سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوره حجرات (49)، آیه10 (قسمت سوم: تدبر (1))

 

تدبر

1) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»

بعد از اینکه در آیه قبل از ضرورت برقرار کردن صلح و آشتی بین مؤمنان سخن گفت در این آیه به فلسفه آن اشاره می‌کند و می‌فرماید در واقع مؤمنان برادر یکدیگرند؛ و لذاست که نباید بین آنان جنگ و درگیری واقع شود و اگر واقع شد هم حتما باید میان دو برادرتان آشتی دهید؛ و سپس تاکید می‌کند که تقوای الهی پیشه کنید؛ امید است که شما مورد رحمت قرار گیرید.

در این سوره به نظر می‌رسد دو آیه هست که به روابط بین عموم انسانها اشاره دارد: ‌یکی این آیه که در آن رابطه بین جامعه اسلامی (به تعبیر قرآن: مؤمنان) از جنس رابطه اخوت معرفی می‌گردد؛ و دیگری آیه 13 (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا) که در آنجا به رابطه بین کل انسانها (ناس) - نه فقط مؤمنان، بلکه حتی رابطه مسلمانها با غیرمسلمانها؛ و حتی الگوی رابطه پیشنهادی بین خود غیرمسلمانها - می‌پردازد و این رابطه از جنس رابطه تعارفی (= هم‌شناسی) معرفی می‌شود؛‌ که درباره این رابطه اخیر در همانجا ان شاء الله به تفصیل بحث خواهد شد.

 

2) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»

در یک نگاه کلان، رابطه برادری را به دو قسم برادری تکوینی (جایی که پدر یا مادر مشترکی در متن طبیعت کار باشد) و برادری تشریعی (جایی که بر اساس حکم اعتباری شرعی، دو نفر برادر هم قلمداد شود) می‌توان تقسیم کرد؛ که البته رابطه اینها عموم و خصوص من وجه است؛ در اغلب موارد برادر تکوینی و برادر تشریعی بر هم منطبق است؛ اما مثلا اگر کسی ولدالزنا باشد برادر تکوینی‌اش برادر شرعی‌اش نیست؛ ویا مثلا کسی که برادر رضاعی شخص دیگر است (یعنی به خاطر خوردن از شیر مادر وی، برادر او محسوب شده) ویا فرزندان دو زن و مرد متفاوت، که آن زن و مرد با هم ازدواج کنند به نحوی برادر شرعی همدیگر محسوب می‌شوند هرچند برادر تکوینی نیستند. (لازم به ذکر است که کلمه «إخوة» در اینجا به معنای اعم از برادری و خواهری به کار رفته است؛ که چون در زبان فارسی کلمه‌ای که چنین دلالتی داشته باشد نداریم ما کلمه «برادری» را در ادامه به همین معنای اعم استفاده می‌کنیم).

به نظر می‌رسد که مقصود از برادری‌ای که در این آیه بین مؤمنان مطرح می‌شود می‌تواند هریک از این دو باشد:

الف. برادری تشریعی

الف.1. از نظر علامه طباطبایی، «آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» متضمن جعل تشریعی برادری بین مؤمنان است که آثار شرعی خود را دارد؛ و این جعل یک جعل اعتباری است که آثار آن تابع اعتبار اعتبارکننده (=شارع) است. یعنی گمان نشود که برادری شرعی صرفا منحصر به برادر رضاعی و مانند آن است؛ بلکه شارع همان طور که بر اثر شیر خوردن از یک زن، جعل برادری کرده است، بین کل مؤمنان هم برادری را جعل کرده است؛ و همان طور که احکام شرعی مترتب بر برادری طبیعی لزوما با احکام شرعی مترتب بر برادری رضاعی یکی نیست و به اعتبار شارع برمی‌گردد (مثلا با اینکه در هر دو مورد، ازدواج بین خواهر و برادر حرام است؛ اما در اولی از همدیگر ارث می‌برند، در حالی که در دومی ارث نمی‌برند)؛ و برای برادری دینی هم احکام شرعی خاصی وجود دارد که در برخی احادیث تحت عنوان حقوق برادر دینی بدانها اشاره شده است؛ و از این رو، در خصوص این برادری و حقوق مترتب بر آن نیاز نیست که این را صرفا یک مجازگویی‌ای بدانیم.» (المیزان، ج‏18، ص315-317[1])

