سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احادیث جنگهای امیرالمومنین ع (قسمت12:جنگ صفین درمنابع اهل سنت-4)

 

ت‍. سایر وعده‌های رسول الله ص به بهشتی بودن عمار

- در روایت قبل از امیرالمؤمنین ع نقل شد که وعده پیامبر ص به بهشتی بودن عمار منحصر به یکبار و دوبار نبوده است بلکه در مواطن متعددی این وعده را داده‌اند. معروفترین وعده که قبلا با اسناد مختلف اشاره شد وعده در هنگام بنای مسجد النبی بود. در اینجا از باب نمونه دو مورد دیگر از این وعده‌های رسول الله ص به شهادت عمار که در منابع اهل سنت آمده تقدیم می‌شود:

- در زمان شکنجه شدن عمار در مکه

45) الف. از عمرو بن میمون روایت شده است که مشرکان [مکه] عمار را با آتش شکنجه می‌دادند و رسول الله ص بر او می‌گذشت و دستی بر سر او می‌کشید و می‌فرمود: «ای آتش سرد و سلامت شو» (انبیاء/69) بر عمار همان گونه که بر ابراهیم چنین شدی؛ ولی [نه این مشرکان، بلکه] «الفئة الباغیه: جماعت ستمگر» تو را به قتل می‌رسانند.»

ب. همچنین از عثمان بن عفان و یوسف مکی و ابن عون روایت شده است که رسول الله ص بارها بر عمار یاسر و پدرش [یاسر] و مادرش [سمیه] که به دست مشرکان مکه شکنجه می‌شدند گذشت و به آنان فرمود: صبر پیشه کنید؛ خدایا خاندان یاسر را بیامرز؛ و می‌دانم که آمرزیده‌ای؛

یا می‌فرمود: ای خاندان عمار بر شما بشارت باد که وعده‌گاه شما بهشت است.

ج. و از ابن عون روایت شده که پیامبر ص بر عمار گذشت و دید که [به خاطر عذاب وجدان] می‌گرید. فرمود: آیا کفار تو را گرفتند و در آب [تا حد خفه شدن] فروبردند و نگهداشتند و تو چنین و چنان [سخنانی که کافران راضی شوند و از تو دست بردارند] گفتی؟ [ناراحت نباش] و اگر باز هم سراغت آمدند همانها را به آنها بگو.

الطبقات الکبیر، ج3، ص230؛ تاریخ الإسلام (ذهبی)، ج3، ص571-572[1]؛ أنساب الأشراف للبلاذری، ج1، ص167[2]

الف. قال: أخبرنا یحیى بن حمّاد قال: أخبرنا أبو عَوَانَة عن أبی بَلْج عن عمرو بن میمون قال: أحرق المشرکون عمّار بن یاسر بالنّار قال: فکان رسول الله ص یمُرّ به ویمِرّ یده على رأسه فیقول: «یانَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا» [الأنبیاء/69] على عمّار کما کنت على إبراهیم، تَقْتُلُکَ ‌الفِئَةُ ‌الباغیة.

ب. قال: أخبرنا مسلم بن إبراهیم وعمرو بن الهیثم أبو قطن قالا: أخبرنا القاسم بن الفضل قال: أخبرنا عمرو بن مرّة الجَمَلى عن سالم بن أبی الجعد عن عثمان بن عفّان قال: أقبلتُ أنا ورسول الله ص آخذٌ بیدى نَتَماشى فی البطحاء حتَّى أتینا على أبى عمّار وعمّار وأمّه وهم یعَذَّبون، فقال ساسر: الدّهْرُ هَکَذا، فقال له النّبی ص: اصْبِرْ، اللهمّ اغْفِرْ لآلِ یاسر وقد فَعَلْتَ.

قال: أخبرنا مسلم بن إبراهیم قال: أخبرنا هشام الدّسْتُوائی قال: أخبرنا أبو الزّبیر أنّ النّبی ص مَرّ بآل عمّار وهم یعذَّبون فقال لهم: أبْشِروا آلَ عمّار فإنّ مَوْعِدَکم الجنّة.

قال: أخبرنا الفضل بن عَنْبَسَة قال: أخبرنا شعبة عن أبی بشر عن یوسف المکی أنّ النّبی ص مرّ بعمّار وأبى عمّار وأمّه وهم یعَذَّبون فی البطحاء فقال: أبْشِروا یا آل عمّار فإنّ موعدکم الجَنّة.

