سفارش تبلیغ
صبا ویژن

684) سوره کهف (18) آیه103 قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَری

بسم الله الرحمن الرحیم

684) سوره کهف (18) آیه103  

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً

ترجمه 

بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟


نکات ادبی

«نُنَبِّئُکُمْ»

ماده «نبأ» در اصل به معنای «انتقال چیزی از جایی به جای دیگر» می‌باشد که بر همین اساس در مورد «خبر» دادن هم به کار رفته است؛ البته نه در مورد هر خبری، بلکه خبری که سه شرط داشته باشد: مهم باشد، دارای فایده زیاد باشد و به طوری باشد که انسان بر اثر شنیدن آن، یقین یا گمان قوی پیدا کند.

در تفاوت «نبأ» و «خبر»، علاوه بر این، گفته‌اند که خبر را می‌توان در جایی که مخاطب درباره مطلب اطلاع دارد به کار برد (مثلا: درباره من چه خبری داری؟)، اما «نبأ» حتما در جایی است که انسان علم ندارد ، و حتما درباره خبر بسیار مهم است و به همین جهت است که به پیامبر «نبی» گویند.

جلسه188 http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-13/


«الْأَخْسَرینَ»

قبلا بیان شد که ماده «خسر» است در اصل دلالت بر نقصی دارد که بر سرمایه انسان وارد شود؛ خواه سرمایه مادی (مال التجاره) ویا سرمایه وجودی و جان خود آدمی؛ و در قرآن کریم از 65 مورد استفاده از مشتقات این ماده، تنها سه موردش در معنای ضرر مادی به کار رفته است (أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ؛، شعرا/181؛ وَ أَقیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمیزان، الرحمن/9؛ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُون، مطففین/3). معادل فارسی آن، «زیان» و در نقطه مقابل «سود» (ربح) است و از این جهت با «ضرر» که در مقابل «نفع» است، متفاوت می‌باشد.

برخی توضیح داده‌اند که در زبان عربی برای از دست دادن سرمایه دو تعبیر به کار می‌رود: وقتی مقدار محدودی از سرمایه را از دست داده باشد «وضیعة» می گویند و وقتی کل سرمایه را ضرر کرده باشد «خسران» می‌گویند (هرچند کم‌کم خسران در مورد «مقداری از سرمایه» هم به کار رفته است)؛ و ظاهرا به همین جهت است که اصل خسران را هلاکت هم دانسته‌اند.

جلسه 243 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-22-2/

«أخسر» صفت تفضیل از این ماده است که به معنای «خاسرترین» می باشد.

«بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً»

توجه شود که «أعمالا» چون نکره آمده، تمییز برای «اخسرین» است (یعنی زیانکارترین افراد از حیث اعمالشان)، نه مضاف الیه آن؛ لذا ترجمه آن به صورت «زیان‌بارترین کارها» نادرست است. (غالبا تمییز به صورت مفرد می‌آید، درباره اینکه چرا در اینجا جمع آمده، در قسمت دبر، نکاتی بیان خواهد شد)

اختلاف قرائت[1]

حدیث

1) از امام باقر ع درباره آیه «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟ آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را می‌کنند» روایت شده است: آنان عبارتند از مسیحیان، کشیشان، راهبان، اهل شبهه و هوای نفس از مسلمانان، خوارج، و اهل بدعت.

تفسیر القمی، ج‏2، ص46

فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» قَالَ: هُمُ النَّصَارَی وَ الْقِسِّیسُونَ وَ الرُّهْبَانُ وَ أَهْلُ الشُّبُهَاتِ وَ الْأَهْوَاءِ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ الْحَرُورِیَّةُ وَ أَهْلُ الْبِدَع‏


2) از امام کاظم درباره «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟» روایت شده که فرمودند: آنان کسانی‌اند که در انجام حج واجب تعلل می‌کنند و آن را مرتب به عقب می‌اندازند.

