سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1072) سوره حجرات (49)، آیه7 قسمت چهارم (قسمت دوم احادیث: لو یطی

 

ب. لو یطیعکم فی کثیر من الأمر لعنتم

6) سعد بن عبدالله قمی، در تشرفی که خدمت امام حسن عسگری و امام زمان ع داشت، از امام زمان ع سوالاتی می‌پرسد که اصل حکایت آن دیدار در جلسه408، حدیث3 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/؛ و فراز دیگری از آن ذیل تدبر 5 از جلسه 425 https://yekaye.ir/al-ahzab-33-6/ گذشت. در فرازی از این سوال و جواب آمده است:

عرض کردم: به من خبر ده ای مولای من که چرا مردم نمی‌توانند خودشان برای خودشان امام اختیار کنند؟

فرمود: امام مصلح برگزینند، یا امام مفسد؟

گفتم: امام مصلح.

فرمود: آیا امکان ندارد که برگزید? آنها مفسد باشد؛ با توجه به اینکه کسی از درون دیگری که صلاح است و یا فساد مطّلع نیست؟

گفتم:آری امکان دارد.

فرمود: علّت همین است و برای تو دلیل دیگری بیاورم که عقلت کاملا تسلیم شود:

بگو ببینم رسولان الهی که خداوند متعال آنها را برگزیده و بر آنها کتاب فرو فرستاده و آنها را به وحی و عصمت مؤید ساخته تا پیشوایان امّتها باشند و از آنها بر برگزیدن شایسته‌ترند چگونه‌اند؟ مثل حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السّلام، آیا ممکن است با اینکه عقلشان بیشتر و علمشان کامل‌ترست، وقتی تصمیم به انتخاب بگیرند، انتخابشان بر منافق افتد در حالی که گمان می‌کنند وی مومن است؟

گفتم: خیر.

فرمود: این حضرت موسی کلیم الله است که علی‌رغم وفور عقل و کمال علم و نزول وحی بر او، از اعیان قوم و بزرگان لشکر خود برای میقات پروردگارش هفتاد تن را برگزید، از کسانی که در ایمان و اخلاص آنها هیچ گونه شک و تردیدی نداشت؛ امّا منافقین را برگزیده بود؛ خداوند متعال می‌فرماید: «وَ اخْتارَ مُوسی‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا: و موسی هفتاد نفر از قومش را برای میقات با ما برگزید» (اعراف/155) تا آنجا که فرمود «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا اینکه خداوند را آشکارا به ما نشان دهی؛ ‌پس به خاطر ظلمشان آنان را صاعقه گرفت» (بقره/55)‌.

و چون می‌بینیم که انتخاب کردن حتی از جانب کسی که خداوند وی را به نبوت برگزیده عملا به جای اینکه به اصلح تعلق بگیرد به افسد تعلق گرفت در حالی که خودش می‌پنداشت آن اصلح است، می‌فهمیم انتخاب کردن سزاوار نیست مگر برای کسی است که بر آنچه در سینه‌ها و ضمایر افراد است آگاه باشد و تغییر و تحولات باطن افراد در محضر او رخ دهد و اینکه برگزیدن مهاجرین و انصار-جایی که برگزید? پیامبران به جای افراد صالح افراد فاسد باشند- هیچ ارزشی ندارد.

کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص454-465 (فراز مربوط به بحث در ص461-462)؛ دلائل الإمامة، ص514-515؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص464

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِی الْمَعْرُوفُ بِالْکِرْمَانِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِیسَی الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّیبَانِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّی قَالَ:

کُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْکُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَی غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا ...

إِلَی أَنْ بُلِیتُ بِأَشَدِّ النَّوَاصِبِ مُنَازَعَةً وَ أَطْوَلِهِمْ مُخَاصَمَةً ...

