقابل «تک» ؛ معجم مقاییس اللغة3/ 201) است و به صورت فعل در جایی به کار می رود که امری به امر دیگر ملحق می شود تا کاری که اولی بتنهایی نمی توانسته انجام دهد با کمک دومی انجام شود (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم6/ 99)
جمله «لا یُحیطُونَ ...» را هم میتوان جمله استینافیه (یعنی شروع مطلب جدید) دانست و هم جمله حالیه (یعنی بیان حالِ آن افرادی که با ضمیر «هم» بدانها اشاره شده) و این مطلب در مورد جمله «وَ لا یَؤُدُهُ ...» هم صادق است. (الجدول فی اعراب القران الکریم3 /24) برخی گفتهاند جمله «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ ....» را هم میتوان حال دانست (إعراب القرآن الکریم1/ 10)
«یَؤُدُ» از ریشه «أود» است که در اصل به معنای «خم شدن ناشی از سنگینی» میباشد (معجم المقاییس اللغة1/ 155) و به همین مناسبت به معنای «به زحمت و مشقت افتادن» به کار میرود (لسان العرب3/ 74)
«الْعَلِیُّ الْعَظیم»: وقوع «الـ» بر روی خبر دلالت بر حصر میکند(المیزان2 /336)، لذا در ترجمه کلمه «تنها» اضافه شد. هر دو، صفت مشبهه هستند به ترتیب از مصدر «علو» و «عظمت»؛ یعنی حقیقتی که بلندمرتبگی و عظمت در او ثابت و همیشگی است.
حدیث
1) عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله ع قال إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ ذِرْوَةً وَ ذِرْوَةُ الْقُرْآنِ آیَةُ الْکُرْسِیِّ- مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ مَرَّةً صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ مَکْرُوهٍ مِنْ مَکَارِهِ الدُّنْیَا وَ أَلْفَ مَکْرُوهٍ مِنْ مَکَارِهِ الْآخِرَةِ أَیْسَرُ مَکْرُوهِ الدُّنْیَا الْفَقْرُ وَ أَیْسَرُ مَکْرُوهِ الْآخِرَةِ عَذَابُ الْقَبْرِ وَ إِنِّی لَأَسْتَعِینُ بِهَا عَلَى صُعُودِ الدَّرَجَةِ.[4]
تفسیر العیاشی، ج1، ص136
از امام صادق عروایت شده است:
هر چیزی قلهای دارد و قله قرآن، آیهالکرسی است؛ کسی که یکبار آیهالکرسی را [آن گونه که حق آن است] بخواند، خداوند هزار امر ناپسند از امور ناپسند دنیا و هزار امر ناخوشایند از امور ناخوشایند آخرت را از او برمیگرداند، که سادهترین امر ناپسند دنیا، فقر است و سادهترین امر ناخوشایند آخرت عذاب قبر است؛ و من از آن برای بالا رفتن درجهام [نزد خدا] کمک می گیرم.
2) أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْقُرَشِیُّ الشَّعْرَانِیُّ إِمْلَاءً مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ بِالْمُوصِلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَمْرِو بْنِ بَکْرٍ السِّکْسَکِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شُعَیْبِ بْنِ شَابُورَ الْقُرَشِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنِ أَبِی الْعَاتِکَةِ الْهِلَالِیُّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَزِیدَ: أَنَّهُ أَخْبَرَهُ أَنَّ أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَاسِمَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَخْبَرَهُ عَنْ صُدَیٍّ أَبِی أُمَامَةَ الْبَاهِلِیِّ: أَنَّهُ سَمِعَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ) یَقُولُ:
مَا أَرَى رَجُلًا أَدْرَکَ عَقْلُهُ الْإِسْلَامَ وَ وُلِدَ فِی الْإِسْلَامِ یَبِیتُ لَیْلَةً سَوَادَهَا[5] حَتَّى یَقْرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» فَقَرَأَ الْآیَةَ إِلَى قَوْلِهِ: «الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»، ثُمَّ قَالَ: فَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا هِیَ- أَوْ قَالَ: مَا فِیهَا- لَمَا تَرَکْتُمُوهَا عَلَى حَالٍ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَخْبَرَنِی قَالَ: أُعْطِیتُ آیَةَ الْکُرْسِیِّ مِنْ کَنْزٍ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ لَمْ یُؤْتَهَا نَبِیٌّ کَانَ قَبْلِی.
