382) سوره قیامت (75) آیه 24 وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ
بسم الله الرحمن الرحیم
382) سوره قیامت (75) آیه 24
وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ
ترجمه
و چهرههایی در آن روز گرفته و عبوس است؛
نکات ترجمه
«باسِرَةٌ» اسم فاعل از ماده «بسر» است. اصل این ماده را به معنای «عجله کردن و حصول چیزی قبل از زمان معین شدهاش» دانستهاند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص266)؛ چنانکه در تعبیر «ثم عَبَسَ و بَسَرَ» (مدثر/22) گفتهاند بدین معناست که پیش از آنکه زمانش برسد و موقع مناسبی باشد، عبوس شد؛ و در آیه حاضر (وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ) نیز با توجه به آیه بعدی که میفرماید «تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ: میدانند آنچه بدانها میرسد کمرشکن است»، اشاره به حالتی است که قبل از رسیدن به عذاب دارند (مفردات ألفاظ القرآن، ص122) و در هر صورت اهل لغت و مفسران اتفاق نظر دارند این کلمه در این آیه اشاره به همان حالت گرفته و عبوس و ناراحت بودنی است که در چهره جهنمیان نمایان میشود.
این ماده در قرآن کریم تنها در همین دو موردی که اشاره شد به کار رفته است.
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
مردم برسه بخشاند: بخشی زیر سایه عرش میباشند در روزی که سایهای جز سایه آن نخواهد بود؛ و بخشی که کارشان به حساب و عذاب است؛ و بخشی که چهرههایشان چهرههای آدمیان است و دلهایشان دلهای شیاطین.
الخصال، ج1، ص154
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْإِنْسُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَجْزَاءٍ فَجُزْءٌ تَحْتَ ظِلِّ الْعَرْشِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ وَ جُزْءٌ عَلَیْهِمُ الْحِسَابُ وَ الْعَذَابُ وَ جُزْءٌ وُجُوهُهُمْ وُجُوهُ الْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ.
2) امیرالمومنین ع در یک از خطبههایشان حال کسانی که در آخرت بیچاره و بیپناهند، چنین شرح میدهند:
آنچه زودرس است [= دنیا] را ترجیح دادند و آنچه مهلت دارد [= آخرت] را عقب انداختند، آب گوارا را رها کردند و آب گندیده را خوردند. گویا به فاسقى از آنان نظر مىکنم که همنشین کار زشت شده و با آن الفت گرفته، و با بدى همدم و موافق گشته، تا جایى که مویش بر کار زشت سپید شده، و اخلاقش با گناه رنگ گرفته، آن گاه کفآلود [به عیبجویی از مردم] روی آورد، همچون دریاى پرموج که از آنچه غرق کند پروا نکند، یا همچون آتشى که در گیاه خشک افتد و به آنچه سوزاند اعتنا ننماید.
کجایند عقلهاى روشنىجو از چراغهاى هدایت، و دیدههاى نظر کننده به منزلگاههای تقوا؟! کجایند دلهایی که به خداوند سپرده شدند، و با آنها بر طاعت حق پیمان بسته شد؟!
بر متاع دنیا ازدحام کردند، و براى به دست آوردن حرام بر یکدیگر بخل و کینه ورزیدند، نشانههاى بهشت و جهنّم براى اینان برافراشته شد، اما روى از بهشت برگرداندند، و با اعمالشان به آتش روى آوردند، پروردگارشان آنان را دعوت نمود ولى اینان رمیدند و به حق پشت کردند، و شیطان آنان را فرا خواند اینان اجابت کرده به او روى آوردند.
نهج البلاغه، خطبه144؛ با اقتباس از ترجمه انصاریان، ص124 (در نسخه ترجمه انصاریان، شماره خطبه 143 است)
آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا وَ تَرَکُوا صَافِیاً وَ شَرِبُوا آجِناً کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى فَاسِقِهِمْ وَ قَدْ صَحِبَ الْمُنْکَرَ فَأَلِفَهُ وَ بَسِئَ بِهِ وَ وَافَقَهُ حَتَّى شَابَتْ عَلَیْهِ مَفَارِقُهُ وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلَائِقُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً کَالتَّیَّارِ لَا یُبَالِی مَا غَرَّقَ أَوْ کَوَقْعِ النَّارِ فِی الْهَشِیمِ لَا یَحْفِلُ مَا حَرَّقَ أَیْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِیحِ الْهُدَى وَ الْأَبْصَارُ اللَّامِحَةُ إِلَى مَنَازِلِ التَّقْوَى أَیْنَ الْقُلُوبُ الَّتِی وُهِبَتْ لِلَّهِ وَ عُوقِدَتْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ازْدَحَمُوا عَلَى الْحُطَامِ وَ تَشَاحُّوا عَلَى الْحَرَامِ وَ رُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَصَرَفُوا عَنِ الْجَنَّةِ وُجُوهَهُمْ وَ أَقْبَلُوا إِلَى النَّارِ بِأَعْمَالِهِمْ وَ دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا وَ دَعَاهُمُ الشَّیْطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا.
تدبر
1) «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ»
«و چهرههایی در آن روز، گرفته و عبوس است»
کسی که آخرت و تفاوتش با دنیا را بفهمد، میفهمد اینکه انسان آن روز چنین نشود، مهم است؛
و اگر آن روزمان چنین باشد، هیچ لذت و خوشیای در این دنیا ارزش نخواهد داشت.
شاید، این است رمز دل کندن اولیاءالله از دنیا.
