سفارش تبلیغ
صبا ویژن

642) سوره کهف (18) آیه61 فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما ن

بسم الله الرحمن الرحیم

642) سوره کهف (18) آیه61  

 فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً

ترجمه

پس هنگامی که به محل پیوستن آن دو رسیدند ماهی‌شان را فراموش کردند و [آن ماهی] راهش را در دریا در مسیری آزاد و رها در پیش گرفت.

نکات ترجمه

«حُوتَ»

حوت به معنای «ماهی بزرگ» است و اصل این ماده دلالت بر اضطراب و به سرعت این طرف و آن طرف رفتن می‌کند و ظاهرا از همین جهت است که به ماهی «حوت» گویند. (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص114) و جمع آن «حیتان» (إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ؛ اعراف/163) است.

جلسه513 http://yekaye.ir/al-qalam-68-48/

«سَرَباً»

ماده «سرب» در اصل بر گشایش و رفتن و حرکت کردن در زمین دلالت می کند. تعبیر «خلِّ سرْبه» یعنی راهش را باز کن که هرجا می خواهد برود؛ (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص155) و «سَرَب» به رفتن در مسیر شیب‌دار و منحنی گفته‌ می‌شود(مفردات ألفاظ القرآن، ص405)؛ و برخی گفته‌اند اصل این ماده برای جایی است که چیزی از حالت سکون و خفا، به حرکت و ظهور درآید (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏5، ص91)

«سراب» (أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ، نور/39؛ وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً، نبأ/20) را هم که از دور آب به نظر می‌رسد ولی واقعیتی ندارد، از این جهت سراب گفته‌اند که در مقابل دیدگان راه می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص405)

«سارب بالنهار» هم کسی است که در روز و به طور آشکار مسیری را می‌پیماید (مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ؛ رعد/10)

ماده «سرب» و مشتقاتش همین 4 بار در قرآن کریم به کار رفته‌اند.

حدیث

1) یکی از علمای یهود خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و سوالاتی می‌پرسد. حضرت پاسخ می‌دهد. در فرازی از آن پاسخ آمده است:

و شما یهودیان می‌گویید که اولین چشمه‌ای ک بر روی زمین جاری شد، چشمه‌ای است که در بیت المقدس است، و دروغ گفتید؛ بلکه آن همان چشمه‌ حیاتی است که یوشع بن نون آن ماهی را در آن شست و همان چشمه‌ای است که خضر از آن نوشید و هیچکس از آن نمی‌نوشد مگر اینکه زنده می ماند.

او گفت: راست گفتی: همانا [من این مطلب را] به خطر هارون و املای موسی [دارم که مطلب] چنین است؛ ....

الخصال، ج‏2، ص476؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص301 و ص298[1]

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَمَّا هَلَکَ أَبُو بَکْرٍ وَ اسْتَخْلَفَ عُمَرَ رَجَعَ عُمَرُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَقَعَدَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ وَ أَنَا عَلَّامَتُهُمْ وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ مَسَائِلَ إِنْ أَجَبْتَنِی فِیهَا أَسْلَمْتُ قَالَ مَا هِیَ قَالَ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثٌ وَ وَاحِدَةٌ فَإِنْ شِئْتَ سَأَلْتُکَ وَ إِنْ کَانَ فِی الْقَوْمِ أَحَدٌ أَعْلَمَ مِنْکَ فَأَرْشِدْنِی إِلَیْهِ قَالَ عَلَیْکَ بِذَلِکَ الشَّابِّ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَتَى عَلِیّاً ع فَسَأَلَهُ ...