ج. قال: أخبرنا إسماعیل بن إبراهیم عن ابن عون عن محمّد أنّ النّبی ص لقى عمّارًا وهو یبکى فجعل یمسح عن عینیه وهو یقول: أخَذَکَ الکُفّارُ فَغَطّوک فی الماء فقلت کذا وکذا، فإن عادوا فقل ذاک لهم.

 

- در اینکه آخرین جرعه وی از دنیا و قبل از رفتن به بهشت، شیر است

46) الف. از ابوالبختری روایت شده است که:

عمار در جنگ صفین گفت: مقداری شیر برایم بیاورید که بنوشم؛ که همانا رسول الله ص فرموده بود: آخرین جرعه‌ای که از دنیا می‌نوشی جرعه‌ای از شیر است. پس شیری برایش آوردند و آن را نوشید و دوباره پا به میدان گذاشت تا به شهادت رسید.

مسند أحمد، ج31، ص172، ح18880؛ مصنف ابن أبی شیبة، ج21، ص534[3]؛ الطبقات الکبیر، ج3، ص238[4]؛ أنساب الأشراف للبلاذری، ج1، ص172[5]

حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا سُفْیانُ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِی قَالَ:

قَالَ عَمَّارٌ یوْمَ صِفِّینَ: ائْتُونِی بِشَرْبَةِ لَبَنٍ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ ص قَالَ: " آخِرُ شَرْبَةٍ تَشْرَبُهَا مِنَ الدُّنْیا شَرْبَةُ لَبَنٍ "، فَأُتِی بِشَرْبَةِ لَبَنٍ فَشَرِبَهَا ثُمَّ تَقَدَّمَ فَقُتِلَ.

تبصره: شعیب أرنؤوط (محقق کتاب) در تعلیقه‌ای طولانی اظهار می‌دارد که این حدیث صحیح است هرچند با این سندش قابل مناقشه است، و در ادامه نام دهها منبع معتبر از اهل سنت را می‌آورد که این روایت با سندهای صحیح در آن آمده است (مسند أحمد، ج31، ص172-174).[6]

ب. زهری (و برخی دیگر از کتب روایی و تاریخی اهل سنت) پس از نقل روایت فوق، روایات زیر را هم درباره عمار می‌آورد:

- عبدالرحمن بن أبزی می‌گوید: در مسیر جنگ صفین عمار در کنار شط فرات دعا می‌کرد و می‌گفت: خدایا اگر بدانم رضایت تو از من به این است که خودم را از بالای این کوه به پایین پرتاب کنم قطعا این کار را خواهم کرد؛ و اگر بدانم رضایت تو از من به این است که آتشی عظیم روشن کنم و خود را در آن بیفکنم قطعا چنین کنم؛ خدایا! اگر بدانم رضایت تو از من به این است که خود را در آب بیندازم و غرق کنم قطعا چنین کنم. من به این جنگ نیامدم مگر به خاطر اینکه رضایت تو را می‌خواستم؛ و من به تو امیدوارم پس مرا ناامید مگردان و من رضایت تو را می‌خواهم.

- ربیعة بن ناجد می‌گفت: در صفین شنیدم که عمار چنین می‌گفت: بهشت زیر برق شمشیرهاست؛ و تشنه به آب می‌رسد؛ و آب هم روی خود را گشاده است. امروز دوستانم حضرت محمد ص و حزب او را ملاقات می‌کنم؛ سوگند که من در رکاب رسول الله ص سه بار با این پرچم [پرچم معاویه که در دست عمروعاص بود] جنگیدم و این بار هم که بار چهارم است همانند آن قبلی‌هاست.

- ابومروان اسلمی روایت کرده است: در جنگ صفین در میان مردم ایستاده بودیم که دیدیم عمار بن یاسر از لشکر بیرون آمد - و آفتاب در حال غروب بود- و می‌گفت: کیست که به سوی خداوند برود؟ تشنه دارد به آب می‌رسد؛ بهشت زیر سایه شمشیرهاست؛ و امروز دوستانم را ملاقات می‌کنم؛ حضرت محمد ص و حزب او را ملاقات می‌کنم.

- از لؤلؤة، کنیز أمّ الحَکَم، دختر عمار روایت شده است: روزی که عمار به شهادت رسید پرچم به دست هاشم بن عتبة بود؛ و بسیاری از لشکر علی ع تا عصر آن روز شهید شده بودند؛ پس عمار از پشت سر به هاشم نزدیک شد و از او پیشی گرفت و خورشید در حال غروب بود؛ و همراه عمار ظرفی از شیر بود و چون خورشید مخفی شد وی آن را نوشید و گفت: از رسول الله ص شنیدم که فرمود: آخرین توشه‌ات از دنیا ظرفی از شیر خواهد بود. سپس پیش رفت و جنگید تا به شهادت رسید و آن هنگام 94 ساله بود.

