سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1074) سوره حجرات (49)، آیه9 (قسمت سوم: شان نزول و احادیث)

 

شأن نزول

درباره شأن نزول این آیه چند واقعه بیان شده است:.

1) الف. از انس بن مالک نقل شده است که یکبار پیامبر ص (با عده‌ای از انصار) سوار بر الاغ به سراغ عبدالله بن أبی (از بزرگان قبلیه خزرج؛ وی قبل از آمدن پیامبر ص قرار بود به حکومت مدینه برسد اما با آمدن پیامبر ص تمام برنامه‌هایش به هم خورد و رویه نفاق و کارشکنی در پیش گرفت) رفت؛ و وقتی نزد وی رسیدند الاغ ایشان ادراری کرد و عبدالله بن أبی دماغش را گرفت و گفت از اینجا دور شو که بوی الاغت آزارم می‌دهد. عبدالله بن رواحه (از بزرگان قبیله أوس) گفت: الاغ رسول اللّه (ص) از تو خوشبوتر است. مردی از قوم عبدالله بن أبی به حمایت از او برخاست و از هر طرف عده‏ای به حمایت وارد شدند و با چوب و سنگ و کفش به نزاع پرداختند. اینجا بود که آیه مورد بحث نازل شد که « و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز می‌کند بجنگید تا به امر خدا برگردد.» (مجمع البیان، ج‏9، ص199[1]؛ أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص408-409[2]؛ ترجمه اسباب نزول، ص208).

ب. اسامه بن زید شروع همین واقعه را این گونه نقل کرده که رسول الله ص برای عیادت سعد بن عباده راهی شده بود و در مسیرشان از مجلسی عبور کردند که عبد الله بن أبی و عبد الله بن رواحة در آن بودند؛ و ابن أبی صورتش را با ردایش پوشاند و گفت این طور گرد و غبار نکنید؛ و بعد ادامه ماجرا. (زاد المسیر فی علم التفسیر (ابن جوزی)، ج‏4، ص147[3])

ج. بسیاری دیگر از صحابه و تابعان (مانند سعید بن جبیر و مقاتل و ابومالک و حسن بصری و مجاهد و ابن عباس) به اینکه این مربوط به نزاعی بین اوس و خزرج بوده اشاره کرده‌اند؛ که احتمالا همین واقعه بوده است؛ هرچند این سخن می‌تواند ناظر به وقایع بعدی هم باشد. (الدر المنثور، ج‏6، ص90[4])

2) الف. از مقاتل نقل دیگری آمده است که این آیه در مورد دو نفر از انصار بود که در چیزی اختلاف داشتند که حق کدامشان است؛‌ یکی از آنها که خویشاوندان زیادی داشت گفت من حقم را به زور از تو می‌گیرم و دیگری از وی می‌خواست که محاکمه به نزد رسول الله ص ببرند و او نمی‌پذیرفت و کار به درگیری و نزاع کشید که با دست و کفش به همدیگر هجوم آوردند اما کار به مبارزه با شمشیر نرسید.

ب. از مجاهد هم ذیل این آیه نقلی آمده که «طائفه» می‌تواند از یک نفر تا 1000 نفر باشد و این آیه به درگیری‌ای مربوط است که بین دو نفر رخ داد؛ که این می‌تواند موید همین واقعه (یا واقعه بعدی) باشد. (زاد المسیر فی علم التفسیر (ابن جوزی)، ج‏4، ص147[5]؛ الدر المنثور، ج‏6، ص90[6])

3) از سدی نقل شده است که شخصی از انصار به نام عمران زنی داشت به نام أم زید؛ که این زن مایل بود به سراغ خانواده‌اش برود اما شوهرش وی را محبوس کرده بود و اجازه نمی‌داد که هیچیک از بستگان آن زن بر وی وارد شود. آن زن کسی را سراغ بستگانش فرستاد و آنان آمدند که وی را رها کنند و با خود ببرند و آن مرد از خانه بیرون رفته بود و خانواده وی از پسرعموهای او کمک خواستند که مانع بردن آن زن بشوند و بین دو گروه درگیری رخ داد و با کفش همدیگر را می‌زدند که این آیه نازل شد و رسول الله ص کسی را نزد آنان فرستاد و آنان آشتی کردند و به امر خدا بازگشتند. (الدر المنثور، ج‏6، ص90[7]).