قَالَ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): فَمَا بِتُّ لَیْلَةً قَطُّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) حَتَّى أَقْرَأَهَا.
ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا أُمَامَةَ، إِنِّی أَقْرَؤُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِی ثَلَاثَةِ أَحَایِینَ مِنْ کُلِّ لَیْلَةٍ. فَقُلْتُ:
وَ کَیْفَ تَصْنَعُ فِی قِرَاءَتِکَ لَهَا یَا ابْنَ عَمِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: أَقْرَؤُهَا قَبْلَ الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ صَلَاةِ عِشَاءِ الْآخِرَةِ، فَوَ اللَّهِ مَا تَرَکْتُهَا مُذْ سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنْ نَبِیِّکُمْ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) حَتَّى أَخْبَرْتُکَ بِهِ.
الأمالی (للطوسی)، ص509
ابوامامه نقل میکند که از امیرالمومنین شنیدم که میفرمود:
هیچکس را ندیدم که عقلش به اسلام قد دهد و در اسلام متولد شود، آنگاه تاریکی شب را به صبح آورد مگر اینکه این آیه «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ - که آن را خواند تا - الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» را بخواند.
سپس فرمود: اگر بدانید که آن چیست - یا فرمود: در آن چیست - هیچگاه آن را فروگذار نخواهید کرد؛ که پیامبر خدا ص به من خبر داد و فرمود: آیهالکرسی از گنجهای تحت عرش است که به من داده شده و به هیچ پیامبری قبل از من داده نشد.
علی ع فرمود: من از زمانی که این را از رسول خدا شنیدم هیچ شبی را صبح نکردم مگر اینکه آن را خواندم.
سپس فرمود: ای ابوامامه، من هرشب آن را سه بار در سه وقت میخوانم.
عرض کردم: ای پسر عموی محمد ص، روال قرائت کردنت چگونه است؟
فرمود: آن را بعد از نماز عشاء و قبل از دو رکعت نافله نماز عشاء میخوانم. به خدا قسم از آن زمان که این حدیث را از پیامبرتان ص شنیدم تا الان که به تو خبر دادم، هیچگاه آن را ترک نکردم.
(در ادامه روایت، تکتک سلسله راویان میگویند: «من هم از وقتی که این روایت را دیدم خواندنش را ترک نکردم» که برای رعایت اختصار کلمات آنها را نیاوردم.
انشاءالله ما هم که این روایت را دیدیم ترک نکنیم)
3)
- حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
قَالَ عِلْمُهُ.
- و حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
فَقَالَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی الْکُرْسِیِّ وَ الْعَرْشُ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی لَا یَقْدِرُ أَحَدٌ قَدْرَهُ.
- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ
فَقَالَ ... أَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَکْبَرِ أَبْوَابِ الْغُیُوبِ وَ هُمَا جَمِیعاً غَیْبَانِ وَ هُمَا فِی الْغَیْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْکُرْسِیَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَیْبِ الَّذِی مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِی یُوجَدُ فِیهِ عِلْمُ الْکَیْفِ وَ الْکَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَیْنِ وَ الْمَشِیَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَکَاتِ وَ التَّرْکِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ فَهُمَا فِی الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْکَ الْعَرْشِ سِوَى مُلْکِ الْکُرْسِیِّ وَ عِلْمَهُ أَغْیَبُ مِنْ عِلْمِ الْکُرْسِیِّ فَمِنْ ذَلِکَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَیْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَةِ الْکُرْسِیِّ وَ هُمَا فِی ذَلِکَ مَقْرُونَان[6]
التوحید (للصدوق)، ص 321 و ص327
از امام صادق ع درباره عبارت «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» روایت شده که فرمودند:
مقصود علم خداست؛
و نیز روایت شده که فرمودند:
آسمانها و زمین و آنچه در این دو است، در «کرسی» است؛ و «عرش» آن علمی است که هیچکس به اندازه آن پی نمیبرد.
