سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احادیث مربوط به جنگهای امیرالمومنین ع (قسمت پنجم: جنگ جمل در منا

 

ب‍. پیش‌بینی درباره زبیر که منجر به انصراف وی از جنگ شد

پیش‌بینی‌های پیامبر ص در مورد جنگ جمل در منابع اهل سنت منحصر به این واقعه که مربوط به عایشه است نمی‌شود؛‌ بلکه حضرت خطاب به زبیر هم پیش‌بینی‌ای کرد؛ که همان پیش‌بینی را حضرت علی ع قبل از شروع جنگ به زبیر یادآوری کرد که موجب شد زبیر از جنگ کنار بکشد. در اینجا برخی از روایات مذکور در کتب اهل سنت در این باب تقدیم می‌شود:

29) حاکم نیشابوری با 5 سند مختلف (از برخی از تابعین همچون ابوالحرب بن ابی‌الاسود دوئلی و اسماعیل بن حازم و ابوجروة مازنی) ‌روایت کرده است که:

حضرت علی ع پیش از جنگ جمل به زبیر فرمود: آیا به یاد می‌آوری روزی که من و تو در زیر سایبان جماعتی از انصار بودیم و رسول الله ص به تو فرمود: آیا علی ع را دوست داری؟

گفتی: و چرا دوست نداشته باشم؟

فرمود: اما بدان که تو روزی بر او خروج [قیام مسلحانه] می‌کنی در حالی که تو ظالم هستی؟!

زبیر گفت: ‌بله؛ ولی فراموش کرده بودم.

(و بر طبق اغلب نقل‌ها بعد از این دیدار وی از ادامه جنگ با امیرالمؤمنین ع منصرف شد. البته در برخی از نقل‌ها آمده که پسرش وی را دوباره منصرف کرد اما به محض اینکه جنگ شروع شد وی کنار کشید.)

حاکم نیشابوری سپس تصریح می‌کند که تعداد راویانی که این واقعه را نقل کرده‌اند بسیار بیش از این است که ما آوردیم.

المستدرک على الصحیحین للحاکم، ج3، ص412-414؛ ح5573[1] و 5574 و 5575[2] و 5576[3] و 5577[4]

5574 - أَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَینِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ تَمِیمٍ الْقَنْطَرِی، بِبَغْدَادَ، ثَنَا أَبُو قِلَابَةَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ مُحَمَّدِ الرَّقَاشِی، ثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الرَّقَاشِی، عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ الْمَلِکِ، عَنْ أَبِی حَرْبِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ الدِّیلِی، قَالَ:

شَهِدْتُ الزُّبَیرَ خَرَجَ یرِیدُ عَلِیا، فَقَالَ لَهُ عَلِی أَنْشُدُکَ اللَّهَ: هَلْ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ: «تُقَاتِلُهُ ‌وَأَنْتَ ‌لَهُ ‌ظَالِمٌ»؟

فَقَالَ: لَمْ أَذْکُرْ، ثُمَّ مَضَى الزُّبَیرُ مُنْصَرِفًا.

«هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ»، عَنْ أَبِی حَرْبِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ فَقَدْ رَوَى عَنْهُ یزِیدُ بْنُ صُهَیبٍ الْفَقِیرُ وَفَضَلُ بْنُ فَضَالَةَ فِی إِسْنَادٍ وَاحِدٍ. [التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح

همین واقعه علاوه بر اینکه:

از همین افراد در کتب مهمی همچون سیر أعلام النبلاء ذهبی (ج1، ص59[5]) و دلائل النبوة بیهقی (ج6، ص415[6]) و البدایة والنهایة ابن کثیر (ج9، ص191[7] و ج10، ص458-460[8]) روایت شده،

همچنین از قتاده و زهری (در شماره‌های بعد)، و نیز

از مردی از بنی‌حیه در مصنف ابن أبی شیبة (ج21، ص510، ح40631[9])، و

از اسود بن قیس در مصنف ابن أبی شیبة (ج21، ص511، ح40632[10]) و سیر أعلام النبلاء (ج1، ص58[11]) و تاریخ الإسلام ذهبی (ج3، ص489[12])، و نیز

در کتب تفسیری مهم اهل سنت همچون تفسیر زمخشری (الکشاف، ج2، ص212[13]) و فخر رازی (مفاتیح الغیب، ج15، ص474[14]) روایت شده است.