 

حدیث

الف. جهاد با خود مسلمانان

1) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که امیرالمؤمنین ع فرمودند:

قتال و جنگ بر دو قسم است: جنگ یا مشرکان، که از آنان روی‌گردان نشوند [= از جنگ با آنان دست برداشته نشود] مگر اینکه آنان اسلام آورند [تسلیم شوند] یا «با حالت خواری به دست خویش جزیه دهند» (توبه/29)؛ و قتال با آشوبگران که از آنان نیز روی‌گردان نشوند [= از جنگ با آنان دست برداشته نشود] مگر اینکه به امر خدا بازگردند یا کشته شوند.

تهذیب الأحکام، ج‏4، ص114 و ج‏6، ص144

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ السِّنْدِی بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِی عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَلِی ع:

الْقِتَالُ قِتَالانِ؛ قِتَالٌ لِأَهْلِ الشِّرْکِ لَا ینْفَرُ عَنْهُمْ حَتَّی یسْلِمُوا أَوْ یؤَدُّوا «الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»، وَ قِتَالٌ لِأَهْلِ الزَّیغِ لَا ینْفَرُ عَنْهُمْ حَتَّی یفِیئُوا إِلی‏ أَمْرِ اللهِ أَوْ یقْتَلُوا.

 

2) امام باقر (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام باقر (علیه السلام) نقل نموده که فرمود:

کشتن دو گونه است؛ کشتن به‌عنوان کفّاره*؛ و کشتن درجه [= کشتنی که بر درجه و رتبه‌ی معنوی انسان می‌افزاید]**.

جنگ [نیز] دو گونه است؛ جنگ با کافران تا زمانی‌که اسلام را بپذیرند؛ و جنگ با تجاوزگران [= شورشیان ‌داخلی] تا زمانی ‌که [به فرمان ‌خدا] بازگردند.

* احتمالا مقصود قصاص است که کفاره گناه قاتل محسوب می‌شود.

** احتمالا مقصود کشتن دشمنان أعداء الله و دشمنان دین حق ویا ظالمان و ائمه کفر است.

قرب الإسناد، ص132؛ الخصال، ج‏1، ص60[8]

أَبُو الْبَخْتَرِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ، أَنَّهُ قَالَ:

 الْقَتْلُ قَتْلَانِ: قَتْلُ کَفَّارَةٍ، وَ قَتْلُ دَرَجَةٍ. وَ الْقِتَالُ قِتَالانِ: قِتَالُ الْفِئَةِ الْکَافِرَةِ حَتَّی یسْلِمُوا، وَ قِتَالُ الْفِئَةِ الْبَاغِیةِ حَتَّی یفِیئُوا.

 

3) الف. حفص‌بن‌غیاث گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی دو طایفه از مؤمنین سؤال کردم که یکی از آن دو تجاوزگر است، و دیگری عادل است، و آن که عادل است آن را که تجاوزگر بود به فرار واداشت.

فرمودند: اهل عدل سزاوار نیست که کسی را که فرار می‌کند دنبال کنند ویا اینکه اسیر را بکشند یا بر مجروح حمله برند؛ و البته این در صورتی است که از آن طایفه تجاوزگر کسی نمانده باشد و جماعتی را نداشته باشند که بدان پناه ببرند؛ اما اگر جماعتی را دارند که بدان پناه ببرند [و بیم این هست که تجدید قوا کرده دوباره سر به طغیان بردارند] می‌توان اسیرشان را به قتل رسان و فراری‌شان را تعقیب کرد و بر مجروحشان حمله برد.

