1072) سوره حجرات (49)، آیه7 قسمت چهارم احادیث: حبب الیکم الایمان
د. حبب الیکم الأیمان و زینه فی قلوبکم: نقش ما در حصول ایمان
14) علیرغم مناقشات در اعتبار کتاب فقه الرضا، در این کتاب حدیثی آمده که دو فراز مهم دارد، که این دو فراز مستقلا در منابع دیگر نقل شده است که احتمال صحت آن حدیث را تقویت میکند؛ فراز اولش در منابع شیعی از قول سایر ائمه اطهار ع، و فراز دومش در منابع اهل سنت از قول برخی صحابه و تابعین (البته آن را به پیامبر ص نسبت ندادهاند؛ اما اینکه افراد متعددی از صحابه و تابعین بدون ارجاع به هم یک مطلب را نقل کنند احتمال اینکه آن حدیث نبوی باشد را تقویت میکند)؛ از این رو؛ ابتدا مطلب به روایت فقه الرضا تقدیم میشود؛ سپس عبارات شبیه دو فراز مذکور در سایر منابع:
الف. روایت فقه الرضا:
و از آن عالم علیهالسلام روایت شده که فرمودند: «قَدَر» [= قضا و قدر] و «عمل» به منزله روح و پیکرند؛ روح بدون پیکر حرکت نمیکند و دیده نمیشود؛ و پیکر بدون روح هم صورتی است که حرکتی ندارد؛ چون جمع شوند قوی و بسامان و زیبا و ملیح میشوند. همچنین است قدر و عمل، اگر قَدر بر عمل واقع نشود خالق از مخلوق شناخته نشود؛ و اگر عمل موافق قَدَر نباشد امضا نگردد و به پایان نرسد؛ ولی با اجتماع این دو قوی و بسامان شوند؛ و خداوند را در آن یاریای بر بندگان صالحانش است. سپس این آیه را تلاوت کردند: «ولیکن خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان بیاراست و کفر و فسوق و عصیان را نزدتان ناپسند نمود» (حجرات/7).
سپس فرمودند: فرزند آدم را بین خدا و شیطان یافتم؛ پس اگر خداوند - تقدست اسمائه- او را دوست بدارد؛ خالص و مستخلصش گرداند؛ وگرنه بین او را با دشمنش به حال خود رها کند.
الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص349
قُلْتُ: وَ رَوَیتُ عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْقَدَرُ وَ الْعَمَلُ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ فَالرُّوحُ بِغَیرِ الْجَسَدِ لَا یتَحَرَّکُ وَ لَا یرَی، وَ الْجَسَدُ بِغَیرِ الرُّوحِ صُورَةٌ لَا حَرَاکَ لَهُ، فَإِذَا اجْتَمَعَا قَوِیا وَ صَلُحَا وَ حَسُنَا وَ مَلُحَا. کَذَلِکَ الْقَدَرُ وَ الْعَمَلُ؛ فَلَوْ لَمْ یکُنِ الْقَدَرُ وَاقِعاً عَلَی الْعَمَلِ لَمْ یعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ، وَ لَوْ لَمْ یکُنْ الْعَمَلُ بِمُوَافَقَةٍ مِنَ الْقَدَرِ لَمْ یمْضَ وَ لَمْ یتِمَّ، وَ لَکِنْ بِاجْتِمَاعِهِمَا قَوِیا وَ صَلُحَا وَ لِلَّهِ فِیهِ الْعَوْنُ لِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ. ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیةَ: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» الْآیةَ.
ثُمَّ قَالَ الْعَالِمُ ع وَجَدْتُ ابْنَ آدَمَ بَینَ اللَّهِ وَ بَینَ الشَّیطَانِ فَإِنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ خَلَّصَهُ وَ اسْتَخْلَصَهُ وَ إِلَّا خَلَّی بَینَهُ وَ بَینَ عَدُوِّهِ.
