سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احادیث جنگهای امیرالمومنین ع (قسمت8: جنگ جمل در منابع اهل سنت-6)

 

ت‍. سایر پیش‌بینی‌ها درباره شهادت دیگران در جنگهای امیرالمؤمنین ع

در منابع اهل سنت در احادیثی نبوی وعده کشته شدن در راه خدا و به بهشت رفتن برای برخی دیگر از کسانی که در رکاب امیرالمؤمنین ع به شهادت رسیدند آمده است؛ که همه آنها نیز مویدی بر حقانیت امیرالمؤمنین ع در این جنگ و باطل بودن دشمنانش است؛ که برای پرهیز از طولانی شدن فقط دو مورد (یکی بیانی کلی؛ و دیگری در خصوص یکی از تابعین) تقدیم می‌شود:

35) در کتب اهل سنت از سه نفر از تابعین (امام باقر ع و محمد بن مطلب و زید بن حسن) نقل شده است:

در جنگهای حضرت علی ع از اصحاب بدر [= کسانی که در جنگ بدر در رکاب پیامبر ص شرکت کرده بودند] هفتاد نفر در رکاب ایشان شهید شدند؛

و از کسانی که در بیعت تحت شجره شرکت جسته بودند [بیعت رضوان، که در آیه 18 سوره فتح بدان اشاره شده است] هفتصد نفر از اصحاب رسول الله ص در رکاب ایشان شهید شدند؛

و از میان تابعین سه نفر از کسانی شهید شدند که رسول الله ص بر بهشتی بودن آنان شهادت داده بود؛ ‌یعنی اویس قرنی و زید بن صوحان و جندبِ خوبی‌ها؛

اویس قرنی در پیاده‌نظام در جنگ صفین به شهادت رسید و زید بن صوحان در جنگ جمل.

تاریخ دمشق لابن عساکر، ج19، ص442؛ مختصر تاریخ دمشق، ج9، ص146[1]

أخبرنا أبو عبد الله البلخی أنا أبو غالب محمد بن الحسن بن أحمد الباقلانی أنا أبو علی بن شاذان أنا أحمد بن إسحاق بن نیخاب نا إبراهیم بن الحسین الکسائی نا عقبة بن مکرم الکوفی نا یونس عن عمرو بن شمر عن جابر عن محمد بن علی ومحمد بن المطلب وزید بن حسن قالوا:

شهد مع علی بن أبی طالب فی حربه من أصحاب بدر سبعون رجلا؛

وشهد معه ممن بایع تحت الشجرة سبع مائة رجل فیما لا یحصى من أصحاب رسول الله ص؛

وشهد معه من ‌التابعین ثلاثة بلغنا أن رسول الله ص ‌شهد ‌لهم ‌بالجنة: أویس القرنی وزید بن صوحان وجندب الخیر؛ فأما أویس القرنی فقتل فی الرجالة یوم صفین؛ وأما زید بن صوحان فقتل یوم الجمل.

 

36) زید بن صوحان یکی از تابعین است که محضر رسول الله ص را درک نکرد؛ اما در رکاب امیرالمؤمنین ع بود و در جنگ جمل به شهادت رسید. رسول الله ص سالها قبل از به دینا آمدن وی درباره‌اش پیش‌بینی‌ای کرده بود که ابن عساکر با سندهای متعدد به برخی از آنها اشاره کرده است که در اینجا تقدیم می‌شود:

الف و ب و ج. با سندهای متعدد از رسول الله ص روایت شده که فرمودند: کسی که دلش می‌خواهد به مردی بنگرد که برخی از اعضای بدنش در رفتن به بهشت بر او سبقت می‌گیرند به زید بن صوحان بنگرد.

ابویعلی (یکی از افرادی که در یکی از سلسله‌های نقل این حدیث نبوی است) بعد از ذکر این حدیث می‌گفت: دستان زید در جهاد با مشرکان قطع شد و سالها بعد از آن زندگی کرد تا اینکه در جنگ جمل به شهادت رسید.