الف.2. از این جهت که طبق احادیث متعدد پیامبر ص پدر این امت است (تا حدی که همسران ایشان طبق آیه قرآن به منزله مادران این امت معرفی شده‌اند: وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ؛ احزاب/6)[2]؛ و بدین ترتیب از نظر شریعت اسلام تمام مؤمنان فرزند پیامبر ص و برادر همدیگر محسوب می‌شوند.

الف.3. ...

ب. برادری تکوینی

ب.1. با توجه به اینکه در نکات ادبی اشاره شد که غالبا تعبیر «إِخْوَان» بیشتر برای دوستان و «إِخْوَة» بیشتر برای برادرانی که در ولادت مشترکند به کار می‌رود، کاربرد آن در اینجا می‌تواند کاربردی استعاری باشد برای اشاره به برادری تکوینی. یعنی قرآن کریم با استفاده از واژه‌ای که غالبا برای برادری تکوینی استفاده می‌شود می‌خواهد بگوید شما باید این برادری ایمانی را همچون برادری تکوینی ببینید. (اقتباس از مفاتیح الغیب، ج‏28، ص106[3])

ب.2. اگر به احادیث طینت توجه کنیم (که طینت مؤمنان واحد، و برگرفته از طینت اهل بیت ع است) آنگاه چه‌بسا بتوان گفت همان احادیث که پیامبر ص و علی ع را پدران این امت معرفی می‌کنند، بیان یک حقیقت تکوینی (ناظر به طینت انسان) است و بدین ترتیب در خصوص مؤمنان واقعی، واقعا برادری تکوینی بین مؤمنان برقرار است؛ البته با این توجه که عالم تکوین منحصر در عالم ماده و دنیا نیست و مراتب دیگر وجود واقعی (از جمله عالم ذر) را هم شامل می‌شود. (اقتباس از تفسیر الصافی، ج‏5، ص51-52[4])

ب.3. از نعمت‏هاى الهى که خداوند در قرآن برشمرده است، ایجاد الفت میان دل‏هاى مسلمانان است: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ: به یاد آورید نعمت خدا بر شما را که شما با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‏هاى شما الفت برقرار کرد (آل عمران/103). از این آیه سوره حجرات فهمیده می‌شود که آن الفتی که خداوند تکوینا بین مسلمانان ایجاد کرده فقط در حد برطرف شدن نزاع تاریخی اوس و خزرج نبود؛ بلکه چنان الفتی است که همه مومنان را برادر یکدیگر گردانده است.

ب.4. چون به پدر و مادر واحد (آدم و حواء) برمی‌گردند لذا همه با هم برادرند (اقتباس از زجاج، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص200[5])

تبصره: این قول نمی تواند در ذیل این آیه قول قابل اعتنایی باشد؛‌ زیرا بر اساس این قاعده کل انسانها با هم برادر می‌شوند نه فقط مؤمنان؛ در حالی که در این آیه، تعبیر «اخوة» ناظر به رابطه بین برادران ایمانی (و نه بین مطلق انسانها) ‌به کار رفته است.

ب.5. ...

 

3) «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»

رابطه بین مؤمنان، رابطه اخوت (خواهری و برادری) است.

اخوت (خواهری و برادری) در قرآن

در نکات ادبی اشاره شد که کلمه «اخوت» به معنای اعم از خواهری و برادری است؛ یعنی هم به رابطه بین برادران و هم بین خواهران و هم بین برادران و خواهران اصلاق می‌شود و بهترین شاهد بر این مدعا هم آیه «وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن‏: پس اگر «اخوه»ای بودند اعم از زنان و مردان، پس سهم مذکر همانند سهم دو مونث است» (نساء/176) و نیز آیه «فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُس: و اگر متوفی «اخوه»ای [= برادر یا خواهری] داشت پس سهم مادر او یک ششم می‌شود‏ (نساء/11)» است که به وضوح برای این معنای عام به کار رفته است.