عوالی اللئالی، ج‏2، ص86

رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ عَنِ الْکَاظِمِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا» إِنَّهُمُ الَّذِینَ یَتَمَادَوْنَ بِحَجِّ الْإِسْلَامِ وَ یُسَوِّفُونَهُ.


3) از امام حسن عسکری روایت شده است: شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین! امروز بلال با فلانی بحث می‌کرد، و بلال در ادای کلمات لکنت داشت اما فلانی خیلی شیوا سخن می‌گفت و به بلال می‌خندید.

حضرت فرمود: ای بنده خدا ! همانا فصیح سخن گفتن و خوب کلمات را ادا کردن برای آن است که انسان خوب عمل کند و مهذب شود؛ شیوا سخن گفتن و خوب کلمات را ادا کردنِ فلانی، چه فایده‌ای دارد وقتی که کارهای او به بدترین وجه ممکن لکنت دارد؛ و لکنت در سخن گفتن بلال چه ضرری به او می‌رساند وقتی که کارهایش به بهترین وجه ممکن خوب انجام شده و وی را مهذب نموده است؛ همانا بلال احدی را همانند حضرت محمد ص نمی‌شمرد و بعد از او هم کسی را همانند علی بن ابی‌طالب نمی‌شمرد؛ و می‌داند که کسی که با علی دشمنی ورزد با خدا و رسولش دشمنی ورزیده است و کسی که او را اطاعت کند خدا و رسولش را اطاعت کرده است. ودر بدقوارگی و لکنت کارهای فلانی - که با این بدقوارگی، شیوا سخن گفتن و خوب ادا کردن کلماتش سودی نمی‌رساند- همین بس که عقبی‌ها را بر جلو، و حقیران را بر بزرگان پیش می‌اندازد و سرکه را بر عسل، و حنطل [میوه‌ای بسیار تلخ] را بر میوه خوشگوار، وآب دهان [= تُف] را بر شیر برتر می‌شمرد! بر ولیّ خدا ترجیح می دهد دشمن خدا را که در هیچ خلق و خویی به گرد او [= ولی خدا] نمی‌رسد. آیا او جز کسی است که مسیلمه را بر حضرت محمد ص در نبوت ترجیح می‌دهد و آیا جز از کسانی است که خداوند متعال درباره‌شان فرموده است: «بگو آیا شما از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟ آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را می‌کنند» آیا اینان جز امثال خوارج‌اند؟

التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص90

قَالَ الْإِمَامُ ع‏ : جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ بِلَالًا کَانَ یُنَاظِرُ الْیَوْمَ فُلَاناً، فَجَعَلَ [بِلَالٌ‏] یَلْحَنُ فِی کَلَامِهِ، وَ فُلَانٌ یُعْرِبُ، وَ یَضْحَکُ مِنْ بِلَالٍ.