قَالَ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ إِنَّ أَوَّلَ عَیْنٍ نَبَعَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ الْعَیْنُ الَّتِی بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ وَ کَذَبْتُمْ هِیَ عَیْنُ الْحَیَاةِ الَّتِی غَسَلَ فِیهَا یُوشَعُ بْنُ نُونٍ السَّمَکَةَ وَ هِیَ الْعَیْنُ الَّتِی شَرِبَ مِنْهَا الْخَضِرُ وَ لَیْسَ یَشْرَبُ مِنْهَا أَحَدٌ إِلَّا حَیِیَ قَالَ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَبِخَطِّ هَارُونَ وَ إِمْلَاءِ مُوسَى‏...


2) از امام باقر یا امام صادق ع روایت شده است:

هنگامی که کار موسی به سرانجامی که باید می‌رسید رسید، زنبیلی به او داده شد که در آن ماهی نمک‌سودشده‌ای بود و به او گفته شد این تو را به آن رفیقی که می‌خواهی هدایت می‌کند در کنار چشمه‌ای که چیزی به آن نمی‌رسد مگر اینکه زنده می‌شود. پس دو نفری به راه افتادند تا به آن صخره رسیدند و سپس از آن گذشتند و سپس او به همراهش گفت که غذایمان را بیاور؛ او گفت: آن ماهی «راهش را در دریا در مسیری آزاد و رها در پیش گرفت» پس به دنبال آن برگشتند تا به آن رفیقشان در جزیره‌ای رسیدند که زیر عبایی نشسته بود. بر او سلام کرد و او جواب داد و تعجب کرد زیرا در سرزمینی بود که سلام گفتن مرسوم نبود. به او گفت: تو کیستی؟

گفت: موسی.

گفت: همان موسی ابن عمران که با خداوند سخن گفت؟

گفت: آری.

گفت: چرا اینجا آمدی؟

گفت: آمده‌ام تا از علمت به من بیاموزی.

گفت: همانا من به امری مامور شده‌ام که تو طاقتش را نداری. سپس برای او از آل محمد ص و بلاها و مصیبت‌هایی که بدانها می‌رسد سخن گفت تا جایی که گریه هر دو شدید شد و از فضائل حضرت محمد ص و علی ع و فاطمه س و حسن ع و حسین ع و آنچه بدانها داده شده و بدانچه که مبتلا شدند حکایت کرد و دائما می‌گفت: وای از این امت محمد ص!

و آن عالِم هنگامی که موسی ع در پی او روان شد، کشتی را شکافت و آن بچه را کُشت و دیوار را بازسازی کرد و سپس همه را برای موسی ع بیان نمود و گفت: «اینها را به امر خود انجام ندادم». یعنی اگر چنین نبود که پروردگارم مرا بدانها امر کرده بود چنان نمی کردم.

سپس امام ع فرمود: اگر موسی صبر می‌کرد هفتاد تا از این عجایب به او نشان می‌داد.

قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص157؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص329[2]

أَخْبَرَنَا السَّیِّدُ أَبُو السَّعَادَاتِ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الشَّجَرِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ص قَالَ:

لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ مُوسَى الَّذِی کَانَ أُعْطِیَ مِکْتَلًا فِیهِ حُوتٌ مَالِحٌ فَقِیلَ لَهُ هَذَا یَدُلُّکَ عَلَى صَاحِبِکَ عِنْدَ عَیْنٍ لَا یُصِیبُ مِنْهَا شَیْ‏ءٌ إِلَّا حَیَّ فَانْطَلَقَا حَتَّى بَلَغَا الصَّخْرَةَ وَ جَاوَزَا ثُمَّ قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا فَقَالَ الْحُوتُ اتَّخَذَ فِی الْبَحْرِ سَرَباً فَاقْتَصَّا الْأَثَرَ حَتَّى أَتَیَا صَاحِبَهُمَا فِی جَزِیرَةٍ فِی کِسَاءٍ جَالِساً فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ أَجَابَ وَ تَعَجَّبَ وَ هُوَ بِأَرْضٍ لَیْسَ بِهَا سَلَامٌ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قَالَ مُوسَى فَقَالَ ابْنُ عِمْرَانَ الَّذِی کَلَّمَهُ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا جَاءَ بِکَ قَالَ أَتَیْتُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِی قَالَ إِنِّی وُکِّلْتُ بِأَمْرٍ لَا تُطِیقُهُ فَحَدَّثَهُ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ عَنْ بَلَائِهِمْ وَ عَمَّا یُصِیبُهُمْ حَتَّى اشْتَدَّ بُکَاؤُهُمَا وَ ذَکَرَ لَهُ فَضْلَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مَا أُعْطُوا وَ مَا ابْتُلُوا بِهِ فَجَعَلَ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الْعَالِمَ لَمَّا تَبِعَهُ مُوسَى خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ ثُمَّ بَیَّنَ لَهُ کُلَّهَا وَ قَالَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی یَعْنِی لَوْ لَا أَمْرُ رَبِّی لَمْ أَصْنَعْهُ وَ قَالَ لَوْ صَبَرَ مُوسَى لَأَرَاهُ الْعَالِمُ سَبْعِینَ أُعْجُوبَةً.


3) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که یکبار حضرت موسی ع در میان بزرگان بنی‌اسرائیل نشسته بود که شخصی به وی گفت: من کسی را از تو به خدا داناتر نمی‌شناسم.

موسی گفت: من هم نمی‌شناسم.

پس خداوند به او وحی کرد: به سراغ بنده‌ام خضر برو! پس وی راه به سوی او را سوال کرد. و ماهی را - که وقتی که آن را گم کنند- برایش نشانه قرار دادند؛ و حکایتش همان شد که خداوند بیان فرموده است.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص334

عن عبد الله بن میمون القداح عن أبی عبد الله عن أبیه ع قال بینما موسى قاعدا فی ملإ من بنی إسرائیل إذ قال له رجل: ما أرى أحدا أعلم بالله منک قال موسى: ما أرى، فأوحى الله إلیه بلى [یلی] عبدی الخضر فسأل السبیل إلیه، و کان له آیة الحوت أن افتقده، و کان من شأنه ما قص الله.[3]

تدبر

1) «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»

چون موسی و جوان همراهش به محل پیوستن آن دو دریا رسیدند، هر دو ماهی‌شان را فراموش کردند؛ و ماهی راهش را در دریا در مسیری آزاد و رها در پیش گرفت.

در روایات آمده است که این ماهی یک علامتی بود برای محلی که در آن محل موسی ع می‌توانست خضر را پیدا کند. اما در اینجا هر دو از ماهی غافل شدند و ماهی ظاهرا زنده شد و راهش را در دریا در پیش گرفت.

البته در قرآن کریم تعبیر «زنده شد» ندارد و در مقابل اکثر مفسران، که از زنده شدن ماهی سخن گفته‌اند، برخی جانب این نظر را ترجیح داده اند که ظاهر این است که ماهی مرده بوده؛ اما چون روی صخره بوده یا لیز خورده و در آب افتاده یا بر اثر جزر و مد و امواج دریا، دوباره درون دریا افتاده و از دیدگان غیب شده باشد؛ و آنچه هم علامت بوده، صرفا همان مفقود شدن ماهی بوده است. (المیزان، ج13، ص340)

اما به نظر می‌رسد شواهد متعددی در کار است که بر زنده شدن ماهی دلالت می‌کند:

الف. تعبیر «فاتخذ سبیله فی البحر: راهش را در دریا در پیش گرفت» تعبیری است که با اقدامی ارادی از جانب ماهی سازگار است تا افتادن یک ماهی مرده در آب.

ب. تعبیر «سَرَباً» که دلالت بر رفتن در یک مسیر معین و از دیده غایب شدن دارد؛ در حالی که ماهی مرده‌ای که در آب بیفتد، روی آب می‌ماند.