و یکبار هم درباره «عرش و کرسی»سوال شد، ایشان در فرازی از توضیحشان فرمودند:
آنها دوباب از درهای غیب هستند و هردو خودشان هم [مربوط به عالم] غیباند و در عالم غیب در کنار همدیگرند؛ زیر کرسی باب ظاهر غیب است که شروع ایجاد از اوست و همه چیز از اوست؛ و عرش باب باطنی است که علم چگونگی و بودن و اندازه و حد و مکان و مشیت ووصف اراده و علم الفاظ و اعراب و سکون و علم بازگشت و شروع، در آن است؛ پس اینها دو باب قرین همیدگرند زیرا مُلک عرش غیر از مُلک کرسی است و علمش غیبیتر از علم کرسی است و به همین جهت [در قرآن کریم] فرمود» «پروردگار عرش عظیم»، یعنی وصفش از وصف کرسی عظیمتر است هرچند که در آن [عالم غیب] اینها قرین همدیگرند.[7] [8]
تدبر
1) «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»: صفات خدا را به دو دسته صفات ذات (صفات او بهتنهایی و بدون ارتباط با دیگران) و صفات فعل (صفات او در رابطه با ماسویالله) تقسیم میکنند.
«حیات» مهمترین، و بلکه ریشه سایر صفات ذات (علم و قدرت) است.
«قیوم» قوامبخش هر چیزی است، پس هر موجودی، هم وجودش و هم هرآنچه به او میرسد (مانند رزق و حیات و رحمت و ...) از «قیوم» گرفته، و «قیوم» ریشه تمام صفات خداست که به دیگران مربوط است (المیزان2/ 331) پس قیوم مبنای تمام «صفات فعل» است.
پس عبارت «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» تمام مباحث خداشناسی را در خود جمع کرده است: او الله است، واحد و بینظیر و بیرقیب است، آن مقدار که از ذاتش و فعلش (ارتباطش با مخلوقات) میتوان فهمید این است که حی و قیوم اوست. بقیه آیه هم شرح تفصیلیِ «قیوم» بودن اوست.
پس این آیه دارد یک دوره خداشناسی کامل ارائه میدهد. و اگر خدا را درست بشناسیم، میفهمیم که چرا فقط باید دغدغه او را داشت و فقط باید از او کمک گرفت (جلسه دیروز، حمد/5) و چرا فقط باید به دین الهی درآویزیم (آیه بعد) و فقط به ولایت و سرپرستی خدا تن دهیم (آیه بعدتر)
اگر کسی به این امور پی ببرد، آیا به قله معارف قرآنی نرسیده (حدیث1)، و آیا مداومت بر خواندن - و درنتیجه، جدی گرفتنِ این آیه در سعادت انسان - نیاز به تاکیدات آنچنانی ندارد؟ (حدیث 1 و 2)
2) «الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» در میان مخلوقات، هر کسی که تکیهگاه دیگران قرار میگیرد و کار دیگران را راه میاندازد، بالاخره بر او خستگی عارض میشود، خواه خستگی کم، که او را به چرت وادارد؛ خواه خستگی زیاد، که او را به خواب ببرد؛ و در این حال، دچار غفلت میشود، و دیگر نمیتواند تکیهگاه و کارراهانداز قرار گیرد.