فَصَدَرْتُ عَنْهُ مُزْوَرّاً قَدِ انْتَفَخَتْ أَحْشَائِی مِنَ الْغَضَبِ وَ تَقَطَّعَ کَبِدِی مِنَ الْکَرْبِ وَ کُنْتُ قَدِ اتَّخَذْتُ طُومَاراً وَ أَثْبَتُّ فِیهِ نَیفاً وَ أَرْبَعِینَ مَسْأَلَةً مِنْ صِعَابِ الْمَسَائِلِ لَمْ أَجِدْ لَهَا مُجِیباً عَلَی‏أَنْ أَسْأَلَ عَنْهَا خَبِیرَ أَهْلِ بَلَدِی أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ صَاحِبَ مَوْلَانَا أَبِی مُحَمَّدٍ ع فَارْتَحَلْتُ خَلْفَهُ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ قَاصِداً نَحْوَ مَوْلَانَا بِسُرَّ مَنْ رَأَی ...

فَوَرَدْنَا سُرَّ مَنْ رَأَی فَانْتَهَینَا مِنْهَا إِلَی بَابِ سَیدِنَا فَاسْتَأْذَنَّا فَخَرَجَ عَلَینَا الْإِذْنُ بِالدُّخُولِ عَلَیهِ...

فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ لِیأْتِیهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَی مَوْلَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ‏: مَا جَاءَ بِکَ یا سَعْدُ؟

فَقُلْتُ: شَوَّقَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَلَی لِقَاءِ مَوْلَانَا.

قَالَ: وَ الْمَسَائِلُ الَّتِی أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا؟!

قُلْتُ: عَلَی حَالِهَا یا مَوْلَای.

قَالَ: فَسَلْ قُرَّةَ عَینِی! وَ أَوْمَأَ إِلَی الْغُلَامِ.

فَقَالَ لِی الْغُلَامُ: سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ مِنْهَا.

فَقُلْتُ لَه‏:...

قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِی یا مَوْلَای عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِیارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ؟

قَالَ: مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ؟

قُلْتُ: مُصْلِحٍ.

قَالَ: فَهَلْ یجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِیرَتُهُمْ عَلَی الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا یعْلَمَ أَحَدٌ مَا یخْطُرُ بِبَالِ غَیرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ؟

قُلْتُ: بَلَی.

قَالَ: فَهِی الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَکَ بِبُرْهَانٍ ینْقَادُ لَهُ عَقْلُک‏؛

أَخْبِرْنِی عَنِ الرُّسُلِ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَی وَ أَنْزَلَ عَلَیهِمُ الْکِتَابَ وَ أَیدَهُمْ بِالْوَحْی وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ وَ أَهْدَی إِلَی‏ الِاخْتِیارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَی وَ عِیسَی ع هَلْ یجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ کَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِیارِ أَنْ یقَعَ خِیرَتُهُمَا عَلَی الْمُنَافِقِ وَ هُمَا یظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟

قُلْتُ: لَا.

فَقَالَ: هَذَا مُوسَی کَلِیمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ کَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْی عَلَیهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْیانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْکَرِهِ لِمِیقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِینَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا یشُکُّ فِی إِیمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِیرَتُهُ عَلَی الْمُنَافِقِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «وَ اخْتارَ مُوسی‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا» إِلَی قَوْلِهِ «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ».

فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِیارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَی الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ یظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ، عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِیارَ إِلَّا لِمَنْ یعْلَمُ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَ مَا تَکِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَیهِ السَّرَائِرُ؛ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِیارِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِیرَةِ الْأَنْبِیاءِ عَلَی ذَوِی الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.

 

7) الف. قبل از جریان جنگ احد پیامبر اکرم ص منبر رفتند و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمودند:

مردم! من در رؤیای صادقه‌ای دیدم که گویی در زره‌ای محفوظ هستم؛ ‌و دیدم شمشیرم ذوالفقار یک طرفش شکست، و گاوی را دیدم که ذبح شد و دیدم که قوچ جنگی‌ای را دنبال و شکار کردم.