ج. یوشع که ظاهرا شاهد رفتن ماهی بوده، در آیه63 تعبیر می‌کند «وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبا» یعنی اولا دوباره همان تعبیر «راهش را در دریا در پیش گرفت» را به کار می‌برد و مهمتر اینکه این را مطلبی تعجب‌آمیز می‌شمرد؛ در حالی که افتادن یک ماهی مرده در دریا بر اثر موج یا اموری از این سنخ، مطلب تعجب‌آوری نیست.


2) «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»

درباره این ماهی سوالات متعددی به ذهن می‌رسد که پاسخ قانع‌کننده‌ای در کتب تفسیری یافت نشد:

الف. این ماهی چه اهمیتی دارد که خداوند آن را نشانه قرار داد؛ و اینکه موسی و همراهش این ماهی را فراموش کردند مورد تاکید قرار داد؟

ب. اگر این ماهی نشانه بوده،

اولا چرا حضرت موسی و همراهش به گونه‌ای با هم صحبت می‌کنند که گویی قرار بوده این را بخورند؟ (حضرت موسی در آیه بعد می‌فرماید: غذایمان را بیاور؛ و همراهش می‌گوید این ماهی راهش را در آب در پیش گرفت و رفت؛ ظاهرا یعنی این ماهی که به عنوان غذا بوده راهش را گرفت و رفت)

ثانیا چرا تعبیر «ماهیِ آن دو» (نه: ماهیِ او) را به کار برد، با توجه به اینکه اگر نشانه بوده، فقط برای حضرت موسی ع نشانه بوده است و طبق احادیث او مامور شده که ماهی را با خود بیاورد.

ج. ...


3)‌ «نَسِیا حُوتَهُما»

با توجه به اینکه از سوال و جواب آیات بعد، معلوم - و بلکه تصریح - می‌شود که همنشنی موسی ع بوده که ماهی [حکایت کردن از ماهی] را فراموش کرده، چرا خداوند فرمود: آن دو ماهی را نسیان [فراموش] کردند؟

الف. نسیان در اینجا به معنای رها کردن و از دست دادن است، در واقع، آن دو در اینجا ناهیشان را از دست دادند. (مجمع‌البیان، ج6، ص742)

ب. نسیان به همان معنای فراموشی است، اما چون آن که مسئول آوردن ماهی بوده فراموش کرد، به هردویشان نسبت داد؛ مانند اینکه یک کاروان بخواهد جایی برود و مسئول غذا، آوردن آذوقه را فراموش کند، که می‌گویند کاروان آذوقه‌اش را فراموش کرد.

ج. هر کدامشان یک نکته را فراموش کردند: یوشع فراموش کرد که آنچه دید به موسی بگوید؛ و موسی هم فراموش کرد که پیگیر کار ماهی باشد.

د. ممکن است اصلا تقدیر به حذف مضاف باشد؛ یعنی با قرائن بعدی معلوم می‌شود که منظور از «نسیا»‌، «نسی احدهما» است. (البحر المحیط، ج7، ص201)

ه. ...


4) «فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»

اغلب مفسران این را حاکی از یک حرکت غیرمتعارف توسط ماهی به حساب آورده‌اند[4] که همین بود که تعجب یوشع بن نون (همسفر موسی ع) را برانگیخت؛ و بر این اساس، آن را معجزه‌ای برای حضرت موسی ع یا خضر به حساب آورده‌اند (البحر المحیط، ج‏7، ص201)[5]؛ اما دقیقا منظور از «سَرَباً» و این حرکت غیرمتعارف چه بود؟

الف. یعنی با حرکتش مسیری در آب ایجاد می کرد که آن مسیر، آب به صورت جامد درآمد (مجمع‌البیان،، ج‏6، ص742؛ قتاده، به نقل البحر المحیط، ج‏7، ص201) چنانکه در برخی منابع اهل سنت، حدیثی آمده که مسیری همچون دالان در آب به طور ثابت پدید آمد (الدر المنثور، ج4، ص229[6]؛ البحر المحیط، ج‏7، ص201[7]) که بعدا که حضرت موسی ع برگشت از راه این دالانی که در آب پدیدار شده بود، به سمت محلی که حضرت خضر ع بود رهنمون شد.