اما خدا قیومی است که هیچ چیزی اندکی در قوامبخشی او وقفه ایجاد نمیکند. لحظهای از کار عالم غافل نیست؛ به قول بیدل شیرازی:
به محض التفاتی زنده دارد آفرینش را اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها
3) «الْقَیُّومُ ... لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» اگر قیوم است، پس همه چیز تحت ملکیت حقیقیِ اوست. و اگر قیوم است و همه چیز هم تحت ملکیت حقیقیِ اوست، پس بقیه چکارهاند؟ آیا وسیله هم نیستند؟
خدا میفرماید: بله، وسیله هستند، شفیع هستند (شفیع، امری است که به امر دیگر ملحق می شود تا کاری که اولی بتنهایی نمی توانسته انجام دهد برایش انجام دهد- در «نکات ترجمه» توضیحی اضافه شد)؛ اما هر موجودی، اگر بخواهد واسطه کاری قرار گیرد، فقط در صورتی است که خدا بخواهد. (المیزان2/ 33) اگر خدا نخواهد، آتش هم نمیسوزاند (انبیاء/69)؛ و اگر خدا بخواهد، با دست خالی میتوان کورمادرزاد را بینا، و مرده، زنده کرد (آلعمران/49).
آیا کسی که آیهالکرسی را بخواند دیگر انجام کارها را از پول و پارتی و ... انتظار خواهد داشت؟ آیا برای رسیدن به هیچ خواستهای خلاف دستور خدا کاری خواهد کرد؟ آیا اصلا سراغ غیرخدا (یعنی آنکه خدا اجازه رفتن به سویش را نداده باشد) خواهد رفت؟
پس شفاعت هست، اما نه فقط در آخرت؛ بلکه در همه کارهای ما در دنیا و آخرت؛ اما فقط و فقط به اذن خدا.
4) «الْقَیُّومُ ... یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ»
اگر قیوم است، پس آنچه را میدانند (پیش روی آنهاست: «ما بین ایدیهم») و نمیدانند، اما به آنها مربوط میشود (پشت سر آنهاست: «ما خَلْفَهُمْ») میداند؛ و اگر هم کسی (خواه کسی که کارشان گره خورده، خواه کسی که میخواهد کار دیگری را راه بیندازد) ذرهای چیزی بداند، فقط به خواست اوست؛ اگر او نخواهد کسی به مطلبی پی نخواهد برد.
اگر این را باور کنیم، آیا برای به دست آوردن دانش و راه افتادن کارمان در زمینههایی که میخواهیم، هرکاری میکنیم؟ آیا اساساً مسیر علم آموزیمان تغییر نخواهد کرد؟ (جلسه44، حدیث1 و تدبرهایش) بلکه آیا مسیر تلاشها و کمکگرفتنهایمان عوض نخواهد شد؟ آیا برای رسیدن به مقصود، جز خدا، کسی راهی میداند؟
5) «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما»: تعبیر «کرسی» به معنای جایگاه «مصدر امور» را ما هم به کار میبریم، چه در امور اجرایی و چه در امور علمی و ...، مثلا: کرسی ریاست مجلس، کرسی اقتصاد، ... .
تمامی آسمانها و زمین (کنابه از تمامی مخلوقات) تحت اشراف اوست و این اشراف کوچکترین زحمتی برایش ندارد. هم در ابتدای آیه «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» و هم در اینجا بر اینکه گرداندن امور دنیا برای خدا هیچ زحمتی ندارد و خستگیای ایجاد نمیکند، تاکید شد. شاید این یکی از چهرههای بارز وحدت الوهیت خدا باشد: همه مخلوقات نیازمندند و اگر برخی در مسیر رفع نیاز برخی دیگر قرار گرفتهاند، اما همگی در این مسیر، کم میآورند! این علامت خوبی است که هرکس در وجدان خود دریابد که هیچکدام از این کسانی که ظاهرا نیاز ما را رفع میکنند، واقعا کارهای نیستند و خودشان هم نیازمند و دچار ضعفاند؛ پس به غیر خدا نباید دل بست و جز او را نباید پرستید.