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: یَا عَبْدَ اللَّهِ، إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکَلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَا، مَا ذَا یَنْفَعُ فُلَاناً إِعْرَابُهُ وَ تَقْوِیمُهُ لِکَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مَلْحُونَةً أَقْبَحَ لَحْنٍ وَ مَا یَضُرُّ بِلَالًا لَحْنُهُ فِی کَلَامِهِ إِذَا کَانَتْ أَفْعَالُهُ مُقَوَّمَةً أَحْسَنَ تَقْوِیمٍ، مُهَذَّبَةً أَحْسَنَ تَهْذِیبٍ قَالَ الرَّجُلُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَیْفَ ذَاکَ قَالَ: حَسْبُ (بِلَالٍ) مِنَ التَّقْوِیمِ لِأَفْعَالِهِ وَ التَّهْذِیبِ لَهَا أَنَّهُ لَا یَرَی أَحَداً نَظِیراً لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ لَا یَرَی أَحَداً بَعْدَهُ نَظِیراً لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، وَ أَنَّهُ یَرَی أَنَّ کُلَّ مَنْ عَانَدَ عَلِیّاً فَقَدْ عَانَدَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ. وَ حَسْبُ فُلَانٍ مِنَ الِاعْوِجَاجِ وَ اللَّحْنِ فِی أَفْعَالِهِ الَّتِی لَا یَنْتَفِعُ مَعَهَا بِإِعْرَابِهِ لِکَلَامِهِ بِالْعَرَبِیَّةِ، وَ تَقْوِیمِهِ لِلِسَانِهِ أَنْ یُقَدِّمَ الْأَعْجَازَ عَلَی الصُّدُورِ، وَ الْأَسْتَاهَ عَلَی الْوُجُوهِ‏  وَ أَنْ یُفَضِّلَ الْخَلَّ فِی الْحَلَاوَةِ عَلَی الْعَسَلِ، وَ الْحَنْظَلَ فِی الطِّیبِ، وَ الْعُذُوبَةِ عَلَی اللَّبَنِ یُقَدِّمُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ الَّذِی لَا یُنَاسِبُهُ فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الْخِصَالِ‏  [وَ] فَضْلِهِ. هَلْ هُوَ إِلَّا کَمَنْ قَدَّمَ مُسَیْلَمَةَ عَلَی مُحَمَّدٍ فِی النُّبُوَّةِ وَ الْفَضْلِ مَا هُوَ إِلَّا مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» .(هَلْ هُوَ إِلَّا مِنْ إِخْوَانِ)  أَهْلِ حَرُورَا؟


4) روایت شده است که یکبار عده‌ای از اصحاب امیرالمومنین ایشان را سرخوش یافتند و از ایشان در مورد برخی از اصحاب برجسته‌شان که اصحاب پیامبر ص هم بودند (مانند ابوذر و سلمان و عبدالله بن مسعود و عمار یاسر) سوال کردند و ایشان هریک را به طور مختصر توصیف فرمود. گفتند از خودتان هم چیزی بگویید.

فرمودند: خداوند ما را از خودستایی برحذر داشته است.

گفتند: اما خداوند در عین حال می‌فرماید «اما در مورد نعمت پروردگارت سخن بگو»

فرمود: باشد، درباره نعمت پروردگارم بر من سخن می‌گویم: به خدا سوگند چنان بودم که اگر از من می‌خواستند می‌دادم و اگر سکوت می کردند خودم آغاز می کردم؛ و همانا در دل من علم فراوانی انباشته شده است؛ پس از من بخواهید!

ابن‌الکوا [یکی از کسانی که بعدا از روسای خوارج شد] شروع کرد به پرسیدن از برخی از آیات قرآن، تا رسید به اینکه:

پس چه کسانی‌اند «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان]، آنان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را می‌کنند» (کهف/103)؟

فرمودند: آن اهل کتابی که کفر ورزیدند. اولی‌های آنان بر حق بودند اما کم‌کم در دینشان بدعت گذاشتند و به پروردگارشان شرک ورزیدند؛ در حالی که در عبادت می‌کوشند و چنین حساب می‌کنند که بر چیزی هستند؛ آنان‌اند که «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان] هستند، همانان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را می‌کنند».

و سپس صدایشان را بلند کردند و فرمودند: و فردا نیز اهل نهروان [= خوارج] از آنها دور نخواهند بود.

ابن‌الکوا گفت: جز از تو پیروی نخواهیم کرد و جز از تو سوالی نمی‌پرسیم.

حضرت فرمود: پس وقتی کار به تو واگذار شد، چنین باش.