الکافی، ج‏5، ص32؛ تهذیب الأحکام، ج‏6، ص144

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیمَانَ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ع عَنِ الطَّائِفَتَینِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ إِحْدَاهُمَا بَاغِیةٌ وَ الْأُخْرَی عَادِلَةٌ، فَهَزَمَتِ الْعَادِلَةُ الْبَاغِیةَ؟

فَقَالَ: لَیسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ یتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا یقْتُلُوا أَسِیراً وَ لَا یجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ یبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْی أَحَدٌ وَ لَمْ یکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یرْجِعُونَ إِلَیهَا فَإِذَا کَانَ لَهُمْ فِئَةٌ یرْجِعُونَ إِلَیهَا فَإِنَّ أَسِیرَهُمْ یقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ یتْبَعُ وَ جَرِیحَهُمْ یجْهَزُ [یجَازُ عَلَیهِ].

نکته: ناظر به این مضمون فوق گفتگوی عبدااله به شریک و ابان قابل توجه است:

ب. عبد اللّه بن شریک می‌گوید: پدرم می‌گفت: هنگامی که مردم در روز جنگ جمل گریختند، امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: فراریان را تعقیب نکنید، مبادرت به کشتن مجروحان نکنید و هرکس در خانه‌اش را بست، در امان است. ولی هنگامی که جنگ صفّین پیش آمد، حمله‌کنندگان و فراریان همگی کشته می‌شدند و مبادرت به کشتن مجروحان می‌شد.

ابان بن تغلب به عبد اللّه بن شریک گفت: این دو روش متفاوت است!؟

وی گفت: واقعیت آن است که اهل جمل، طلحه و زبیر (رئیس خود) را کشتند؛ ولی معاویه خودش ایستاده بود و رهبری آنان را به دست گرفته بود.

الکافی، ج‏5، ص33؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص155

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ شَرِیکٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا هُزِمَ النَّاسُ یوْمَ الْجَمَلِ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَا تَتْبَعُوا مُوَلِّیاً وَ لَا تُجِیزُوا عَلَی جَرِیحٍ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ فَلَمَّا کَانَ یوْمُ صِفِّینَ قَتَلَ الْمُقْبِلَ وَ الْمُدْبِرَ وَ أَجَازَ عَلَی جَرِیحٍ؟!

فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ لِعَبْدِ اللهِ بْنِ شَرِیکٍ: هَذِهِ سِیرَتَانِ مُخْتَلِفَتَانِ؟!

فَقَالَ: إِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیرُ وَ إِنَّ مُعَاوِیةَ کَانَ قَائِماً بِعَینِهِ وَ کَانَ قَائِدَهُمْ.

 

4) حفص‌بن‌غیاث گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی دو طایفه از مؤمنین سؤال کردم که یکی از آن دو باغی [تجاوزگر] است، و دیگری عادل است، و این دو طایفه با یکدیگر جنگ کرده‌اند. مردی از اهل عراق پدرش یا پسرش یا برادرش یا دوستش را که از اهل بغی بوده کشته است، درحالی‌که او وارث آن مقتول است؛ در این صورت آیا از او ارث می‌برد؟*

امام فرمود: «آری! زیرا که او مقتول را به آئین حقّ کشته است».

* پی نوشت: ظاهرا علت طرح این سوال آن است که در حالت عادی، اگر کسی که وارث است در قتل کسی که ارث برجا می‌گذارد نقش داشته باشد، دیگر از او ارث نمی‌برد. و امام ع توضیح می‌دهند که چون این کشتن از باب انجام وظیفه دینی بوده، مشمول آن محرومیت از ارث نمی‌شود.

من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص319

رَوَی سُلَیمَانُ بْنُ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ قَالَ:

سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ طَائِفَتَینِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ إِحْدَاهُمَا بَاغِیةٌ وَ الْأُخْرَی عَادِلَةٌ اقْتَتَلُوا فَقَتَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَبَاهُ أَوْ ابْنَهُ أَوْ أَخَاهُ أَوْ حَمِیمَهُ، وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْی وَ هُوَ وَارِثُهُ؛ هَلْ یرِثُهُ؟

قَالَ: نَعَمْ لِأَنَّهُ قَتَلَهُ به حق.