2) «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ»
«و چهرههایی در آن روز گرفته و عبوس است»
اگر آخرت، محل آشکار شدن باطن دنیاست، و چهره ما در آخرت حکایتگر وضعیت نهانی ما در دنیاست، پس بدانیم خیلی از چهرههایی که ما خیال میکنیم، خندان و بشاش است، ظاهرسازیای بیش نیست؛ ظاهرسازیای که گاه امر را بر خود شخص هم مشتبه کرده است.
3) «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ»
چهره آنانی که بزودی رهسپار جهنم میشوند، چگونه است؟
در این آیه از تعبیر «باسرة» استفاده شده است: حالتی عبوس و گرفته، که شخص در یک وضع بلاتکلیفی بسر میبرد و هنوز نمیداند چه بلایی بر سرش خواهد آمد.
اگر از آیاتی که ناظر به آن است که بعد از ورود به جهنم، چهرهشان با چه عذابهایی مواجه میشود و با چشیدن عذابهای آنجا رخسارشان چگونه خواهد بود، صرف نظر کنیم (یعنی: کهف/29[1]؛ زمر/24[2]؛ ملک/22[3]؛ ابراهیم/50[4] ؛ مومنون/104[5]؛ انفال/50[6]؛ محمد/27؛ انبیاء/33[7]؛ قمر/48[8]؛ نمل/90[9]؛ احزاب/66[10]) در آیات دیگر تعابیر زیر نیز برای آنها آمده است:
«بد [زشت و کریهالمنظر] بودن» (1) ؛ «سیهرو» شدن (2) ؛ «غبار و کدورت گرفتن» (3) ؛ «مصیبت و بدبختی زدگی» (4) ؛ «ظلمانی بودن» (5) ؛ «خاشع و ذلیل» (6) و «پر از احساس ناکامی» (7)
اینها همگی اوج بدبختی و غمبارگی را نشان میدهد، و «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر»
نکته تخصصی انسانشناسی (تاملی درباره غمبارگی و افسردگی)
قبلا درباره جایگاه گریه و اینکه واقعا اهل گریه بودن واقعا دلیل افسرده بودن نیست، توضیح داده شد (جلسه337، تدبر4 http://yekaye.ir/al-balad-90-8/ )
اکنون میافزاییم که:
همان طور که با توجه به اینکه آخرت باطن دنیاست، فهمیدیم شادی حقیقی، مال دوستان خداست (جلسه380، تدبر4)؛
به همان ترتیب، پی میبریم که غمبارگیِ حقیقی هم سهم کسانی است که از خدا رویگردان شدهاند.
بله، در بسیاری از روایات آمده که مومن غمی در دلش دارد؛ اما این غم غمی شیرین است، همان غم فراق معشوق، که روح عاشق را جلا میدهد و نشاطی بسیار عمیق در او پدید میآورد که حاضر است کوهی را هم جابجا کند (حکایت فرهاد و شیرین). این غم کجا و افسردگی کجا؟
آیا ممکن است کسی واقعا به خدا دلبسته باشد و زندگیاش را با خدا تنظیم کرده باشد، و دچار افسردگی شود؟! چنین انسانی ممکن است تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار گیرد، اما همان ایمانش کاری میکند که جز زیبایی نبیند؛ و آیا انسانی که جز زیبایی نمیبیند، هیچگاه افسرده میشود؟
شاید این گونه است که حضرت زینب سلامالله علیها، در حالی که مصیبتزده است و غم شهادت امام و یارانش تمام وجود وی را در برگرفته، اما این غم، غمی شیرین است، نه اینکه از مقوله افسردگی و دلپژمردگی باشد، چرا که او جز زیبایی نمیبیند و روز قیامت هم معلوم میشود که غمبارگی ذرهای در وجود او راه نیافته است.
پینوشتهای تدبر3
(1) فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ قیلَ هذَا الَّذی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ: پس چون آن (جهنم موعود) را از نزدیک ببینند چهره کسانى که کفر مىورزیدند بد و زشت گردد، و گفته شود: این همان چیزى است که آن را [در دنیا به عنوان مسخره] مىخواستید! (ملک/27)
(2) «وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ: و چهرههایى سیاه مىگردد. اما آنها که چهرههایشان سیاه شده (به آنها گفته مىشود) آیا پس از ایمانتان کفر ورزیدید؟! پس بچشید این عذاب را در برابر آنکه کفر مىورزیدید» (آلعمران/106) «وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ: و روز قیامت کسانى را که بر خداوند دروغ بستهاند مىبینى که صورتهایشان سیاه است» (زمر/60)
(3) و (4) «وَ وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ عَلَیهَا غَبرَةٌ؛ تَرْهَقُهَا قَترَةٌ: و چهرههایى در آن روز بر آنها غبار و کدورت است؛ بیچارگیاى آن را فرا گرفته و پوشانده است.» (عبس/40-41)
(5) «وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِما: و ذلّت آنها را فراگرفته و مىپوشاند هرگز آنان را از [خشم و عذاب] خدا نگهدارندهاى نخواهد بود، گویى چهرههایشان با پارههایى از شب ظلمانى پوشیده شده!» (یونس/27)
(6) و (7) وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ خاشِعَةٌ؛ عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ در آن روز، چهرههایى ذلیلاند، تلاش کرده، رنج [بیهوده] بردهاند. (غاشیه/2-3)
[1] . وَ إِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوه
[2] . أَ فَمَنْ یَتَّقی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَة
[3] . أَ فَمَنْ یَمْشی مُکِبًّا عَلى وَجْهِه
[4] . سَرابیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ
[5] . تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فیها کالِحُونَ
[6] . الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ (در محمد/27 هم همین عبارت آمده)
[7] . لَوْ یَعْلَمُ الَّذینَ کَفَرُوا حینَ لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِم
[8] . یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ
[9] . وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
[10] . یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