ب. یعنی محل عبورش [در آب] خالی ماند. (البحر المحیط، ج‏7، ص201)[8]

ج. مسیر عبورش به صورت سنگی سخت درآمد (ابن‌عباس، به نقل البحر المحیط، ج‏7، ص201)

د. مسیر معینی را در خشکی پیمود تا خود را به دریا رساند، و در واقع، سرب به معنای تصرف کردن و جولان دادن است (ابن‌زید، به نقل البحر المحیط، ج‏7، ص201)

ه. ...


این را در کانال نمی‌گذارم

5) «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»

اگر مراد از «البحرین» در آیه قبل را تلاقی حضرت موسی ع و خضر بدانیم، آنگاه احتمالا «حوت: ماهی» (مرجع ضمیر «هما» در «حوتهما» (با توجه به تعبیر «مجمع بینهما» به جای مجمع البحرین) و «البحر» در اینجا معانی دیگری پیدا کنند. (توجه شود قبول این معانی - هرچه که باشد - به معنای انکار معنای ظاهری اینها نیست؛ چرا که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، کاملا ممکن است همه این معانی مستقلا مد نظر بوده باشد)


[1] . در ص298 سند و متن حدیث بدین صورت است:

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ وَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَیْمَنَ بْنِ مُحْرِزٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ الْکِنْدِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ یَحْیَى الْمَدِینِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ عُمَرَ بَعْدَ مَوْتِ أَبِی بَکْرٍ أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ شَبَابِ الْیَهُودِ ...

وَ أَمَّا قَوْلُکَ أَوَّلُ عَیْنٍ نَبَعَتْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فَإِنَّ الْیَهُودَ یَزْعُمُونَ أَنَّهَا الْعَیْنُ الَّتِی بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ تَحْتَ الْحَجَرِ وَ کَذَبُوا هِیَ عَیْنُ الْحَیَوَانِ الَّتِی انْتَهَى مُوسَى وَ فَتَاهُ إِلَیْهَا فَغَسَلَ فِیهَا السَّمَکَةَ الْمَالِحَةَ فَحَیِیَتْ وَ لَیْسَ مِنْ مَیِّتٍ یُصِیبُهُ ذَلِکَ الْمَاءُ إِلَّا حَیِیَ وَ کَانَ الْخَضِرُ عَلَى مُقَدِّمَةِ ذِی الْقَرْنَیْنِ یَطْلُبُ عَیْنَ الْحَیَاةِ فَوَجَدَهَا الْخَضِرُ ع وَ شَرِبَ مِنْهَا وَ لَمْ یَجِدْهَا ذُو الْقَرْنَی...

و اصل این حدیث در  الکافی، ج‏1، ص531 هم آمده است.

[2] . در تفسیر عیاشی، سند و متن بدین ترتیب است:

عن زرارة و حمران و محمد بن مسلم عن أبی جعفر و أبی عبد الله ع قال إنه لما کان من أمر موسى ع الذی کان أعطی مکتل فیه حوت مملح، قیل له: هذا یدلک على صاحبک عند عین مجمع البحرین لا یصیب منها شی‏ء میتا إلا حیی یقال لها الحیوة، فانطلقا حتى بلغا الصخرة فانطلق الفتى یغسل الحوت فی العین فاضطرب الحوت فی یده حتى خدشه و انفلت منه و نسیه الفتى، فلما جاوز الوقت الذی وقت فیه أعنی موسى «قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً قالَ أَ رَأَیْتَ» إلى قوله «عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً» فلما أتاها وجد الحوت قد خر فی البحر فاقتصا الأثر حتى أتیا صاحبهما فی جزیرة من جزائر البحر إما متکیا و إما جالسا فی کساء له، فسلم علیه موسى فعجب من السلام و هو فی أرض لیس فیها السلام فقال: من أنت قال: أنا موسى، قال: أنت موسى بن عمران الذی کلمه الله تکلیما قال: نعم، قال: فما حاجتک قال أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، قال: إنی وکلت بأمر لا تطیقه، و وکلت بأمر لا أطیقه، و قال له «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً قالَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِی لَکَ أَمْراً» فحدثه عن آل محمد ع و عما یصیبهم حتى اشتد بکاؤهما، ثم حدثه عن رسول الله ص و عن أمیر المؤمنین و عن ولد فاطمة و ذکر له من فضلهم و ما أعطوا حتى جعل یقول یا لیتنی من آل محمد و عن رجوع رسول الله ع إلى قومه و ما یلقى منهم و من تکذیبهم إیاه و تلا هذه الآیة: «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» فإنه أخذ علیهم المیثاق.

[3] . در أنوار التنزیل (بیضاوی)، ج‏3، ص286 (و به تبع آن، در النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین (للجزائری)، ص293) آمده است:

رُوِیَ أَنَّ مُوسَى ع رَقَدَ فَاضْطَرَبَ الْحُوتُ الْمَشْوِیُّ وَ وَثَبَ فِی الْبَحْرِ مُعْجِزَةً لِمُوسَى أَوْ لِلْخَضِرِ ع.

وَ قِیلَ تَوَضَّأَ یُوشَعُ مِنْ عَیْنِ الْحَیَاةِ فَانْتَضَحَ الْمَاءُ عَلَیْهِ فَعَاشَ وَ وَثَبَ فِی الْمَاءِ فَاتَّخَذَ الْحُوتُ طَرِیقَهُ فِی الْبَحْرِ مَسْلَکاً.

[4] . البته علامه طباطبایی که در زنده شدن ماهی تردید کرده، اینجا پس از توضیح کلمه «سرب» که آن را به معنای مسیر و دالانی که با حفاری در زمین ایجاد می‌شود، دانسته، توضیح داده که احتمالا مقصود این است که افتادن این ماهی در آب، و پیمودن مسیری توسط آن، همانند کسی است که در دالانی وارد شود تدریجا از چشم غایب گردد. (السرب المسلک و المذهب و السرب و النفق الطریق المحفور فی الأرض لا نفاذ فیه کأنه شبه السبیل الذی اتخذه الحوت داخل الماء بالسرب الذی یسلکه السالک فیغیب فیه؛ المیزان، ج13، ص340)

[5] . و هو معجزة لموسى علیه السلام أو الخضر إن قلنا أنه نبی و إلّا تکن کرامة

[6] . و أخرج البخاری و مسلم الترمذی و النسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردویه و البیهقی فی الأسماء و الصفات من طریق سعید بن جبیر قال ... قال ابن عباس ... حدثنا أبى کعب أنه سمع رسول الله صلى الله علیه و [آله و] سلم یقول ... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً و أمسک الله عن الحوت جریه الماء فصار علیه مثل الطاق...

[7] . و شبه بالسرب مسلک الحوت فی الماء حین لم ینطبق الماء بعده بل بقی کالطاق، هذا الذی ورد فی الحدیث.

[8] . و قال الجمهور: بقی موضع سلوکه فارغا. و قال قتادة: ماء جامدا و عن ابن عباس: حجرا صلدا. و قال ابن زید: إنما اتخذ سبیله سربا فی البر حتى وصل إلى البحر ثم عام على العادة کأنه یعنی بقوله سَرَباً تصرفا و جولانا من قولهم: فحل سارب أی مهمل یرعى حیث شاء. و منه قوله تعالى «وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ» أی متصرف. و قال قوم: اتخذ سَرَباً فی التراب من المکتمل، و صادف فی طریقه حجرا فنقبه.