قرآن کریم بحث اخوت را از همین وضعیت عادی تکوینی (نسبت بین فرزندانِ والدین مشترک) شروع کرده، اما آن را به بسیاری از پیوندهای بین انسانها تعمیم داده است؛ به طوری که از 96 باری که از این ماده استفاده کرده، تنها یک مورد آن در مورد روابط بین انسانها نیست؛ یعنی آیه: «وَ ما نُریهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (زخرف/48).

مروری بر آیات مربوط به اخوت در قرآن کریم ابعاد زیبا و متنوعی از این تعمیم را نشان می‌دهد که درس‌های فراوانی برای فهم روابط اجتماعی بین انسانها دارد و در اینجا ابتدا خلاصه‌ای از مطلب (بدون ذکر آیات مربوطه) تقدیم می‌شود و سپس همان مطلب به طور مفصل همراه با تک تک آیات مربوطه تقدیم می‌شود:

در یک تقسیم کلی، اخوتِ (= خواهر-برادری) را می‌توان به دو قسم اخوت تکوینی (اخوتی که به خاطر وجود والد مشترک به نحو تکوینی رقم خورده است)‌ و غیرتکوینی تقسیم کرد.

در خصوص اخوت تکوینی مطلب از این قرار است که اسلام این اخوت را به رسمیت شناخته و احکام متعددی در مسائل مربوط به ارث و محرمیت و در مورد آن بیان فرموده؛ و البته در جایی تاکید کرده که در قضاوت‌های دنیوی نباید این برادری ما را تحت تاثیر قرار دهد؛ اما در مجموع آن را کم‌اهمیت‌تر از پیوندهای دینی می‌داند؛ یعنی با اینکه اصل آن را به رسمیت شناخته، اما هشدار می‌دهد که مبادا این برادری تکوینی (همچون سایر پیوندهای خانوادگی) روابط عمیق دینی شما را تحت الشعاع خود قرار بدهد. خود این اخوت تکوینی را از حیث بقای اخرویش می‌شود بر دو قسم تقسیم کرد؛ در واقع می‌توان گفت این رابطه برادری تکوینی به لحاظ عمق وجودی‌اش [که در آخرت متجلی می‌شود] و ذیل سنت الهیِ «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین: دوستان صمیم در آن روز با همدیگر دشمنند؛ مگر تقواپیشگان‏» (زخرف/67)، ‌بر دو قسم خواهد بود: برخی از برادریها تحت رابطه الهی به پیوندی عمیق و جاودانه تبدیل می‌شود؛ و برخی از برادری‌ها که در حد رابطه دنیوی باقی می‌ماند، در آخرت مانند همه رابطه‌های دنیوی به عدم رابطه [یا حتی رابطه دشمنی] تبدیل می‌شود. نهایتا مصادیق رابطه اخوتی که در بحثهای قرآنی مورد توجه قرار گرفته است (که هریک حاوی درسهای فراوانی است) به ترتیب تاریخی عبارتند از: هابیل و قابیل؛ یوسف و برادرانش؛ موسی و خواهرش؛ موسی و هارون؛ و شاید بتوان به موارد فوق این مورد هم حضرت مریم به عنوان تلویحی به عنوان برادر هارون خطاب قرار گرفته است را به این موارد افزود.

اما در مورد اخوتِ (= خواهر-برادریِ) غیرتکوینی، باید گفت که برخلاف تصور رایج، چنین اخوتی صرفا در میان مومنان مطرح نشده؛ از این رو خود این برادری را به چند قسم می‌توان تقسیم کرد:

- اخوت درون جامعه ایمانی؛ که خود این هم درباره چگونگی شکل‌گیری‌اش و هم تداومش و هم ثمراتی که بر آن مترتب شده نکات قرآنی متعددی یافت می‌شود: از سویی بیان می‌کند که خداوند است که این اخوت را بین شما برقرار کرد؛ و از سوی دیگر در فضاهای مختلف می‌خواهد که مومنان همدیگر را برادر دینی هم ببینند؛ و با هم به عنوان برادر دینی رفتار کنند و به اقتضائات آن تن دهند؛ که اگر چنین کنید اگر بین شما کدورتی بماند خدا در قیامت آن را رفع خواهد کرد.

