435) سوره احزاب (33) آیه 16 قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِن
بسم الله الرحمن الرحیم
435) سوره احزاب (33) آیه 16
قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً
9 رمضان 1438
ترجمه
بگو هرگز این فرار شما را سودی نخواهد رساند، اگر از مرگ یا کشته شدن فرار میکنید؛ و در آن صورت هم جز اندکی برخوردار نخواهید شد.
سالروز عروج ملکوتی روح پرفتوح احیاگر اسلام در عصر ظلمت، زمینهساز ظهور منجی موعود، خمینی کبیر بر همه مستضعفان عالم تسلیت باد.
حدیث
1) در جنگ صفین حضرت علی ع در حالی که لشکر خود را به مبارزه تشویق میکردند، فرمودند:
... پس خود را در معرض خشم و عضب الهی قرار ندهید چرا که بازگشت همه شما به خداست و او درباره قومی فرمود: «بگو هرگز این فرار شما را سودی نخواهد رساند، اگر از مرگ یا کشته شدن فرار میکنید؛ و در آن صورت هم جز اندکی برخوردار نخواهید شد.» به خدا سوگند که اگر از شمشیر دنیا فرار کردید در برابر شمشیر آخرت جان سالم به در نمیبرید ...
وقعة صفین، النص، ص236 ؛الکافی، ج5، ص39؛ الإرشاد، ج1، ص266
نَصْرٌ قَالَ قَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَرَّضَ النَّاسَ فَقَالَ:
...[1] فَلَا تَعَرَّضُوا لِمَقْتِ اللَّهِ فَإِنَّمَا مَرَدُّکُمْ إِلَى اللَّهِ قَالَ اللَّهُ لِقَوْمٍ قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلًا وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیْفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُونَ مِنْ سَیْفِ الْآخِرَةِ ...[2]
2) امیرالمومنین ع در یکی از خطبههای خود فرمودند:
کسی که از مرگ میترسد، از آن نجات نمییابد؛ و به کسی هم که باقی ماندن را دوست دارد، بقاء را نمیدهند؛
و کسی که زمامش را به آرزوها بسپارد، اجل غافلگیرش سازد؛
و اگر تو پشت کردهای، مرگ روی آورده است؛ و چه سریع است این برخورد؛
به هوش باشید، به هوش، که به خدا سوگند چنان پردهپوشی کرده که گویی آمرزیده.
روضة الواعظین، ج2، ص490؛ نهجالبلاغه، خطبه68[3]
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی خُطْبَةٍ
فَمَا یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ یَخَافُهُ وَ لَا یُعْطَى الْبَقَاءُ مَنْ أَحَبَّهُ وَ مَنْ جَرَى فِی عِنَانِ أَمَلِهِ عَثَرَهُ أَجَلُهُ إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى کَأَنَّهُ غَفَر.[4]
بحار الأنوار، ج6، ص126
تدبر
1) «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً»
مرگ حقیقتی انکارناپذیر است. اگر کسی به بهانه مرگ از وظیفهاش فرار کند، این گونه نیست که بتواند از مرگ فرار کند؛ بلکه فقط چند روزی آن را عقب انداخته است.
بحث انسانشناسی: مرگآگاهی
زندگی انسان، بر اساس غریزه تنظیم نشده است؛ شاید به همین جهت است که یکی از ویژگیهای مهم انسان این است که موجودی است که:
به مرگ خود توجه میکند؛
درباره آن میاندیشد؛ و
زندگی خود را متناسب با آن تنظیم میکند.
یعنی این گونه نیست که فقط لحظاتی که جانش در خطر باشد، مرگ برایش مهم باشد؛ بلکه بسیاری از برنامههای زندگیاش و روابطش با دیگران را بر این اساس تنظیم میکند که میداند مرگی در کار هست.
هر اندازه که انسان مرگ را جدی بگیرد، همان اندازه معنای زندگیاش برای او جدیتر میشود؛
اما کسی که مرگ را جدی نگرفته، تنها در لحظاتی که خطری وی را متوجه مرگ کند، به مرگ میاندیشد؛
و چون این اندیشهاش هم صرفا یک اندیشه هیجانی است، تنها و تنها دغدغهاش این خواهد بود که این خطری که احتمال مرگ را بالا برده است، به طور موقت، دفع کند.