الغارات، ج‏1، ص177-181؛

عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْکِنْدِیِّ قَالَ: کُنَّا ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ عَلِیٍّ ع فَوَافَقَ النَّاسُ مِنْهُ طِیبَ نَفْسٍ وَ مِزَاحٍ فَقَالُوا: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَدِّثْنَا عَنْ أَصْحَابِک‏ َ...[2]

قُلْنَا: فَحَدِّثْنَا عَنْ نَفْسِکَ قَالَ: «مَهْلًا نَهَانَا اللَّهُ عَنِ التَّزْکِیَةِ» قَالَ لَهُ رَجُلٌ: فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ‏  قَالَ: «فَإِنِّی أُحَدِّثُ بِنِعْمَةِ رَبِّی کُنْتُ وَ اللَّهِ إِذَا سَأَلْتُ أُعْطِیتُ وَ إِذَا سَکَتُّ ابْتُدِئْتُ‏  وَ إِنَّ تَحْتَ الْجَوَانِحِ مِنِّی لَعِلْماً جَمّاً فَاسْأَلُونِی. فَقَامَ إِلَیْهِ ابْنُ الْکَوَّاءِ  فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَا قَوْلُ اللَّهِ: ...[3]

قَالَ: فَمَنِ الْأَخْسَرُونَ «أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» ؟ قَالَ: «کَفَرَةُ أَهْلِ الْکِتَابِ فَإِنَّ أُولَیهُمْ‏  کَانُوا فِی حَقٍّ فَابْتَدَعُوا فِی دِینِهِمْ فَأَشْرَکُوا بِرَبِّهِمْ وَ هُمْ یَجْتَهِدُونَ فِی الْعِبَادَةِ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلی‏ شَیْ‏ءٍ فَهُمُ الْأَخْسَرُونَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» ثُمَّ رَفَعَ صَوْتَهُ وَ قَالَ: «وَ مَا أَهْلُ النَّهْرَوَانِ غَداً مِنْهُمْ بِبَعِیدٍ» قَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ: لَا أَتَّبِعُ سِوَاکَ وَ لَا أَسْأَلُ غَیْرَکَ قَالَ: إِذَا  کَانَ الْأَمْرُ إِلَیْکَ فَافْعَلْ.

این مضمون:

در مناقب آل أبی طالب ع (ج‏3، ص187)[4] و تفسیر ثعلبی (ج‏6، ص200-201) و الدر المنثور (ج‏4، ص253)[5] از ابوالطفیل،[6]

و در تفسیر العیاشی (ج‏2، ص352) از امام بن ربعی[7]،

و در الإحتجاج طبرسی (ج‏1، ص261) از اصبغ بن نباته[8]،

روایت شده ا‌ست؛

و در روایت اصبغ بن نباته، در پایان ماجرا می‌گوید که ما ابن‌الکوا را در جنگ نهروان [در صف خوارج] دیدیم و گفتیم: مادرت به عزای بنشیند؛ دیروز از امیرالمومنین ع چنان سوال کردی و امروز با او می‌جنگی؟ که بناگاه کسی بر او حمله کرد و نیزه‌ای به او زد و او را به هلاکت رساند.


5) از اهل بیت ع روایت شده است:

ای مردم! از عزت تقوا به ذلت معصیت، و از اُنس طاعت به وحشت خطاکاری بیرون نروید؛ و مخفیانه در حق برادرانتان غش [دغل‌بازی] نکنید؛ که همانا کسی که مخفیانه در حق برادرش غش کند خداوند آن را در حرکات صورت و لغزش‌های زبانش آشکار سازد؛ پس خداوند در دنیا خواری، و در آخرت عذاب و پشیمانی را نصیبش گرداند و صبح کند در حالی که در زمره «زیانکارترین [افراد] در کارها[یشان] است، همانان که تلاششان در زندگی دنیا گم شد در حالی که خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را می‌کنند».

أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص324

قَالَ بَعْضُ آلِ مُحَمَّدٍ ع:

أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَخْرُجُوا مِنْ عِزِّ التَّقْوَی إِلَی ذُلِّ الْمَعْصِیَةِ وَ لَا مِنْ أُنْسِ الطَّاعَةِ إِلَی وَحْشَةِ الْخَطِیئَةِ وَ لَا تُسِرُّوا لِإِخْوَانِکُمْ غِشّاً فَإِنَّهُ مَنْ أَسَرَّ لِأَخِیهِ الْمُؤْمِنِ غِشّاً أَظْهَرَهُ اللَّهُ فِی صَفَحَاتِ وَجْهِهِ وَ فَلَتَاتِ لِسَانِهِ فَأَوْرَثَهُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الدُّنْیَا وَ الْعَذَابَ وَ النَّدَامَةَ فِی الْآخِرَةِ فَأَصْبَحَ مِنَ «الْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً».