الطبقات الکبیر، ج3، ص238-239

قال: أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی یعقوب بن عبد الله القُمّی عن جعفر بن أبى المغیرة عن سعید بن عبد الرّحمن بن أبْزى عن أبیه عن عمّار بن یاسر أنّه قال وهو یسیر إلى صفّین على شطّ الفرات: اللهمّ إنّهُ لَوْ أعْلَمُ أنّه أرضى لک عنى أنْ أرمى بنفسى من هذا الجبل فأتَرَدّى فأسْقُطَ فعلتُ، ولو أعلمُ أنّه أرضى لک عنى أنْ أوقد نارًا عظیمة فأقعَ فیها فعلتُ، اللهُمّ لو أعلم أنّه أرضى لک عنّى أنْ ألقىَ نفسى فی الماء فأُغْرِقَ نفسى فعلتُ، فإنى لا أُقاتل إلّا أرید وَجهک، وأنا أرجو أنْ لا تُخَیبَنى، وأنا أریدُ وَجْهَکَ.

قال: أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی من سمع سلمة بن کُهیل یخبرُ عن أبی صادق عن ربیعة بن ناجد قال: سمعتُ عمّار بن یاسر هو بصفّین یقول: الجنّةُ تحت البارقة، والظّمْآنُ یرِدُ الماءَ، والماءُ مورود، الیوم ألْاقَى الأحِبّةَ محمّدًا وحِزْبَه، لقد قاتلتُ صاحبَ هذه الرایة ثلاثًا برسول الله وهذه الرابعة کإحداهنّ.

قال: أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی هاشم بن عاصم عن المنذر بن جَهْم قال: حدّثنی أبو مروان الأسلمی قال: شهدتُ صفّین مع النّاس، فبینا نحن وقوف إذ خرج عمّار بن یاسر وقد کادت الشمس أن تغرب وهو یقول: من رائحٌ إلى الله، الظّمآنُ یرِدُ الماءَ، الجَنّةُ تحت أطراف العوالى، الیوم ألْقى الأحِبّة: الیومَ ألْقى محمّدًا وحزْبَه.

قالَ: أخبرنا محمّد بن عمر، حدّثنی عبد الله بن أبی عُبیدة عن أبیه عن لؤلؤة مولاة أمّ الحَکَم بنت عمّار بن یاسر قالت: لمّا کان الیوم الذی قُتل فیه عمّار، والرّایة یحْملها هاشم بن عُتبة، وقد قُتل أصحابُ علی ذلک الیوم حتَّى کانت العصر، ثمّ تَقَرّبَ عَمّارٌ من وراء هاشم یقدّمه وقد جَنَحَت الشمس للغروب، ومع عَمّار ضَیحٌ من لَبَنٍ، فکان وجوبُ الشمس أن یفْطِرَ، فقال حین وَجَبَت الشمس وشَرِبَ الضّیحَ: سمعتُ رسول الله ص یقول: آخر زادک من الدّنیا ضَیحٌ من لَبَنٍ، قال: ثمّ اقتربَ فقاتل حتَّى قُتل، وهو یومئذٍ ابن أربع وتسعین سنة.

 


[1]. وقال أَبُو بَلْج عن عَمْرو بْن میمون قَالَ: أحرق المشرکون عمّار بْن یاسر بالنار، فکان الرسول صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یمّر به ویُمرّ یدَه على رأسه فیقول: «یَا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً على عمّار کما کُنْتِ على إبراهیم، تقتلک الفئة الباغیة».

رواه ابن سعد، عن یحیى بْن حمّاد، أنبأ أَبُو عُوانة، عَنْهُ. وَقَالَ الْقَاسِمُ بْنُ الْفَضْلِ: ثنا عمرو بن مرة، عن سالم بن أَبِی الْجَعْدِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ قَالَ: أَقْبَلْتُ أَنَا، وَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ آخِذٌ بِیَدِی نَتَمَاشَى فِی الْبَطْحَاءِ حَتَّى أَتَیْنَا عَلَى أَبِی عَمَّارٍ، وَعَمَّارٍ، وَأُمِّهِ، وَهُم یُعَذَّبُونَ، فَقَالَ یَاسِرٌ: الدَّهْرُ هَکَذَا، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اصْبِرْ، اللَّهمّ اغْفِرْ لآل یاسر، وقد فعلت».