ب. مشابه فراز اول حدیث فوق در منابع شیعه:
به امام سجاد ع عرض شد: خدا مرا فدایت کند! آیا آنچه به مردم میرسد بر اساس «قَدَر» [= قضا و قدر] میرسد یا به خاطر عمل؟
فرمودند: «قَدَر» [= قضا و قدر] و «عمل» به منزله روح و پیکرند؛ روح بدون پیکر حس نمیشود؛ و پیکر بدون روح هم صورتی است که حرکتی ندارد؛ چون جمع شوند قوی و بسامان شوند؛ همچنین است قدر و عمل؛ اگر قَدر بر عمل واقع نشود خالق از مخلوق شناخته نشود، و قَدَر چیزی است است که حس نشود؛ و اگر عمل موافق قَدَر نباشد امضا نگردد و به پایان نرسد؛ ولیکن با اجتماع این دو قوی شوند؛ و خداوند را در آن یاریای بر بندگان صالحانش است.
سپس فرمودند: همانا از ستمکارترین مردم کسی است که ستمش را عدالت ببیند و عدل شخص هدایتشده را ستم. همانا برای بنده چهار چشم است؛ دو چشم که با آن امر آخرتش را میبیند؛ و دو چشم که با آن امر دنیایش را میبیند؛ پس هنگامی که خداوند عز و جل خیر بندهای را بخواهد دو چشمش را که در دلش است برایش بگشاید؛ پس با آن دو، عیب [غیب در امر آخرتش] را ببیند؛ و اگر غیر از آن را بخواهد دلش را با آنچه در آن است [به حال خود] رها میکند.
سپس رو به سوالکننده کردند و فرمودند: این از آن است؛ این از آن است.
التوحید (للصدوق)، ص366-367؛ الخصال، ج1، ص240؛ مختصر البصائر، ص358
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِی عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ عَنِ الزُّهْرِی قَالَ:
قَالَ رَجُلٌ لِعَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع: جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ أَ بِقَدَرٍ یصِیبُ النَّاسَ مَا أَصَابَهُمْ أَمْ بِعَمَلٍ؟
فَقَالَ ع: إِنَّ الْقَدَرَ وَ الْعَمَلَ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ، فَالرُّوحُ بِغَیرِ جَسَدٍ لَا تُحَسُّ، وَ الْجَسَدُ بِغَیرِ رُوحٍ صُورَةٌ لَا حَرَاکَ لَهَا، فَإِذَا اجْتَمَعَا قَوِیا وَ صَلُحَا، کَذَلِکَ الْعَمَلُ وَ الْقَدَرُ، فَلَوْ لَمْ یکُنِ الْقَدَرُ وَاقِعاً عَلَی الْعَمَلِ، لَمْ یعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ، وَ کَانَ الْقَدَرُ شَیئاً لَا یحَسُّ، وَ لَوْ لَمْ یکُنِ الْعَمَلُ بِمُوَافَقَةٍ مِنَ الْقَدَرِ لَمْ یمْضِ وَ لَمْ یتِمَّ، وَ لَکِنَّهُمَا بِاجْتِمَاعِهِمَا قَوِیا، وَ لِلَّهِ فِیهِ الْعَوْنُ لِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ.
ثُمَّ قَالَ ع: أَلَا إِنَّ مِنْ أَجْوَرِ النَّاسِ مَنْ رَأَی جَوْرَهُ عَدْلًا وَ عَدْلَ الْمُهْتَدِی جَوْراً، أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْینٍ: عَینَانِ یبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ، وَ عَینَانِ یبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیاهُ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیراً فَتَحَ لَهُ الْعَینَینِ اللَّتَینِ فِی قَلْبِهِ، فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْعَیبَ [الْغَیب فِی أَمْرِ آخِرَتِه]، وَ إِذَا أَرَادَ غَیرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ».
ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی السَّائِلِ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ: هَذَا مِنْهُ هَذَا مِنْهُ.