- اخوت درون جامعه اسلامی (برادری مومن با منافق!)؛

- اخوت پیامبران با امت‌هایشان (در موارد متعددی در قرآن کریم پیامبران به عنوان برادر قومی که به سویش مبعوث شد معرفی شده‌اند (حتی اگر اصلا از آن قوم و قبیله هم نبودند؛ مانند حضرت لوط؛ که بر طبق روایات کاملا از بیرون بر آنها وارد شد و البته از آنان زن گرفت و پیوند خویشاوندی سببی با آنها برقرار کرد). جالب اینجاست که برخلاف انتظار، تمام مواردی که پیامبری برادر امتش معرفی شده مواردی بوده که امتش ایمان نیاوردند و در قرآن کریم در خصوص هیچ یک از پیامبرانی که امتش به وی ایمان آوردند (یعنی حضرت یونس؛ و پیامبران بنی‌اسرائیل ]از حضرت موسی ع تا حضرت عیسی ع] و پیامبر اکرم ص) هیچگاه تعبیری که دلالت بر برادری بین آنها و امتشان داشته باشد به کار نرفته است؛ شاید از این باب که وقتی امتی دعوت پیامبرش را پذیرفت آن پیامبر همچون پدر آن امت می‌شود که بسیار رابطه‌ای عمیقتر از برادری است؛ و در قرآن کریم به طور تلویحی و در احادیث به طور صریح بدین مطلب اشاره شده است. به هر حال پیامبرانی که در قرآن کریم از آنان به عنوان برادر قومشان یاد شده است به ترتیب تاریخی عبارتند از: نوح، هود، صالح، لوط، و شعیب.

- و آخرین دسته‌ای که در این عرصه می‌توان برشمرد، اخوت در میان بدهاست؛ ‌که سه مورد در قرآن کریم یافت می‌شود: خواهر بودن امتهای جهنمی، برادری با شیاطین، و برادری منافق با کافر.

اکنون تفصیل مطلب (بیان مطالب فوق همراه با آیات مربوط به آن)

 


[1] . کلام فی معنى الإخوة

و اعلم أن قوله: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» جعل تشریعی لنسبة الإخوة بین المؤمنین لها آثار شرعیة و حقوق مجعولة، و قد تقدم فی بعض المباحث المتقدمة أن من الأبوة و البنوة و الأخوة و سائر أنواع القرابة ما هو اعتباری مجعول یعتبره الشرائع و القوانین لترتیب آثار خاصة علیه کالوراثة و الإنفاق و حرمة الازدواج و غیر ذلک، و منها ما هو طبیعی بالانتهاء إلى صلب واحد أو رحم واحدة أو هما.

و الاعتباری من القرابة غیر الطبیعی منها فربما یجتمعان کالأخوین المتولدین بین الرجل و المرأة عن نکاح مشروع، و ربما یختلفان کالولد الطبیعی المتولد من زنا فإنه لیس ولدا فی الإسلام و لا یلحق بمولده و إن کان ولدا طبیعیا، و کالداعی الذی هو ولد فی بعض القوانین و لیس بولد طبیعی.

و اعتبار المعنى الاعتباری و إن کان لغرض ترتیب آثار حقیقته علیه کما یؤخذ أحد القوم رأسا لهم لیکون نسبته إلیهم نسبة الرأس إلى البدن فیدبر أمر المجتمع و یحکم بینهم و فیهم کما یحکم الرأس على البدن.

لکن لما کان الاعتبار لمصلحة مقتضیة کان تابعا للمصلحة فإن اقتضت ترتیب جمیع آثار الحقیقة ترتبت علیه جمیعا و إن اقتضت بعضها کان المترتب على الموضوع الاعتباری ذلک البعض کما أن القراءة مثلا جزء من الصلاة و الجزء الحقیقی ینتفی بانتفائه الکل مطلقا لکن القراءة لا ینتفی بانتفائها الصلاة إذا کان ذلک سهوا و إنما تبطل الصلاة إذا ترکت عمدا.

