سفارش تبلیغ
صبا ویژن

669) سوره کهف (18) آیه88 وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا

بسم الله الرحمن الرحیم

669) سوره کهف (18) آیه88  

وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً

ترجمه

و اما کسی که ایمان آورد و [عمل] صالحی انجام دهد، برای اوست نیکوترین پاداش، و از دستور[ات]مان بر او [امر] آسانی خواهیم فرمود.

نکات ادبی

«صالِحاً»

قبلا بیان شد که «صالح» اسم فاعل از ماده «صلح» است. «صلاح» نقطه مقابل «فساد» می‌باشد (الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ‏؛ شعراء/152) هرچند گاهی در مقابل «صلاح» از تعبیر «سیئة» استفاده شده است؛ (خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً؛ توبه/102)

«صُلح» به معنای زدودن نفرت و دشمنی بین دو نفر (یا دو گروه) است؛ و «صلاح» را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، دانسته‌اند؛ خواه همراه با نفع باشد یا ضرر؛ البته در مورد ضرر در جایی به کار می‌رود که نهایتا نفعی برای شخص داشته باشد؛ همچنین گفته شده که «صلاح» تغییر حالت به وضعیتی است که آن وضعیت استقامت داشته باشد و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر می‌دهد.

«صلاح»، تاحدودی به مفاهیم «صحت» (سلامتی) و «خیر» (خوبی) نزدیک است؛ تفاوتش با «صحت» این است که صلاح را غالبا در مورد ذات (انسان صالح) و فعل (عمل صالح) به کار می‌برند؛ اما «صحت» را غالبا در مورد جسم؛ و تفاوتش با «خیر» در این است که خیر بیشتر دلالت بر حُسن و سرور دارد (البته جایی که سرور باشد اما کار نیکویی محسوب نشود، «خیر» گفته نمی‌شود) لذا مثلا ممکن است در مورد «بیماری» تعبیر اینکه «صلاحش در این است» به کار رود، اما اینکه بیماری «خیر» است به کار نمی‌رود؛ مگر به صورت «افعل تفضیل» و در مقام مقایسه (که مثلا بگویند الان بیماری برای او بهتر (=خیر) از سلامتی است) که اینجا در همان معنای «صلاح» به کار رفته است.

جلسه 406 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-9/

«عَمِلَ صالِحاً»

«صالحا» را می‌توان وصفی که جایگزین موصوف شده (یعنی در اصل بوده «عملا صالحا») قلمداد کرد (المیزان، ج13، ص362) و آنگاه می‌توان آن را مفعول به (عمل صالحی انجام دهد) یا مفعول مطلق (عملی انجام دهد که عملی صالح باشد) دانست (إعراب القرآن و بیانه، ج‏6، ص23).


«الْحُسْنی»

قبلا بیان شد که ماده «حسن» در اصل به معنای هر امر بهجت‌زا و شادی‌آفرینی است که مورد رغبت واقع می‌گردد و خوب و نیکو شمرده می‌شود. «حُسن» نقطه مقابل «قُبح» است و «حَسَنَة» هر نعمتی است که انسان در درون خویش آن را می‌یابد و نقطه «سیئة» است.

همچنین اشاره شد که درباره معنای «حُسْنی» دو نظر مطرح است: برخی آن را [مصدر و] در همان معنای «حسن» و «حَسَنه» (نیکی و نیکوکاری) دانسته و گفته‌اند تفاوتشان در این است که این دو کلمه را هم در مورد اشیاء و هم در مورد اتفاقات و وقایع به کار می‌برند؛ اما «حُسْنی» را در مورد اشیاء و اعیان به کار نمی‌برند و تنها در مورد حوادث و وقایع به کار می‌برند؛ اما برخی آن را افعل تفضیل (به معنای نیکوتر یا نیکوترین) دانسته‌اند، که صیغه افعل تفضیل از «حسن»، «أحسن» است، و مونث آن «حُسنی» می‌شود.