مردم گفتند: تأویلش چیست؟

فرمودند: اما آن زره محفوظ، مدینه است، که در آن بمانید! اما آنکه شمشیرم ذوالفقار یک طرفش شکست، مصیبتی است که با شهادت یکی از نزدیکانم بر من وارد می‌شود؛ و گاوی را دیدم که ذبح شد کشتگانی در اصحابم است؛ و قوچ جنگی‌ای که را دنبال و شکار کردم، یکی از سران دشمن است که به دست ما کشته می‌شود ان شاء الله. [عموم مورخان، طلحة بن أبی طلحه را، که اول نفری بود از دشمنان که هل من مبارز گفت و به دست امیرالمومنین کشته شد، «کبش الکتیبة: قوچ جنگی» قریش معرفی کرده‌اند؛ مثلا مغازی (الواقدی)، ج1، ص225-226[1]]

سپس فرمودند: شما هم نظر مشورتی‌تان را بگویید.

نظر خود رسول الله بویژه با رویای صادقه‌ای که دیده بودند این بود که در شهر بمانند؛ ابتدا هم عبدالله بن أبَی [منافق معروف، که قرار بود حاکم مدینه شود و با ورود پیامبر ص به مدینه عملا موقعیتش را از دست داد] شروع به سخن گفتن کرد و نظر پیامبر ص را تایید کرد و با نشان دادن شواهدی تاریخی از جنگهایشان توضیح داد که موقعیت مدینه طوری است که اگر در شهر بمانند و بجنگند علاوه بر اینکه عملا زنان و کودکان هم به نحوی می‌توانند کمک کنند، احتمال پیروزی‌شان خیلی بیشتر است؛ و پیامبر ص و برخی از بزرگان شهر هم سخنان وی را تایید کردند.

اما در ادامه جوانان، بویژه آنان که در جنگ بدر نتوانسته بودند شرکت کنند شروع به سخن کردند و ابراز کردند که آماده شهادت در راه خدا هستند؛ و برخی دیگر از بزرگان همچون حمزه و سعد بن عباده و نعمان بن مالک و مالک بن سنان (پدر ابوسعید خدری) و إیاس بن أوس و أنس بن قتاده نیز با تاکید بر اینکه اگر از شهر بیرون نرویم ممکن است دشمن گمان کند که ترسیده ایم و با بیان جملاتی که از شجاعت و روحیه شهادت‌طلبی آنان حکایت داشت، نظر جوانان را تایید کردند.

سپس پیامبر نماز عصر را خواندند و به مردم گفتند که بروند و آماده جهاد شوند و خودشان هم رفتند و لباس رزم پوشیدند. بعد از رفتن پیامبر ص بین مردم بحثی درگرفت: ‌سعد بن معاذ و أسید بن حضیر گفتند: رسول الله ص نظری داد ولی شما با او مخالفت کردید؛ و این کار خوبی نبود در حالی که مقدرات از آسمان نازل می‌شود؛ و بهتر است به ایشان بگویید که ما تابع نظر شما هستیم؛ و برخی همچنان بر نظر خودشان اصرار داشتند و در این بحثها بودند که پیامبر ص در حالی که لباس رزم پوشیده بودند بیرون آمدند.

افراد دور رسول الله ص جمع شدند و بویژه آنان که بر خروج از شهر اصرار داشتند از اصرارشان ابراز پشیمانی کردند اما رسول الله ص فرمود: من نظرم را گفتم ولی شما مخالفت کردید؛ و هیچ پیامبری را نسزد که وقتی لباس رزم پوشید آن لباس را از تن بیرون آورد مگر اینکه خداوند به نحوی بین او و دشمنانش حکمی صادر کند ...