د. از حارث اعور نقل شده است که یکی از کسانی که رسول الله ص [بدون اینکه هیچگاه او را ببیند] از او یاد می‌کرد «زیدٌ الخیر» (زید خوبی‌ها) بود که همان زید بن صوحان است و رسول الله ص می‌فرمود: بعد از من مردی از تابعین هست که همان زید خوبی‌هاست و برخی از اعضای بدنش در رفتن به بهشت بیست سال بر او سبقت می‌گیرند. وی دستانش در جنگ نهاوند قطع شد سپس بیست سال زندگی کرد تا اینکه در جنگ جمل در رکاب علی ع به شهادت رسید و پیش از اینکه کشته شود [به امیرالمؤمنین ع] گفت که همانا من دستی را دیدم که از آسمان بیرون آمد و به من اشاره می‌کرد که بالا بیا و ای امیرالمؤمنین من بدان ملحق خواهم شد؛ پس مرا با همین خونم دفن کنید که من می‌خواهم [در روز قیامت با این پیکر خونین] با این قوم مخاصمه کنم.

ه. از ابی فروه نقل شده که در مسیری همراه با پیامبر ص بودندو پیامبر که کاروان را سوق می‌داد در جایی فرود آمد و فرمود: «زیدٌ و ما زیدٌ؟ جندب و ما جندب؟» [زید؛‌و زید کیست؟! جندب؛ و جندب کیست؟]. سپس فرمود: دو مرد از امتم که یکی از آنان برخی از اعضای بدنش در رفتن به بهشت بر او سبقت می‌گیرد سپس بقیه بدنش در بهشت بدان ملحق می‌شوند؛ و دیگری کسی است که بین حق و باطل جدایی می‌افکند؛ و جندب همان کسی است که آن ساحر در کوفه [که ولید، که از سوی عثمان حاکم کوفه شده بود، برای وی موقعیتی فراهم کرده بود و وی در مسجد کوفه نمایش سحر می‌داد] را به هلاکت رساند.

و. هشام به محمد می‌گوید: زید بن صوحان دستش در یکی از فتوحات عراق قطع شد و او در حالی که خون فوران می‌زد لبخند می‌زد. یکی از همراهانش گفت: این چه جای لبخند زدن است! زید گفت: دردی است که به من رسید و ثوابی که خداوند بابت آن می‌دهد آن را کاملا زایل می‌کند؛ آیا این درد را با جزع و فزع کردنی که هیچ فایده‌ای ندارد و در برگشت آنچه از دست رفته اثری ندارد، همراه کنم؟ در حالی که این لبخند من تسلیتی است برای مؤمنانی که مرا می‌بینند. وی گفت: قطعا تو به کار خویش در محضر خداوند عالمتری.

ز. اعمش از ابراهیم روایت کرده که زید بن صوحان حدیثی می‌گفت: اعرابی‌ای به او گفت:‌حدیث تو مرا به تعجب وامی دارد و دست تو مرا به رشک و تردید میاندازد! گفت: آیا نمی‌بینی چپ است؟ گفت: به خدا سوگند نمی‌دانم راست را قطع می‌کنید یا چپ را! زید گفت: خداوند راست گفته است که فرموده: «اعراب در کفر و نفاق شدیدترند و سزاوارترند که حدود آنچه را خداوند بر رسولش نازل فرموده ندانند» (توبه/97) و اعمش به یاد می‌آورد که دستان زید در جنگ نهاوند قطع شد.

تاریخ دمشق لابن عساکر، ج19، ص435-437؛ مختصر تاریخ دمشق، ج9، ص143-144[2]

الف. [4541] أخبرناه عالیا على الصواب أبو المظفر بن القشیری أنبأ أبو سعد الجنزرودی أنا أبو عمرو بن حمدان وأخبرناه أبو سهل محمد بن إبراهیم أنبأ إبراهیم بن منصور أنبأ أبو بکر بن المقرئ قالا أنا أبو یعلى نا إبراهیم بن سعید نا حسین بن محمد عن الهذیل بن بلال عن عبد الرحمن بن مسعود العبدی عن علی قال قال رسول الله ص من سره أن ینظر إلى رجل یسبقه (وقال ابن المقرئ سبقه) بعض أعضائه إلى الجنة فلینظر إلى زید بن صوحان.

 [4542] رواه الخطیب عن أبی الحسین بن أبی نصر عن یوسف بن القاسم عن أبی یعلى ورواه أیضا عن أبی طالب الدسکری عن ابن المقرئ عن أبی یعلى وقال قطعت ید زید فی جهاده المشرکین وعاش بعد ذلک دهرا حتى قتل یوم الجمل؛

ب. وروى هذا الحدیث عمرو بن مهران الشیبانی الخصاف عن الهذیل بن بلال؛ ورواه عمرو بن محمد السمرقندی البحیری عن إبراهیم بن سعید عن حسین بن الرماحس بدلا من الهذیل؛ أخبرناه أبو عبد الله محمد بن غانم بن أحمد أنبأ عبد الرحمن بن محمد بن إسحاق أنبأ أبی أنا سهل بن السری البخاری نا عمر بن محمد البحیری نا إبراهیم بن سعید الجوهری نا حسین بن محمد المروزی نا حسین بن الرماحس عن عبد الرحمن بن مسعود العبدی قال سمعت علیا یقول قال رسول الله ص من سره أن ینظر إلى من یسبقه بعض أعضائه إلى الجنة فلینظر إلى زید بن صوحان.