و لذلک أیضا ربما اختلفت آثار معنى اعتباری بحسب الموارد المختلفة کجزئیة الرکوع حیث تبطل الصلاة بزیادته و نقیصته عمدا و سهوا بخلاف جزئیة القراءة کما تقدم فمن الجائز أن یختلف الآثار المترتبة على معنى اعتباری بحسب الموارد المختلفة لکن لا تترتب الآثار الاعتباریة إلا على موضوع اعتباری کالإنسان یتصرف فی ماله لکن لا بما أنه إنسان بل بما أنه مالک و الأخ یرث أخاه فی الإسلام لا لأنه أخ طبیعی یشارک المیت فی الوالد أو الوالدة أو فیهما- فولد الزنا کذلک و لا یرث أخاه الطبیعی- بل یرثه لأنه أخ فی الشریعة الإسلامیة.

و الإخوة من هذا القبیل فمنها أخوة طبیعیة لا أثر لها فی الشرائع و القوانین و هی اشتراک إنسانین فی أب أو أم أو فیهما، و منها أخوة اعتباریة لها آثار اعتباریة و هی فی الإسلام أخوة نسبیة لها آثار فی النکاح و الإرث، و أخوة رضاعیة لها آثار فی النکاح دون الإرث، و أخوة دینیة لها آثار اجتماعیة و لا أثر لها فی النکاح و الإرث، و سیجی‏ء قول الصادق ع: المؤمن أخو المؤمن، عینه و دلیله، لا یخونه، و لا یظلمه و لا یغشه، و لا یعده عدة فیخلفه.

و قد خفی هذا المعنى على بعض المفسرین فأخذ إطلاق الإخوة فی کلامه تعالى على المؤمنین إطلاقا مجازیا من باب الاستعارة بتشبیه الاشتراک فی الإیمان بالمشارکة فی أصل التوالد لأن کلا منهما أصل للبقاء إذ التوالد منشأ الحیاة، و الإیمان منشأ البقاء الأبدی فی الجنان، و قیل: هو من باب التشبیه البلیغ من حیث انتسابهم إلى أصل واحد هو الإیمان الموجب للبقاء الأبدی.

[2] . در برخی قراءات غیرمشهور از این آیه، عبارت «و هو أب لهم» هم در خصوص پیامبر ص آمده است؛ مثلا ر.ک:‌ تفسیر القمی، ج‏1، ص278.

[3] . المسألة الأولى: قوله تعالى: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ قال بعض أهل اللغة الأخوة جمع الأخ من النسب و الإخوان جمع الأخ من الصداقة، فاللّه تعالى قال: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ تأکیدا للأمر و إشارة إلى أن ما بینهم ما بین الأخوة من النسب و الإسلام کالأب، قال قائلهم: «أبی الإسلام لا أب [لی‏] سواه / إذا افتخروا بقیس أو تمیم‏».

[4] . إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ... و عن الباقر علیه السلام المؤمن أخ المؤمن لأبیه و امّه لأنّ اللّه خلق المؤمنین من طینة الجنّة و اجرى‏ فی صورهم من ریح الجنّة فلذلک هم اخوة لاب و امّ. و فی البصائر عن الصادق علیه السلام انّه سئل عن تفسیر هذا الحدیث انّ المؤمن ینظر بنور اللّه فقال انّ اللّه خلق المؤمن من نوره و صبغهم من رحمته و أخذ میثاقهم لنا بالولایة على معرفته یوم عرّفهم نفسه فالمؤمن أخ المؤمن لأبیه و امّه أبوه النّور و امّه الرحمة و انّما ینظر بذلک النور الذی خلق منه. أقولُ: و وجه آخر لاخوة المؤمنین انتسابهم الى النبیّ و الوصیّ فقد ورد انّه صلّى اللّه علیه و آله قال انا و انت یا علی أبوا هذه الامة و وجه آخر انتسابهم الى الایمان الموجب للحیاة الابدیّة فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ.

[5] . قال الزجاج سمی المؤمنین إذا کانوا متفقین فی دینهم إخوة لاتفاقهم فی الدین و رجوعهم إلى أصل النسب لأنهم لأم واحدة و هی حواء.