تدبر

1) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً»

همان گونه که بهره‏مندى‏ها متفاوت و داراى درجاتى است:

  • دو برابر (ضِعْفٌ؛ اعراف/38)،
  • چندین برابر (أَضْعافاً کَثیرَة؛ بقره/245)،
  • ده برابر (عَشْرُ أَمْثالِها: انعام/160)،
  • هفت صد برابر (فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ؛ بقره/261)
  • و گاهى فوق تصوّر (فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ؛ سجده/17)
  • و غیرقابل محاسبه است (یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ زمر/10)؛

ضرر و زیان‏ها نیز داراى مراحل و تفاوت‏هایى است:

  • گاهى معامله‏ى بدى است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا» (بقره/90)
  • گاهى سودى ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» (بقره/16)
  • گاهى خسارت بزرگ و آشکار است. «خُسْراناً مُبِیناً» (نساء/119)
  • گاهى معامله‌اش صرفاً خسارت دارد. «لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً‏» (نوح/21)
  • گاهى خود انسان در خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» (عصر/2)

و در آیه حاضر می‌فرماید که

  • گاهى خسارت در تمام ابعاد است. «بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا»

(اقتباس از تفسیر نور، ج‏5، ص231-232)


2) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً»

پیامبر نه‌تنها مأمور بیان سود و زیان واقعى مردم است (تفسیر نور، ج‏5، ص232)، بلکه باید رتبه‌بندی انسانها در سود و زیان را هم معرفی کند.

به قول امیرالمومنین ع، عاقل کسی نیست که صرفاً بتواند خوب و بد را تشخیص دهد؛ بلکه عاقل کسی است که بتواند بین بد و بدتر هم تشخیص دهد.[9]


3) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ ...»

 شیوه‏ى پرسش و پاسخ، از بهترین روشهاى آموزش و تربیت است. (تفسیر نور، ج‏5، ص232)


4) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً»

در «نکات ادبی» اشاره شد که «نبأ» به خبری می‌گویند که «مهم»‌ و «پرفایده» باشد و انسان از آن بی‌خبر باشد.

چرا آگاهی‌بخشی در مورد «کسانی که در کارهایشان زیانکارترین‌اند» را، نه با تعبیر «خبر دادن» بلکه با تعبیر «نبأ دادن» بیان کرد؟

الف. چون انسان در معرض غفلت از سود و زیان خویش است. (تفسیر نور، ج‏5، ص232)

ب. چون مدل محاسباتی بسیاری از ما اشتباه است و در تشخیص اینکه چه کسانی واقعا بیش از همه زیان می‌کنند اشتباه می‌کنیم. شاهدش هم این است که قرآن کریم بارها با تعابیرى همچون: أَم حَسِبَ، یَحْسَبُونَ، لا یَحْسَبَنَّ، أَ فَحَسِبْتُمْ و ... از حسابگرى‏هاى بى‏اساس رایج در میان ما انتقاد کرده است. (ماده «حسب» دست کم 42 بار در مقام اعتراض به نحوه حسابگری انسانها در قرآن کریم به کار رفته است.)

ج. ...


5) «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً»

«أعمالا» به لحاظ دستوری، تمییز است برای «اخسرین». با اینکه به طور عادی تمییز را مفرد می‌آورند (باید می‌گقت: أخسرین عملا) چرا در اینجا جمع آورد؟

الف. چون «أخسرین» جمع بوده، می‌شود تمییز آن جمع بیاید (التبیان فی إعراب القرآن، ص250)[10] یعنی درواقع چون از «زیانکاران» صحبت شده، به تبع آن، از «اعمال» سخن به میان آمده، نه از عمل.