این آیه هشداری است که همان لحظه هم درست بیندیشید! اینکه برای دقایقی خطر را به عقب بیندازید، مساله شما را حل نمیکند و مرگ همچنان پیش روی شماست.
2) «لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً»
ما هرگز با حفظ کردن جانمان، به حل مساله مرگ نائل نمیشویم؛ بلکه تنها صورت مساله را به طور موقت، برای خود پاک میکنیم. و کسی که چنین باشد، همواره تا زنده است، مساله ترس از مرگ برایش وجود دارد. (ایستاده در باد، ص201)
اما کسی که خود را درست بشناسد، نهتنها از مرگ نمی ترسد، بلکه حتی مشتاق آن خواهد بود؛ و قبلا دیدیم که به کسی که زندگیاش را بر مدار دیدار خدا تنظیم کرده، مرگ را مژده میدهند. «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ: کسی که روالش این است که دیدار خدا را امید دارد، پس همانا اجلِ خداوند قطعا آمدنی است» (عنکبوت/5)
(جلسه402، بویژه تدبرهای2 و 4 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-5/ )
3) «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً»
شروع این آیه و آیه بعد با «قل: بگو» و لحن ملایم و استدلالی آن، ظاهراً این نکته را دربردارد که نباید برخورد ما با کسانی که، حتی خداوند آنها را منافق و بیماردل خواند (احزاب/12) ، همیشه خصمانه و قهرآمیز باشد. شاید موقعیتی برسد که چارهای جز حذف فیزیکی این گونه اخلالگران وجود نداشته باشد - که البته موقعیت و شرایط آن را هم باید از خود قرآن گرفت، نه سلیقههای شخصی- اما مطمئناً آن نخستین برخورد ما با آنها نخواهد بود.
درواقع، با این نوع ورود، شاید میخواهد تاکید کند که مواجهه با منافقان و بیماردلان در جامعه دینی، در درجه اول باید یک گفتگوی حکیمانه باشد تا مقابله سیاسی؛ چرا که آنها در حال گسترش یک طرز فکر ناصواب در میان مسلمانان هستند و برخورد ابتدایی با چنین پدیدهای باید تلاش جهت مداوای این بیماری باشد.
نکته تخصصی دینشناسی
اساساً هدف اصلی دین، هدایت و ارشاد انسانهاست نه از میان بردن آنها؛ به همین جهت، سنت پیامبران این بوده که تا حد امکان همه ، حتی دشمنانی همچون فرعون را، در درجه اول با سخنی ملایم (قَوْلاً لَیِّناً؛طه/44) هدایت و ارشاد کنند؛ حتی اسلام، با تعبیر «الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» (توبه/60) اجازه میدهد که از تمهیدات اقتصادی برای نرم کردن دل افراد استفاده شود، تا از لجاجت دست بردارند و سخن اسلام را گوش دهند و کمکم این سخن بر دلشان بنشیند.
اشتباهی که نباید مرتکب شد این است که به خاطر جذب افراد، مبانی فکری و منطق اسلام را فراموش کنیم. به عبارت سادهتر، بیتردید تلاش برای تبدیل معاندان به مخالفان قانونی، و مخالفان به موافقان، تلاشی مقدس است، اما این تلاش نباید به قیمت کمرنگ کردن شعارهای تاریخی و مبانی اعتقادی ما صورت پذیرد. (ایستاده در باد، ص199-200)
و به نظر میرسد فراز و فرودهای این آیات در مواجهه با منافقان و بیماردلان - که گاه بر آنها تند میشود و گاه به گفتگوی صمیمانه روی میآورد- بدین جهت است که مومنان، به نحو انضمامی، منطق اسلام در این مواجهه را یاد بگیرند؛ و بیاموزند که چگونه از افراط و تفریط در این مواجهه برحذر بمانند.