جلسه 566 http://yekaye.ir/al-lail-92-6/

«جَزاءً»

قبلا بیان شد که «جزاء» از ماده «جزی» است که این ماده در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا؛ بقره/48)؛ و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده است.

جلسه 404 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/

«فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی»

در این عبارت «الْحُسْنی» مبتدای موخر است و «له» خبر مقدم است. نقش نحوی «جزاء» را سه گونه می‌توان تحلیل کرد: می‌توان آن را «حال» در نظر گرفت (برای او نیکوترین است در حالی که دارد پاداش می‌گیرد) یا تمییز (برای او نیکوترین است از حیث پاداش؛ برای او نیکوترین پاداش است) و یا مفعول مطلق (برای او نیکوترین است، پاداشی که ما به او پاداش می‌دهیم) (المیزان، ج‏13، ص362)[1]

اختلاف قرائت

عبارت «جزاء الحسنی»‌ در اغلب قرائت‌ها (حتی در روایت ابوبکر از عاصم) به صورت «جَزاءُ الْحُسْنی‏» (مضاف و مضاف الیه) قرائت شده است (پاداشِ نیکو) اما در قرائت اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم، و نیز یعقوب، از قراء عشر، و اعمش، از قراء اربعه عشر، که این دو هم کوفی‌اند) و نیز در برخی قرائتهای غیرمشهور (ماند ابوبحریة، طلحه، ابن‌مناذر، ابوعبید، ابن‌سعدان، ابن‌عیسی اصطهبانی، ابن‌جبیر أنطاکی، و محمد بن جریر) به صورت «جَزاءً الْحُسْنی‏» قرائت شده، که به تحلیل نحوی آن اشاره شد. (البته در قرائت‌های غیرمشهور حالات دیگری هم هست[2]).

مجمع البیان، ج‏6، ص758[3]؛ البحر المحیط، ج‏7، ص222-223[4]


«یُسْراً»

قبلا بیان شد که ماده «یسر» در اصل به معنای گشایش و سبکی است و کلمه «یُسر» به معنای آسانی و در مقابل «عُسر» (سختی) است «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/7)

جلسه 567 http://yekaye.ir/al-lail-92-7/

اختلاف قرائت[5]

حدیث

1) از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند که رسول الله ص فرمودند: جبرئیل از جانب پروردگارش نزد من آمد و گفت: پروردگارم به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: محمد! مومنانی را که اعمال صالح انجام می دهند و به تو و به اهل بیت تو ایمان می‌آورند به بهشت بشارت ده که برای ایشان نزد من نیکوترین پاداش است در حالی که داخل بهشت می‌شوند؛ یعنی نیکوترین پاداش همان ولایت اهل بیت ع و داخل بهشت شدن و جاودانه در آنجا همراه آنان بودن است.

تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص290-291

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مَوْلَایَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَانِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ یَقُولُ رَبِّی یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ یَا مُحَمَّدُ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ وَ یُؤْمِنُونَ بِکَ وَ بِأَهْلِ بَیْتِکَ بِالْجَنَّةِ فَلَهُمْ عِنْدِی جَزَاء الْحُسْنَى یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ أَیْ جَزَاء الْحُسْنَى، و هی ولایة أهل البیت ع و دخول الجنة و الخلود فیها فی جوارهم.[6]


2) روایت شده است که امیرالمومنین ع به ابن‌عباس نامه‌ای نوشت و فرمود:

اما بعد، انسان را چیزی واقعا خوشحال می‌کند که قرار نباشد آن را از دست بدهد، و چیزی واقعا غمگین می‌کند که هرچه بکوشد قرار نباشد تا ابد بدان برسد؛

حال که چنین است پس خوشحالی‌ات در آنچه از عمل صالح یا قضاوت یا سخنی که از پیش می‌فرستی، باشد؛ و تاسف خوردنت برای آنچه که در اینها کوتاهی ورزیدی؛ و رها کن آنچه که در دنیا از دست دادی، و بر آن زیاد غمگین مشو، و بر آنچه از آن به تو رسید احساس خوشحالی مکن، و همّ و غمّ تو در آنچه بعد از مرگ پیش می‌آید باشد؛ والسلام.