البته نقلی که در مستدرک، و دلائل النبوه، و البدایة والنهایة، از قول ابوجروة مازنی آمده بسیار طولانی‌تر و بسیار شبیه نقلی است که در شماره 31 از قول قتاده خواهد آمد.[15]

 

- قتاده از تابعینی است که از قول او واقعه اتمام حجت حضرت علی ع بر زبیر با استناد به حدیث نبوی، هم به صورت مختصر و هم مفصل روایت شده است. برخی از نقل‌هایی که از او شده مختصر و مشابه نقل فوق است (مثلا در الجامع لمعمر بن راشد، ج11، ص241[16] و مصنف عبد الرزاق، ج10، ص279[17]؛ أنساب الأشراف للبلاذری، ج2، ص251، ح313[18]؛ دلائل النبوة للبیهقی، ج6، ص414[19] و البدایة والنهایة، ج9، ص190[20]). در اینجا به برخی دیگر از نقل‌های از وی که اندکی تفصیلی‌تر است بر اساس قدیمی‌ترین کتب اهل سنت اشاره می‌کنیم:

30) الف. از قتاده روایت شده است که: هنگامی که [پیش از شروع جنگ جمل] علی ع و طلحه و زیبر به هم رسیدند، علی ع به طلحه گفت: زن خودت را در پرده‌اش نگه داشته‌ای و زن رسول الله ص را آورده‌ای که با آن بجنگی؟! وای بر تو! آیا با من بیعت نکردی؟!

طلحه گفت: در حالی با تو بیعت کردم که شمشیر روی گردنم بود! [و البته وی در این سخنش صداقت نداشت؛ ‌زیرا در تاریخ مسلم است که حضرت علی ع از هیچکس به زور بیعت نگرفت و کسانی مثل سعد وقاص و عبدالله بن عمر که نخواستند بیعت کنند، بیعت نکردند، و کسی آنان را مجبور نکرد].

سپس علی ع به زبیر گفت: زبیر! نزدیکتر بیا! پس بقدری به هم نزدیک شدند که گردن اسب‌هایشان به هم می‌رسید و فرمود: وای بر تو ای زبیر! آیا نشنیدی که رسول الله ص به من می‌فرمود: اما بدان که این پسرعمه‌ات بر تو ستم می‌کند و در حالی که ظالم است قصد جنگ با تو می‌کند؟

زبیر گفت: ‌بله؛ به خدا راست گفتی. پس از لشکر به سمت مدینه بیرون آمد و در وادی السباع به دست ابن جرموز کشته شد.

أنساب الأشراف للبلاذری، ج2، ص251، ح313

حَدَّثَنِی بَکْرُ بْنُ الْهَیثَمِ، عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ: عَنْ قَتَادَةَ قَالَ:...[21] فَلَمَّا تَوَاقَفُوا قَالَ عَلِی لِطَلْحَةَ: خَبَّأْتَ عِرْسَکَ فِی خِدْرِهَا وَجِئْتَ بِعِرْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص تُقَاتِلُ بِهَا، وَیحَکَ أَمَا بَایعْتَنِی؟

قَالَ: بَایعْتُکَ والسیف على عنقی.

ثم قال (علی للزبیر) : یا زبیر قف بنا حجرة فَتَوَاقَفَا حَتَّى اخْتَلَفَتْ أَعْنَاقُ فَرَسَیهِمَا فَقَالَ: وَیحَکَ یا زُبَیرُ أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ لِی: أَمَا إِنَّ ابْنَ عَمَّتِکَ هَذَا سَیبْغِی عَلَیکَ وَیرِیدُ قِتَالَکَ ظَالِمًا؟

قَالَ: اللَّهُمَّ بَلَى. فَخَرَجَ مِنَ الْعَسْکَرِ مُتَوَجِّهًا إِلَى الْمَدِینَةِ فَقَتَلَهُ ابْنُ جُرْمُوزٍ بِوَادِی السباع.

بلاذری شبیه همین مطلب را با اندک تفاوتی در عبارات، علاوه بر قتاده، از ابوالعلاء ضبی (همان ص252 ح314) نیز نقل می‌کند.[22]

ب. وی در نقل دیگری از قتاده نیز همین مطالب را نقل می‌کند و درباره چرایی کشتن وی این توضیح را از قول وی اضافه می‌کند که:

وقتی زبیر از صحنه جنگ دور شد در مسیرش احنف او را دید و گفت: عجب از زبیر! بین دو لشکر از مسلمانان جنگ راه انداخت و سپس جان خود را نجات داد و الان می‌خواهد سراغ خانواده‌اش برود!

اینجا بود که ابن جرموز و اصحابش وی را تعقیب کردند و وی مرتب می‌گفت: مبادا از دستتان بگریزد؛ تا اینکه راه را بر او بستند و او را کشتند؛ و ابن جرموز سر وی را نزد علی ع برد و ایشان دستور داد که همراه بدنش در همان وادی السباع دفن شود.

أنساب الأشراف، ج2، ص258، ح322

وحدثنی بَکْرُ بْنُ الْهَیثَمِ، حَدَّثَنَا أَبُو حَکِیمٍ الصَّنْعَانِی، عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: لَمَّا اقْتَتَلُوا یوْمَ الْجَمَلِ کَانَتِ الدَّبْرَةُ عَلَى أَصْحَابِ الْجَمَلِ، فَأَفْضَى عَلِی إِلَى النَّاحِیةِ الَّتِی فِیهَا الزُّبَیرُ، فلما واجهه قال له: یا أبا عبد الله أتقاتلنی بعد بیعتی، و (بعد) ما سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فی قتالک لی ظالما؟

فاستحیا (الزبیر) وَانْسَلَّ عَلَى فَرَسِهِ مُنْصَرِفًا إِلَى الْمَدِینَةِ.

فَلَمَّا صَارَ بِسَفَوَانَ، لَقِیهُ رَجُلٌ مِنْ مُجَاشِعٍ یقَالُ لَهُ: النعرُ بْنُ زمامٍ فَقَالَ لَهُ: أَجِرْنِی. قَالَ النعرُ: أَنْتَ فِی جِوَارِی یا حَوَارِی رَسُولِ الله.

فقال الأحنف: وا عجبا الزُّبَیر لَفَّ بَینَ غَارَینِ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ثُمَّ قَدْ نَجَا بِنَفْسِهِ وَهُوَ الآنَ یرِیدُ أَهْلَهُ. فَأَتْبَعَهُ ابْنُ جُرْمُوزٍ وَأَصْحَابُهُ وَهُوَ یقُولُ: أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ أَنْ یفُوتَکُمْ. فَشَدُّوا عَلَیهِ فَقَتَلُوهُ، وَأَتَى ابْنُ جُرْمُوزٍ عَلِیا بِرَأْسِهِ فَأَمَرَ أَنْ یدْفَنَ مع جسده بوادی السباع.

 

 

 

 


[1]. أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ حَمْدَانَ الْجَلَّابُ، بِهَمْدَانَ، ثَنَا عُثْمَانُ بْنُ خَزَرْزَاذَ الْأَنْطَاکِیُّ، ثَنَا رَبِیعَةُ بْنُ الْحَارِثِ، حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْعَابِدُ، ثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبِی حَازِمٍ قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ لِلزُّبَیْرِ: أَمَا تَذْکُرُ یَوْمَ کُنْتُ أَنَا وَأَنْتَ فِی سَقِیفَةِ قَوْمٍ مِنَ الْأَنْصَارِ، فَقَالَ لَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَتُحِبُّهُ؟» فَقُلْتُ: وَمَا یَمْنَعُنِی؟ قَالَ: «أَمَا إِنَّکَ سَتَخْرُجُ عَلَیْهِ وَتُقَاتِلُهُ وَأَنْتَ ظَالِمٌ» قَالَ: فَرَجَعَ الزُّبَیْرُ. التعلیق - من تلخیص الذهبی: الحدیث فیه نظر.