کذا رواه مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، وَمُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، وَأَبُو قَطَنٍ عَمْرُو بْنُ الْهَیْثَمِ، عَنِ الْقَاسِمِ، وَهُوَ الْحَدَّانِیُّ ، وَرَوَاهُ مُعْتَمِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنِ الْقَاسِمِ الْحَدَّانِیِّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ. وَقَالَ هِشَامٌ الدَّسْتُوَائِیُّ: ثَنَا أَبُو الزُّبَیْرِ أَنّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ بِآلِ عَمَّارٍ وَهُمْ یُعَذَّبُونَ، فَقَالَ: «أَبْشِرُوا آلَ عَمَّارٍ، فَإِنَّ مَوْعِدَکُمُ الْجَنَّةُ». مُرْسَلٌ.

وَقَالَ ابْنُ سِیرِینَ: لَقِیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَمَّارًا وَهُوَ یَبْکِی، فَجَعَلَ یَمْسَحُ عَنْ عَیْنَیْهِ وَیَقُولُ: «أَخَذَکَ الْکُفَّارُ فَغَطُّوکَ فِی النَّارِ، فَقُلْتُ کَذَا وَکَذَا، فَإِنْ عَادُوا فَقُلْ ذَاکَ لَهُمْ». قُلْتُ: حِینَ تَکَلَّمَ یَعْنِی بِالْکُفْرِ، فَرُخِّصَ لَهُ فِی ذَلِکَ لِأَنَّهُ مُکْرَهٌ.

[2]. 397- وَحَدَّثَنَا خَلَفُ بْنُ هِشَامٍ الْبَزَّازُ، ثنا أَبُو عَوَانَةَ، أنبأ أَبُو بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، قَالَ: ‌أَحْرَقَ ‌الْمُشْرِکُونَ ‌عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ بِالنَّارِ، فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمُرُّ بِهِ، فَیَمُرُّ یَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ فَیَقُولُ: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً» على عَمَّارٍ کَمَا کُنْتِ عَلَى إِبْرَاهِیمَ. تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَا عَمَّارُ.

[3]. 40685 - حدثنا وکیع عن سفیان عن حبیب عن أبی البختری قال: لما کان یوم صفین واشتدت الحرب دعا عمار بشربة لبن فشربها، وقال: إن رسول اللَّه -ص- قال لی: "إن آخر شربة تشربها من الدنیا شربة لبن".

[4]. قال: أخبرنا وکیع بن الجرّاح قال: أخبرنا سفیان عن حبیب بن أبی ثابت عن أبى البَخْترى قال: قال عمّار یومَ صفّین: ائتُونى بشرْبة لَبَنٍ فإنّ رسول الله ص قال لی إنّ آخرَ شَرْبَة تَشْرَبها من الدنیا شربةُ لَبَنٍ. فأُتىَ بلبن فشربه ثمّ تقدّم فقُتل.

قال: أخبرنا الفضل بن دُکین أخبرنا سفیان عن حبیب بن أبی ثابت عن أبی البَخْتریّ قال: أُتى عمّار یومئذ بلَبَنٍ فضحک وقال: قال لی رسول الله ص إنّ آخِرَ شَرابٍ تشربُه لَبَنٌ حتَّى تموت.

[5]. 413- حَدَّثَنَا عَمْرٌو النَّاقِدُ، ثنا وَکِیعٌ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ، قَالَ: أَتَى عَمَّارٌ یَوْمَ صِفِّینَ بِلَبَنٍ، فَضَحِکَ وَقَالَ: [قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ آخِرَ شَرَابٍ تَشْرَبُهُ حَتَّى تَمُوتَ شَرْبَةُ لَبَنٍ] ».

414- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِشَامِ بْنِ بَهْرَامَ، ثنا وَکِیعٌ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ حَبِیبٍ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ قَالَ: قَالَ عَمَّارٌ یوم صفّین: «ایتونی بِشَرْبَةِ لَبَنٍ، [فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنَّ ‌آخِرَ ‌شَرْبَةٍ ‌تَشْرَبُهَا فِی الدُّنْیَا شَرْبَةُ لَبَنٍ] ». فَأَتَى بِلَبَنٍ، فَشَرِبَهُ. ثُمَّ قَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ. رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ.

[6]. حدیث صحیح، وهذا إسناد ضعیف لانقطاعه، أبو البختری: وهو سعید بن فیروز لم یدرک عمار بن یاسر، قال ابن سعد: یروی عن الصحابة، ولم یسمع من کبیر أحد، وبقیة رجاله ثقات رجال الشیخین. وکیع: هو ابن الجراح، وسفیان: هو الثوری.