الکافی، ج‏8، ص240

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ قَالَ: کَتَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ یَسُرُّ الْمَرْءَ مَا لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ وَ یَحْزُنُهُ مَا لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ أَبَداً وَ إِنْ جَهَدَ فَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا قَدَّمْتَ مِنْ عَمَلٍ صَالِحٍ أَوْ حُکْمٍ أَوْ قَوْلٍ وَ لْیَکُنْ أَسَفُکَ فِیمَا فَرَّطْتَ فِیهِ مِنْ ذَلِکَ وَ دَعْ مَا فَاتَکَ مِنَ الدُّنْیَا فَلَا تُکْثِرْ عَلَیْهِ حَزَناً وَ مَا أَصَابَکَ مِنْهَا فَلَا تَنْعَمْ بِهِ سُرُوراً وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ السَّلَامُ.


تفسیر القمی، ج‏1، ص311

فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَةٌ فَأَمَّا الْحُسْنَى الْجَنَّةُ وَ أَمَّا الزِّیَادَةُ فَالدُّنْیَا مَا أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا لَمْ یُحَاسِبْهُمْ بِهِ فِی الْآخِرَةِ وَ یَجْمَعُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یُثِیبُهُمْ بِأَحْسَنِ أَعْمَالِهِمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة

تدبر

1) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

در جلسه قبل گفته شد ذوالقرنین به قومی رسید که کافر و مشرک بودند و خداوند به او اختیار داد که آنان را عذاب کند یا با مهربانی با آنان برخورد کند. وی هم آنها را در دو دسته قرار داد. در آیه قبل، به شدت عملش با کسانی که اهل ستم کردن باشند اشاره کرد؛ و در این آیه می‌گوید که کسی که ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، نیکوترین پاداش برای او خواهد بود، و ما هم درباره اوامرمان می‌فرماییم که بر او آسان بگیرند!


2) «سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

مقصود از این جمله چیست؟ (به‌ویژه با توجه به دو کلمه «أمرنا» و «یُسرا»)

(ترجمه تحت‌اللفظی آن چنین می‌شود: «بزودی خواهیم گفت از امرمان بر او آسانی‌ای را»)

الف. با او با نرمی و خوبی سخن می‌گوییم و دستوراتی می‌دهیم که انجامش بر او آسان باشد و او را به خاطر کفری که قبلا در پیش گرفته بود مواخذه نمی کنیم. (مجمع‌البیان، ج6، ص758)

ب. مراد از «أمر» امر تکلیفی است یعنی برعهده او تکالیف شاق و دشواری که نتواند انجام دهد نمی گذاریم، بلکه دستوراتی در موردش می‌دهیم که انجامش برایش میسر باشد. (المیزان، ج‏13، ص362[7]؛ البحر المحیط، ج‏7، ص222)

ج. در مورد اوامری که به عنوان سلطان صادر کرده‌ایم (مانند مالیات و ...) در مورد او سهل‌گیرانه برخورد می‌کنیم. (تفسیر الصافی، ج‏3، ص262)[8]

د. مقصود از «أمرنا» همان امری است که از جانب خدا به او شده بود که یا سخت‌گیری کن یا مهربانی؛ و می‌خواهد بگوید در مورد اینها جانب مهربانی و اعتدال (حد میانه بین کشتن و عذاب آنها از سویی، و باقی گذاشتن آنها را در ضلالت از سوی دیگر) را رعایت خواهم کرد. (الفواتح الإلهیة و المفاتح الغیبیة، (نخجوانی، قرن10) ج‏1، ص490)[9]

ه. می‌دانیم که ذوالقرنین یکی از بزرگترین امپراطوری‌های جهانی را به راه انداخته است؛ و شاید خداوند با چنین بیان، می‌خواهد ادبیات سلطان‌منشانه او را نشان دهد: ما می‌فرماییم که از جانب امر ما [= از جانب اوامر ملوکانه ما] بر او آسان بگیرند!

و ...


3) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

در آیه قبل که می‌خواست از آنچه استحقاق ظالمان است سخن گوید عذاب کردن توسط خود وی شروع کرد و سپس عذاب آخرت که عذابی ناشناخته‌تر است را برشمرد؛ اما در اینجا که می‌خواهد از آنچه استحقاق مومنان است سخن بگوید از پاداش نیکوی الهی - که نیکوترین پاداش است - شروع کرد و به پاداش خود (که سهل‌گیری در اوامر حکومتی است) اشاره کرد.

چرا؟

الف. در اولی خطابش به کافران است که با آنها باید با آنچه نزدیکتر و محسوستر است، سخن گفت؛ اما در دومی خطابش به مومنان است و فرد مومن امید و رجایش در درجه اول به خدا و نعمتهای بهشتی است. (البحر المحیط، ج‏7، ص222)[10]

ب. ...


4) «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ... وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ... سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

حاکم نباید با نیکان و بدان یکسان برخورد کند؛

و به تعبیر دیگر،

برخورد شدید با ستمگران و نرمش با مؤمنان، شیوه‏ى رهبران الهى است. (تفسیر نور، ج‏7، ص221)


5) «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ... وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ... سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

حرف «سین» (سَنَقُولُ) نشانه آینده نزدیک ( تسریع) و حرف «سوف» نشانه آینده دور (تأخیر) است؛

این نوع تعبیر ذوالقرنین، یعنی:

در تشویق و پاداش سرعت بگیرید، ولى در کیفر و عذاب عجله نکنید. (تفسیر نور، ج‏7، ص221)


6) «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»

کسی که ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، برای اوست نیکوترین پاداش.

در عین حال که «صالح» را به صورت جمع (صالحات) نیاورد، «حسنی» را به صیغه افعل تفضیل (نیکوترین)‌ آورد و نفرمود: جزاءآ حسناً (پاداشی نیکو)؛ یعنی،

نه فرمود کسی که اعمال صالح انجام می دهد نیکوترین پاداش را دارد؛ و

نه فرمود کسی که عمل صالحی انجام می دهد پاداشی نیکو دارد.

الف. شاید می‌خواهد نشان دهد که نظام جزای الهی به‌قدری کریمانه است که اگر حتی یک عمل صالح هم واقعا با خود ببریم، آنجا به نیکوترین پاداش‌ها می‌رسیم.

ب. ...

 

 


[1] . «جَزاءً» حال أو تمییز أو مفعول مطلق و التقدیر: و أما من آمن و عمل عملا صالحا فله المثوبة الحسنى حال کونه مجزیا أو من حیث الجزاء أو نجزیه جزاء

[2] . و قرأ عبد اللّه بن أبی إسحاق فَلَهُ جَزاءٌ مرفوع و هو مبتدأ و خبر و الْحُسْنی‏ بدل من جَزاءٌ.

و قرأ ابن عباس و مسروق جَزاءَ نصب بغیر تنوین الْحُسْنی‏ بالإضافة، و یخرج علی حذف المبتدأ لدلالة المعنی علیه، أی فَلَهُ الجزاءُ جَزاءٌ الْحُسْنی‏ و خرجه المهدوی علی حذف التنوین لالتقاء الساکنین. (البحر المحیط، ج‏7، ص223)

[3] . قرأ أهل الکوفة غیر أبی بکر و یعقوب «فَلَهُ جَزاءً» بالنصب و التنوین. و الباقون «جزاءُ الحسنی» بالرفع و الإضافة. قال أبو علی: من قال فله جزاء الحسنی کان المعنی فله جزاء الخلال الحسنی التی عملها لأن الإیمان و العمل الصالح خلال و من قال «فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنی‏» فالمعنی له الحسنی جزاء فجزاء مصدر وقع موقع الحال أی فله الحسنی مجزیة و قال أبو الحسن: و هذا لا یکاد العرب تتکلم به مقدما إلا فی الشعر.