ج. [4543] قال حسین بن الرماحس وحدثتنی أم الأسود بنت زید بن صوحان أن زید بن صوحان حدثها عن علی عن النبی ص بذلک؛

د. أنبأنا أبو الغنائم بن أنبأ محمد بن علی بن الحسن نا محمد بن جعفر مناولة أنبأ عبد العزیز بن یحیى نا المغیرة بن محمد ثنا أبو محکم نا [ص436] هشام بن محمد عن أبی مخنف عن عبد الرحمن بن عبید أنا الکنود عن الحارث الأعور قال کان ممن ذکره رسول الله ص زید الخیر وهو زید بن صوحان قال رسول الله ص: سیکون بعدی رجل من التابعین وهو زید الخیر یسبقه بعض أعضائه إلى الجنة بعشرین سنة [4544] فقطعت یده الیسرى بنهاوند ثم عاش بعد ذلک عشرین سنة ثم قتل یوم الجمل بین یدی علی وقال قبل أن یقتل إنی قد رأیت یدا خرجت من السماء تشیر إلی أن تعال وأنا لاحق بها یا أمیر المؤمنین فادفنونی فی دمی فإنی مخاصم القوم.

ه. أنبأنا أبو سعد المطرز وأبو علی الحداد قالا أنبأ أبو نعیم الحافظ نا أحمد بن محمد بن سنان نا أبو العباس السراج نا محمد بن الصباح نا جریر عن أبی فروة أو غیره قال بلغنی أنهم کانوا فی مسیر مع النبی ص فنزل رسول الله ص یسوق بهم فقال: زید وما زید؟! جندب وما جندب؟! ثم قال رجلین من أمتی أحدهما یسبقه بعض جسده إلى الجنة ثم یتبعه سائر جسده إلى الجنة وأما الآخر فیفرق بین الحق والباطل؛ وجندب هو الذی قتل الساحر بالکوفة.

و. [4545] أنبأنا أبو سعد بن البغدادی نا عبد الرحمن بن محمد بن إسحاق أنا الحسن بن محمد بن یوة أنا أحمد بن محمد بن عمر العبدی نا أبو بکر بن أبی الدنیا حدثنی الحسین بن عبد الرحمن عن هشام بن محمد أن زید بن صوحان أصیبت یده فی بعض فتوح العراق فتبسم والدماء تشجب فقال له رجل من قومه ما هذا موضع [ص437] تبسم فقال زید ألم حل یفوته ثواب الله علیه أفأردفه بألم الجزع الذی لا جدوى فیه ولا دریکة لفائت معه وفی تبسمی تعزیة لبعض المؤتسین من المؤمنین فقال الرجل أنا أنت أعلم بالله منی.[3]

ز. أنبأنا أبو طالب بن یوسف وأبو نصر بن البنا قالا قرئ على أبی محمد الجوهری عن أبی عمر بن حیویة أنا أحمد بن معروف نا الحسین بن الفهم نا محمد بن سعد أنا یعلى بن عبید نا الأعمش عن إبراهیم قال کان زید بن صوحان یحدث فقال أعرابی: إن حدیثک لیعجبنی وإن یدک لتریبنی! فقال: أو ما تراها الشمال؟ فقال: والله ما أدری الیمین تقطعون أم الشمال؟ فقال زید: صدق الله «الأعراب أشد کفرا ونفاقا وأجدر أن لا یعلموا حدود ما أنزل الله على رسوله». فذکر الأعمش أن ید زید قطعت یوم نهاوند.[4]

 

37) پیش‌بینی شهادت عمار توسط «الفئة الباغیة: جماعت ستمگر» در حدیث نبوی بقدری معروف بوده که عمار در جنگهای حضرت امیر ع به عنوان یک شاخص برای تشخیص حق و باطل محسوب می‌شده است. اگرچه این شاخص مشخصا در جنگ صفین و با به شهادت رسیدن وی کاملا عیان شد، اما در جنگ جمل هم کارکرد خود را داشت؛ لذا اگرچه این حدیث نبوی به تفصیل در احادیث مربوط به جنگ صفین خواهد آمد اما اینجا و در انتهای احادیث مربوط به جنگ جمل مناسب است به کارکرد این شاخص در این جنگ نیز اشاره شود:

الف. دینوری در وقایع جنگ جمل نقل می‌کند:

زبیر هنگامی که فهمید عمار در لشکر علی ع است در خصوص اقدامی که کرده بود [= شرکت در جنگ علیه حضرت علی ع] دچار تردید شد به خاطر این سخن رسول الله ص که به عمار فرموده بود که «تو را «الفئة الباغیة: جماعت ستمگر» به قتل می‌رسانند.»

الأخبار الطوال (دینوری م282) ص147

قالوا: وان الزبیر لما علم ان عمارا مع على رضى الله عنه ارتاب بما کان فیه، لقول رسول الله ص: الحق مع عمار، وتقتلک الفئة الباغیة.

ب. ابن کثیر در بیان وقایع جنگ جمل نقل می‌کند:

از جمله کسانی که در این جنگ رودرروی همدیگر قرار گرفتند زبیر و عمار بودند؛ عمار سعی می‌کرد با نیزه زبیر را بزند و زبیر ضربات او را دفع می‌کرد و به او می‌گفت: ای ابایقظان [= کنیه عمار]؛ آیا مرا می‌کُشی؟! و او می‌گفت: نه ای اباعبدالله [= کنیه زبیر].

و علت اینکه زبیر دائم سعی می‌کرد از مبارزه و کشتن وی خود را کنار بکشد این سخن رسول الله ص بود که به عمار فرموده بود که «تو را «الفئة الباغیة: جماعت ستمگر» به قتل می‌رسانند.» وگرنه توانایی زبیر برای غلبه بر عمار بیش از توانایی عمار برای غلبه بر وی بود.

البدایة والنهایة، ج10، ص455-456

وَکَانَ فِی جُمْلَةِ مَنْ تَبَارَزَ الزُّبَیرُ وَعَمَّارٌ، فَجَعَلَ عَمَّارٌ یحُوزُهُ بِالرُّمْحِ، وَالزُّبَیرُ کَافٌ عَنْهُ، وَیقُولُ لَهُ: أَتَقْتُلُنِی یا أَبَا الْیقْظَانِ؟ فَیقُولُ: لَا یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.

وَإِنَّمَا تَرَکَهُ الزُّبَیرُ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص: «تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ» وَإِلَّا فَالزُّبَیرُ أَقْدَرُ عَلَیهِ مِنْهُ عَلَیهِ.

ج. و باز ابن کثیر نقل می‌کند که:

گفته شده است که هنگامی که زبیر فهمید عمار در لشکر علی ع است، با توجه به اینکه شنیده بود که رسول الله ص به عمار فرموده بود که «تو را «الفئة الباغیة: جماعت ستمگر» به قتل می‌رسانند»، از ادامه جنگ منصرف شد از ترس اینکه مبادا در آن جنگ عمار کشته شود.

و ابن کثیر ادامه می‌دهد: و به نظر من حدیثی که روایت کردیم اگرچه حدیث صحیحی بود اما غیر از او کسی از این جنگ منصرف نشد؛ و بعید است که وی کفاره سوگندش را داده باشد و سپس در جنگ حاضر شده و با علی ع جنگیده باشد؛ والله اعلم.

البدایة والنهایة، ج10، ص461

وَقَدْ قِیلَ: إِنَّهُ إِنَّمَا رَجَعَ عَنِ الْقِتَالِ لَمَّا رَأَى عَمَّارًا مَعَ عَلِی، وَقَدْ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ، ص، یقُولُ لِعَمَّارٍ: «تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ». فَخَشِی أَنْ یقْتَلَ عَمَّارٌ فِی هَذَا الْیوْمِ.

وَعِنْدِی أَنَّ الْحَدِیثَ الَّذِی أَوْرَدْنَاهُ إِنْ کَانَ صَحِیحًا عَنْهُ فَمَا رَجَعَهُ سِوَاهُ، وَیبْعُدُ أَنْ یکَفِّرَ عَنْ یمِینِهِ ثُمَّ یحْضُرُ بَعْدَ ذَلِکَ وَیقَاتِلَ عَلِیا. وَاللَّهُ أَعْلَمُ.

