175) سوره ص (38) آیه 28 أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ
بسم الله الرحمن الرحیم
175) سوره ص (38) آیه 28
أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار
ترجمه
آیا کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، همانند فسادگران در زمین قرار میدهیم؟ و آیا متقین [= خودنگهداران] را همچون فاجران [= دریدگان] قرار میدهیم؟
نکات ترجمه
«الْمُفْسِد»: از ماده «فسد» است. «فساد» به معنای «خروج شیء از حالت اعتدال و نظم اصلی خود است و نقطه مقابل «صلاح» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص636؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج9، ص85) و در واقع به معنای تغییر (کم یا زیاد شدن) از مقداری است که حکمت اقتضا می کرده است (چنانکه صلاح، به معنای باقی ماندن در وضعیتی است که حکمت اقتضا میکند) و تفاوتش با «غیّ: گمراهی» و «قبیح: زشت و ناپسند» در این است که اینها هم اگرچه برخلاف حکمتاند اما در اینها معنای «مقدار» لحاظ نشده است و همچنین هر فسادی لزوما «غی» و «قبیح» نیست (چنانکه میگوییم این سیب فاسد شده است) (الفروق فی اللغة، ص208). همچنین تفاوت «فاسد» با «مردود» و «منهی عنه» [آنچه مورد نهی قرار گرفته] این است که آن دو به حالتی مربوط میشوند که یا ثواب و پاداش بدان تعلق نمیگیرد (نقطه مقابل مقبول)، ویا دلالت بر کراهت و ناراحتی نهیکننده دارد، اما میتواند آن عمل «مُجزی» باشد (رفع تکلیف انجام شده باشد) [مثلا نماز بدون حضور قلب یا نمازی که در حین آن به نامحرم نگاه حرام انداخته شود] اما «فاسد» چیزی است که «مُجزی» نیست. (الفروق فی اللغة، ص222) و کلمه «مُفسَد» اسم فاعل از همین ماده است که چون به باب إفعال رفته، متعدی شده و به معنای «فسادکننده» میباشد.
«الْمُتَّقینَ» جمع «متقی» از ماده «وقی» است و «الْفُجَّار» جمع «فاجر» از ماده «فجر» است که به مناسبت آیهی «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) توضیحات لازم درباره این دو کلمه داده شد که نهایتا کلمه «خودنگهداری» برای «تقوی» و کلمه «دریدگی» برای «فجور» پیشنهاد شد. (جلسه135)
شأن نزول (این را در کانال نگذاشتم)
1) قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَهُمُ الْمُتَّقُونَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَهُمُ [هم] الْمُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَأَمَّا الثَّلَاثَةُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ وَ أَمَّا الثَّلَاثَةُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَعُتْبَةُ بْنُ رَبِیعَةَ وَ شَیْبَةُ [أَخُو عُتْبَةَ] وَ الْوَلِیدُ بْنُ عُتْبَةَ وَ هُمُ الَّذِینَ تَبَارَزُوا یَوْمَ بَدْرٍ فَقَتَلَ عَلِیٌّ الْوَلِیدَ وَ قَتَلَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ بْنَ رَبِیعَةَ وَ قَتَلَ عُبَیْدَةُ شَیْبَةَ.[1]
حدیث
1) اسماعیل بن جابر و نیز اسماعیل بن مخلد نقل کردهاند که امام صادق ع نامهای خطاب به اصحابش نوشت و به آنها فرمود که بر مطالعه و نگاه کردن به آن و متعهد شدن به مضامین آن و عمل بر اساس آن مداومت داشته باشند و آنها این نامه را در جانمازهای منازلشان میگذاشتند و هرگاه از نماز فارغ میشدند مروری بر آن می کردند. قسمتهایی از این نامه در کتاب ارزشمند الکافی، ج8 (روضه کافی) به عنوان اولین حدیث (و متن کامل آن به نقل از وافی در پایان همان کتاب) آمده است و مطالعه آن برای همه شیعیان مفید است.[2]
فرازی از آن در ص12 که به آیه امروز مرتبط میباشد تقدیم میشود:
... سپس خداوند کسانی که اهل یاری کردن حق هستند را نهی کرد از اینکه دشمنان خدا را ولیّ و یاور خود قرار دهند، پس مبادا نیرنگ شیاطین انس و حیلهشان در کار شما، به هراستان افکند و از یارى حق که پروردگار شما را بدان مخصوصتان کرده بازتان دارد و شما بدى را با آنچه بهتر از آن است میان خود و آنها برانید و با این کار خشنودى خدایتان را با طاعت از او بطلبید، و بدانید که خیرى در آنها نیست.