ج. فراز دوم در منابع اهل سنت (و نیز کتب لغت قدیمی) با تعابیر متعدد و از اصحاب مختلف آمده است؛ از جمله:
ج.1. از ابن مسعود نقل شده است که:
همانا مَثَل فرزند آدم، همچون چیزی است که بین خدا و شیطان افتاده باشد؛ اگر خدا را در او حاجتی باشد او را از دسترس شیطان دور میکند؛ و اگر خدا را در او حاجتی نباشد بین او و شیطان را خالی میکند.
الزهد (لأحمد بن حنبل)، ص128؛ الجامع لعلوم الإمام أحمد، ج20، ص348؛ الدر المنثور، ج2، ص65
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ عَیاشٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُطَرِّفٍ، حَدَّثَنَا أَبُو حَازِمٍ، عَنْ عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ:
إِنَّمَا مَثَلُ ابْنِ آدَمَ کَالشَّیءِ الْمُلْقَی بَینَ یدَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَبَینَ الشَّیطَانِ، فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ فِیهِ حَاجَةٌ حَازَهُ مِنَ الشَّیطَانِ، وَإِنْ لَمْ یکُنْ لِلَّهِ فِیهِ حَاجَةٌ خَلَّی بَینَهُ وَبَینَ الشَّیطَان.
ج.2. مطرف بن عبدالله (از تابعین: 2-95 ه.ق) نیز جملاتی دارد که دست کم به سه گونه از وی نقل شده است:
- همانا این انسان را افتاده در میان خدا و شیطان یافتم: پس اگر خداوند در دل او خیری ببیند او را به سوی خود میکشد؛و اگر خیری در او نبیند او را به حال خودش واگذار میکند و کسی که به حال خود واگذار شود هلاک شود.
الزهد (لأحمد بن حنبل)، ص196؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج1، ص359[1]
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ، مَوْلَی بَنِی هَاشِمٍ، حَدَّثَنَا الصَّلْتُ بْنُ طَرِیفٍ الْمَعْوَلِی، حَدَّثَنَا غَیلَانُ بْنُ جَرِیرٍ، عَنْ مُطَرِّفٍ قَالَ: وَجَدْتُ هَذَا الْإِنْسَانَ مُلْقًی بَینَ اللَّهِ وَبَینَ الشَّیطَانِ فَإِنْ یعْلَمِ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ خَیرًا یجْبِذْهُ إِلَیهِ وَإِنْ لَا یعْلَمْ فِیهِ خَیرًا وَکَّلَهُ إِلَی نَفْسِهِ، وَمَنْ وَکَّلَهُ إِلَی نَفْسِهِ فَقَدْ هَلَکَ.
- همانا این انسان را افتاده در میان خدا و شیطان یافتم: پس اگر خداوند بخواهد سرزنده و شادمان سازد او را به سوی خود میکشد؛ و اگر غیر این بخواهد بین او و دشمنش را خالی کند.
المعرفة والتاریخ (فسوی م277) ج2، ص81
حدثنا ابو النعمان ثَنَا مَهْدِی حَدَّثَنَا غَیلَانُ قَالَ: سَمِعْتُ مُطَرِّفًا یقُول: إِنِّی إِنَّمَا وَجَدْتُ ابْنَ آدَمَ کَالشَّیءِ الْمُلْقَی بَینَ اللَّهِ وَبَینَ الشَّیطَانِ فَإِنْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ ینْعِشَهُ احْتَزَّهُ إِلَیهِ وَإِنْ أَرَادَ بِهِ غَیرَ ذَلِکَ خَلَّی بَینَهُ وَبَینَ عَدُوِّهِ.
-همانا بنده را بین خدا و شیطان یافتم: پس اگر خداوند به فریاد بندهاش برسد او را نجات میدهد و اگر بین او و شیطان را خالی کند هلاک میشود.
