سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1077) سوره حجرات (49)، آیه 12 (15. احادیث ناظر به غیبت. 5)

 

ج.5) موارد جواز غیبت

84) از رسول الله ص و نیز از امام رضا ع (الإختصاص، ص242[1]) روایت شده است:

کسی که پرده حیا را انداخت دیگر غیبتی ندارد [=ذکر بدیهای او غیبت محسوب نمی‌شود]

تحف العقول، ص45؛ مشکاة الأنوار، ص234؛ عوالی اللئالی، ج‏1، ص264؛ نهج الفصاحة، ص733؛ الدر المنثور، ج‏6، ص97[2]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَیَاءِ فَلَا غِیْبَةَ لَهُ.

 

85) الف. از پیامبر ص روایت شده است:

آیا از اینکه فاجر را یاد کنید که مردم وی را بشناسند خودداری می‌کنید؟! او را بدانچه در اوست یاد کنید تا مردم از او برحذر باشند.

کشف الریبة، ص35؛ مرآة العقول، ج‏10، ص421؛ بحار الأنوار، ج‏72، ص232؛ تفسیر جوامع الجامع، ج‏4، ص156[3]

قَالَ النَّبِیُّ ص أَ تَرْعَوْنَ عَنْ ذِکْرِ الْفَاجِرِ حَتَّى یَعْرِفَهُ النَّاسُ؟! اذْکُرُوهُ بِمَا فِیهِ یَحْذَرُهُ النَّاسُ.

ب. این حدیث در منابع اهل سنت این گونه روایت شده است:

آیا از اینکه فاجر را یاد کنید خودداری می‌کنید؟! او را بدانچه در اوست یاد کنید تا مردم وی را بشناسند و از او برحذر باشند.

الدر المنثور، ج‏6، ص97

أخرج البیهقی و ضعفه من طریق بهز بن حکیم عن أبیه عن جده قال قال رسول الله صلی الله علیه [و آله] و سلم:

أ ترعون عن ذکر الفاجر اذکروه بما فیه کی یعرفه الناس و یحذره الناس‏

ج. به امام رضا ع منسوب است که فرموده‌اند:

فاجر و شرابخوار و قمارباز غیبت ندارند [=ذکر گناهشان غیبت محسوب نمی‌شود].

الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، ص206

وَ لَا غَیْبَةَ لِلْفَاجِرِ وَ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ اللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ الْقِمَار.

 

86) از پیامبر ص روایت شده است:

در مورد فاسق آنچه در اوست بیان کنید تا مردم از او برحذر باشند.

التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏9، ص349؛ مجمع البیان، ج‏9، ص202

روی انه صَلى اللَّهُ عَلیه و آله قال:

قولوا فی الفاسق ما فیه کی یحذره الناس

ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

کسی که فاسق است غیبت ندارد [=ذکر بدیهای او غیبت محسوب نمی‌شود].

عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص19؛تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص463

قال امیرالمومنین ع:

الْفَاسِقُ لَا غَیْبَةَ لَهُ.

ج. از امام صادق ع روایت شده است:

فاسقی که به فسقش تجاهر می‌کند [= آشکارا مرتکب فسق و گناه می‌شود] نه حرمتی دارد و نه غیبتی.

الأمالی( للصدوق)، ص39

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

إِذَا جَاهَرَ الْفَاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلَا حُرْمَةَ لَهُ وَ لَا غِیبَةَ.

 

87) روایت شده که امام صادق ع درباره آیه «خداوند دوست ندارد آشکار کردن سخن به بدی را مگر در مورد کسی که به او ظلم شده است» (نساء/148) فرمودند:

آشکار کردن سخن به بدی آن است که درباره شخصی در خصوص آنچه در وی هست سخن گفته شود.

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 283

أَبُو الْجَارُودِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ» قَالَ:

الْجَهْرُ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یُذْکَرَ الرَّجُلُ بِمَا فِیهِ.

نتیجه: یکی از موارد جواز غیبت، جایی است که ظلمی به کسی شده باشد.

 

88) الف. از امام صادق ع روایت شده از پدرشان (امام باقر ع) که فرمودند:

سه نفرند که حرمتی ندارند:

هواپرستی که بدعتی می‌گذارد؛ و حاکم ستمگر؛ و فاسقی که آشکارا مرتکب فسق می‌شود.

قرب الإسناد، ص176؛ الکافی، ج‏8، ص128

السِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ علیه‌السّلام قَالَ:

ثَلَاثَةٌ لَیْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ: صَاحِبُ هَوًى مُبْتَدَعٍ، وَ الْإِمَامُ الْجَائِرُ، وَ الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقِ»

ب. از امیرالمومنین ع از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

چهار نفرند که غیبتشان غیبت محسوب نمی‌شود:

فاسقی که آشکارا مرتکب فسق می‌شود؛ و

پیشوای دروغگویی که اگر به او نیکی کنی سپاسگزاری نکند و اگر بدی کنی نبخشد؛ و

کسانی که نسبت به مادران بذله‌گویی می‌کنند*؛ و

کسی که از جماعت مسلمانان بیرون می‌رود و بر امتم طعنه می‌زند و بر آنان شمشیر می‌کشد.

النوادر (للراوندی)، ص18

قَالَ عَلِیٌّ ع‏: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

أَرْبَعَةٌ لَیْسَ غِیبَتُهُمْ غِیبَةً:

الْفَاسِقُ الْمُعْلِنُ بِفِسْقِهِ؛ وَ

الْإِمَامُ الْکَذَّابُ إِنْ أَحْسَنْتَ لَمْ یَشْکُرْ وَ إِنْ أَسَأْتَ لَمْ یَغْفِرْ؛ وَ

الْمُتَفَکِّهُونَ بِالْأُمَّهَاتِ*؛ وَ

الْخَارِجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ الطَّاعِنُ عَلَى أُمَّتِی الشَّاهِرُ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ.

* پی‌نوشت:

درباره عبارت «الْمُتَفَکِّهُونَ بِالْأُمَّهَاتِ» اهل لغت گفته‌اند مقصود عبارت است از «الذین یشتمونهنّ ممازحین‏: کسانی‌ که از باب مزاح و شوخی به مادران دشنام می‌دهند». یعنی تعابیر رکیک و نامناسب خطاب به مادران به کار می‌برند تا دیگران را بخندانند. (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‏3، ص466؛ لسان العرب، ج‏13، ص524)

 

89) ابن ابی یعفور حدیثی را از امام صادق ع روایت کرده، که فراز پایانی‌اش ناظر به یکی از موارد جواز غیبت است. این حدیث را که شیخ طوسی در دو کتاب از کتب اربعه آورده، ظرفیت سوءتفاهم دارد؛ اما شیخ صدوق همین حدیث را بدون این فراز آخرش و با طول و تفصیلی بیشتری در یکی دیگر از کتب اربعه آورده است؛ که توجه به آن عبارات محذوف می‌تواند جلوی سوءتفاهم در خصوص عبارات محل بحث را بگیرد. عباراتی که داخل کروشه خواهد آمد همگی از متن شیخ صدوق (من لایحضره الفقیه) است؛ که یا با متن دو کتاب شیخ طوسی اختلاف و یا مازاد داشته است.

ابن ابی یعفور می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: چگونه عدالت شخصی از مسلمانان معلوم می‌شود تا گواهی دادن وی به نفع یا ضرر دیگران پذیرفته شود؟

فرمودند: عدالت را با پوشش و عفت و خویشتن‌داری در امور مربوط به شکم و زیرشکم و دست و زبان بشناسید؛‌و نیز شناخته شود با اجتناب از گناهان کبیره‌ای که خداوند برای آنها وعده جهنم را داده است مانند شرابخواری و زنا و ربا و عاق والدین شدن و فرار از جبهه جنگ و غیر اینها؛ و چیزی که بر همه اینها دلالت دارد این است که همه عیوب (=گناهان) خویش را مخفی می‌دارد (= آشکارا گناهی مرتکب نمی‌شود) تا حدی که بر مسلمانان حرام است که در خصوص ماورای این لغزشها وی را تفتیش کنند و غیبت او را کنند؛ و بر آنان است که رابطه ولایی با او را محترم شمرند [او را پاک و منزه از گناه شمرند] و عدالت وی را بین مردم آشکار کنند؛ و از جمله اینهاست متعهد بودن وی به نمازهای پنجگانه هنگامی که مراقب آنهاست و آنها را در وقتش بجا می‌آورد با حضور در جماعت مسلمانان؛ و از جماعت آنان در محلهای برگزاری نماز جماعت جز در مواردی که عذری دارد تخلف نمی‌کند [پس هنگامی که چنین باشد هنگام نمازهای پنجگانه در محلهای برگزاری نماز حاضر می‌شود و وقتی در مورد او در قبیله و محله‌اش سوال شود می‌گویند که ما از او جز خوبی ندیده‌ایم و او مواظب نمازهایش هست و تعهد دارد که سر وقت آنها را در نمازخانه (= مساجد)‌ ادا کند؛ که این امر گواهی و شهادت ادن وی و عدالت داشتن وی را بین مسلمانان تجویز می‌کند] و این بدان جهت است که نماز پرده‌پوش و کفاره گناهان است [و اگر کسی در محل‌های برگزاری نماز حاضر نشود و متعهد به حضور در جماعت مسلمانان نباشد راهی نیست که بتوان شهادت داد که وی نماز می‌خواند؛ و همانا (یکی از) علت (های) برپایی (نماز) جماعت و جمع شدن برای نماز این است که کسی که نماز می‌خواند از کسی که نمی‌خواند و نیز کسی که مراقبت بر وقت نماز دارد از کسی که آن را ضایع می‌کند معلوم شود] و اگر این نبود نمی‌شد در مورد کسی شهادت به صلاح و خوبی داد؛ زیرا کسی که نماز نمی‌خواند در میان مسلمانان صلاحیتی ندارد؛ چرا که از جانب خدا و رسولش حکم به آتش زدن در خانه‌اش صادر شده است [زیرا رسول الله ص تصمیم گرفت که گروهی را در خانه‌شان آتش بزند به خاطر اینکه حضور در جماعت مسلمانان را ترک کرده بودند؛ و در میان آنها بودند کسی که نماز را در خانه‌اش می‌خواند ولی از او قبول نمی‌شد؛‌و چگونه در بین مسلمانان گواهی و عدالت کسی قبول شود که حکم خد و رسولش بر اینکه در خانه‌اش آتش زده شود صادر شده است]؛

و رسول الله ص می‌فرمود: کسی که در مسجد همراه مسلمانان نماز نمی‌خواند در صورتی که عذری نداشته باشد نمازی ندارد [= نماز قبول نیست]

و نیز رسول الله ص فرمودند: کسی که در خانه‌اش نماز بخواند و از جماعت ما و از جماعت مسلمانان رویگردان باشد بر مسلمانان غیبت کردن از او لازم است؛‌و عدالتش بین آنان ساقط می‌شود و لازم است دوری گزیدن از او؛ و اگر نزد پیشوای مسلمانان برده شود وی او را اندرز می‌دهد و از این رویه برحذر می‌دارد؛ پس اگر در جماعت مسلمانان حاضر شد که هیچ؛ وگرنه خانه‌اش را بر وی آتش می‌زنند؛ و کسی که در جماعت مسلمانان حاضر شود غیبتش بر آنان حرام و عدالتش نزد آنان ثابت می‌شود.

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص241؛ الإستبصار، ج‏3، ص12-13؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص38-39

مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ النُّمَیْرِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَا تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ؟

قَالَ فَقَالَ: أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْیَدِ وَ اللِّسَانِ وَ یُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْکَبَائِرِ الَّتِی أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ، وَ الدَّالُّ عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ وَ السَّاتِرُ [/الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِکَ کُلِّهِ أَنْ یَکُونَ سَاتِراً] لِجَمِیعِ عُیُوبِهِ حَتَّى یَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ تَفْتِیشُ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ غِیبَتُهُ [/یَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُیُوبِهِ وَ تَفْتِیشُ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ]؛ وَ یَجِبَ عَلَیْهِمْ تَوْلِیَتُهُ [/تَزْکِیَتُهُ] وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِی النَّاسِ [وَ یَکُونَ مَعَهُ] التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ إِذَا وَاظَبَ عَلَیْهِنَّ وَ حَافَظَ [/حَفِظَ] مَوَاقِیتَهُنَّ بِإِحْضَارِ [/حُضُورِ] جَمَاعَة [من] الْمُسْلِمِینَ وَ أَنْ لَا یَتَخَلَّفَ عَنْ جَمَاعَتِهِمْ فِی مُصَلَّاهُمْ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ؛ [فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ لَازِماً لِمُصَلَّاهُ عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا سُئِلَ عَنْهُ فِی قَبِیلَتِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأَیْنَا مِنْهُ إِلَّا خَیْراً مُوَاظِباً عَلَى الصَّلَوَاتِ مُتَعَاهِداً لِأَوْقَاتِهَا فِی مُصَلَّاهُ فَإِنَّ ذَلِکَ یُجِیزُ شَهَادَتَهُ وَ عَدَالَتَهُ‏ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ] وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّلَاةَ سِتْرٌ وَ کَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ [وَ لَیْسَ یُمْکِنُ الشَّهَادَةُ عَلَى الرَّجُلِ بِأَنَّهُ یُصَلِّی إِذَا کَانَ لَا یَحْضُرُ مُصَلَّاهُ وَ یَتَعَاهَدُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ وَ إِنَّمَا جُعِلَ الْجَمَاعَةُ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَى الصَّلَاةِ لِکَیْ یُعْرَفَ مَنْ یُصَلِّی مِمَّنْ لَا یُصَلِّی وَ مَنْ یَحْفَظُ مَوَاقِیتَ الصَّلَوَاتِ مِمَّنْ یُضَیِّعُ] وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ أَنْ یَشْهَدَ عَلَى أَحَدٍ بِالصَّلَاحِ، لِأَنَّ مَنْ لَمْ یُصَلِّ [لَا یُصَلِّی] فَلَا صَلَاحَ لَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ؛ لِأَنَّ الْحُکْمَ جَرَى فِیهِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ ص بِالْحَرَقِ [فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص هَمَّ بِأَنْ یُحْرِقَ قَوْماً فِی مَنَازِلِهِمْ لِتَرْکِهِمُ الْحُضُورَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَدْ کَانَ مِنْهُمْ مَنْ یُصَلِّی فِی بَیْتِهِ فَلَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ ذَلِکَ وَ کَیْفَ تُقْبَلُ شَهَادَةٌ أَوْ عَدَالَةٌ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ جَرَى الْحُکْمُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ رَسُولِهِ ص فِیهِ الْحَرَقُ] فِی جَوْفِ بَیْتِهِ [بِالنَّهَارِ]:

قَالَ [وَ قَدْ کَانَ یَقُولُ] رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا یُصَلِّی فِی الْمَسْجِدِ مَعَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ؛

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَا غِیبَةَ إِلَّا لِمَنْ صَلَّى فِی بَیْتِهِ وَ رَغِبَ عَنْ جَمَاعَتِنَا وَ مَنْ رَغِبَ عَنْ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ وَجَبَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ غِیبَتُهُ؛ وَ سَقَطَتْ بَیْنَهُمْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَ هِجْرَانُهُ وَ إِذَا رُفِعَ إِلَى إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ أَنْذَرَهُ وَ حَذَّرَهُ فَإِنْ حَضَرَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ وَ إِلَّا أَحْرَقَ عَلَیْهِ بَیْتَهُ وَ مَنْ لَزِمَ جَمَاعَتَهُمْ حَرُمَتْ عَلَیْهِمْ غِیبَتُهُ وَ ثَبَتَتْ عَدَالَتُهُ بَیْنَهُمْ.

 

ج.6) علت اقدام به غیبت

در حدیث 52 ده مطلب به عنوان اصل و ریشه غیبت [= آنچه موجب غیبت کردن می‌شود] مطرح شد: آرام کردن غیظ [خود نسبت به شخص مورد نظر]، و همراهی با قوم، و متهم کردن، و تایید خبری بدون تحقیق درباره آن، و سوءظن، و حسد، و مسخره کردن، و تعجب، و اصرار و پافشاری، و زینت دادن ... پس اگر می‏خواهی که سالم بمانی، خالق را در نظر داشته باش، نه مخلوق را؛ تا عرصه غیبت برای تو محل عبرت‌آموزی شود و عرصه گناه، ثواب.

علاوه بر آن می‌توان به این احادیث هم اشاره داشت:

90) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است:

غیبت کردن، تلاشِ آدم ناتوان است.

نهج البلاغة، حکمت461

 قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِز.

ب. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

شش خصلت است که هیچ مومنی از دنیا نرود و یکی از این خصلتها را داشته باشد مگر اینکه خداوند ضمانت کرده که وی را به بهشت ببرد:

[آخرین موردش] شخصی که نیت و تصمیمش این باشد که غیبت هیچ مسلمانی را نکند؛ پس اگر بر این روال بمیرد خداوند ضمانت کرده است که وی را به بهشت ببرد.

الدعوات (للراوندی)، ص227

قَالَ رسول الله ص:

خِصَالٌ سِتٌّ مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ فِی وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ إِلَّا کَانَ ضَامِناً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ:

...[4] وَ رَجُلٌ نِیَّتُهُ أَنْ لَا یَغْتَابَ مُسْلِماً فَإِنْ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ کَانَ [ضَامِناً] عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏.

 


[1] . وَ قَالَ الرِّضَا ع مَنْ أَلْقَى جِلْبَابَ الْحَیَاءِ فَلَا غَیْبَةَ لَه‏.

[2] . و أخرج البیهقی و ضعفه عن أنس رضی الله عنه ان النبی صلی الله علیه [و آله] و سلم قال من ألقی جلباب الحیاء فلا غیبة له‏.

[3] .درجوامع الجامع این طور آمده است: اذکروا الفاجر بما فیه کى یحذره النّاس

[4] . رَجُلٌ خَرَجَ مُجَاهِداً فَإِنْ مَاتَ فِی وَجْهِهِ ذَلِکَ کَانَ ضَامِناً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجُلٌ تَبِعَ جَنَازَةً فَإِنْ مَاتَ فِی وَجْهِهِ کَانَ ضَامِناً عَلَى اللَّهِ وَ رَجُلٌ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ الْوُضُوءَ ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ لِلصَّلَاةِ فَإِنْ مَاتَ فِی وَجْهِهِ کَانَ ضَامِناً عَلَى اللَّهِ وَ رَجُلٌ أَتَى إِمَاماً لَا یَأْتِیهِ إِلَّا لِیُعَزِّزَهُ وَ یُوَقِّرَهُ فَإِنْ مَاتَ فِی وَجْهِهِ ذَلِکَ کَانَ‏ ضَامِناً عَلَى اللَّهِ