ب. با جمع آوردن می‌خواهد به تنوع و تکثر کارهایی که موجب زیانکار شدن افراد می‌شده، اشاره کند. (البحر المحیط، ج‏7، ص231[11])

ج. با اشاره به تنوع در اعمال، می‌خواهد بیان کند که خسرانِ این افراد شامل همه اعمالشان می‌شود. (المیزان، ج‏13، ص399 )[12] و به نحو غیرمستقیم، بر حبط  اعمال (نابودی اعمالی که در نظر همگان خوب به نظر رسیده) دلالت دارد.

د. ...

 


[1] . قرأ ابن‌عامر و عاصم و حمزه و ابوجعفر و الحسن و المطوعی «یحسَبون» بفتح السین و هی لغة تمیم؛ و قرأ ابوعمرو و ابن کثیر و نافع و کسائی و هبیرة عن حفص عن عاصم و یعقوب و خلف و الأعشی «یحسِبون» بکسر السین و هی لغة حجاز؛ و تقدم مثل هذا مرارا، انظر الایه 273 من سوره البقرة. (معجم القرائات، ج5، ص317)

[2] . قَالَ: «عَنْ أَیِّ أَصْحَابِی؟» قَالُوا: عَنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ ص قَالَ: «کُلُّ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَصْحَابِی فَعَنْ أَیِّهِمْ تَسْأَلُونَنِی؟» فَقَالُوا: عَنِ الَّذِینَ رَأَیْنَاکَ تَلْطُفُهُمْ بِذِکْرِکَ وَ بِالصَّلَاةِ عَلَیْهِمْ دُونَ الْقَوْمِ قَالَ: «عَنْ أَیِّهِمْ؟» قَالُوا: حَدِّثْنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ  قَالَ: «قَرَأَ الْقُرْآنَ‏ وَ عَلِمَ السُّنَّةَ  وَ کَفَى بِذَلِکَ» قَالُوا: فَوَ اللَّهِ مَا دَرَیْنَا بِقَوْلِهِ وَ کَفَى بِذَلِکَ کَفَى بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ عِلْمِ السُّنَّةِ أَمْ کَفَى بِعَبْدِ اللَّهِ؟ قَالَ: فَقُلْنَا حَدِّثْنَا عَنْ أَبِی ذَرٍّ  قَالَ: «کَانَ یُکْثِرُ السُّؤَالَ فَیُعْطَى وَ یُمْنَعُ‏  وَ کَانَ شَحِیحاً  حَرِیصاً عَلَى دِینِهِ حَرِیصاً عَلَى الْعِلْمِ الْجَزْمِ‏  قَدْ مُلِئَ فِی وِعَاءٍ لَهُ حَتَّى امْتَلَأَ وِعَاؤُهُ عِلْماً عَجَزَ فِیهِ» قَالُوا: فَوَ اللَّهِ مَا دَرَیْنَا بِقَوْلِهِ: عَجَزَ فِیهِ أَ عَجَزَ عَنْ کَشْفِهِ مَا کَانَ عِنْدَهُ أَوْ عَجَزَ عَنْ مَسْأَلَتِهِ قُلْنَا: حَدِّثْنَا عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ قَالَ: «عَلِمَ أَسْمَاءَ الْمُنَافِقِینَ وَ سَأَلَ عَنِ الْمُعْضِلَاتِ حِینَ غُفِلَ‏  عَنْهَا وَ لَوْ سَأَلُوهُ لَوَجَدُوهُ بِهَا عَالِماً» قَالُوا: فَحَدِّثْنَا عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ: «مَنْ لَکُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَکِیمِ‏  وَ ذَلِکَ امْرُؤٌ مِنَّا  أَهْلَ الْبَیْتِ أَدْرَکَ الْعِلْمَ الْأَوَّلَ وَ أَدْرَکَ الْعِلْمَ الْآخَرَ وَ قَرَأَ الْکِتَابَ الْأَوَّلَ وَ قَرَأَ الْکِتَابَ الْآخِرَ بَحْرٌ لَا یُتْرَفُ»  قُلْنَا: فَحَدِّثْنَا عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ: «ذَلِکَ امْرُؤٌ خَالَطَ اللَّهُ الْإِیمَانَ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ شَعْرِهِ وَ بَشَرِهِ حَیْثُ زَالَ زَالَ مَعَهُ وَ لَا یَنْبَغِی لِلنَّارِ أَنْ تَأْکُلَ مِنْهُ شَیْئاً»