بر شما روا نیست آنها را بر اصول و ریشههای دین خدا [اسرار دینیتان] واقف کنید، زیرا اگر آنها در باره آن نکتهاى از شما دریابند با همان بر شما دشمنی می ورزند و آن را بر علیه شما به کار میگیرند و در راه نابودیتان میکوشند و به هر آنچه بد مىدارید با شما روبرو شوند و در دولت فاجران هیچ جا در حق شما انصاف را رعایت نکنند. شما جایگاه خویش را در نسبت با اهل باطل بشناسید، زیرا براى اهل حق شایسته نیست که خود را در حد جایگاه و منزلت اهل باطل تنزل دهند، چرا که خدا اهل حق را نزد خود همچون اهل باطل قرار نداده است. آیا منظور از این سخن خدا را در قرآن درنیافتهاند که میفرماید: «آیا کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، همانند فسادگران در زمین قرار میدهیم؟ و آیا متقین [= خودنگهداران] را همچون فاجران [= دریدگان] قرار میدهیم؟»
شأن خود را والاتر از اهل باطل بدانید و خداوند -تبارک و تعالی که مَثَلِ اعلی برای اوست- و امام و دینتان را در معرض [توهین و بازیچه] اهل باطل قرار ندهید که با این کار خدا را بر خود خشمگین مىسازید و هلاک مىشوید. هشدار هشدار اى اهل صلاح! و باز هم هشدار هشدار که امر الهى و امر کسانى را که به طاعت او دستور مىدهند واننهید، که خداوند نعمت شما را دگرگون سازد.
هر که ویژگى شما را دارد براى خدا دوست بدارید و مخالفان خود را در راه او دشمن شمارید، و براى همقطاران خود دوستى و خیرخواهى خویش را ارمغان کنید و آن را از دیگران که با این خصلتهای شما دشمنى مىورزند و به شما ستم مىکنند دریغ بدارید. این ادب ماست که خداوند ما را بدان مودب فرموده، پس آن را بستانید و درکش کنید و خرد خویش را در آن به کار زنید و آن را پشت سرتان نیندازید. آنچه با هدایت شما همسویى دارد بگیرید و آنچه با هوى و هوستان موافق است وانهید و نگیرید...
... ثُمَّ نَهَى اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً فَلَا یُهَوِّلَنَّکُمْ وَ لَا یَرُدَّنَّکُمْ عَنِ النَّصْرِ بِالْحَقِّ الَّذِی خَصَّکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنْ حِیلَةِ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَ مَکْرِهِمْ مِنْ أُمُورِکُمْ تَدْفَعُونَ أَنْتُمُ السَّیِّئَةَ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ- فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ تَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ وَجْهَ رَبِّکُمْ بِطَاعَتِهِ وَ هُمْ لَا خَیْرَ عِنْدَهُمْ لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَى أُصُولِ دِینِ اللَّهِ فَإِنَّهُمْ إِنْ سَمِعُوا مِنْکُمْ فِیهِ شَیْئاً عَادَوْکُمْ عَلَیْهِ وَ رَفَعُوهُ عَلَیْکُمْ- وَ جَهَدُوا عَلَى هَلَاکِکُمْ وَ اسْتَقْبَلُوکُمْ بِمَا تَکْرَهُونَ وَ لَمْ یَکُنْ لَکُمُ النَّصَفَةُ مِنْهُمْ فِی دُوَلِ الْفُجَّارِ فَاعْرِفُوا مَنْزِلَتَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْبَاطِلِ- فَإِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْحَقِّ أَنْ یُنْزِلُوا أَنْفُسَهُمْ مَنْزِلَةَ أَهْلِ الْبَاطِلِ- لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ أَهْلَ الْحَقِّ عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ أَ لَمْ یَعْرِفُوا وَجْهَ قَوْلِ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ إِذْ یَقُولُ «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» أَکْرِمُوا أَنْفُسَکُمْ عَنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَجْعَلُوا اللَّهَ - تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى- وَ إِمَامَکُمْ وَ دِینَکُمُ الَّذِی تَدِینُونَ بِهِ عُرْضَةً لِأَهْلِ الْبَاطِلِ فَتُغْضِبُوا اللَّهَ عَلَیْکُمْ فَتَهْلِکُوا فَمَهْلًا مَهْلًا یَا أَهْلَ الصَّلَاحِ فَمَهْلًا مَهْلًا یَا أَهْلَ الصَّلَاحِ لَا تَتْرُکُوا أَمْرَ اللَّهِ وَ أَمْرَ مَنْ أَمَرَکُمْ بِطَاعَتِهِ فَیُغَیِّرَ اللَّهُ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ أَحِبُّوا فِی اللَّهِ مَنْ وَصَفَ صِفَتَکُمْ وَ أَبْغِضُوا فِی اللَّهِ مَنْ خَالَفَکُمْ وَ ابْذُلُوا مَوَدَّتَکُمْ وَ نَصِیحَتَکُمْ [لِمَنْ وَصَفَ صِفَتَکُمْ] وَ لَا تَبْتَذِلُوهَا لِمَنْ رَغِبَ عَنْ صِفَتِکُمْ وَ عَادَاکُمْ عَلَیْهَا وَ بَغَى لَکُمُ الْغَوَائِلَ هَذَا أَدَبُنَا أَدَبُ اللَّهِ فَخُذُوا بِهِ وَ تَفَهَّمُوهُ وَ اعْقِلُوهُ وَ لَا تَنْبِذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ مَا وَافَقَ هُدَاکُمْ أَخَذْتُمْ بِهِ وَ مَا وَافَقَ هَوَاکُمْ طَرَحْتُمُوهُ وَ لَمْ تَأْخُذُوا بِه...
متن عربی کامل آن را از لینک زیر
http://lib.eshia.ir/11005/8/397
و ترجمه آن را از اینجا میتوانید مطالعه یا دانلود کنید.
تدبر
1) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
این آیه برهان دیگری بر ضرورت معاد است، بدین بیان که هر موجودی یک کمال متناسب با خود دارد که کمال انسان در رسیدن و اعتقاد به باورهای حق و انجام اعمال شایسته است، یعنی خود را در مسیر هدایت نگهداشتن (تقوی)؛ چنین انسانهایی به کمال میرسند وگرنه مفسدان و فاجران در نقص ماندهاند؛ و اقتضای این کمال و آن نقص، برخورداری از یک زندگی سعادتمندانه در اولی، و خلاف آن در دومی است. در حالی که در زندگی دنیوی که تحت عوامل مادی است، از این جهت هر دو ، و فقط متناسب با امور مادی وضعشان متفاوت است؛ و اگر زندگی محدود به همین دنیا باشد با عنایت الهی (یا بگویید عدل الهی) که اقتضایش این است که هر موجودی به کمالی متناسب با حقیقتِ آنچه کسب کرده، برسد، ناسازگار است. (المیزان، ج17، ص197)
2) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
شبهه:
از مهمترین استدلالهای [!] منکران خدا این است که چگونه ممکن است خدایی در کار باشد در حالی که این همه تبعیض در جامعه میبینیم. اگر خدا هست چرا خوبان زندگیشان چندان عالی نیست. چرا بدکاران بسیار در نعمتند و ... ؟
پاسخ:
این اشکالات ناشی از این است که در محاسبات خود، آخرت را فراموش کردهاند و انتظار دارند در دنیا همه به نتیجه اعمال برسند. اساسا باور به توحید بدون باور به معاد امکان ندارد (لذا با اینکه اعتقاد به نبوت، اعتقاد به معاد را در پی دارد، با این حال در اصول دین، باور به معاد را هم مستقلا برشمردهاند)
این آیه میفرماید خدا این را که بدان و خوبان مساوی هم باشند غیر قابل قبول میداند، چه رسد به اینکه بدان در وضع بهتری از خوبان باشند؛ اما غیرقابل قبول بودن این مساله، مربوط به دنیا که محل اختیار و امتحان است، نمیباشد؛ بلکه مربوط به جایی است که دیگر زمان اختیار تمام شده و قرار است خداوند بر اساس عدل وضعیت همه را مقرر کند.
3) « أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ ...»:
توجه شود تقابل را صرفا بر مدار «ایمان و کفر» و یا «اصلاحگری و فسادانگیزی» قرار نداد، بلکه «ایمان و اعمال صالح» را در مقابل «فسادانگیزی» قرار داد؛ در نتیجه:
الف. «اعمال صالح» ضمیمه قطعی ایمان است برای سعادت، لذا کسی که کسانی که ظاهرا ایمان دارند اما اعمال صالح ندارند با کافران یکسان در دسته مقابل (یعنی در زمره مفسدان) قرار میگیرند. (المیزان، ج17، ص197)
ب. همچنین صلاح واقعی در گروی ایمان است و کسی میتواند واقعا اعمال صالح انجام دهد و از عمل فاسد و فسادانگیزی دوری کند که مومن باشد.
ج. «اصلاحگری» که نقطه مقابل «فسادانگیزی» است همان «ایمان و اعمال صالح» است؛ یعنی کسی که ایمان بیاورد و اعمال صالح انجام دهد، اهل صلاح و اصلاح است، هرچند ادعای اصلاحگری نکند؛ و اگر کسی ایمان نداشته باشد، یا ایمان داشته باشد اما اهل اعمال صالح نباشد، هرچقدر هم ادعا کند، واقعا «اصلاحطلب» نیست.
د. کسی که بر اساس ایمان و عمل صالح زندگی میکند، نقطه مقابل کسی است که از خط اعتدال خارج میشود (در نکات ترجمه بیان شد که، فساد = خروج از حالت اعتدال). پس شعار اعتدال جویی تنها از جانب کسی رواست که اهل ایمان و اعمال صالح باشد.
ه....
3) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ ...»:
نفرمود «عَمِلوا صالحاً: عمل صالحی انجام دهند»، بلکه فرمود «اعمال صالح انجام میدهند». «الـ» روی کلمه جمع دلالت بر شمول میکند، یعنی «همه اعمال صالح». این طور نیست که کسی با تنها یکی دو عمل صالح انجام دادن نقطه مقابل «مفسد» قرار گیرد، بلکه باید زندگیاش را بر اساس اعمال صالح تنظیم کند تا در برابر «مفسد» قرار گیرد.
4) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
با توجه به تکرار تقابل در آیه فوق، معلوم میشود «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» همان «متقین»اند، و «مفسدان» همان «فُجّار»ند. اگر به معنای لغوی این واژهها (که در نکات ترجمه گذشت) دقت شود، معلوم میشود:
الف. مسیر بایسته انسان، شناخت حق و حقیقت، و حکیمانه عمل کردن است؛ زیرا «خودنگهداری» (=تقوی) ، «باور کردن و تسلیم شدن در برابر حقیقت» (= ایمان) و انجام عمل صالح است، که «صالح» هم کاری است که به اقتضای حکمت انجام شود.
ب. کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد خود را در مسیر صحیح نگهداشته است.
ج. باز کردن باب گناهان (= فجور)، همان از نظم و اعتدال خارج شدن (فساد) است؛ پس، حفظ اعتدال در گروی بستن باب گناهان است.
د. ...
5) «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
با قرار دادن این عبارت در کنار آیهی «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8 ، جلسه135) معلوم میشود دوگانه «فجور و تقوی» دوگانهای است که کل زندگی انسان را رقم میزند. ابتدای آفرینش انسان با الهام این دوگانه به انسان بوده است و خاتمه انسان هم به یکی از این دو وضعیت میرسد.
6) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ ...» از مقایسه این آیه با آیه قبل (ص/27، جلسه 174) نتیجه میشود «اگر کسى صالحان و مفسدان را به یک چشم بنگرد، هستى را باطل شمرده است. (قرائتی، تفسیر نور، ج10، ص102)
7) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
چرا همه طرفین را با صیغه جمع یاد کرد و مثلا نفرمود «الَّذی آمَنَ وَ عَمِلَ الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِ فِی الْأَرْضِ ... الْمُتَّقی کَالْفاجر»: کسی را که ایمان آورد و اعمال صالح انجام داد، همانند فسادگر در زمین، و متقی [= خودنگهدار] را همچون فاجر [= دریده] قرار میدهیم؟»
الف. شاید میخواهد نشان دهد که اعمال انسانها کاملا به هم گره خورده و لذا حشر هم جمعی خواهد بود.
ب. شاید بدین جهت که چه در جانب خوبی و چه در جانب بدی، وقتی اقدامات انسان بُعد اجتماعی و فراگیر پیدا کند، اثرگذاری قابل اعتنایی - که مساله ضرورت قیامت را جدی کند - در پی دارد.
ج. ...
مورد زیر را در کانال نگذاشتم
8) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّار»:
این آیه اگرچه به عنوان «برهان عدل» بر ضرورت معاد معروف است (تدبر1) اما در حقیقت، نوعی برهان حکمت هم هست: اینکه خوب و بد را یکسان نخواهند بود، بر اساس عدل است؛ اما چرا باید چنین عدلی محقق شود، چون خدا حکیم است و کار غیرحکیمانه نمیکند.[3]
والسلام
[1] . این حدیث با اسناد متفاوت (که البته همگی به ابن عباس ختم میشود و با عبارات متفاوت در آثار متعددی آمده است از جمله در:
1) رساله «ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام» نوشته ابو عبید اللّه محمد بن عمران مرزبانى (297-384)، ص47
حدّثنا علىّ بن محمّد، قال: حدّثنى الحبرىّ، قال: حدّثنا حسن بن حسین، قال: حدّثنا حبّان عن الکلبىّ عن أبى صالح عن ابن عبّاس: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ علىّ و حمزة و عبیدة، کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عتبة و شیبة و الولید بن عتبة، أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ هؤلاء علىّ و أصحابه، کَالْفُجَّارِ عتبة و أصحابه.
2- 7) در کتاب شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج2، ص172-174 با اسناد و عبارات متعدد و البته مضمون واحد آمده است:
798- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشِّیرَازِیُّ أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ الْجَرْجَرَائِیُّ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْبَصْرِیُّ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ سُلَیْمَانَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ، عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: وَ أَمَّا قَوْلُهُ: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الْآیَةَ [قَالَ:] نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ هُمُ الْمُتَّقُونَ الَّذِینَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، وَ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ هُمُ الْمُفْسِدُونَ الْفُجَّارُ، فَأَمَّا الثَّلَاثَةُ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ هُمُ الَّذِینَ بَارَزُوا یَوْمَ بَدْرٍ، فَقَتَلَ عَلِیٌّ الْوَلِیدَ، وَ قَتَلَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ، وَ قَتَلَ عُبَیْدَةُ شَیْبَةَ.
799- أَحْمَدُ بْنُ حَرْبٍ الزَّاهِدُ، قَالَ: حَدَّثَنِی صَالِحُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التِّرْمِذِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ [قَالَ:] حَدَّثَنَا الْمُسَیَّبُ بْنُ شَرِیکٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ عَلِیٍّ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ [قَالَ:] نَزَلَتْ فِی حَمْزَةَ وَ عَلِیٍّ وَ عُبَیْدَةَ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ فِی عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ بْنِ عُتْبَةَ.
800- أَبُو رَجَاءٍ السِّنْجِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُغِیرَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمَّارُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ حِبَّانَ، عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَقُولُ: الطَّاعَاتِ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ رَبِّهِمْ [وَ هُمْ] عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَرْثِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ یَعْنِی شَیْبَةَ وَ عُتْبَةَ وَ الْوَلِیدَ بْنَ الْمُغِیرَةِ، أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ الشِّرْکَ [وَ هُمْ] عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ کَالْفُجَّارِ یَعْنِی عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدَ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ تَبَارَزُوا یَوْمَ بَدْرٍ، فَقَتَلَ عَلِیٌّ الْوَلِیدَ، وَ قَتَلَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ، وَ قَتَلَ عُبَیْدَةُ شَیْبَةَ.
802- حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْفَسَوِیُّ بِالْبَصْرَةِ حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ یَعْقُوبُ بْنُ سُفْیَانَ الْفَسَوِیُّ حَدَّثَنَا قَبِیصَةُ بْنُ عُقْبَةَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِ اللَّهِ: أَمْ نَجْعَلُ [الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ- کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ] قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ هُمُ الْمُتَّقُونَ: عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ فِی ثَلَاثَةٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ هُمُ الْمُفْسِدُونَ الْفُجَّارُ: عُتْبَةُ وَ شَیْبَةُ وَ الْوَلِیدُ بْنُ عُتْبَةَ، وَ هُمُ الَّذِینَ بَارَزُوا یَوْمَ بَدْرٍ، فَقَتَلَ عَلِیٌّ الْوَلِیدَ، وَ قَتَلَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ، وَ قَتَلَ عُبَیْدَةُ شَیْبَةَ.
803- حَدَّثُونَا عَنْ أَبِی بَکْرٍ السَّبِیعِیِّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَخْلَدٍ، وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، قَالا: حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ الْحَکَمِ، حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ، حَدَّثَنَا حِبَّانُ، عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [فِی قَوْلِهِ تَعَالَى:] أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ [قَالَ:] عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ علی [عَلِیّاً] وَ أَصْحَابَهُ کَالْفُجَّارِ عُتْبَةَ وَ أَصْحَابِهِ.
804- وَ [رَوَى] سَعِیدُ بْنُ أَبِی سَعِیدٍ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُقَاتِلٍ، عَنِ الضَّحَّاکِ. وَ [عَنْ] جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ فِی قَوْلِهِ: أَمْ نَجْعَلُ الْآیَةَ [قَالَ] نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
8) در مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص122 با این عبارات:
السُّدِّیُّ وَ أَبُو صَالِحٍ وَ ابْنُ شِهَابٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ قَالَ یُبَشِّرُ مُحَمَّدٌ بِالْجَنَّةِ عَلِیّاً وَ جَعْفَراً وَ عَقِیلًا وَ حَمْزَةَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ قَالَ الطَّاعَاتِ قَوْلُهُ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ.
9) در ص119:
تَفْسِیرِ أَبِی یُوسُفَ النَّسَوِیِّ وَ قَبِیصَةَ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الثَّوْرِیِّ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الْآیَةَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ حَمْزَةَ وَ عُبَیْدَةَ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ.
10) در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص493
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عُبَیْدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَامٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ حَکَمٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَیْنٍ عَنْ حِبَّانِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ عَلِیٌّ وَ حَمْزَةُ وَ عُبَیْدَةُ ع کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ عَلِیٌّ ع وَ أَصْحَابُهُ کَالْفُجَّارِ فُلَانٍ وَ أَصْحَابِهِ.
[2] . مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِیهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَکَانُوا یَضَعُونَهَا فِی مَسَاجِدِ بُیُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِیهَا قَالَ وَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِیعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى أَصْحَابِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم ...
[3] . شاید به همین جهت است که علامه طباطبایی در استدلال خودف محور بحث را ابتدا «اقتضای عنایت الهی در به کمال رسیدن موجودات« قرار میدهد و بعد در پایانش میفرماید: اگر می خواهی بگو به اقتضای عدل الهی. (همین جلسه، تدبر1)