4) «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً»
با اینکه پیامبر ص مکلف است همه مطالب وحیانی را به گوش مخاطبان برساند، چرا در اینجا از تعبیر «قل: بگو» استفاده شده است؟
الف. شاید همانند آنچه بارها گفته شد[5]، اینجا هم میخواهد تاکید کند که این دو مطلب، از آن دسته معارفی است که باید برای ترویج و معرفی آن به جامعه تلاش کرد و همهجا آن را جار زد؛ و نه فقط پیامبر ص، بلکه هر مومنی هم باید این را به دیگران بگوید. (مثلا جلسه248، تدبر5 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-28/)
ب شاید میخواهد اصرار کند که با چنین منطقی حتما باید مقابله شود. یعنی نه فقط خدا جوابشان را میدهد بلکه اصرار دارد که تو همین این جواب را بگو و بازگو کن. (جلسه248، تدبر5 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-28/ )
ج. شاید به خاطر این است که مخاطب منافق، همچون کافر، شأنش پایینتر از آن است که مستقیما مخاطب کلام خداوند قرار گیرد. (جلسه170، تدبر2 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/ )
د. شاید میخواهد تاکید کند که مواجهه با منافقان و بیماردلان در جامعه دینی، در درجه اول باید یک گفتگوی حکیمانه باشد تا مقابله سیاسی (تدبر قبل)
ه. ...[6]
5) «قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلیلاً»
«تمتع» و «متاع»، لذتهای دنیوی و بهرهوری حیوانی انسان است؛ شاهدش هم اینکه در آیات متعددی، نهتنها مکررا کلمه «متاع» را به دنیا و زندگی دنیا متصل کرده (تعابیری مانند مَتاعُ الدُّنْیا و مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا و ... 11 بار در قرآن کریم به کار رفته است)[7] و زندگی دنیا را چیزی جز متاع ندانسته (إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاع: غافر/39)، بلکه اغلب این نوع بهرهوری را بین انسان و چارپایان مشترک دانسته است: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعام» (محمد/12) «مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُم» (نازعات/33؛ عبس/32)[8]
یعنی حتی اگر با فرار از جنگ، زنده بمانید، جز یک بهرهوری اندک حیوانی نصیبی نخواهید داشت.
این تعبیر بخوبی نشان میدهد که ظرفیت انسان بسیار بالاتر از اینها بوده و میتواند بر اثر تکامل وجودی، به لذتها و بهرهمندیهای بسیار بزرگتری دست یابد. (ایستاده در باد، ص203)
[1] . «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ دَلَّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنَ الْعَذَابِ وَ تُشْفِی بِکُمْ عَلَى الْخَیْرِ إِیمَانٍ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ مَغْفِرَةَ الذُّنُوبِ- وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٍ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرَ فَأُخْبِرُکُمْ بِالَّذِی یُحِبُّ فَقَالَ- إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ فَسَوُّوا صُفُوفَکُمْ کَالْبُنْیَانِ الْمَرْصُوصِ وَ قَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ وَ عَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّیُوفِ عَنِ الْهَامِ وَ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ وَ أَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ وَ أَمِیتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ وَ أَوْلَى بِالْوَقَارِ وَ الْتَوُوا فِی أَطْرَافِ الرِّمَاحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ وَ رَایَاتُکُمْ فَلَا تُمِیلُوهَا وَ لَا تُزِیلُوهَا وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا فِی أَیْدِی شُجْعَانِکُمُ الْمَانِعِی الذِّمَارِ وَ الصُبَّرِ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ أَهْلِ الْحِفَاظِ الَّذِینَ یَحُفُّونَ بِرَایَاتِکُمْ وَ یَکْتَنِفُونَهَا یَضْرِبُونَ خَلْفَهَا وَ أَمَامَهَا وَ لَا تُضَیِّعُوهَا أَجْزَأَ کُلَّ امْرِئٍ مِنْکُمْ رَحِمَهُ اللَّهُ [وَقْذُ] قِرْنِهِ وَ وَاسَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ وَ لَمْ یَکِلْ قِرْنَهُ إِلَى أَخِیهِ فَیَجْتَمِعَ عَلَیْهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ أَخِیهِ فَیَکْتَسِبَ بِذَلِکَ لَائِمَةً وَ یَأْتِیَ بِهِ دَنَاءَةً وَ أَنَّى هَذَا وَ کَیْفَ یَکُونُ هَکَذَا هَذَا یُقَاتِلُ اثْنَیْنَ وَ هَذَا مُمْسِکٌ یَدَهُ قَدْ خَلَّى قِرْنَهُ عَلَى أَخِیهِ هَارِباً مِنْهُ وَ قَائِماً یَنْظُرُ إِلَیْهِ مَنْ یَفْعَلْ هَذَا یَمْقُتْهُ اللَّهُ
[2] . ادامه حدیث این است: اسْتَعِینُوا بِالصِّدْقِ وَ الصَّبْرِ فَإِنَّهُ بَعْدَ الصَّبْرِ یَنْزِلُ النَّصْرُ.