[2]. حَدَّثَنَا بِذَلِکَ أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَطَرٍ الْعَدْلُ الْمَأْمُونُ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَوَّارٍ الْهَاشِمِیُّ، ثَنَا مِنْجَابُ بْنُ الْحَارِثِ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْأَجْلَحِ، حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ یَزِیدَ الْفَقِیرِ قَالَ مِنْجَابٌ: وَسَمِعْتُ فَضْلَ بْنَ فَضَالَةَ، یُحَدِّثُ بِهِ جَمِیعًا، عَنْ أَبِی حَرْبِ بْنِ أَبِی الْأَسْوَدِ الدِّیلِیِّ، قَالَ: شَهِدْتُ عَلِیًّا وَالزُّبَیْرَ، لَمَّا رَجَعَ الزُّبَیْرُ عَلَى دَابَّتِهِ یَشُقُّ الصُّفُوفَ، فَعَرَضَ لَهُ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ، فَقَالَ: مَا لَکَ؟ فَقَالَ: ذَکَرَ لِی عَلِیٌّ حَدِیثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «لَتُقَاتِلَنَّهُ وَأَنْتَ ظَالِمٌ لَهُ» فَلَا أُقَاتِلُهُ، قَالَ: وَلِلْقِتَالِ جِئْتَ؟ إِنَّمَا جِئْتَ لِتُصْلِحَ بَیْنَ النَّاسِ وَیُصْلِحُ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ بِکَ، قَالَ: قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لَا أُقَاتِلَ، قَالَ: فَأَعْتِقْ غُلَامَکَ جِرْجِسَ وَقِفْ حَتَّى تُصْلِحَ بَیْنَ النَّاسِ، قَالَ: فَأَعْتَقَ غُلَامَهُ جِرْجِسَ وَوَقَفَ فَاخْتَلَفَ أَمَرُ النَّاسِ، فَذَهَبَ عَلَى فَرَسِهِ «وَقَدْ رُوِیَ إِقْرَارُ الزُّبَیْرِ لِعَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا بِذَلِکَ مِنْ غَیْرِ هَذِهِ الْوُجُوهِ وَالرِّوَایَاتِ.

[3]. أَخْبَرَنِی أَبُو الْوَلِیدِ الْإِمَامُ، وَأَبُو بَکْرِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَا: ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْیَانَ، ثَنَا قَطَنُ بْنُ بَشِیرٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّقَاشِیُّ، حَدَّثَنِی جَدِّی، عَنْ أَبِی جَرْوَةَ الْمَازِنِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیًّا، وَالزُّبَیْرَ، وَعَلِیٌّ یَقُولُ لَهُ: أَنْشَدْتُکَ بِاللَّهِ یَا زُبَیْرُ، أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ ظَالِمٌ لِی» ؟ قَالَ: بَلَى، وَلَکِنِّی نَسِیتُ.

[4]. حَدَّثَنَاهُ أَبُو بَکْرِ بْنُ إِسْحَاقَ الْإِمَامُ، أَنَا بِشْرُ بْنُ مُوسَى، ثَنَا خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ الْعُرَنِیُّ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّقَاشِیُّ، عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی جَرْوَةَ الْمَازِنِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیًّا، وَهُوَ یناشِدُ الزُّبَیْرَ، یَقُولُ لَهُ: نَشَدْتُکَ بِاللَّهِ یَا زُبَیْرُ، أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ لِی ظَالِمٌ» قَالَ: بَلَى، وَلَکِنْ نَسِیتُ.

[5]. قَالَ عَبْدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَبْدِ المَلِکِ الرَّقَاشِیُّ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِی جَرْوٍ المَازِنِیِّ قَالَ: شَهِدْتُ عَلِیّاً وَالزُّبَیْرَ حِیْنَ تَوَاقَفَا، فَقَالَ عَلِیٌّ: یَا زُبَیْرُ! أَنْشُدُکَ اللهَ، أَسَمِعْتَ رَسُوْلَ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- یَقُوْلُ: (إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ لِی ظَالِمٌ). قَالَ: نَعَمْ، وَلَمْ أَذْکُرْهُ إِلَاّ فِی مَوْقِفِی هَذَا، ثُمَّ انْصَرَفَ

[6]. وَأَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْإِمَامُ أَبُو الْوَلِیدِ، حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْیَانَ، حَدَّثَنَا قَطَنُ بْنُ بشیر، حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّقَاشِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَدِّی وَهُوَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی جَرْوٍ الْمَازِنِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیًّا وَالزُّبَیْرَ، وَعَلِیٌّ یَقُولُ لَهُ: نَشَدْتُکَ بِاللهِ یَا زُبَیْرُ أَمَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ لِی ظَالِمٌ» ، قَالَ: بَلَى، وَلَکِنِّی نسیت.

[7]. قَالَ الْبَیْهَقِیُّ: وَأَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ، أَنَا الْإِمَامُ أَبُو الْوَلِیدِ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْیَانَ، ثَنَا قُطْنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّقَاشِیُّ، ثَنَا جَدِّی وَهُوَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی جَرْوَةَ الْمَازِنِیِّ قَالَ: «سَمِعْتُ عَلِیًّا وَالزُّبَیْرَ وَعَلِیٌّ یَقُولُ لَهُ: نَاشَدْتُکَ اللَّهَ یَا زُبَیْرُ، أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ لِی ظَالِمٌ؟ قَالَ: بَلَى وَلَکِنِّی نَسِیتُ». وَهَذَا غَرِیبٌ کَالسِّیَاقِ الَّذِی قَبِلَهُ.

[8]. رَوَاهُ الْحَافِظُ أَبُو یَعْلَى الْمَوْصِلِیُّ: حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدَّوْرَقِیُّ، حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مُسْلِمٍ الرَّقَاشِیِّ، عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ الْمَلِکِ، عَنْ أَبِی جَرْوٍ الْمَازِنِیِّ قَالَ: «شَهِدْتُ عَلِیًّا وَالزُّبَیْرَ حِینَ تَوَاقَفَا - یَعْنِی یَوْمَ الْجَمَلِ - فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: یَا زُبَیْرُ، أَنْشُدُکَ اللَّهَ، أَسَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: إِنَّکَ تُقَاتِلُنِی وَأَنْتَ لِی ظَالِمٌ؟ " قَالَ: نَعَمْ، وَلَمْ أَذْکُرْهُ إِلَّا فِی مَوْقِفِی هَذَا. ثُمَّ انْصَرَفَ».

وَقَدْ رَوَاهُ الْبَیْهَقِیُّ، عَنِ الْحَاکِمِ، عَنْ أَبِی الْوَلِیدِ الْفَقِیهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سُفْیَانَ، عَنْ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ مُسْلِمٍ الرَّقَاشِیِّ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِی جَرْوٍ الْمَازِنِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ وَالزُّبَیْرِ بِهِ.

[9]. حدثنا یعلى بن عبید عن إسماعیل بن أبی خالد عن عبد السلام رجل من بنی حیة قال: خلا علی بالزبیر یوم الجمل فقال: أنشدک باللَّه کیف سمعت رسول اللَّه -صلى اللَّه علیه وسلم- یقول وأنت (لاوٍ) یدی فی سقیفة بنی فلان: "لتقاتلنه وأنت ظالم له، ثم لینصرن علیک"، قال: (قد) سمعتُ، لا جرم لا أقاتلک.

[10]. حدثنا یزید بن هارون قال: (حدثنا) شریک عن الأسود بن قیس قال: حدثنی من رأى الزبیر یقعص الخیل بالرمح قعصا، (فثوب) به علی: (یا عبد اللَّه) یا عبد اللَّه، قال: (فأقبل) حتى (التقت) أعناق دوابهما، قال: فقال (له) علی: أنشدک باللَّه، أتذکر یوم (أتانا) النبی -صلى اللَّه علیه وسلم- وأنا أناجیک فقال: "أتناجیه، فواللَّه لیقاتلنک (یوما) وهو لک ظالم"، قال: فضرب الزبیر وجه دابته فانصرف.

[11]. الدُّوْلَابِیُّ فِی (الذُّرِّیَّةِ الطَّاهِرَةِ) : حَدَّثَنَا الدَّقِیْقِیُّ، حَدَّثَنَا یَزِیْدُ، سَمِعْتُ شَرِیْکاً، عَنِ الأَسْوَدِ بنِ قَیْسٍ، حَدَّثَنِی مَنْ رَأَى الزُّبَیْرَ یَقْتَفِی آثَارَ الخَیْلِ قَعْصاً بِالرُّمْحِ، فَنَادَاهُ عَلِیٌّ: یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ! فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ حَتَّى الْتَفَّتْ أَعْنَاقُ دَوَابِّهِمَا، فَقَالَ: أَنْشُدُکَ بِاللهِ، أَتَذْکُرُ یَوْمَ کُنْتُ أُنَاجِیْکَ، فَأَتَانَا رَسُوْلُ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- فَقَالَ: (تُنَاجِیْهِ! فَوَاللهِ ‌لَیُقَاتِلَنَّکَ ‌وَهُوَ ‌لَکَ ‌ظَالِمٌ). قَالَ: فَلَمْ یَعْدُ أَنْ سَمِعَ الحَدِیْثَ، فَضَرَبَ وَجْهَ دَابَّتِهِ وَذَهَبَ.

[12]. وَقَالَ شَرِیکٌ، عَنِ الْأَسْوَدِ بْنِ قَیْسٍ: حَدَّثَنِی مَنْ رَأَى الزُّبَیْرَ یَوْمَ الْجَمَلِ، وناداه علیّ یأبا عَبْدِ اللَّهِ، فَأَقْبَلَ حَتَّى الْتَقَتْ أَعْنَاقُ دَوَابِّهِمَا، فَقَالَ: أَنْشُدُکَ باللَّه، أَتَذْکُرُ یَوْمَ کُنْتُ أُنَاجِیکَ، فَأَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «تناجیه فو الله ‌لَیُقَاتِلَنَّکَ ‌وَهُوَ ‌لَکَ ‌ظَالِمٌ». قَالَ: فَلَمْ یَعْدُ أَنْ سَمِعَ الْحَدِیثَ، فَضَرَبَ وَجْهَ دَابَّتَهُ وَانْصَرَفَ.

[13]. وروى «أن الزبیر کان یسایر النبی صلى الله علیه وسلم یوماً، إذ أقبل علىّ رضى الله عنه، فضحک إلیه الزبیر فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم کیف حبک لعلّى؟ فقال یا رسول الله، بأبى أنت وأمى، إنى أحبه کحبی لوالدی أو أشدّ حبا. قال: فکیف أنت إذا سرت إلیه تقاتله».

[14]. وَرُوِیَ أَنَّ الزبیر کان یُسَامِرُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمًا إِذْ أَقْبَلَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّه عَنْهُ، فَضَحِکَ إِلَیْهِ الزُّبَیْرُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّه: «کَیْفَ حُبُّکَ لِعَلِیٍّ، فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّه أُحِبُّهُ کَحُبِّی لِوَلَدِی أَوْ أَشَدَّ فَقَالَ: «کَیْفَ أَنْتَ إِذَا سِرْتَ إِلَیْهِ تُقَاتِلُهُ»

[15]. این فراز از نقل‌های این سه کتاب در پاورقی همانجا خواهد آمد.

[16]. 20430 - أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: لَمَّا وَلَّى الزُّبَیْرُ یَوْمَ الْجَمَلِ، بَلَغَ عَلِیًّا فَقَالَ: لَوْ کَانَ ابْنُ صَفِیَّةَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَلَى حَقٍّ مَا وَلَّى، قَالَ: وَذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقِیَهُمَا فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ فَقَالَ: «أَتُحِبُّهُ یَا زُبَیْرُ؟» فَقَالَ: وَمَا یَمْنَعُنِی، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَکَیْفَ أَنْتَ إِذَا ‌قَاتَلْتَهُ ‌وَأَنْتَ ‌ظَالِمٌ ‌لَهُ؟» قَالَ: فَیَرَوْنَ أَنَّهُ إِنَّمَا وَلَّى لِذَلِکَ.

[17]. [21504] أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ قَالَ: لَمَّا وَلَّى الزُّبَیْرُ یَوْمَ الْجَمَلِ، بَلَغَ عَلِیًّا، فَقَالَ: لَوْ کَانَ ابْنُ صفِیَّةَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَلَى حَقِّ مَا وَلَّى، قَالَ: وَذَلکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - لَقِیهمَا فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ، فَقَالَ: "أَتُحِبُّهُ یَا زُبَیْرُ؟ " فَقَالَ: وَمَا یَمْنَعُنِی؟! فَقَالَ النَّبِیُّ - صلى الله علیه وسلم -: "فَکَیْفَ أَنْتَ إِذَا قَاتَلْتَهُ وَأَنْتَ ظَالِمٌ لَهُ؟! " قَالَ: فَیَرَوْنَ أَنَّهُ إِنَّمَا وَلَّى لِذَلِکَ.

[18]. حَدَّثَنِی بَکْرُ بْنُ الْهَیْثَمِ، عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ: عَنْ قَتَادَةَ قَالَ: رَأَتِ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ عَلِیًّا فَقَالَتْ: کَأَنَّهُ قَدْ کُسِرَ ثُمَّ جُبِرَ، وَرَأَتْ طَلْحَةَ فَقَالَتْ: کَأَنَّ وَجْهَهُ دِینَارٌ هِرَقْلِیٌّ، وَرَأَتِ الزُّبَیْرَ فَقَالَتْ: کَأَنَّهُ أَرْقَمُ یَتَلَمَّظُ. فَلَمَّا تَوَاقَفُوا قَالَ عَلِیٌّ لِطَلْحَةَ: [خَبَّأْتَ عِرْسَکَ فِی خِدْرِهَا وَجِئْتَ بِعِرْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تُقَاتِلُ بِهَا، وَیْحَکَ أَمَا بَایَعْتَنِی؟] قَالَ بَایَعْتُکَ والسیف على عنقی. ثم قال (علی للزبیر) : یا زبیر قف بنا حجرة فَتَوَاقَفَا حَتَّى اخْتَلَفَتْ أَعْنَاقُ فَرَسَیْهِمَا فَقَالَ: وَیْحَکَ یَا زُبَیْرُ أَمَا سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لِی: [أَمَا إِنَّ ابْنَ عَمَّتِکَ هَذَا سَیَبْغِی عَلَیْکَ وَیُرِیدُ قِتَالَکَ ظَالِمًا؟] قَالَ: اللَّهُمَّ بَلَى. فَخَرَجَ مِنَ الْعَسْکَرِ مُتَوَجِّهًا إِلَى الْمَدِینَةِ فَقَتَلَهُ ابْنُ جُرْمُوزٍ بِوَادِی السباع

[19]. أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ بْنُ بِشْرَانَ بِبَغْدَادَ، أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّفَّارُ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِیُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنْ قَتَادَةَ، قَالَ: لَمَّا وَلَّى زُبَیْرُ یَوْمَ الْجَمَلِ بَلَغَ عَلِیًّا- رَضِیَ اللهُ عَنْهُ- فَقَالَ: لَوْ أَنَّ ابْنَ صَفِیَّةَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَلَى حَقٍّ مَا وَلَّى وَذَاکَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقِیَهُمَا فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ فَقَالَ: «أَتُحِبُّهُ یَا زُبَیْرُ» ؟ فَقَالَ: وَمَا یَمْنَعُنِی؟ فَقَالَ: «فَکَیْفَ بِکَ إِذَا قَاتَلْتَهُ وَأَنْتَ ظَالِمٌ لَهُ» ؟ قَالَ: فَیرَوْنَ أَنَّهُ إِنَّمَا وَلَّى لِذَلِکَ. هَذَا مُرْسَلٌ؛ وَقَدْ رُوِیَ مَوْصُولًا مِنْ وَجْهٍ آخَرَ: (در بندهای بعدی خواهد آمد)

[20]. قَالَ عَبْدُ الرَّزَّاقِ: أَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ قَالَ: لَمَّا وَلَّى الزُّبَیْرُ یَوْمَ الْجَمَلِ بَلَغَ عَلِیًّا، فَقَالَ: لَوْ کَانَ ابْنُ صَفِیَّةَ یَعْلَمُ أَنَّهُ عَلَى حَقٍّ مَا وَلَّى، وَذَلِکَ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقِیَهُمَا فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ، فَقَالَ: «أَتُحِبُّهُ یَا زُبَیْرُ؟ " فَقَالَ: وَمَا یَمْنَعُنِی؟ قَالَ: " فَکَیْفَ بِکَ إِذَا ‌قَاتَلْتَهُ ‌وَأَنْتَ ‌ظَالِمٌ ‌لَهُ؟» قَالَ: فَیَرَوْنَ أَنَّهُ إِنَّمَا وَلَّى لِذَلِکَ وَهَذَا مُرْسَلٌ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ. وَقَدْ أَسْنَدَهُ الْحَافِظُ الْبَیْهَقِیُّ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَقَالَ....

[21]. رَأَتِ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ عَلِیًّا فَقَالَتْ: کَأَنَّهُ قَدْ کُسِرَ ثُمَّ جُبِرَ، وَرَأَتْ طَلْحَةَ فَقَالَتْ: کَأَنَّ وَجْهَهُ دِینَارٌ هِرَقْلِیٌّ، وَرَأَتِ الزُّبَیْرَ فَقَالَتْ: کَأَنَّهُ أَرْقَمُ یَتَلَمَّظُ.

[22]. حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ أَبِی إِسْرَائِیلَ، حَدَّثَنَا رِفَاعَةُ بْنُ إِیَاسٍ أَبُو الْعَلاءِ الضَّبِّیُّ، حَدَّثَنَا أَبِی عن أبیه (قال:) أَنَّ عَلِیًّا دَعَا الزُّبَیْرَ فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ آمِنٌ ابْرُزْ إِلَیَّ أُکَلِّمُکَ. فَبَرَزَ لَهُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ حَتَّى اخْتَلَفَتْ أَعْنَاقُ دَابَّتَیْهِمَا، فَقَالَ: یَا زُبَیْرُ أَنْشُدُکَ اللَّهَ أَخَرَجَ نَبِیُّ اللَّهِ یَمْشِی وَخَرَجْنَا مَعَهُ فَقَالَ [لَکَ: یَا زُبَیْرُ تُقَاتِلُهُ ظَالِمًا وَضَرَبَ کَتِفَکَ؟!!! فَقَالَ: اللَّهُمَّ نَعَمْ. قَالَ: أَفَجِئْتَ تُقَاتِلُنِی؟ فَرَجَعَ عَن قِتَالِهِ وَسَارَ مِنَ الْبَصْرَةِ لَیْلَةً فَنَزَلَ مَاءٍ لِبَنِی مُجَاشِعٍ فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ: ابْنُ جُرْمُوزٍ فَقَتَلَهُ.