 

5) الف. از امام صادق ع روایت شده است:

مردی از پدرم در مورد جنگ‌های امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال کرد، و آن سوال‌کننده از محبّان ما بود. امام باقر (علیه السلام) در جواب او فرمود:

«خداوند محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) را برانگیخت با پنج شمشیر:

سه شمشیر از آن‌ها آخته است و هرگز داخل غلاف نرود تا اینکه «جنگ بارهایش را بر زمین گذارد» (محمد/4) و جنگ هرگز بارهایش را بر زمین نگذارد تا اینکه خورشید از محل غروبش طلوع کند؛ پس چون خورشید از محل غروبش طلوع کرد همه مردم در آن روز ایمان آورند؛ پس آن روزی است که «کسی را ایمانش سودی نبخشد در حالی که قبلا ایمان نیاورده یا در ایمانش خیری کسب نکرده باشد»؛

 و یک شمشیر درهم پیچیده است؛

و [پنجمی] شمشیری که در غلاف است، که برکشیدنش به غیرما مربوط می‌شود ولی حکم کردن به آن برعهده ماست.

اما این سه شمشیر آخته عبارتند از... [حضرت به تفصیل جهاد با مشرکان عرب (= مشرکان ساکن در همان سرزمین) و با اهل ذمه و با مشرکان غیرعرب (= مشرکان در بلاد دیگر) را شرح می‌دهند]

امّا منظور از شمشیر درهم پیچیده، شمشیری است که علیه اهل تجاوز و تأویل برکشیده می‌شود. خداوند فرمود: «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز می‌کند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/9). هنگامی‌که این آیه نازل شد، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «از میان شما کسی هست که بر اساس تأویل قرآن خواهد جنگید، همچنان که من بر اساس تنزیل قرآن [با کفّار و مشرکان] جنگیدم». از آن حضرت پرسیدند: «آن کیست»؟ رسول الله ص فرمود: «کسی‌که کفش را وصله می‌زند» و منظور آن حضرت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود.

و عمار یاسر می‌گفت: با این پرچم [اشاره به پرچم معاویه در جنگ صفین]، سه بار در رکاب رسول الله ص جنگیدم؛ و این بار چهارم است؛ و به خدا سوگند که اگر ما را عقب بزنند تا به نخلستان‌هاى هجر (نام شهری است در یمن یا بحرین)، باز مى‌دانیم که بر حقیم و آنها بر باطلند. سیر? امیر المؤمنین (علیه السّلام) در بار? آنها مانند رفتار پیامبر در فتح مکه با مردم مکه بود که از آنان اسیر نگرفت و فرمود: هر کس در خانه‌اش را ببندد و سلاح خود را زمین بگذارد در امان است؛ هرکس وارد خان? ابوسفیان شود در امان است. به همین ترتیب امیر المؤمنین(علیه السّلام) در جنگ بصره (جنگ جمل) در بار? آنها فرمود: فرزندانشان را اسیر نکنید و زخمى‌هایشان را نکشید و کسى را که فرار کرد دنبال نکنید و هر کس در خانه‌اش را ببندد و سلاح بر زمین گذارد در امان است.

و اما شمشیرى که در غلاف است، همان شمشیرى است که با آن قصاص مى‌شود، خداوند مى‌فرماید: «نفس در مقابل نفس» (مائده/45) پس کشیدن آن حق اولیاء مقتول است و حکم آن برعهده ماست.

این بود شمشیرهایى که خداوند پیامبرش را با آنها مبعوث کرد و هر کس آنها و یا برخى از آنها و یا شیو? به کارگیرى آن و یا احکام آن را انکار کند، به آنچه خداوند بر محمد (صلّى الله علیه و آله) نازل کرده کافر شده است.

تفسیر القمی، ج‏2، ص320؛ الکافی، ج‏5، ص10-12؛ الخصال، ج‏1، ص274-276؛ تهذیب الأحکام، ج‏4، ص115 و ج‏6، ص136

قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ:

سَأَلَ رَجُلٌ عَنْ حُرُوبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّینَا، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْیافٍ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ لَا تُغْمَدُ إِلَی أَنْ «تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها» وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا آمَنَ النَّاسُ کُلُّهُمْ فِی ذَلِکَ الْیوْمِ، فَیوْمَئِذٍ «لا ینْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیراً»؛ وَ سَیفٌ مِنْهَا مَلْفُوفٌ؛ وَ سَیفٌ مِنْهَا مَغْمُودٌ، سَلُّهُ إِلَی غَیرِنَا وَ حُکْمُهُ إِلَینَا.