غریب الحدیث (ابوعبید)، ج4، ص385؛ الفائق فی غریب الحدیث (زمخشری)، ج2، ص215[2]؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج19، ص584[3]
فِی حَدِیث مطرف بن عبد الله بن الشخیر رَحمَه الله قَالَ: وجدت هَذَا العَبْد بَین الله وَبَین الشَّیطَان فَإِن استشلاه ربه نجا وَإِن خَلاّه والشیطانَ هلک. قَوْله: استَشْلَاه أَی استنقذه وأصل الاِستشْلاء الدُّعَاء.
15) روایت شده است که جمعی از شیعیان بر امام صادق ع وارد شدند و گفتند: ما شما را فقط به خاطر نزدیکیتان به رسول الله ص دوست داریم، و نیز به خاطر آنچه از حق شما که خداوند عز و جل واجب کرده است؛ ما شما را به خاطر اینکه در دنیا نصیبی از شما ببریم دوست نداشتیم؛ و دوستی مان نبود مگر به خاطر خدا و آخرت و برای اینکه هریک از ما دینش اصلاح شود و سامان یابد.
امام ع فرمودند: راست گفتید؛ راست گفتید. سپس فرمودند: کسی که ما را دوست بدارد همراه ما خواهد بود و روز قیامت با ما خواهد آمد اینچنین؛ دو انگشت سبابهشان را کنار هم گذاشتند.
سپس فرمودند: به خدا سوگند اگر کسی روز را روزه بدارد و شب را به عبادت برخیزد ولی خداوند را در حالی که ولایت ما را قبول نکرده است ملاقات کند، او را در حالی ملاقات کرده که از او ناراضی یا بر وی خشمگین است؛ سپس فرمودند: این همان سخن خداوند عز و جل است که «و چیزی مانع از این نشد که انفاقهایشان پذیرفته شود جز آنکه آنها به خدا و رسول او کفر ورزیدند، و نماز به جا نمیآورند مگر در حالی که کسلاند، و انفاق نمیکنند مگر آنکه آن را خوش ندارند» (توبه/54). سپس فرمودند: و اینچنین است ایمان، که همراه با آن، عمل ضرری نمیرساند*، و همچنین است کفر، که همراه با آن عمل سودی ندارد**.
سپس فرمودند: اگر که شما تک و تنها هستید، [ناراحت نباشید زیرا] همانا رسول الله ص تک و تنها بود؛ مردم را دعوت میکرد اما اجابتش نمیکردند؛ و اولین کسی که او را اجابت کرد علی بن ابیطالب بود؛ و رسول الله ص فرمود: همانا جایگاه تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی ع است جز اینکه بعد از من پیامبری نیست.
* پینوشت:
*یعنی اگر ایمان واقعا در کار باشد، عمل ناشایستی که از روی جهالت یا غفلت از انسان سر زند، انسان را جهنمی نخواهد کرد زیرا آن ایمان حقیقی وجب میشود که نهایتا آن عمل مورد مغفرت واقع شود.
** یعنی اگر کفر واقعا در کار باشد (= کفری که از روی آگاهی و لجاجت باشد)، هیچ عملی که ظاهر خوبی هم دارد واقعا سودی نمیرساند؛ زیرا عمل زمانی واقعا خوب است که هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی داشته باشد.
الکافی، ج8، ص106-107
أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیَّةَ یُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا حِینَ دَخَلُوا عَلَیْهِ: إِنَّمَا أَحْبَبْنَاکُمْ لِقَرَابَتِکُمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَقِّکُمْ مَا أَحْبَبْنَاکُمْ لِلدُّنْیَا نُصِیبُهَا مِنْکُمْ إِلَّا لِوَجْهِ اللَّهِ وَ الدَّارِ الْآخِرَةِ وَ لِیَصْلُحَ لِامْرِئٍ مِنَّا دِینُهُ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: صَدَقْتُمْ صَدَقْتُمْ. ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا کَانَ مَعَنَا أَوْ جَاءَ مَعَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ هَکَذَا. ثُمَّ جَمَعَ بَیْنَ السَّبَّابَتَیْنِ.
ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیْلَ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَلَقِیَهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیْرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالی وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ». ثُمَّ قَالَ: وَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ لَا یَضُرُّ مَعَهُ الْعَمَلُ وَ کَذَلِکَ الْکُفْرُ لَا یَنْفَعُ مَعَهُ الْعَمَلُ.
ثُمَّ قَالَ: إِنْ تَکُونُوا وَحْدَانِیِّینَ فَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَحْدَانِیّاً یَدْعُو النَّاسَ فَلَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُ وَ کَانَ أَوَّلَ مَنِ اسْتَجَابَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صأَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.
فراز اول این حدیث (تا عبارت «لا ینفع معه العمل») در تفسیر عیاشی (ج2، ص89[4])، و فراز بعدی آن در محاسن (ج1، ص159[5]) نیز آمده است.
16) الف. حسن بن زیار میگوید: از امام صادق ع درباره آیه «خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان بیاراست» (حجرات/7) سوال کردم که آیا بندگان را در انچه خداوند محبوب قرار داد سازندگیای هست [یعنی آیا خود آنان هستند که این محبت را ایجاد میکنند و میسازند]؟
فرمودند: نه؛ اصلا این طور نیست.
المحاسن، ج1، ص199
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ یحْیی الْحَلَبِی عَنْ أَیوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیادٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» هَلْ لِلْعِبَادِ بِمَا حَبَّبَ صُنْعٌ؟
قَالَ: لَا وَ لَا کَرَامَة.[6]
ب. از آنجا که ممکن است این حدیث دچار سوء برداشت شود حدیث دیگری را که مرحوم برقی اندکی قبل از این حدیث آورده و مرحوم کلینی هم در کافی آورده است توجه شود:
از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
خداوند عملی را جز با معرفت قبول نکند؛ و معرفتی هم نیست جز با عمل؛ پس کسی که معرفت پیدا کرد*، آن معرفت وی را به عمل رهنمون شود؛ و اگر کسی عمل نکرد معرفتی ندارد؛ همانا ایمان اجزایش به هم مرتبط است.
* با اینکه سند کافی و محاسن از محمد بن سنان به بعد بر هم منطبق است، اما این عبارت در کافی به صورت «فمن عرف...» آمده؛ اما در محاسن به صورت «و من یعمل ...» آمده؛ (که در این صورت یعنی کسی که عمل میکند معرفت است که وی را به عمل رهنمون شده)؛ و هردو میتواند درست باشد.
الکافی، ج1، ص44؛ المحاسن، ج1، ص198
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ حُسَیْنٍ الصَّیْقَلِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:
لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ فَمَنْ عَرَفَ [أو: وَ مَنْ یَعْمَل] دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ عَلَی الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ فَلَا مَعْرِفَةَ لَهُ أَلَا إِنَّ الْإِیمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.
المحاسن، ج1، ص198
ج. و نیز این حدیث را که باز مرحوم برقی در همانجا آورده است:
خداوند بندگانش را به معرفت مکلف نکرده است در حالی که راهی برای آنها بدان نباشد.
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِی بْنِ عُقْبَةَ وَ فَضْلٍ الْأَسَدِی عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی بَنِی سَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمْ یکَلِّفِ اللَّهُ الْعِبَادَ الْمَعْرِفَةَ وَ لَمْ یجْعَلْ لَهُمْ إِلَیهَا سَبِیلًا.[7]
[1] . و اجْتَذَبَه: سَلَبَه قال ثعلب عن مُطَرِّفٍ: وَجَدْتُ الإِنْسَانَ مُلْقًى بَیْنَ اللَّه و بَیْنَ الشَّیْطَان فإِنْ لم یَجْتَذِبْهُ إِلیه جَذَبَه الشیطانُ، و هو قِطْعَة من کلام ابنِ سیدَهْ فی المحکم،
[2] . و من الاسْتشلاء حدیث مُطَرِّف- قال: وجدت العَبْد بین اللَّه و بین الشیطان، فإن استشلاه رَبُّه نجا، و إن خَلَّاه و الشیطانَ هَلَک. الواو بمعنى مع؛ أی إن خَلَّاه مع الشیطان و خذله.