مغازی (الواقدی م207)، ج1، ص209-214؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏14، ص221-226؛ بحار الأنوار، ج‏20، ص123-124

حَدّثَنِی مُحَمّدُ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ عمر بن قتادة، عن محمود ابن لَبِیدٍ، قَالَ: ظَهَرَ النّبِیّ ص عَلَی الْمِنْبَرِ، فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَی عَلَیْهِ، ثُمّ قَالَ: أَیّهَا النّاسُ، إنّی رَأَیْت فِی مَنَامِی رُؤْیَا، رَأَیْت کَأَنّی فِی دِرْعٍ حَصِینَةٍ، وَرَأَیْت کَأَنّ سَیْفِی ذَا الْفَقَارِ انْقَصَمَ مِنْ عِنْدِ ظُبَتِهِ، وَرَأَیْت بَقَرًا تُذْبَحُ، وَرَأَیْت کَأَنّی مُرْدِفٌ کَبْشًا.

فَقَالَ النّاسُ: یَا رَسُولَ اللهِ، فَمَا أَوّلْتهَا؟

قَالَ: أَمّا الدّرْعُ الْحَصِینَةُ فَالْمَدِینَةُ، فَامْکُثُوا فِیهَا، وَأَمّا انْقِصَامُ سَیْفِی مِنْ عِنْدِ ظُبَتِهِ فَمُصِیبَةٌ فِی نَفْسِی، وَأَمّا الْبَقَرُ الْمُذَبّحُ فَقَتْلَی فِی أَصْحَابِی، وَأَمّا مُرْدِفٌ کَبْشًا، فَکَبْشُ الْکَتِیبَةِ نَقْتُلُهُ إنْ شَاءَ الله.

وَحَدّثَنِی عُمَرُ بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ سَعِیدٍ، قَالَ: سَمِعْت ابْنَ عَبّاسٍ یَقُول: قَالَ النّبِیّ ص : وَأَمّا انْقِصَامُ سَیْفِی، فَقَتْلُ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی.

حَدّثَنِی مُحَمّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، عن الزّهری، عن عروة، عن المسور ابن مَخْرَمَةَ، قَالَ: قَالَ النّبِیّ ص : وَرَأَیْت فِی سَیْفِی فَلّا فَکَرِهْته، فَهُوَ الّذِی أَصَابَ وَجْهَهُ ص .

وَقَالَ النّبِیّ ص : أَشِیرُوا عَلَیّ!

وَرَأَی رَسُولُ اللهِ ص أَلّا یَخْرُجَ مِنْ الْمَدِینَةِ لِهَذِهِ الرّؤْیَا، فَرَسُولُ اللهِ ص یُحِبّ أَنْ یُوَافَقَ عَلَی مِثْلِ مَا رَأَی وَعَلَی مَا عَبّرَ عَلَیْهِ الرّؤْیَا. فَقَامَ عَبْدُ اللهِ بْنُ أُبَیّ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، کُنّا نقاتل فی الجاهلیّة فیها، ونجعل النّسَاءَ وَالذّرَارِیّ فِی هَذِهِ الصّیَاصِی، وَنَجْعَلُ مَعَهُمْ الْحِجَارَةَ. وَاَللهِ، لَرُبّمَا مَکَثَ الْوِلْدَانُ شَهْرًا یَنْقُلُونَ الْحِجَارَةَ إعْدَادًا لِعَدُوّنَا، وَنَشْبِکُ الْمَدِینَةَ بِالْبُنْیَانِ فَتَکُونُ کَالْحِصْنِ مِنْ کُلّ نَاحِیَةٍ، وَتَرْمِی الْمَرْأَةُ وَالصّبِیّ مِنْ فَوْقِ الصّیَاصِی وَالْآطَامِ، وَنُقَاتِلُ بِأَسْیَافِنَا فِی السّکَکِ. یَا رَسُولَ اللهِ، إنّ مَدِینَتَنَا عَذْرَاءُ مَا فُضّتْ عَلَیْنَا قَطّ، وَمَا خَرَجْنَا إلَی عَدُوّ قَطّ إلّا أَصَابَ مِنّا، وَمَا دَخَلَ عَلَیْنَا قَطّ إلّا أَصَبْنَاهُ، فَدَعْهُمْ یَا رَسُولَ اللهِ، فَإِنّهُمْ إنْ أَقَامُوا أَقَامُوا بِشَرّ مَحْبِسٍ، وَإِنْ رَجَعُوا رَجَعُوا خَائِبِینَ مَغْلُوبِینَ، لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا. یَا رَسُولَ اللهِ، أَطِعْنِی فِی هَذَا الْأَمْرِ وَاعْلَمْ أَنّی وَرِثْت هَذَا الرّأْیَ مِنْ أَکَابِرِ قَوْمِی وَأَهْلِ الرّأْیِ مِنْهُمْ، فَهُمْ کَانُوا أَهْلَ الْحَرْبِ وَالتّجْرِبَةِ.