فَأَمَّا السُّیوفُ الثَّلَاثَةُ الشَّاهِرَةُ...[9]

وَ أَمَّا السَّیفُ الْمَلْفُوفُ، فَسَیفٌ عَلَی أَهْلِ الْبَغْی وَ التَّأْوِیلِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری‏ فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‏ءَ إِلی‏ أَمْرِ اللهِ». فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ قَالَ رَسُولُ اللهِ صإِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی التَّنْزِیلِ. فَسُئِلَ صمَنْ هُوَ؟ قَالَ: هُوَ خَاصِفُ النَّعْلِ؛ یعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع.

وَ قَالَ عَمَّارُ بْنُ یاسِرٍ قَاتَلْتُ بِهَذِهِ الرَّایةِ مَعَ رَسُولِ اللهِ ص ثَلَاثاً وَ هَذِهِ الرَّابِعَةُ وَ اللهِ لَوْ ضَرَبُونَا حَتَّی یبْلُغُوا بِنَا سَعَفَاتِ هَجَرَ لَعَلِمْنَا أَنَّا عَلَی الْحَقِّ وَ أَنَّهُمْ عَلَی الْبَاطِلِ، فَکَانَتِ السِّیرَةُ فِیهِمْ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَی مَا کَانَ مِنْ رَسُولِ اللهِ ص فِی أَهْلِ مَکَّةَ یوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ فَإِنَّهُ لَمْ یسْبِ لَهُمْ ذُرِّیةً، فَقَالَ: مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ، وَ مَنْ أَلْقَی سِلَاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ دَخَلَ دَارَ أَبِی سُفْیانَ فَهُوَ آمِنٌ، وَ کَذَلِکَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع [یوْمَ الْبَصْرَةِ] فِیهِمْ: لَا تَسْبُوا لَهُمْ ذُرِّیةً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ، وَ لَا تَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ [وَ أَلْقَی سِلَاحَهُ] فَهُوَ آمِنٌ.

وَ أَمَّا السَّیفُ الْمَغْمُودُ، فَالسَّیفُ الَّذِی یقَامُ [یقُومُ] بِهِ الْقِصَاصُ قَالَ اللهُ تَعَالَی «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ... وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ» فَسَلُّهُ إِلَی أَوْلِیاءِ الْمَقْتُولِ وَ حُکْمُهُ إِلَینَا، فَهَذِهِ السُّیوفُ بَعَثَ اللهُ بِهَا نَبِیهُ ص فَمَنْ جَحَدَهَا أَوْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهَا أَوْ شَیئاً مِنْ سِیرَتِهَا [سِیرِهَا] وَ أَحْکَامِهَا فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ ص.[10]

ب. از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیه «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند ...» فرمودند:

این آیه درباره ما و آن برادران ما نازل شد که در این امر [امر ولایت] با ما نزاع کردند. پس یک گروه به حق بازگشت.

کتاب القراءات (سیاری)، ص141

عبیدالله الحلبی عن أبی‌عبدالله علیه‌السلام: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا» قال: نزلت فینا و فی إخواننا فتنوزع [فتنازع] فی هذا الأمر ثم «تَفی‏ءَ» فئة إِلی‏ الحق.

 

 


[1]. قوله «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا» نزل فی الأوس و الخزرج وقع بینهما قتال بالسعف و النعال عن سعید بن جبیر.