[4] . و قرأ حمزة و الکسائی و حفص و أبو بحریة و الأعمش و طلحة و ابن مناذر و یعقوب و أبو عبید و ابن سعدان و ابن عیسی الأصبهانی و ابن جبیر الأنطاکی و محمد بن جریر فَلَهُ جَزاءً بالنصب و التنوین و انتصب جَزاءً علی أنه مصدر فی موضع الحال أی مجازی کقولک فی الدار قائما زید. و قال أبو علی قال أبو الحسن: هذا لا تکاد العرب تکلم به مقدما إلّا فی الشعر. و قیل: انتصب علی المصدر أی یجزی جَزاءً. و قال الفراء: و منصوب علی التفسیر و المراد بالحسنی علی قراءة النصب الجنة. و قرأ باقی السبعة جَزاءً الْحُسْنی‏ برفع جَزاءً مضافا إلی الْحُسْنی‏. قال أبو علیّ جزاء الخلال الحسنة التی أتاها و عملها أو یراد بالحسنی الحسنة و الجنة هی الجزاء، و أضاف کما قال دار الآخرة و جَزاءً مبتدأ و له خبره.

[5] . و قرأ أبو جعفر یُسُراً بضم السین حیث وقع. (البحر المحیط، ج‏7، ص223)

[6] . اینکه عبارات پایانی این حدیث، جزیی از متن حدیث است یا توضیح مولف، محل تردید است. مصحح کتاب به طوری پاراگراف‌بندی و اعراب‌گذاری کرده که گویی عبارت حدیث با کلمه «أَیْ جَزَاءُ الْحُسْنَى» پایان می‌یابد. مرحوم مجلسی در بحار الأنوار، ج‏24، ص269 همین عبارت را هم نیاورده (و البته مطلب را علاوه بر تأویل الأیات، از کنز جامع الفوائد، ص146 هم نقل کرده)، اما مرحوم بحرانی در البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص674 و مرحوم مشهدی در تفسیر کنزالدقائق، ج‏8، ص149 تا آخر عبارت را به عنوان حدیث نقل کرده‌ا‌ند. یک احتمال هم این است که کلام جبرئیل تا قبل از این عبارت تمام شده است، و این جمله به بعد (یعنی نیکوترین پاداش ...) توضیحی از جانب خود رسول خدا ص یا امیرالمومنین ع یا امام رضا ع بوده باشد.

[7] . «وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً» الیسر بمعنى المیسور وصف أقیم مقام موصوفه و الظاهر أن المراد بالأمر الأمر التکلیفی و تقدیر الکلام و سنقول له قولا میسورا من أمرنا أی نکلفه بما یتیسر له و لا یشق علیه

[8] . سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا ممّا نأمر به من الخراج و غیره یُسْراً سهلًا میسّراً غیر شاقّ.

[9] . سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا الذی قد أمرناه بالتخییر فی امر أولئک الهالکین فی تیه الغوایة یُسْراً سهلا معتدلا بین افراط القتل و الاستئصال و تفریط الإبقاء على الکفر و الضلال مداهنة.

[10] . و ما أحسن مجی‏ء هذه الجمل لما ذکر ما یستحقه من ظلم بدأ بما هو أقرب لهم و محسوس عندهم، و هو قوله فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثم أخبر بما یلحقه آخرا یوم القیامة و هو تعذیب اللّه إیاه العذاب النکر و لأن الترتیب الواقع هو کذا و لما ذکر ما یستحقه مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ذکر جزاء اللّه له فی الآخرة و هو الْحُسْنى‏ أی الجنة لأن طمع المؤمن فی الآخرة و رجاءه هو الذی حمله على أن آمن لأجل جزائه فی الآخرة، و هو عظیم بالنسبة للإحسان فی الدنیا ثم أتبع ذلک بإحسانه له فی الدنیا بقوله وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً أی لا نقول له ما یتکلفه مما هو شاق علیه أی قولا ذا یسر و سهولة کما قال قولا میسورا. و لما ذکر ما أعد اللّه له من الحسنى جزاء لم یناسب أن یذکر جزاءه بالفعل بل اقتصر على القول أدبا مع اللّه تعالى و إن کان یعلم أنه یحسن إلیه فعلا و قولا‌