[3] . وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً؟ قَالَ: «الرِّیَاحُ وَیْلَکَ» قَالَ: فَمَا [الْحَامِلَاتُ‏] فَالْحامِلاتِ وِقْراً؟ قَالَ: «السَّحَابُ وَیْلَکَ» قَالَ: فَمَا [الْجَارِیَاتُ‏] فَالْجارِیاتِ یُسْراً؟ قَالَ: «السُّفُنُ وَیْلَکَ» قَالَ: فَمَا [المُقَسِّمَاتُ‏] فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً؟ قَالَ: «الْمَلَائِکَةُ وَیْلَکَ» یَقُولُ: وَیْلَکَ أَیْ: لَا تَعُدْ إِلَیَّ مُتَعَنِّتاً قَالَ: فَمَا السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ‏ ؟ قَالَ: «ذَاتُ الْخَلْقِ الْحَسَنِ» قَالَ: فَمَا السَّوَادُ الَّذِی فِی جَوْفِ الْقَمَرِ؟ قَالَ: «أَعْمَى سَأَلَ عَنْ عَمْیَاءَ وَیْلَکَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً  وَیْلَکَ سَلْ عَمَّا یَعْنِیکَ وَ دَعْ مَا لَا یَعْنِیکَ» قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّ مَا سَأَلْتُکَ عَنْهُ لَیَعْنِینِی قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ‏  هُوَ  السَّوَادُ الَّذِی فِی جَوْفِ الْقَمَرِ» قَالَ: فَمَا الْمَجَرَّةُ؟ قَالَ: «یَا وَیْلَکَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً یَا وَیْلَکَ سَلْ عَمَّا یَعْنِیکَ» قَالَ: فَوَ اللَّهِ إِنَّ مَا سَأَلْتُکَ عَنْهُ لَیَعْنِینِی قَالَ: «إِنَّهَا شَرَجُ‏  السَّمَاءِ وَ مِنْهَا فُتِحَتِ السَّمَاءُ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ زَمَنَ الْغَرَقِ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ» قَالَ: فَمَا قَوْسُ قُزَحٍ؟ قَالَ: «وَیْلَکَ لَا تَقُلْ: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ الشَّیْطَانُ وَ لَکِنَّهَا الْقَوْسُ وَ هِیَ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَا غَرَقَ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ» قَالَ: فَکَمْ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ؟ قَالَ: «مَدُّ الْبَصَرِ  وَ دَعْوَةٌ بِذِکْرِ اللَّهِ فَیُسْمَعُ لَا تَقُولُ غَیْرَ  ذَلِکَ فَاسْمَعْ لَا أَقُولُ غَیْرَ ذَلِکَ» قَالَ: فَکَمْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؟ قَالَ: «مَسِیرَةُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ تَطْلُعُ مِنْ مَطْلَعِهَا فَتَأْتِی مَغْرِبَهَا مَنْ حَدَّثَکَ غَیْرَ ذَلِکَ کَذَبَ»