و قیل نزل فی رهط عبد الله بن أبی سلول من الخزرج و رهط عبد الله بن رواحة من الأوس و سببه أن النبی ص وقف علی عبد الله بن أبی فراث حمار رسول الله ص فأمسک عبد الله أنفه و قال إلیک عنی فقال عبد الله بن رواحة لحمار رسول الله ص أطیب ریحا منک و من أبیک فغضب قومه و أعان ابن رواحة قومه و کان بینهما ضرب بالحدید و الأیدی و النعال

[2]. أخبرنا محمد بن أحمد بن جعفر النحوی، قال: أخبرنا محمد بن أحمد بن سنان المقری، قال أخبرنا أحمد بن علی الموصلی، قال: حدَّثنا إسحاق بن [أبی‏] إسرائیل، قال: أخبرنا معتمر بن سلیمان، قال: سمعت أبی یحدث عن أنس، قال: قلت یا نبی اللَّه، لو أتیت عبد اللَّه بن أبی. فانطلق إلیه النبی صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم فرکب حماراً و انطلق المسلمون یمشون، و هی أرض سَبِخَةَ، فلما أتاه النبی صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم قال: إلیک عنی، فو اللَّه لقد آذانی نَتْنُ حمارک! فقال رجل من الأنصار: [و اللَّه‏] لَحِمارُ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و [آله و] سلم، أطیب ریحاً منک. فغضب لعبد اللَّه رجل من قومه، و غضب لکل واحد منهما أصحابه، فکان بینهم ضرب بالجرید و الأیدی و النعال، فبلغنا أنه أنزلت فیهم: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما. رواه البخاری عن مُسدَّدَ، و رواه مسلم عن محمد بن عبد الأعلی، کلاهما عن المعتمر.

[3]. قوله تعالى: وَ إِنْ طائِفَتانِ... الآیة، فی سبب نزولها قولان:

أحدهما: ما روى البخاریّ و مسلم فی «الصّحیحین» من حدیث أنس بن مالک قال: قیل لرسول الله صلو أتیت عبد الله بن أبیّ، فرکب حمارا و انطلق معه المسلمون یمشون، فلمّا أتاه النبیّ ص، قال: إلیک عنی، فو الله لقد آذانی نتن حمارک، فقال رجل من الأنصار: و الله لحمار رسول الله أطیب ریحا منک، فغضب لعبد الله رجل من قومه، و غضب لکلّ واحد منهما أصحابه، فکان بینهم ضرب بالجرید و الأیدی و النعال، فبلغنا أنه أنزلت فیهم «و إن طائفتان...» الآیة.

و قد أخرجا جمیعا من حدیث أسامة بن زید أنّ رسول الله ص خرج یعود سعد بن عبادة، فمرّ بمجلس فیهم عبد الله بن أبیّ، و عبد الله بن رواحة، فخمّر ابن أبیّ وجهه بردائه، و قال: لا تغبّروا علینا، فذکر الحدیث، و أنّ المسلمین و المشرکین و الیهود استبّوا. و قد ذکرت الحدیث بطوله فی «المغنی» و «الحدائق».

و قال مقاتل: وقف رسول الله ص على الأنصار و هو على حمار له، فبال الحمار، فقال عبد الله بن أبیّ: أفّ، و أمسک على أنفه، فقال عبد الله بن رواحة: و الله لهو أطیب ریحا منک، فکان بین قوم ابن أبیّ و ابن رواحة ضرب بالنّعال و الأیدی و السّعف، و نزلت هذه الآیة.

[4]. أخرج أحمد و البخاری و مسلم و ابن جریر و ابن المنذر و ابن مردویه و البیهقی فی سننه عن أنس قال قیل للنبی ص لو أتیت عبد الله بن أبى فانطلق و رکب حمارا و انطلق المسلمون یمشون و هی أرض سبخة فلما انطلق إلیهم قال إلیک عنى فو الله لقد أذانی ریح حمارک فقال رجل من الأنصار و الله لحمار رسول الله ص أطیب ریحا منک فغضب لعبد الله رجال من قومه فغضب لکل منهما أصحابه فکان بینهم ضرب بالجرید و الأیدی و النعال فانزل فیهم وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما.

و أخرج سعید بن منصور و ابن جریر و ابن المنذر عن ابى مالک قال تلاحى رجلان من المسلمین فغضب قوم هذا لهذا و هذا لهذا فاقتتلوا بالأیدی و النعال فانزل الله وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما.

و أخرج عبد بن حمید و ابن أبى حاتم عن سعید بن جبیر قال ان الأوس و الخزرج کان بینهما قتال بالسیف و النعال فانزل الله وَ إِنْ طائِفَتانِ الآیة.

و أخرج ابن جریر عن الحسن قال کانت تکون الخصومة بین الحیین فیدعوهم إلى الحکم فیأبون ان یجیئوا فانزل الله وَ إِنْ طائِفَتانِ الآیة.

و أخرج عبد بن حمید و ابن جریر عن مجاهد رضى الله عنه وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا قال الأوس و الخزرج اقتتلوا بینهم بالعصى.

و أخرج عبد بن حمید عن مجاهد وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا قال الطائفة من الواحد إلى الالف و قال انما کانا رجلین اقتتلا.

و أخرج ابن جریر و ابن مردویه عن ابن عباس وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما قال کان قتالهم بالنعال و العصی فأمرهم ان یصلحوا بینهما.

[5]. و القول الثانی: أنها نزلت فی رجلین من الأنصار کانت بینهما مماراة فی حقّ بینهما، فقال أحدهما: لآخذنّ حقی عنوة، و ذلک لکثرة عشیرته، و دعاه الآخر لیحاکمه إلى رسول الله صلّى الله علیه و سلّم، فلم یزل الأمر بینهما حتى تناول بعضهم بعضا بالأیدی و النّعال، قاله قتادة. و قال مجاهد: المراد بالطّائفتین: الأوس و الخزرج اقتتلوا بالعصی بینهم.

[6]. و أخرج عبد بن حمید و ابن جریر و ابن المنذر عن قتادة قال ذکر لنا ان هذه الآیة نزلت فی رجلین من الأنصار و کانت بینهما مماراة فی حق بینهما فقال أحدهما للآخر لآخذن عنوة لکثرة عشیرته و ان الأخر دعاه لیحاکمه إلى النبی صلى الله علیه و سلم فأبى فلم یزل الامر حتى تدافعوا و حتى تناول بعضهم بعضا بالأیدی و النعال و لم یکن قتال بالسیوف.

و أخرج عبد بن حمید عن مجاهد وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا قال الطائفة من الواحد إلى الالف و قال انما کانا رجلین اقتتلا.

[7]. و أخرج ابن جریر و ابن أبى حاتم عن السدى قال کان رجل من الأنصار یقال له عمران تحته امرأة یقال لها أم زید و انها أرادت ان تزور أهلها فحبسها زوجها و جعلها فی علیة له لا یدخل علیها أحد من أهلها و ان المرأة بعثت إلى أهلها فجاء قومها فأنزلوها لینطلقوا بها و کان الرجل قد خرج فاستعان أهل الرجل فجاء بنو عمه لیحولوا بین المرأة و بین أهلها فتدافعوا و اجتلدوا بالنعال فنزلت فیهم هذه الآیة وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فبعث إلیهم رسول الله صلى الله علیه و سلم فأصلح بینهم و فاؤا إلى أمر الله.

[8]. حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع

[9]. فَسَیْفٌ عَلَى مُشْرِکِی الْعَرَبِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا یَعْنِی آمَنُوا فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ» فَهَؤُلَاءِ لَا یُقْبَلُ مِنْهُمْ إِلَّا الْقَتْلُ أَوِ الدُّخُولُ فِی الْإِسْلَامِ وَ أَمْوَالُهُمْ وَ ذَرَارِیُّهُمْ سَبْیٌ عَلَى مَا سَبَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَإِنَّهُ سَبَى وَ عَفَا وَ قَبِلَ الْفِدَاءَ ص.

وَ السَّیْفُ الثَّانِی عَلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» نَزَلَتْ فِی أَهْلِ الذِّمَّةِ فَنَسَخَهَا قَوْلُهُ: «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» فَمَنْ کَانَ مِنْهُمْ فِی دَارِ الْإِسْلَامِ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُمْ إِلَّا الْجِزْیَةُ أَوِ الْقَتْلُ وَ مَالُهُمْ وَ ذَرَارِیُّهُمْ سَبْیٌ فَإِذَا قَبِلُوا الْجِزْیَةَ حُرِّمَ عَلَیْنَا سَبْیُهُمْ وَ أَمْوَالُهُمْ وَ حَلَّتْ مُنَاکَحَتُهُمْ وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهَا إِلَّا الْجِزْیَةُ أَوِ الْقَتْلُ.