د. بلاذری با سند خود نقل می‌کند:

هنگامی که زبیر رویگردان شد و بنا نداشت که دست به شمشیر ببرد عمار یاسر با نیزه راه را بر اوبست و گفت: کجا می‌روی ای ابوعبدالله؟! به خدا می‌دانم که آدم ترسویی نبوده‌ای اما به نظرم می‌رسد به شک افتادی. زبیر گفت: بله همین طور است؛ و راه خود را گرفت و رفت تا اینکه در وادی السباع فرود آمد و ابن جرموز وی را به قتل رساند.

أنساب الأشراف للبلاذری، ج2، ص259، ح324

وَحَدَّثَنِی خَلَفُ بْنُ سَالِمٍ، وأحمد (بْن إِبْرَاهِیمَ) الدَّوْرَقِی، أَنْبَأَنَا وَهْبُ بْنُ جَرِیرٍ: عَنْ جُوَیرِیةَ بْنِ أَسْمَاءَ قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّ الزُّبَیرَ حَیثُ وَلَّى وَلَمْ یکُنْ بَسَطَ یدَهُ بِسَیفٍ اعْتَرَضَهُ عَمَّارُ بْنُ یاسِرٍ بِالرُّمْحِ وَقَالَ: إِلَى أَینَ ترید یا أبا عَبْدِ اللَّهِ، وَاللَّهِ مَا أَنْتَ بِجَبَانٍ وَلَکِنِّی أَحْسَبُکَ شَکَکْتَ. قَالَ: هُوَ ذَلِکَ، وَمَضَى حَتَّى نَزَلَ بِوَادِی السِّبَاعِ؛ فَقَتَلَهُ ابْنُ جُرْمُوز.

 

 


[1]. حدث جابر عن محمد بن علی ومحمد بن المطلب وزید بن حسن قالوا: شهد مع علی بن أبی طالب فی حربه من أصحاب بدر سبعون رجلاً، وشهد معه ممن بایع تحت الشجرة سبع مئة رجل فیما لا یحصى من أصحاب رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وشهد معه من التابعین ثلاثة بلغنا أن رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شهد لهم بالجنة: أویس القرنی، وزید بن صوحان، وجندب الخیر: فأما أویس القرنی فقتل فی الرجالة یوم صفین، وأما زید بن صوحان فقتل یوم الجمل.

[2]. قتل زید بن صوحان یوم الجمل مع علی بن أبی طالب سنة ست وثلاثین.

وعن الحارث الأعور قال: کان ممن ذکره رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ زید الخیر، وهو زید بن صوحان. قال رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: سیکون بعدی رجل من التابعین وهو زید الخیر یسبقه بعض أعضائه إلى الجنة بعشرین سنة، فقطعت یده الیسرى بنهاوند، ثم عاش بعد ذلک عشرین سنة، ثم قتل [ص144] یوم الجمل بین یدی علی، وقال قبل أن یقتل: إنی رأیت یداً خرجت من السماء تشیر إلی أن تعال، وأنا لاحق بها یا أمیر المؤمنین، فادفنونی فی دمی: فإنی مخاصمٌ القوم.

وحدث جماعة من الرواة قال: کانوا فی مسیر مع النبی صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فنزل رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یسوق بهم، فقال: زید وما زید! جندب، وما جندب! ثم قال: رجلان من أمتی أحدهما یسبقه بعض جسده إلى الجنة ثم یتبعه سائر جسده إلى الجنة، وأما الآخر فیفرق بین الحق والباطل، وجندب هو الذی قتل الساحر بالکوفة.

حدث هشام بن محمد: أن زید بن صوحان أصیبت یده فی بعض فتوح العراق، فتبسم والدماء تشخب، فقال له رجل من قومه: ما هذا موضع تبسم! فقال زید: ألم حل یفوته ثواب الله عز وجل علیه، أفأردفه بألم الجزع الذی لا جدوى فیه، ولا دریکة لفائت معه؟ وفی تبسمی تعزیة لبعض المؤتسین من المؤمنین. فقال الرجل: أنت أعلم بالله منی.