6) «و هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیم»: و اگر خدا را به اوصافی که در آیهالکرسی بیان شد بشناسیم، یعنی بدانیم که:
- او الله است و جز او خدایی نیست،
- اوست تنها زنده حقیقی،
- اوست تنها تکیهگاه واقعی همه امور،
- اوست کسی که هیچگونه خستگی کم و زیادی (که به چرت یا خواب منجر شود) در او راه ندارد،
- اوست که مالک حقیقی همه چیز است،
- اوست که هرکس بخواهد برای دیگری کاری انجام دهد، تنها با اذن او ممکن است،
- اوست که پیش رو و پشت پرده همه کارگزاران و نیازمندان را میداند،
- اوست که هیچکس چیزی نمیداند مگر اینکه او بخواهد،
- اوست که اشراف کامل بر آسمانها و زمین دارد و این اشراف اندک زحمتی برایش ندارد،
اگر اینها را بفهمیم، آنگاه درمییابیم که برتری و بزرگی تنها و تنها از آنِ اوست؛
و کسی که این را بفهمد در مقابل هیچ موجودی غیر خدا کرنش نمیکند؛ و میفهمد که هیچکس از جمله قدرتمندترین قدرتهایی که میشناسیم، از جمله «آمریکا، هیچ غلطی نمیتواند بکند»!
یکبار دیگر میپرسم آیا واقعا آن همه ثواب برای رسیدن به این مرحله، زیاد است؟!
[1] . اینکه خبر برای الله باشد را همگان قبول دارند. در عین حال، برخی گفتهاند میتوان این دو کلمه را صفت برای الله در نظر گرفت. (إعراب القرآن و بیانه1/ 38؛ إعراب القرآن الکریم1/ 10) در این صورت چنین باید ترجمه شود: «اللهِ حی قیوم، خدایی جز او نیست» برخی علاوه بر این، گفتهاند میتواند بدل از «هو» باشد (إعراب القرآن (نحاس) 1/ 126) که در این صورت ترجمهاش چنین میشود: «الله، خدایی جز او که حی و قیوم است، نیست.»
[2] . «الحیّ» از ریشه «حیو» (کتاب العین3/ 317) یا «حیی» (مفردات ألفاظ القرآن/268) است که تلفظ بعد از اعلال آن، در حالت «مصدر» و «صفت» شبیه همدیگر است.
[3] . در ترجمه میشد از کلمه «فقط»استفاده کرد، اما ظاهرا در فارسی هم همین نقدیم مسند (از آن اوست) بر مسند الیه (آنچه در آسمانها و زمین است) دلالت بر حصر کند، لذا به همین اکتفا شد.
[4] . برخی احادیث دیگر در این باب:
(1) حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ رَجُلٍ سَمِعَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ عِنْدَ مَنَامِهِ لَمْ یَخَفِ الْفَالِجَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ مَنْ قَرَأَهَا بَعْدَ کُلِّ صَلَاةٍ لَمْ یَضُرَّهُ ذُو حُمَةٍ.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 105
(2) عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ... وَ مَنْ قَرَأَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ عِنْدَ مَنَامِهِ لَمْ یَخَفِ الْفَالِجَ وَ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یَحْفَظُونَهُ حَتَّى الصَّبَاحِ وَ إِنَّ فِیهَا خَمْسِینَ کَلِمَةً فِی کُلِّ کَلِمَةٍ خَمْسُونَ بَرَکَةً وَ لِکُلِّ شَیْءٍ ذِرْوَةٌ وَ ذِرْوَةُ الْقُرْآنِ آیَةُ الْکُرْسِی
أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 369
(3) قَالَ: فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ ظَرِیفٍ [سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَمْسَکْتُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالرِّکَابِ- وَ هُوَ یُرِیدُ أَنْ یَرْکَبَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَبَسَّمَ- فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ رَأَیْتُکَ رَفَعْتَ رَأْسَکَ ثُمَّ تَبَسَّمْتَ قَالَ: نَعَمْ یَا أَصْبَغُ أَمْسَکْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص کَمَا أَمْسَکْتَ لِی- فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَبَسَّمَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ تَبَسُّمِهِ- کَمَا سَأَلْتَنِی وَ سَأُخْبِرُکَ کَمَا