وَ السَّیْفُ الثَّالِثُ عَلَى مُشْرِکِی الْعَجَمِ یَعْنِی التُّرْکَ وَ الدَّیْلَمَ وَ الْخَزْرَجَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَوَّلِ السُّورَةِ الَّتِی یَذْکُرُ فِیهَا الَّذِینَ کَفَرُوا فَقَصَّ قِصَّتَهُمْ فَقَالَ: «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ» یَعْنِی بَعْدَ السَّبْیِ مِنْهُمْ «وَ إِمَّا فِداءً» یَعْنِی الْمُفَادَاةَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ فَهَؤُلَاءِ لَا یُقْبَلُ مِنْهُمْ إِلَّا الْقَتْلُ أَوِ الدُّخُولُ فِی الْإِسْلَامِ وَ لَا یَحِلُّ لَنَا نِکَاحُهُمْ مَا دَامُوا فِی الْحَرْبِ.

[10]. شاید آوردن این دو حدیث هم در اینجا مناسبت داشته باشد:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:

قَرَأْتُ فِی کِتَابٍ لِعَلِیٍّ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَتَبَ کِتَاباً بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ مَنْ لَحِقَ بِهِمْ مِنْ أَهْلِ یَثْرِبَ أَنَّ کُلَّ غَازِیَةٍ غَزَتْ‏ بِمَا یُعَقِّبُ بَعْضُهَا بَعْضاً بِالْمَعْرُوفِ وَ الْقِسْطِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ فَإِنَّهُ لَا یَجُوزُ حَرْبٌ‏ إِلَّا بِإِذْنِ أَهْلِهَا وَ إِنَّ الْجَارَ کَالنَّفْسِ غَیْرَ مُضَارٍّ وَ لَا آثِمٍ وَ حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ کَحُرْمَةِ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ لَا یُسَالِمُ‏ مُؤْمِنٌ دُونَ مُؤْمِنٍ فِی قِتَالٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِلَّا عَلَى عَدْلٍ وَ سَوَاءٍ. (الکافی، ج‏5، ص31)

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ کَانَ أَبِی ع یَقُولُ‏ إِنَّ لِلْحَرْبِ حُکْمَیْنِ إِذَا کَانَتِ الْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ أَوْزَارَهَا وَ لَمْ یُثْخَنْ أَهْلُهَا فَکُلُّ أَسِیرٍ أُخِذَ فِی تِلْکَ الْحَالِ فَإِنَّ الْإِمَامَ فِیهِ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ ضَرَبَ عُنُقَهُ وَ إِنْ شَاءَ قَطَعَ یَدَهُ وَ رِجْلَهُ مِنْ خِلَافٍ بِغَیْرِ حَسْمٍ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فِی دَمِهِ‏ حَتَّى یَمُوتَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ‏ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْمُخَیَّرَ الَّذِی خَیَّرَ اللَّهُ الْإِمَامَ عَلَى شَیْ‏ءٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ لَیْسَ هُوَ عَلَى أَشْیَاءَ مُخْتَلِفَةٍ فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»‏ قَالَ ذَلِکَ الطَّلَبُ أَنْ تَطْلُبَهُ الْخَیْلُ حَتَّى یَهْرُبَ فَإِنْ أَخَذَتْهُ الْخَیْلُ حُکِمَ عَلَیْهِ بِبَعْضِ الْأَحْکَامِ الَّتِی وَصَفْتُ لَکَ وَ الْحُکْمُ الْآخَرُ إِذَا وَضَعَتِ‏ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ أُثْخِنَ أَهْلُهَا فَکُلُّ أَسِیرٍ أُخِذَ فِی تِلْکَ الْحَالِ فَکَانَ فِی أَیْدِیهِمْ فَالْإِمَامُ فِیهِ بِالْخِیَارِ إِنْ شَاءَ مَنَّ عَلَیْهِمْ فَأَرْسَلَهُمْ وَ إِنْ شَاءَ فَادَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ إِنْ شَاءَ اسْتَعْبَدَهُمْ فَصَارُوا عَبِیداً. (الکافی، ج‏5، ص32)