[3]. این واقعه در «الصبر والثواب علیه لابن أبی الدنیا» (ص71) نیز آمده است:

حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ، أَنَّ زَیْدَ بْنَ صُوحَانَ، أُصِیبَتْ یَدَهُ فِی بَعْضِ فُتُوحِ الْعِرَاقِ، فَتَبَسَّمَ وَالدِّمَاءُ تَشْخُبُ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِهِ: مَا هَذَا مَوْضِعُ تَبَسُّمٍ فَقَالَ زَیْدٌ: «أَلَمٌ حَلَّ هَوَّنَهُ ثَوَابُ اللَّهِ عَلَیْهِ، أَفَأَرْدُفُهُ بِأَلَمِ الْجَزَعِ الَّذِی لَا جَدْوَى فِیهِ، وَلَا دَرِیکَةَ لِفَائِتٍ مَعَهُ؟ وَفِی تَبَسُّمِی عَزِیَّةٌ لِبَعْضِ الْمُؤْتَسِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» فَقَالَ الرَّجُلُ: أَنْتَ أَعْلَمُ بِاللَّهِ مِنِّی.

[4]. این مطالب را هم ابن عساکر در ادامه درباره احترام و جایگاه زید آورده که چون حدیث نبود نیاوردم:

أخبرنا أبو البرکات الأنماطی أنا أبو الفضل بن خیرون أنا أبو القاسم بن بشران أنا أبو علی بن الصواف نا محمد بن عثمان بن أبی شیبة نا المنجاب بن الحارث أنا إبراهیم بن یوسف حدثنی رجل من عبد القیس قال وقد قال رجل منا شعرا یذکر فیه دعوة رسول الله ص لعبد القیس ویعد الوفد ویسمیهم فقال * منا صحار والأشج کلاهما * حقا یصدق قاله المتکلم سبقا الوفود إلى النبی مهیلا * بالخیر فوق الناجیات الرسم فی عصبة من عبد قیس أوجفوا * طوعا إلیه وحدهم لم یکلم واذکر بنی الجارود إن محلهم * من عبد قیس فی المکان الأعظم ثم ابن سوار على عدائه * بذ الملوک بسؤدد وتکرم وکفى بزید حین یذکر فعله * طوبى لذلک من صریع مکرم * * ذاک الذی سبقت لطاعة ربه * منه الیمین إلى جنان الأنعم فدعا النبی لهم هنالک دعوة * مقبولة بین المقام وزمزم فمحمد یوم الحساب شهیدنا * ولنا البراءة من عذاب جهنم [ص438] فأولاک قومی إن سألت تحبری * فی الناس طرا مثلهم لم یعلم إلا قریشا لا أحاشی غیرهم * لهم الفضائل فی الکتاب المحکم * یعنی بزید زید بن صوحان.

أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی أنا أبو الفضل بن البقال أنا أبو الحسین بن بشران أنا أبو عمرو بن السماک نا حنبل بن إسحاق نا الحمیدی نا سفیان عن عمار الدهنی قال کان عمر یرحل زید بن صوحان ویطأ على ذراع راحلته ویقول هکذا فاصنعوا به.

أنبأنا أبو الغنائم محمد بن علی أنبأ محمد بن علی الحسن الحسنی نا محمد بن العباس الحذاء نا أحمد بن محمد الأحمسی نا الحسین بن حمید نا أبو سلمة التبوذکی نا حماد بن سلمة نا أبو التیاح عن عبد الله بن أبی الهذیل أن وفد أهل الکوفة قدموا على عمر فقال عمر یا أهل الکوفة أنتم کنز الإسلام إن استمدکم أهل البصرة أمددتموهم وإن استمدکم أهل الشام أمددتموهم ثم جعل عمر یرحل لزید بن صوحان بیده ویقول یا أهل الکوفة هکذا فاصنعوا بزید.

قال ونا الحسین نا هدبة نا حماد بن سلمة بهذا رواه عفان بن مسلم عن حماد وأنبأنا أبو الغنائم عن محمد بن علی بن الحسین نا علی بن محمد بن الفضل الدهقان نا محمد بن علی بن السمین نا محمد بن زید الرطاب نا إبراهیم بن محمد الثقفی حدثنی أبو إسماعیل حفص بن عمر أنا شریک عن جابر وإبراهیم بن عثمان وشعبة عن الحکم بن عتیبة أن زید بن صوحان کان عند عمر فقام إلیه عمر وهو یرید أن یرکب دابته فأمسک برکابه ثم قال لمن حضره هکذا فاصنعوا بزید وإخوته وأصحابه

قال إبراهیم وحدثنیه شهاب بن عباد نا محمد بن فضیل عن الأجلح عن ابن أبی الهذیل قال دعا عمر زید بن صوحان فضفنه على الرحل کما تضفنون أمراءکم ثم التفت [ص439] إلى الناس فقال اصنعوا هذا بزید وأصحاب زید.