وَکَانَ رَأْیُ رَسُولِ اللهِ ص مَعَ رَأْیِ ابْنِ أُبَیّ، وَکَانَ ذَلِکَ رَأْیَ الْأَکَابِرِ مِنْ أَصْحَابِ رسول الله صلی الله علیه وسلم من الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صامکثوا فِی الْمَدِینَةِ، وَاجْعَلُوا النّسَاءَ وَالذّرَارِیّ فِی الْآطَامِ، فَإِنْ دَخَلُوا عَلَیْنَا قَاتَلْنَاهُمْ فِی الْأَزِقّةِ، فَنَحْنُ أَعْلَمُ بِهَا مِنْهُمْ، وَارْمُوا مِنْ فَوْقِ الصّیَاصِی وَالْآطَامِ. فَکَانُوا قَدْ شَبّکُوا الْمَدِینَةَ بِالْبُنْیَانِ مِنْ کُلّ نَاحِیَةٍ فَهِیَ کَالْحِصْنِ.

فَقَالَ فِتْیَانٌ أَحْدَاثٌ لَمْ یَشْهَدُوا بَدْرًا، وَطَلَبُوا مِنْ رَسُولِ اللهِ ص الْخُرُوجَ إلَی عَدُوّهِمْ، وَرَغِبُوا فِی الشّهَادَةِ، وَأَحَبّوا لِقَاءَ الْعَدُوّ: اُخْرُجْ بِنَا إلَی عَدُوّنَا!

وَقَالَ رِجَالٌ مِنْ أَهْلِ السّنّ وَأَهْلِ النّیّةِ، مِنْهُمْ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطّلِبِ، وَسَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ، وَالنّعْمَانُ بْنُ مَالِکِ بْنِ ثَعْلَبَةَ، فِی غَیْرِهِمْ مِنْ الْأَوْسِ وَالْخَزْرَجِ: إنّا نَخْشَی یَا رَسُولَ اللهِ أَنْ یَظُنّ عَدُوّنَا أَنّا کَرِهْنَا الْخُرُوجَ إلَیْهِمْ جُبْنًا عَنْ لِقَائِهِمْ، فَیَکُونُ هَذَا جُرْأَةً مِنْهُمْ عَلَیْنَا، وَقَدْ کنت یوم بدر فی ثلاثمائة رَجُلٍ فَظَفّرَک اللهُ عَلَیْهِمْ، وَنَحْنُ الْیَوْمَ بَشَرٌ کثیر، وقد کُنّا نَتَمَنّی هَذَا الْیَوْمَ وَنَدْعُو اللهَ بِهِ، فَقَدْ سَاقَهُ اللهُ إلَیْنَا فِی سَاحَتِنَا.

وَرَسُولُ اللهِ ص لِمَا یَرَی مِنْ إلْحَاحِهِمْ کَارِهٌ، وَقَدْ لَبِسُوا السّلَاحَ یَخْطِرُونَ بِسُیُوفِهِمْ، یَتَسَامَوْنَ کَأَنّهُمْ الْفُحُولُ...[2]

فَدَخَلَ رَسُولُ اللهِ ص بَیْتَهُ، ...[3] فَجَاءَهُمْ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ وَأُسَیْدُ بْنُ حُضَیْرٍ فَقَالَا: قُلْتُمْ لِرَسُولِ اللهِ ص مَا قُلْتُمْ، وَاسْتَکْرَهْتُمُوهُ عَلَی الْخُرُوجِ، وَالْأَمْرُ یَنْزِلُ عَلَیْهِ مِنْ السّمَاءِ، فردّوا الأمر إلیه، فما أمرکم [ص214] فافعلوه وَمَا رَأَیْتُمْ لَهُ فِیهِ هَوًی أَوْ رَأْیٌ فَأَطِیعُوهُ.