وأخرجه ابن سعد 3/257، وابن أبی شیبة 15/302، وابن أبی عاصم فی "الآحاد والمثانی" (272) ، والبیهقی فی "دلائل النبوة" 6/421 من طریق وکیع، بهذا الإسناد.

وأخرجه ابن سعد کذلک 3/257، والحاکم 3/389، والبیهقی فی "الدلائل" 2/552 و6/421 من طرق عن سفیان الثوری، به، وصححه الحاکم على شرط الشیخین، ووافقه الذهبی! وفاتهما أن یعلاه بالانقطاع.

وأخرجه أبو یعلى (1626) ، وأبو نعیم فی "الحلیة" 1/141 من طریق خالد بن عبد الله- وهو الواسطی- عن عطاء بن السائب، عن میسرة- وهو ابن یعقوب بن أبی جمیلة- وأبو البختری، أن عماراً یوم صفین جعل یقاتل فلا یقتل، فیجیء إلى علی، فیقول: یا أمیر المؤمنین، ألیس هذا یوم کذا وکذا هو؟ فیقول: أذهب عنک. فقال ذلک مراراً، ثم أُتی بلبنٍ فَشرِبَهُ. فقال عمار: إن هذه لآخر شربة أشربها من الدنیا، ثم تقدم فقاتل حتى قتل.

قلنا: میسرة أدرک عماراً، فقد کان صاحب رایة علی، روى عنه جمع، وذکره ابن حبان فی "الثقات"، إلا أن فی طریقه خالد بن عبد الله الواسطی، وقد سمع من عطاء بعد الاختلاط.

وأخرجه بنحوه مطولَا ابن أبی عاصم فی "الآحاد والمثانی" (271) ، وأبو یعلى (1614) ، والبیهقی فی "الدلائل" 6/421 من طریق الماجشون یعقوب ابن أبی سلمة، وابن سعد 3/258، والحاکم 3/385 من طریق عبد الله بن أبی عبیدة، کلاهما عن أبی عبیدة بن محمد بن عمار بن یاسر عن مولاة لعمار، هی- عند الحاکم وابن سعد- لؤلؤة مولاة أم الحکم بنت عمار بن یاسر، ولم نقع لها على ترجمة. وأبو عبیدة بن محمد بن عمار بن یاسر وثقه ابن معین وعبد الله بن أحمد، واختلف قول أبی حاتم فیه، قال مرة: منکر الحدیث، وقال أخرى: صحیح الحدیث.

وأخرجه البزار فی "البحر الزخار" (1432) وهو فی "کشف الأستار" (2691) (زوائد) من طریق عیسى بن مسلم: وهو أبو داود الأعمى، عن عبد الأعلى بن عامر الثعلبی، عن عبد الله بن شریک العامری، عن مسلم بن مخراق، عن مخراق مولى حذیفة، عن عمار نحوه.

قلنا: مخراق مولى حذیفة لم نجد له ترجمة، ومسلم بن مخراق ذکره المِزِّی تمییزاً، روى عنه جمع، وذکره ابن حبان فی "الثقات"، وعیسى بن مسلم وعبد الأعلى بن عامر ضعیفان.

وأخرجه الحاکم 3/389- ومن طریقه البیهقی فی "الدلائل" 2/552- من طریق حرملة بن یحیى، عن عبد الله بن وهب، عن إبراهیم بن سعد، عن أبیه، عن جده: وهو إبراهیم بن عبد الرحمن بن عوف، قال: سمعتُ عمار بن یاسر بصفین فی الیوم الذی قتل فیه وهو ینادی: أزلفت الجنة، وزوجت الحور العین، الیوم نلقى حبیبنا محمداَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، عهد إلیَّ أن آخر زادک من الدنیا ضیح من لبن.

قلنا: وهذا إسناد صحیح، رجاله ثقات رجال الشیخین غیر حرملة بن یحیى، فقد أخرج له مسلم، وهو ثقة وقد أکثر الروایة عن ابن وهب، وانفرد عنه بأحادیث، ولا یضره ذلک، فقد قال ابن عدی: وقد تبحرت حدیث حرملة وفتشته الکثیر، فلم أجد فیه ما یجب أن یضعف من أجله، ورجل یکون حدیث ابن وهب کله عنده، فلیس ببعید إن یغرب على غیره کتباً ونسخاً.

قلنا: وبهذا الإسناد یصح الحدیث، وقد صححه الحاکم ووافقه الذهبی إلا أنهما قالا: على شرط الشیخین! وفاتهما أن حرملة لم یرو له سوى مسلم.