[3] . و اسْتَشْلاه و اشْتَلاهُ: اسْتَنْقَذَه؛ و هو مجازٌ؛ و منه حدیثُ مطرِّف بنِ عبدِ اللَّهِ: «وجَدْتُ هذا العَبْدَ بینَ اللَّهِ و بینَ الشَّیطانِ، فإنِ اسْتَشْلاهُ رَبُّه نَجَا، و إنْ خلَّاهُ و الشَّیْطانَ، هَلَکَ»؛ أَی إن أَغاثَ عَبْدَه و دَعاهُ فأَنْقَذَه من الهَلَکةِ فقد نَجَا، فذلکَ الاسْتشْلاء، و أَصْلُه فی الدُّعاءِ.
[4] . عن یوسف بن ثابت عن أبی عبد الله ع قال قیل له: لما دخلنا علیه إنا أحببناکم لقرابتکم من رسول الله ص، و لما أوجب الله من حقکم، ما أحببناکم لدنیا نصیبها منکم إلا لوجه الله و الدار الآخرة، و لیصلح امرؤ منا دینه، فقال أبو عبد الله: صدقتم صدقتم و من أحبنا جاء معنا یوم القیامة هکذا- ثم جمع بین السبابتین- و قال: و الله لو أن رجلا صام النهار و قام اللیل ثم لقی الله بغیر ولایتنا لقیه غیر راض أو ساخط علیه، ثم قال: و ذلک قول الله: «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ» إلى قوله: «وَ هُمْ کافِرُونَ» ثم قال: و کذلک الإیمان لا یضر معه عمل، و کذلک الکفر لا ینفع معه عمل.
[5] . عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیَّةَ یُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ تَکُونُوا وَحْدَانِیِّینَ فَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَحْدَانِیّاً یَدْعُو النَّاسَ فَلَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُ وَ قَدْ کَانَ أَوَّلُ مَنِ اسْتَجَابَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ص وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی.
[6]. در همین راستا این حدیث نیز که در الکافی، ج2، ص330 آمده است قابل توجه است:
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ دُبَیسٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِذَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَبْدَ فِی أَصْلِ الْخِلْقَةِ کَافِراً لَمْ یمُتْ حَتَّى یحَبِّبَ اللَّهُ إِلَیهِ الشَّرَّ فَیقْرُبَ مِنْهُ فَابْتَلَاهُ بِالْکِبْرِ وَ الْجَبَرِیةِ فَقَسَا قَلْبُهُ وَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ غَلُظَ وَجْهُهُ وَ ظَهَرَ فُحْشُهُ وَ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ کَشَفَ اللَّهُ سِتْرَهُ وَ رَکِبَ الْمَحَارِمَ فَلَمْ ینْزِعْ عَنْهَا؛ ثُمَّ رَکِبَ مَعَاصِی اللَّهِ وَ أَبْغَضَ طَاعَتَهُ وَ وَثَبَ عَلَى النَّاسِ لَا یشْبَعُ مِنَ الْخُصُومَاتِ فَاسْأَلُوا اللَّهَ الْعَافِیةَ وَ اطْلُبُوهَا مِنْهُ.
[7] . در همین راستا این دو حدیث هم که در همانجا (یعنی المحاسن، ج1، ص199) آمده نیز قابل توجه است:
عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ فَضْلٍ أَبِی الْعَبَّاسِ بَقْبَاقٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ هَلْ لَهُمْ غَیرَ ذَلِکَ صُنْعٌ قَالَ لَا.
عَنْهُ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِیمَانِ هَلْ لِلْعِبَادِ فِیهِ صُنْعٌ قَالَ لَا وَ لَا کَرَامَةَ بَلْ هُوَ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ.