سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1074) حجرات/9: احادیث مربوط به جنگهای امیرالمومنین ع (قسمت دوم)

 

- ابن مسعود / أم سلمه

15) الف. از ابن مسعود روایت شده است:

همانا رسول الله ص به جنگیدن با ناکثین و قاسطین و مارقین دستور داد.

المعجم الکبیر للطبرانی، ج10، ص91؛ المسند (للشاشی)، ج1، ص342[1]؛ العلل الواردة فی الأحادیث النبویة (الدارقطنی)، ج5، ص148[2]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هِشَامٍ الْمُسْتَمْلِی، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا عَائِذُ بْنُ حَبِیبٍ، ثنا بُکَیرُ بْنُ رَبِیعَةَ، ثنا یزِیدُ بْنُ قَیسٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ [بن مسعود] قَالَ:

«أَمَرَ رَسُولُ اللهِ ص بِقِتَالِ النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ وَالْمَارِقِینَ»

ب. از ابن مسعود روایت شده است:

رسول الله ص به منزل أم سلمه رفت و علی ع به سراغ ایشان رفت. رسول الله ص فرمود:

ای أم سلمه! به خدا سوگند که این کسی است که بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین خواهد جنگید.

تاریخ دمشق (لابن عساکر)، ج42، ص470؛ البدایة والنهایة، ج7، ص305

أخبرنا أبو سعد إسماعیل بن أحمد بن عبد الملک وأبو نصر أحمد بن علی بن محمد قالا أنا أبو بکر بن خلف أنا الحاکم أبو عبد الله نا الإمام أبو بکر أحمد بن إسحاق الفقیه أنا الحسن بن علی نا زکریا بن یحیى الحرار المقرئ نا إسماعیل بن عباد المقرئ نا شریک عن منصور عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله قال:

خرج رسول الله (ص) فأتى منزل أم سلمة فجاء علی فقال رسول الله (ص):

یا أم سلمة هذا والله قاتل القاسطین والناکثین والمارقین بعدی.

 

16) ابن مسعود روایت کرده است:

یکبار پیامبر اکرم ص از منزل [همسرش] زینب بنت جحش بیرون آمد و به خانه [همسر دیگرش] أم سلمه رفت که آن روز نوبت وی بود که پیامبر به خانه‌اش برود. اندکی نگذشته بود که علی ع آمد و آهسته در زد. پیامبر ص صدای در را شنید اما أم سلمه متوجه نشد.

رسول الله ص به أم سلمه فرمود: ‌بلند شو و در را باز کن.

وی گفت: یا رسول الله! این چه کسی است که به خاطر قدومش باید در باز شود؟! آیا با همین بازوان برهنه به استقبالش بروم در حالی که دیروز آیه‌ای در کتاب الله نازل شده بود [درباره اینکه زنان پیامبر از پس پرده با مردان سخن بگویند]؟!

رسول الله ص به حالتی که به نظر می‌رسید عصبانی شده فرمود: اطاعت از رسول الله ص اطاعت از خداست؛ و کسی که رسول الله ص را عصیان کند خدا را عصیان کرده است! همانا پشت در کسی ایستاده که نه سبکسر است و نه بی‌حیا؛ خدا و رسولش را دوست دارد و تا اهل منزل آماده نباشند پا داخل نگذارد.

أم سلمه می‌گوید: پس بلند شدم و در حالی که خرامان راه می‌رفتم می‌گفتم: به به! خوش به حال کسی که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند.

پس در را باز کردم که وی در را گرفت [با دستش مانع باز شدن کامل در شد] تا وقتی که دیگر صدایی نشنید و متوجه شد که من در حجابم اجازه ورود گرفت و وارد شد.

رسول الله ص فرمود: أم سلمه! آیا او را می‌شناسی؟!

گفتم: بله یا رسول الله! این علی بن ابی‌طالب است.

فرمود: درست گفتی! او مردی است که دوستم دارم؛ گوشتش از گوشت من و خونش از خون من است و او حافظ خانه من است؛ بشنو و شهادت بده که او بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین خواهد جنگید و اوست که وصیتهای مرا عمل خواهد کرد؛ پس بشنو و شهادت بده و به خدا سوگند که اوست که سنت مرا احیا می‌کند. پس بشنو و شهادت بده که اگر بنده‌ای هزار سال بعد از هزار سال و هزار سال بین رکن و مقام خدا را عبادت کند سپس در حالی که علی بن ابی طالب و عترت مرا مبغوض می‌دارد خداوند را ملاقات کند خداوند او را به صورت در آتش جهنم بیفکند.

تاریخ دمشق (لابن عساکر)، ج42، ص470-471

أنبانا أبو بکر محمد بن عبید الله بن نصر بن الزاغونی أنا أبو الحسن بن الحسین بن علی بن أیوب أنا أبو علی الحسن بن أحمد بن إبراهیم بن شاذان أنا أبو بکر أحمد بن کامل بن خلف بن شجرة نا القاسم بن العباس المعسری زکریا بن یحیى الحرار المقرئ نا إسماعیل بن عباد نا شریک عن منصور عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله قال:

خرج رسول الله (ص) من بیت زینب بنت جحش وأتى بیت أم سلمة فکان یومها من رسول الله (ص) فلم یلبث أن جاء علی فدق الباب دقا خفیفا فانتبه النبی (ص) للدق وأنکرته أم سلمة فقال رسول الله (ص): قومی فافتحی له!

قالت: یا رسول الله ص من هذا الذی من خطره ما یفتح له الباب أتلقاه بمعاصمی وقد نزلت فی ایة من کتاب الله بالأمس؟

فقال لها کهیئة المغضب إن طاعة الرسول طاعة الله ومن عصى رسول الله (ص) فقد عصى الله إن بالباب رجلا لیس بعرق ولا علق [لیس بِنَزِقٍ وَ لَا خَرِق‏] یحب الله ورسوله لم یکن لیدخل حتى ینقط الوطئ.

قال فقمت وأنا أختال فی مشیتی وأنا أقول بخ بخ من ذا الذی یحب الله ورسوله وبحبه الله ورسوله.

ففتحت الباب فأخذ بعضادتی الباب حتى إذا لم یسمع حسا ولا حرکة وصرت فی خدری، استأذن فدخل.

فقال رسول الله (ص): یا أم سلمة أتعرفونه؟

قالت نعم یا رسول الله ص هذا علی بن أبی طالب.

قال صدقتت سید أحبه لحمه من لحمی ودمه من دمی وهو عیبة بیتی اسمعی واشهدی وهو قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین من بعدی فاسمعی وأشهدی وهو قاضی عداتی فاسمعی واشهدی وهو والله یحیی سنتی فاسمعی واشهدی لو أن عبدا عبد الله ألف عام بعد ألف عام وألف عام بین الرکن والمقام ثم لقی الله مبغضا لعلی بن أبی طالب وعترتی أکبه الله على منخریه یوم القیامة فی نار جهنم.

این واقعه در کتب شیعه در کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏1، ص91-92[3] و بحار الأنوار، ج‏39، ص267-268 با اندک تفاوتهایی در عبارات آمده است. و شبیه این مضمون را ابن عباس هم روایت کرده که در ادامه خواهد آمد.

 

- ابن عباس / أم ‌سلمه

17) اعمش از سعید بن جبیر نقل کرده است که:

یکبار ما نزد ابن عباس در کنار زمزم در مکه بودیم که مردی شامی آمد و به ابن عباس گفت که وی در میان کسانی زندگی می‌کرده که حضرت علی ع را لعن کرده و از او تبری می‌جویند؛ ‌و برای تحقیق درباره حضرت علی ع آمده و اینکه چرا او با مسلمانان جنگید و خون مسلمانان را بر زمین ریخت؟! ابن‌عباس در فرازی از گفتگویش با وی گفت:

و به تو خبر می‌دهم که یکبار رسول الله ص در منزل ام‌سلمه بود که علی ع آمد و می‌خواست سراغ پیامبر ص برود و خیلی آهسته در زد. پیامبر ص صدای در او را شنید [اما أم سلمه متوجه نشد] و به أم سلمه فرمود: ‌بلند شو و در را باز کن.

وی گفت: یا رسول الله! این چه کسی است که به خاطر قدومش باید من با این زیبایی‌ها و زیورهایی که دارم [یعنی بدون حجاب] به استقبالش بروم؟

 در حالی که دیروز آیه‌ای در کتاب الله نازل شده بود [درباره اینکه زنان پیامبر از پس پرده با مردان سخن بگویند؛‌احراب/53]؟!

رسول الله ص فرمود: اطاعت از من اطاعت از خداوند عز و جل است، چنانکه خداوند فرمود: «و کسی که از رسول اطاعت کرد پس قطعا از خداوند اطاعت کرده است» (نساء/80)؛ أم سلمه! ‌بلند شو! همانا پشت در کسی ایستاده که نه سبکسر است و نه بی‌حیا و نه اهل عجله در کار خویش؛ خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند. أم سلمه! اگر در را بر او باز کنی او تا اهل منزل آماده نباشند پا داخل نگذارد.

و همین طور هم شد. وی تا أم سلمه از پشت در کنار نرفت و حجاب نکرد وارد نشد؛ پس چون احساس کرد که اکنون کسی پشت در نیست به آرامی در را هل داد و وارد شد و به پیامبر ص سلام کرد و ایشان جواب سلام وی را داد و فرمود: أم سلمه! این را می‌شناسی؟!

گفت: بله یا رسول الله! این علی بن ابی‌طالب است.

رسول الله ص فرمود: درست گفتی! او علی است؛ کسی که گوشتش با گوشت من و خونش با خون درآمیخته است و نسبت او به من همچون نسبت هارون به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نیست. أم سلمه! این علی آقایی بزرگوار و قبله آمال مسلمانان و امیر مؤمنان است؛ او محل اسرار و علم من و همان دری است که بدان پناه برند؛ او وصی من بر اهل بیتم و خوبان امتم است؛ او برادر من در دنیا و آخرت و همراه من در آن جایگاه نورانی رفیع است؛ أم سلمه! شهادت بده که او با ناکثین و قاسطین و مارقین خواهد جنگید.

ابن عباس ادامه داد: و این جنگ او برای رضای خدا بود؛ و در آن صلاح امت و خشم اهل ضلالت است.

المحاسن والمساوئ (بیهقی، م320)، ص19؛ سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، (عصامی، م1111)، ج3، ص10-12

أبو عثمان قاضی الری عن الأعمش عن سعید بن جبیر قال:

کان عبد الله بن عباس بمکة یحدث على شفیر زمزم ونحن عنده، فلما قضى حدیثه قام إلیه رجل فقال: یا ابن عباس! إنی امرؤ من أهل الشام من أهل حمص، إنهم یتبرأون من علی بن أبی طالب، رضوان الله علیه، ویلعنونه!

فقال ابن عباس:...[4]؛ وإنی أخبرک أن رسول الله، ص، کان عند أم سلمة بنت أبی أمیة إذ أقبل علی علیه السلام، یرید الدخول على النبی ص، فنقر نقراً خفیاً. فعرف رسول الله ص نقره، فقال: یا أم سلمة قومی فافتحی الباب.

فقالت: یا رسول الله ص من هذا الذی یبلغ خطره أن استقبله بمحاسنی ومعاصمی؟

فقال: یا أم سلمة إن طاعتی طاعة الله جل وعز، قال: «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» قومی یا أم سلمة فإن بالباب رجلاً لیس بالخرق ولا النزق ولا بالعجل فی أمره یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله، یا أم سلمة إنه إن تفتحی الباب له فلن یدخل حتى یخفى علیه الوطء.

فلم یدخل حتى غابت عنه وخفی علیه الوطء، فلما لم یحس لها حرکة دفع الباب ودخل فسلم على النبی، ص، فردّ علیه السلام وقال: یا أم سلمة هل تعرفین هذا؟

قالت: نعم هذا علی بن أبی طالب.

فقال رسول الله ص نعم هذا علی سیط لحمه بلحمی ودمه بدمی وهو منی به منزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی؛ یا أم سلمة، هذا علی سید مبجَّل مؤمَّل المسلمین وأمیر المؤمنین وموضع سرّی وعلمی وبابی الذی أُوِی إلیه، وهو الوصی على أهل بیتی وعلى الأخیار من أمتی، وهو أخی فی الدنیا والآخرة وهو معی فی السّناء الأعلى، اشهدی یا أم سلمة أن علیاً یقاتل ‌الناکثین والقاسطین ‌والمارقین. قال ابن عباس: وقتلهم لله رضىً وللأمة صلاحٌ ولأهل الضلالة سخط.

روایت اعمش از این واقعه با تفاوتهای مختصری در عبارات و با اسناد مختلف در منابع شیعه نیز آمده است؛ از جمله در: المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام (طبری م326)، ص295؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام (ابن حیون م363)، ج‏2، ص197-201؛ التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین، ص564-566؛ الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین (ابن طاووس)، ص331-334[5]

 

18)‌ در منابع شیعه از قول امام صادق ع حکایتی از أم سلمه آمده که بسیار به حکایت فوق نزدیک است؛ و احتمال دارد همان باشد. آن حکایت چنین است:

به أم سلمه همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گزارش دادند که یکى از کسان او اشکالاتی به حضرت على علیه السّلام می‌گیرد و در مورد ایشان بی‌ادبی می‌کند.

أم سلمه او را خواست و گفت: فرزندم! به من گفته‌اند که تو به حضرت على علیه السّلام اشکال می‌گیری و به او دشنام مى‌دهى!

گفت: آرى مادر جان.

گفت: مادر به عزایت بنشیند! بنشین تا حدیثی را که از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، برایت بگویم آنگاه هرکار خواستی بکن!

ما زنان پیامبر ص بودیم [پیامبر هر شبانه روز نزد یکی از ما می‌آمد] و این واقعه مربوط به شب و روزی است که پیامبر ص در خانه من بود. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درحالى‌که دستى در دست على علیه السّلام و دستى بر شانه او داشت، بر من وارد شد و فرمود: أم سلمه! لطفا از اتاق بیرون برو و ما را تنها بگذار. من خارج شدم و آنان آرام به گفتگو پرداختند به طوری که صداى آنان مى‌آمد، اما نمی‌فهمیدم چه می‌گویند. نزدیک ظهر بود که پشت در رفتم و گفتم: اى پیامبر خدا! اجازه مى‌دهى وارد شوم‌؟

فرمود: نه.

من رنگ از رخسارم پرید که مبادا از من ناراحت شده ویا آیه‌اى درباره من فرود آمده باشد.

پس از اندکى بار دوم اجازه ورود خواستم. باز فرمود: نه.

دلهره‌ام بیشتر شد و بعد از مدتی براى بار سوم رخصت خواستم.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: أم سلمه! بفرما.

آنگاه که به درون رفتم و دیدم که على علیه السّلام روبروى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دوزانو نشسته بود و مى‌گفت: اى پیامبر خدا پدر و مادرم فدایت باد. اگر چنین یا چنان شود، چه دستوری می‌دهید؟

فرمود: دستور می‌دهم که صبر کنی!

على تکرار کرد. پیامبر دوباره فرمود: صبر کن!

دفعه سوم که على علیه السّلام تکرار کرد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى على، اى برادرم، هرگاه چنین کنند شمشیر از غلاف درآور و بر شانه گذار و بى‌پروا پیش رو و ضربه بزن تا اینکه به من برسی در حالی که خون آنان از شمشیرت می‌چکد.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنگاه رو به من کرد و فرمود: اى أم سلمه چرا چنین گرفته و ناراحتى‌؟

گفتم: یا رسول الله! چون مرا رد کردید و برگشت دادید.

فرمود: من تو را برنگرداندم به‌خاطر اینکه از تو ناراحت بوده باشم؛ که همانا تو در چشم خدا و پیامبرش شایسته‌اى. لیکن زمانی می‌خواستی وارد شوی که جبرییل سمت راست من بود و على ع سمت چپ من، و جبرییل از رخدادهاى پس از وفات من مى‌گفت و از من مى‌خواست آنها را براى على ع بازگویم.

اى أم سلمه! بشنو و شهادت بده که این على بن ابى طالب ع برادر من در دنیا و آخرت است.

اى أم سلمه! بشنو و شهادت بده که این على بن ابى طالب ع وزیر من در دنیا و وزیر من در آخرت است.

اى أم سلمه! بشنو و شهادت بده که این على بن ابى طالب ع پرچمدار من در دنیا و حمل کننده پرچم من فردا در روز قیامت است.

اى أم سلمه! بشنو و شهادت بده که این على بن ابى طالب ع وصىّ‌ و خلیف? من پس از من مى‌باشد و بعد از من وعده‌هایم را عملى نموده و [مخالفین را در روز قیامت] از اطراف حوض دور خواهد کرد.

اى أم سلمه! بشنو و شهادت بده که این على بن ابى طالب ع سید مسلمانان و امام متّقین و پیشواى پیشانى سفیدان خوش‌سیما است، او به هلاکت رساننده ناکثین و قاسطین و مارقین است.

عرض کردم: اى رسول خدا ناکثین [بیعت‌شکنان] چه کسانند؟

فرمود: کسانی که در مدینه با او بیعت کنند و در بصره بیعت او را بشکنند

گفتم: قاسطین [ستمگران] کیانند؟

فرمود: معاویه و یاران او از اهل شام.

گفتم: مارقین [از دین خارج‌شوندگان] چه کسانند؟

فرمود: اصحاب نهروان!

آن شخص به أم سلمه گفت: گرهی را از من گشودی خداوند گره از کارت بگشاید. به خدا سوگند دیگر تا ابد علی ع را دشنام نخواهم داد.

الأمالی( للصدوق)، ص380-381؛ معانی الأخبار، ص204

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الصَّیرَفِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:

بَلَغَ أُمَّ سَلَمَةَ زَوْجَةَ النَّبِی ص أَنَّ مَوْلًى لَهَا یتَنَقَّصُ [ینْتَقِصُ‏] عَلِیاً ع وَ یتَنَاوَلُهُ.

فَأَرْسَلَتْ إِلَیهِ فَلَمَّا أَنْ صَارَ إِلَیهَا قَالَتْ لَهُ یا بُنَی بَلَغَنِی أَنَّکَ تَتَنَقَّصُ [تَنْتَقِصُ‏] عَلِیاً وَ تَتَنَاوَلُهُ؟

قَالَ لَهَا نَعَمْ یا أُمَّاهْ!

قَالَتِ اقْعُدْ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ حَتَّى أُحَدِّثَکَ بِحَدِیثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ ص ثُمَّ اخْتَرْ لِنَفْسِکَ. إِنَّا کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ص تِسْعَ نِسْوَةٍ وَ کَانَتْ لَیلَتِی وَ یوْمِی مِنْ رَسُولِ اللهِ ص فَدَخَلَ النَّبِی ص وَ هُوَ مُتَهَلِّلٌ أَصَابِعَهُ فِی أَصَابِعِ عَلِی وَاضِعاً یدَهُ عَلَیهِ فَقَالَ: یا أُمَّ سَلَمَةَ اخْرُجِی مِنَ الْبَیتِ وَ أَخْلِیهِ لَنَا. فَخَرَجْتُ وَ أَقْبَلَا یتَنَاجَیانِ أَسْمَعُ الْکَلَامَ وَ مَا أَدْرِی مَا یقُولَانِ حَتَّى إِذَا قُلْتُ قَدِ انْتَصَفَ النَّهَارُ فَأَتَیتُ الْبَابَ فَقُلْتُ أَدْخُلُ یا رَسُولَ اللهِ؟

قَالَ لَا!

فَکَبَوْتُ کَبْوَةً شَدِیدَةً مَخَافَةَ أَنْ یکُونَ رَدَّنِی مِنْ سَخْطَةٍ [سَخَطِهِ‏] أَوْ نَزَلَ فِی شَی‏ءٌ مِنَ السَّمَاءِ. ثُمَّ لَمْ أَلْبَثْ أَنْ أَتَیتُ الْبَابَ الثَّانِیةَ فَقُلْتُ: أَدْخُلُ یا رَسُولَ اللهِ؟

قَالَ لَا.

فَکَبَوْتُ کَبْوَةً أَشَدَّ مِنَ الْأُولَى. ثُمَّ لَمْ أَلْبَثْ حَتَّى أَتَیتُ الْبَابَ الثَّالِثَةَ فَقُلْتُ أَدْخُلُ یا رَسُولَ اللهِ؟

فَقَالَ ادْخُلْ یا أُمَّ سَلَمَةَ!

فَدَخَلْتُ وَ عَلِی ع جَاثٍ بَینَ یدَیهِ وَ هُوَ یقُولُ: فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یا رسول الله ص إِذَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا فَمَا تَأْمُرُنِی؟ قَالَ: آمُرُکَ بِالصَّبْرِ! ثُمَّ أَعَادَ عَلَیهِ الْقَوْلَ الثَّانِیةَ؛ فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ! فَأَعَادَ عَلَیهِ الْقَوْلَ الثَّالِثَةَ؛ فَقَالَ لَهُ: یا عَلِی یا أَخِی إِذَا کَانَ ذَاکَ مِنْهُمْ فَسُلَّ سَیفَکَ وَ ضَعْهُ عَلَى عَاتِقِکَ وَ اضْرِبْ بِهِ قُدُماً قُدُماً حَتَّى تَلْقَانِی وَ سَیفُکَ شَاهِرٌ یقْطُرُ مِنْ دِمَائِهِمْ.

ثُمَّ الْتَفَتَ ع إِلَی؛ فَقَالَ لِی: وَ اللهِ مَا هَذِهِ الْکَئَابَةُ یا أُمَّ سَلَمَةَ؟

قُلْتُ لِلَّذِی کَانَ مِنْ رَدِّکَ لِی یا رَسُولَ اللهِ!

فَقَالَ لِی: وَ اللهِ مَا رَدَدْتُکِ مِنْ مَوْجِدَةٍ وَ إِنَّکِ لَعَلَى خَیرٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ لَکِنْ أَتَیتِنِی وَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یمِینِی وَ عَلِی عَنْ یسَارِی وَ جَبْرَئِیلُ یخْبِرُنِی بِالْأَحْدَاثِ الَّتِی تَکُونُ مِنْ بَعْدِی وَ أَمَرَنِی أَنْ أُوصِی بِذَلِکِ عَلِیاً.

یا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع أَخِی فِی الدُّنْیا وَ أَخِی فِی الْآخِرَةِ.

یا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَزِیرِی فِی الدُّنْیا وَ وَزِیرِی فِی الْآخِرَةِ.

یا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ حَامِلُ لِوَائِی فِی الدُّنْیا وَ حَامِلُ لِوَائِی غَداً فِی الْقِیامَةِ.

یا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی مِنْ بَعْدِی وَ قَاضِی عِدَاتِی وَ الذَّائِدُ عَنْ حَوْضِی.

یا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیدُ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ قَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ.

قُلْتُ یا رسول الله ص مَنِ النَّاکِثُونَ؟

قَالَ الَّذِینَ یبَایعُونَهُ بِالْمَدِینَةِ وَ ینْکُثُونَ بِالْبَصْرَةِ.

قُلْتُ مَنِ الْقَاسِطُونَ؟

قَالَ مُعَاوِیةُ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ.

قُلْتُ مَنِ الْمَارِقُونَ؟

قَالَ أَصْحَابُ النَّهْرَوَانِ.

فَقَالَ مَوْلَى‏ أُمِّ سَلَمَةَ: فَرَّجْتِ عَنِّی فَرَّجَ اللهُ عَنْکِ وَ اللهِ لَا سَبَبْتُ عَلِیاً أَبَداً.

 

- عمار یاسر

19) هند بن عمرو می‌گوید: از عمار شنیدم که می‌گفت:

رسول الله ص به من دستور داد که همراه با علی ع با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم.

الکنى والأسماء (للدولابی، م310)، ج1، ص360

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ عَفَّانَ قَالَ:، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَطِیةَ قَالَ:، ثَنَا أَبُو الْأَرْقَمِ، عَنْ أَبِی الْجَارُودِ، عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الْکِنْدِی، عَنْ هِنْدَ بْنِ عَمْرٍو قَالَ:

سَمِعْتُ عَمَّارًا یقُولُ: «أَمَرَنِی رَسُولُ اللهِ ص أَنْ أُقَاتِلَ مَعَ عَلِی ‌الْنَاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ ‌وَالْمَارِقِینَ.»

تذکر: کشته شدن عمار در مبارزه با قاسطین شاخصی برای شناسایی حق و باطل شد و در خصوص این مطلب در قسمت احادیث خاص جنگ صفین احادیث متعددی خواهد آمد (شماره 29 به بعد)

 

 


[1]. «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زُهَیْرِ بْنِ حَرْبٍ، نا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ أَبُو الصَّلْتِ، نا عَائِذُ بْنُ حَبِیبٍ، نا بَکْرُ بْنُ رَبِیعَةَ، وَکَانَ ثِقَةً، نا یَزِیدُ بْنُ قَیْسٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَعَلَى آلِهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا أَنْ یُقَاتِلَ ‌النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ ‌وَالْمَارِقِینَ»

[2]. «وَسُئِلَ عَنْ حَدِیثِ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ أَمَرَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِقِتَالِ ‌النَّاکِثِینَ وَالْقَاسِطِینَ ‌وَالْمَارِقِینَ. فَقَالَ: یَرْوِیهِ مُسْلِمٌ الْأَعْوَرُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ. وَخَالَفَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیُّ فَرَوَاهُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلْقَمَةَ، عَنْ عَلِیٍّ. وَمِنْهُمْ مَنْ أَرَسَلَهُ عَنْهُ، وَهُوَ الصَّحِیحُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ عَلِیٍّ مرسلا»

[3]. وَ مِنْ کِتَابِ ابْنِ خَالَوَیْهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع حُبُّکَ إِیمَانٌ وَ بُغْضُکَ نِفَاقٌ وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مُحِبُّکَ وَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ مُبْغِضُکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهَ أَهْلًا لِذَلِکَ فَأَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.

وَ مِنْهُ أَیْضاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ بَیْتِ زَیْنَبَ بِنْتِ جَحْشٍ حَتَّى أَتَى بَیْتَ أُمِّ سَلَمَةَ فَجَاءَ دَاقٌّ فَدَقَّ الْبَابَ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ قُومِی فَافْتَحِی لَهُ قَالَتْ فَقُلْتُ وَ مَنْ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَفْتَحَ لَهُ الْبَابَ وَ أَتَلَقَّاهُ بِمَعَاصِمِی وَ قَدْ نَزَلَتْ فِی بِالْأَمْسِ آیَاتٌ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ طَاعَةَ الرَّسُولِ طَاعَةُ اللَّهِ وَ إِنَّ مَعْصِیَةَ الرَّسُولِ مَعْصِیَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ بِالْبَابِ لَرَجُلًا [رَجُلًا] لَیْسَ بِنَزِقٍ وَ لَا خَرِقٍ وَ مَا کَانَ لِیَدْخُلَ مَنْزِلًا حَتَّى لَا یَسْمَعَ حِسّاً وَ هُوَ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَتْ فَفَتَحْتُ الْبَابَ فَأَخَذَ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ ثُمَّ جِئْتُ حَتَّى دَخَلْتُ الْخِدْرَ فَلَمَّا أَنْ لَمْ یَسْمَعْ وَطْئِی دَخَلَ ثُمَّ سَلَّمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ أَنَا مِنْ وَرَاءِ الْخِدْرِ أَ تَعْرِفِینَ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ هُوَ أَخِی سَجِیَّتُهُ سَجِیَّتِی السَّجِیَّةُ الْخُلُقُ وَ الطَّبِیعَةُ وَ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا قَاضِی عِدَاتِی مِنْ بَعْدِی فَاسْمَعِی وَ اشْهَدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَذَا وَلِیِّی مِنْ بَعْدِی فَاسْمَعِی وَ اشْهَدِی یَا أُمَ‏ سَلَمَةَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَقِیَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِهَذَا أَکَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

وَ قَدْ رَوَاهُ الْخَطِیبُ فِی کِتَابِ الْمَنَاقِبِ وَ فِیهِ زِیَادَةٌ: وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ عَیْبَةُ عِلْمِی اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هُوَ قَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ بَعْدِی اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هُوَ وَ اللَّهِ مُحْیِی سُنَّتِی اسْمَعِی وَ اشْهَدِی لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مِنْ بَعْدِ أَلْفِ عَامٍ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِعَلِیٍّ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

[4]. فقال: بل لعنهم الله فی الدنیا والآخرة وأعد لهم عذاباً مهیناً، ألِبُعد قرابته من رسول الله، صلى الله علیه وسلم، وأنه لم یکن أول ذکران العالمین إیماناً بالله ورسوله وأول من صلى ورکع وعمل بأعمال البر؟ قال الشامی: إنهم والله ما ینکرون قرابته وسابقته غیر أنهم یزعمون أنه قتل الناس. فقال ابن عباس: ثکلتهم أمهاتهم! إن علیاً أعرف بالله عز وجل وبرسوله وبحکمهما منهم، فلم یقتل إلا من استحق القتل. قال: یا ابن عباس إن قومی جمعوا لی نفقة وأنا رسولهم إلیک وأمینهم ولا یسعک أن تردنی بغیر حاجتی، فإن القوم هالکون فی أمره ففرّج عنهم فرّج الله عنک. فقال ابن عباس: یا أخا أهل الشام إنما مثل علی فی هذه الأمة فی فضله وعلمه کمثل العبد الصالح الذی لقیه موسى، علیه السلام، لما انتهى إلى ساحل البحر فقال له: هل أتّبعک على أن تعلمنی مما علمت رشداً؟ قال العالم: إنک لن تستطیع معی صبراً، وکیف تصبر على ما لم تحط به خبراً؟ قال موسى: ستجدنی إن شاء الله صابراً ولا أعصی لک أمراً. قال له العالم: ألم أقل لک إنک لن تستطیع معی صبراً فإن اتبعتنی فلا تسألنی عن شیء حتى أحدث لک منه ذکراً. فانطلقا حتى إذا رکبا فی السفینة خرقها، وکان قد خرقها لله جل وعز رضىً ولأهلها صلاحاً، وکان عند موسى، علیه السلام، سخطاً وفساداً فلم یصبر موسى وترک ما ضمن له فقال: أخرقتها لتغرق أهلها؟ لقد جئت شیئاً إمراً! قال له العالم: ألم أقل لک إنک لن تستطیع معی صبراً؟ قال موسى: لا تؤاخذنی بما نسیت ولا ترهقنی من أمری عسراً. فکف عنه العالم، فانطلقا حتى إذا لقیا غلاماً فقتله، وکان قتله لله جل وعز رضىً ولأبویه صلاحاً، وکان عند موسى، علیه السلام، ذنباً عظیماً، قال موسى ولم یصبر: أقتلت نفساً زکیة بغیر نفس؟ لقد جئت شیئاً نکراً! قال العالم: ألم أقل لک إنک لن تستطیع معی صبراً؟ قال: إن سألتک عن شیء بعدها فلا تصاحبنی، قد بلغت من لدنی عذراً. فانطلقا حتى إذا أتیا أهل قریة استطعما أهلها فأبوا أن یضیفوهما فوجدا فیها جداراً یرید أن ینقض فأقامه، وکان إقامته لله عز وجل رضىً وللعالمین صلاحاً، فقال: لو شئت لاتخذت علیه أجراً، قال: هذا فراق بینی وبینک. وکان العالم أعلم بما یأتی موسى، علیه السلام، وکبر على موسى الحق وعظم إذ لم یکن یعرفه هذا وهو نبی مرسل من أولی العزم ممن قد أخذ الله جل وعز میثاقه على النبوة، فکیف أنت یا أخا أهل الشام وأصحابک؟ إن علیاً، رضی الله عنه، لم یقتل إلا من کان یستحل قتله

[5]. حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ هِشَامٍ الطَّبَرِیُّ بِطَبَرِسْتَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو طَاهِرٍ مُحَمَّدُ بْنُ نَسِیمٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ یَحْیَى بْنِ یَعْلَى عَنِ الْأَعْمَشِ؛

وَ حَدَّثَنِی أَیْضاً جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاهِرٍ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی [عَنْ أَبِیهِ‏] أبی‏ دَاهِرِ بْنِ یَحْیَى عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ الْأَسَدِیِّ قَالَ:

بَیْنَمَا ابْنُ عَبَّاسٍ یُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَکَّةَ عَلَى شَفِیرِ زَمْزَمَ فَلَمَّا قَضَى حَدِیثَهُ نَهَضَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنَ الْمَلَإِ فَقَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنِّی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَقَالَ أَعْوَانُ کُلِّ ظَالِمٍ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ مِنْهُمْ فَسَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنَّمَا جِئْتُکَ لِأَسْأَلَکَ عَنْ عَلِیٍّ ع وَ قِتَالِهِ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَمْ یَکْفُرُوا بِقِبْلَةٍ وَ لَا قُرْآنٍ وَ لَا بِحَجٍّ وَ لَا بِصِیَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ سَلْ عَمَّا یَعْنِیکَ وَ لَا تَسْأَلْ عَمَّا لَا یَعْنِیکَ فَقَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَا جِئْتُ أَضْرِبُ إِلَیْکَ مِنْ حِمْصَ لِحَجٍّ وَ لَا لِعُمْرَةٍ وَ لَکِنِّی جِئْتُکَ لِأَسْأَلَکَ لِتَشْرَحَ لِی أَمْرَ عَلِیٍّ ع وَ قِتَالِهِ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّ عِلْمَ الْعَالِمِ صَعْبٌ وَ لَا یَحْتَمِلُ وَ لَا تَقَبْلُهُ الْقُلُوبُ إِلَّا قَلْبُ مَنْ عَصَمَهُ‏ اللَّهُ إِنَّ مَثَلَ عَلِیٍّ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کَمَثَلِ مُوسَى وَ الْعَالِمِ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ‏ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ‏ قَالَ‏ وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ فَکَانَ مُوسَى ع یَرَى أَنَّ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ قَدْ أُثْبِتَتْ لَهُ کَمَا تَرَوْنَ أَنْتُمْ أَنَّ عُلَمَاءَکُمْ أَثْبَتُوا لَکُمْ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ فَلَمَّا انْتَهَى مُوسَى إِلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ لَقِیَ الْعَالِمَ فَاسْتَنْطَقَهُ فَأَقَرَّ لَهُ بِفَضْلِ عِلْمِهِ وَ لَمْ یَحْسُدْهُ کَمَا حَسَدْتُمْ أَنْتُمْ عَلِیّاً فِی عِلْمِهِ فَ قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً فَعَلِمَ الْعَالِمُ أَنَّ مُوسَى لَا یُطِیقُ صُحْبَتَهُ وَ لَا یَصْبِرُ عَلَى عِلْمِهِ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ‏ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً فَعَلِمَ أَنَّ مُوسَى لَمْ یَصْبِرْ عَلَى عِلْمِهِ فَقَالَ لَهُ‏ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلا تَسْئَلْنِی عَنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْراً فَرَکِبَا فِی السَّفِینَةِ فَخَرَقَهَا الْعَالِمُ وَ کَانَ فِی‏ خَرْقِهَا لِلَّهِ رِضًى وَ لِمُوسَى سَخَطاً وَ لَقِیَ الْغُلَامُ فَقَتَلَهُ وَ کَانَ قَتْلُهُ لِلَّهِ رِضًى وَ لِمُوسَى سَخَطاً ثُمَّ أَقَامَ الْحَائِطَ فَکَانَ إِقَامَتُهُ لِلَّهِ رِضًى وَ لِمُوسَى سَخَطاً کَذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع لَمْ یَقْتُلْ إِلَّا مَنْ کَانَ قَتْلُهُ لِلَّهِ رِضًى وَ لِأَهْلِ الْجَهَالَةِ مِنَ النَّاسِ سَخَطاً اجْلِسْ أُخْبِرْکَ الَّذِی سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَایَنْتُهُ أُخْبِرُکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص تَزَوَّجَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَوْلَمَ‏ وَ کَانَتْ وَلِیمَتُهُ الْحَیْسَ‏ فَکَانَ یَدْعُو عَشَرَةً عَشَرَةً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانُوا إِذَا أَصَابُوا طَعَامَ النَّبِیِّ ص‏ اسْتَأْنَسُوا إِلَى حَدِیثِهِ وَ اشْتَهَوُا النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَشْتَهِی أَنْ یُخَفِّفُوا عَنْهُ فَیَخْلُو لَهُ الْمَنْزِلِ لِأَنَّهُ کَانَ حَدِیثَ عَهْدٍ بِعُرْسٍ وَ کَانَ مُحِبّاً لِزَیْنَبَ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَذَى الْمُؤْمِنِینَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهِ قُرْآناً [وَ ذَلِکَ‏] قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ‏ الْآیَةَ فَکَانُوا إِذَا أَصَابُوا طَعَاماً لَمْ یَلْبَثُوا أَنْ یَخْرُجُوا قَالَ فَمَکَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیهِنَّ ثُمَّ تَحَوَّلْ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ بِنْتِ أَبِی أُمَیَّةَ وَ کَانَتْ لَیْلَتَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ صَبِیحَةَ یَوْمِهَا فَلَمَّا تَعَالَى النَّهَارُ انْتَهَى عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِلَى الْبَابِ فَدَقَّهُ دَقّاً خَفِیفاً عَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص دَقَّهُ وَ أَنْکَرَتْ أُمُّ سَلَمَةَ قَالَ یَا أُمَّ سَلَمَةَ قُومِی فَافْتَحِی‏ الْبَابَ‏ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ أَفْتَحَ لَهُ الْبَابَ وَ قَدْ نَزَلَ فِینَا بِالْأَمْسِ حَیْثُ یَقُولُ‏ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ‏ مَنِ الَّذِی بَلَغَ مِنْ خَطَرِهِ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى مَحَاسِنِی وَ مَعَاصِمِی فَقَالَ لَهَا نَبِیُّ اللَّهِ ص کَهَیْئَةِ الْمُغْضَبِ مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ قُومِی وَ افْتَحِی لَهُ الْبَابَ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلًا لَیْسَ بِالْخَرِقِ وَ لَا بِالنَّزِقِ وَ لَا بِالْعَجِلِ فِی أَمْرِهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّهُ آخِذٌ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَلَیْسَ بِفَاتِحِهِ حَتَّى تَتَوَارِی‏ وَ لَا دَاخِلَ الْبَیْتِ‏ حَتَّى تَغِیبَ عَنْهُ الْوَطْءُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَامَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ هِیَ لَا تَدْرِی مَنْ بِالْبَابِ غَیْرَ أَنَّهَا قَدْ حَفِظَتِ الْمَدْحَ فَمَشَتْ نَحْوَ الْبَابِ وَ هِیَ تَقُولُ بَخْ بَخْ لِرَجُلٍ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَفَتَحَتْ وَ أَمْسَکَ عَلِیٌّ ع بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَلَمْ یَزَلْ قَائِماً حَتَّى غَابَ عَنْهُ الْوَطْءُ وَ دَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ خِدْرَهَا فَفَتَحَ الْبَابَ وَ دَخَلَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أُمَّ سَلَمَةَ هَلْ تَعْرِفِینَهُ فَقَالَتْ نَعَمْ فَهَنِیئاً لَهُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ صَدَقْتِ یَا أُمَّ سَلَمَةَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی وَ هُوَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَیْرَ أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ اسْمَعِی وَ اشْهَدِی هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ بَابِیَ الَّذِی أُوتَى مِنْهُ وَ الْوَصِیُّ عَلَى الْأَمْوَاتِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ الْخَلِیفَةُ عَلَى الْأَحْیَاءِ مِنْ أُمَّتِی أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ قَرِینِی فِی الْآخِرَةِ وَ مَعِی فِی السَّنَامِ الْأَعْلَى اشْهَدِی یَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّهُ یُقَاتِلُ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَقَالَ الشَّامِیُّ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْک‏.