أَخْبَرَنِی- أَمْسَکْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص بَغْلَتَهُ الشَّهْبَاءَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ تَبَسَّمَ- فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ص رَفَعْتَ رَأْسَکَ إِلَى السَّمَاءِ وَ تَبَسَّمْتَ لِمَا ذَا فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَرْکَبُ فَیَقْرَأُ آیَةَ الْکُرْسِیِّ ثُمَّ یَقُولُ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی- فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» إِلَّا قَالَ السَّیِّدُ الْکَرِیمُ «یَا مَلَائِکَتِی عَبْدِی یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَیْرِی- اشْهَدُوا أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَه
تفسیر القمی، ج2، ص: 281؛ الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 508
[5] . - قُلْتُ: وَ مَا سَوَادُهَا، یَا أَبَا أُمَامَةَ قَالَ: جَمِیعَهَا-
[6] . فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ کَثِیرَةً مُخْتَلِفَةً لَهُ فِی کُلِّ سَبَبِ وَضْعٍ فِی الْقُرْآنِ صِفَةٌ عَلَى حِدَةٍ فَقَوْلُهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ یَقُولُ الْمُلْکُ الْعَظِیمُ وَ قَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یَقُولُ عَلَى الْمُلْکِ احْتَوَى وَ هَذَا مُلْکُ الْکَیْفُوفِیَّةِ فِی الْأَشْیَاءِ ثُمَّ الْعَرْشُ فِی الْوَصْلِ مُتَفَرِّدٌ مِنَ الْکُرْسِیِّ لِأَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَکْبَرِ أَبْوَابِ الْغُیُوبِ وَ هُمَا جَمِیعاً غَیْبَانِ وَ هُمَا فِی الْغَیْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْکُرْسِیَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَیْبِ الَّذِی مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِی یُوجَدُ فِیهِ عِلْمُ الْکَیْفِ وَ الْکَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَیْنِ وَ الْمَشِیَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَکَاتِ وَ التَّرْکِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ فَهُمَا فِی الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْکَ الْعَرْشِ سِوَى مُلْکِ الْکُرْسِیِّ وَ عِلْمَهُ أَغْیَبُ مِنْ عِلْمِ الْکُرْسِیِّ فَمِنْ ذَلِکَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ أَیْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَةِ الْکُرْسِیِّ وَ هُمَا فِی ذَلِکَ مَقْرُونَان
[7] . علامه طباطبایی با توجه به روایات متعددی که کرسی را ذیل عرش معرفی میکند روایت ذیل را ناشی از اشتباه راوی قلمداد میکند (المیزان فى تفسیر القرآن، ج2، ص: 341): حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى بْنِ أَبِی مَرْیَمَ الْعِجْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ الْعَرْزَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ الْمِنْقَرِیُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْکُرْسِیِّ مَا هُمَا فَقَالَ الْعَرْشُ فِی وَجْهٍ هُوَ جُمْلَةُ الْخَلْقِ وَ الْکُرْسِیُّ وِعَاؤُهُ وَ فِی وَجْهٍ آخِرَ الْعَرْشُ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ وَ الْکُرْسِیُّ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهِ أَحَداً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ رَسُولِهِ وَ حُجَجِهِ ع. (معانی الأخبار، النص، ص: 29)
[8] . وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُهُ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ أَیْ مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِکَ الشَّافِعُون
المحاسن، ج1، ص: 183