ضمنا فراز آخر این حدیث هم با این موضوع مناسبت دارد:
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ قَالَ أَخْبَرَنِی غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَکْتُوبٌ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ ع لَا یَظْعَنُ الرَّجُلُ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ زَادٍ لِمَعَادٍ أَوْ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَحَبَّ الْحَیَاةَ ذَلَّ. (الخصال، ج1، ص120)
[3] . البته این خطبه بسیار ناقص در نهجالبلاغه آمده و از عبارات فوق، فقط دو جمله اولش آمده است.
[4] . در تفسیر القمی، ج2، ص367 در ذیل آیه «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ» آمده است: «وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ مُلَاقٍ فِی فِرَارِهِ مَا مِنْهُ یَفِرُّ: وَ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ إِلَیْهِ، وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُه.» و مرحوم مجلسی هم این حدیث را نقل کرده است از کتاب حسین بن سعید و النوادر عَلِیُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ دَاوُدَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ فِی فِرَارِهِ مَا مِنْهُ یَفِرُّ وَ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ إِلَیْهِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ.
[5] . مواردی که تاکنون به این نکته اشاره شد عبارتند از: (جلسه58، تدبر5 http://yekaye.ir/ar-room-30-42/ ؛ جلسه63، تدبر3 http://yekaye.ir/yunus-010-108/ ؛ جلسه89، تدبر5 http://yekaye.ir/yunus-010-058/ ؛ جلسه91، تدبر8 http://yekaye.ir/yusuf-012-108/ ؛ جلسه103، تدبر4 http://yekaye.ir/al-ikhlas-112-01/ ؛ جلسه119، تدبر1 http://yekaye.ir/an-naml-027-69/ ؛ جلسه129، تدبر4 http://yekaye.ir/al-anam-006-162/ ؛ جلسه202، تدبر5 http://yekaye.ir/ale-imran-003-31/ ؛ جلسه216، تدبر7 http://yekaye.ir/al-mulk-067-23/ ؛ جلسه252، تدبر6 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-32/ )
[6] . البته یکی دیگر از کاربردهای قل در قرآن کریم این است که میخواهد ما را هم متوجه سازد که پیامبر سخنانی که به عنوان قرآن میفرماید صرفا مکاشفات شخصیای نیست که خودش به زبان درآورده باشد؛ بلکه متن سخن را به او گفتهاند و او را به رساندن عین آنچه گفته شده مامور کردهاند. (جلسه415، تدبر6 http://yekaye.ir/al-anbiyaa-21-108/ )
[7] . ِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاع: غافر/39
مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا: یونس/23، قصص/60 و 61، شوری/36؛ توبه/38؛ زخرف/35
مَتاعُ الدُّنْیا: نساء/77
مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور: آلعمران/185؛ حدید/20
مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ رعد/26
[8] . البته این سخن نقض شود به اینکه تعبیر «متعه» و «تمتع» در مورد حج هم به کار رفته است (ْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ) اما ظاهرا همینجا هم از این جهت باشد که یک بهرههای دنیوی در حج به انسان میرسد.