[4] . تَفْسِیرِ الْقُشَیْرِیِّ وَ إِبَانَةِ الْعُکْبَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سَلَمَةَ بنِ کُهَیْلٍ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ أَنَّهُ سَأَلَ ابْنُ الْکَوَّاءِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى قُلْ هَلْ‏ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الْآیَةَ فَقَالَ ع إِنَّهُمْ أَهْلُ حَرُورَاءَ ثُمَّ قَالَ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً فِی قِتَالِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلَا یُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً ذلِکَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما کَفَرُوا بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ اتَّخَذُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ رُسُلِی یَعْنِی مُحَمَّداً هُزُواً وَ اسْتَهْزَءُوا بِقَوْلِهِ أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ أَنْزَلَ فِی أَصْحَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الْآیَةَ فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ نَزَلَتْ فِی أَصْحَابِ الْجَمَلِ

[5] . و أخرج ابن المنذر و ابن أبى حاتم عن أبى خمیصة عبد الله بن قیس قال سمعت على بن أبى طالب یقول فی هذه الآیة قل هل أنبئکم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا انهم الرهبان الذین حبسوا أنفسهم فی السواری

و أخرج ابن مردویه عن أبى الطفیل قال سمعت على بن أبى طالب و سأله ابن الکواء فقال من هل أنبئکم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا قال فجرة قریش

و أخرج عبد الرزاق و الفریابی و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردویه من طریق عن على أنه سئل عن هذه الآیة قل هل أنبئکم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا قال لا أظن الا أن الخوارج منه

[6] . و اختلفوا فی الذین عنوا بذلک فقال علی بن أبی طالب: «هم الرهبان و القسوس الذین حبسوا أنفسهم فی الصوامع»؛ و روى سفیان عن سلمة بن کهیل عن أبی الطفیل قال: سأل عبد الله بن الکوّا علیا عن قوله: هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا، قال: «أنتم یا أهل حروراء»

[7] . عَنْ إِمَامِ بْنِ رِبْعِیٍّ قَالَ: قَامَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً قَالَ أُولَئِکَ أَهْلُ الْکِتَابِ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ ابْتَدَعُوا فِی دِینِهِمْ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَ مَا أَهْلُ النَّهْرِ مِنْهُمْ بِبَعِید

[8] . وَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ ... قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الْآیَةَ قَالَ کَفَرَةُ أَهْلِ الْکِتَابِ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ قَدْ کَانُوا عَلَى الْحَقِّ فَابْتَدَعُوا فِی أَدْیَانِهِمْ وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ثُمَّ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى مَنْکِبِ ابْنِ الْکَوَّاءِ ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ وَ مَا أَهْلُ النَّهْرَوَانِ مِنْهُمْ بِبَعِیدٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا أُرِیدُ غَیْرَکَ وَ لَا أَسْأَلُ سِوَاکَ قَالَ فَرَأَیْنَا ابْنَ الْکَوَّاءِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ فَقِیلَ لَهُ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ بِالْأَمْسِ تَسْأَلُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَمَّا سَأَلْتَهُ وَ أَنْتَ الْیَوْمَ تُقَاتِلُهُ؟ فَرَأَیْنَا رَجُلًا حَمَلَ عَلَیْهِ فَطَعَنَهُ فَقَتَلَهُ.

[9] . مِنْ کَلَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‏: لَیْسَ الْعَاقِلُ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَکِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْن‏ (شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏6، ص322؛ بحار الأنوار، ج‏75، ص6؛ مرحوم مجلسی این را از «کِتَابِ مَطَالِبِ السَّئُولِ»  لِمُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَة نقل کرده است)

[10] . أَعْمالًا: تمییز، و جاز جمعه، لأنه منصوب عن أسماء الفاعلین.

[11] . انتصب أَعْمالًا على التمییز و جمع لأن أعمالهم فی الضلال مختلفة و لیسوا مشترکین فی عمل واحد.

[12] . قیل: و لم یقل: بالأخسرین عملا، مع أن الأصل فی التمییز أن یأتی مفردا و المصدر شامل للقلیل و الکثیر للإیذان بتنوع أعمالهم و قصد شمول الخسران لجمیعها