فَبَیْنَا الْقَوْمُ عَلَی ذَلِکَ مِنْ الْأَمْرِ، وَبَعْضُ الْقَوْمِ یَقُولُ: الْقَوْلُ مَا قَالَ سَعْدٌ! وَبَعْضُهُمْ عَلَی الْبَصِیرَةِ عَلَی الشّخُوصِ، وَبَعْضُهُمْ لِلْخُرُوجِ کَارِهٌ، إذْ خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص ، قَدْ لَبِسَ لَأْمَتَهُ، وَقَدْ لَبِسَ الدّرْعَ فَأَظْهَرَهَا، وَحَزَمَ وَسَطَهَا بِمِنْطَقَةٍ مِنْ حَمَائِلِ سَیْفٍ مِنْ أَدَمٍ، کَانَتْ عِنْدَ آلِ أَبِی رَافِعٍ مَوْلَی رَسُولِ اللهِ ص بَعْدُ، وَاعْتَمّ، وَتَقَلّدَ السّیْفَ.

فَلَمّا خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص نَدِمُوا جَمِیعًا عَلَی مَا صَنَعُوا، وَقَالَ الّذِینَ یُلِحّونَ علی رسول الله صلی الله علیه وسلم: مَا کَانَ لَنَا أَنْ نُلِحّ عَلَی رَسُولِ اللهِ فِی أَمْرٍ یَهْوَی خِلَافَهُ. وَنَدّمَهُمْ أَهْلُ الرّأْیِ الّذِینَ کَانُوا یُشِیرُونَ بِالْمُقَامِ، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، مَا کَانَ لَنَا أَنْ نُخَالِفَک فَاصْنَعْ مَا بَدَا لَک، [وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَسْتَکْرِهَک وَالْأَمْرُ إلَی اللهِ ثُمّ إلَیْک].

فَقَالَ: قَدْ دَعَوْتُکُمْ إلَی هَذَا الْحَدِیثِ فَأَبَیْتُمْ، وَلَا یَنْبَغِی لِنَبِیّ إذَا لَبِسَ لَأْمَتَهُ أَنْ یضعها حتی یحکم الله بینه وبین أعدائه. وَکَانَتْ الْأَنْبِیَاءُ قَبْلَهُ إذَا لَبِسَ النّبِیّ لَأْمَتَهُ لَمْ یَضَعْهَا حَتّی یَحْکُمَ اللهُ بَیْنَهُ وَبَیْنَ أَعْدَائِهِ. ثُمّ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص : اُنْظُرُوا مَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَاتّبِعُوهُ، امْضُوا عَلَی اسْمِ اللهِ فَلَکُمْ النّصْرُ مَا صَبَرْتُمْ...

پی‌نوشت: این گونه بود که پیامبر ص از آنان فرمان برد و عازم جنگ احد شدند؛ و این ظاهرا تنها جنگی بود که مسلمانان در مرحله‌ای از آن شکست سختی خوردند، عده‌ای موقعیت خود را رها کردند و بسیاری فرار کردند و بسیاری از بزرگانشان همچون حضرت حمزه به شهادت رسیدند و مدینه بعد از این جنگ بشدت داغدار شد. در نقل مختصری از جنگ احد که در مصنف عبد الرزاق (ج6، ص39[4]) آمده بخوبی این تصویر آمده است.

 

ب. در منابع اهل سنت نقل شده است که بعد از جنگ احد، وقتی رسول الله ص از تدفین پیکر شهدای احد فارغ شد راهافتادند و به منطقه حره رسیدند؛ آنگاه حضرت در پیش ایستاد و به مسلمانانی که همراهش بودند فرمود به صف بایستید که می‌خواهیم دعایی کنیم؛ جماعت همراه ایشان در دو صف ایستادند؛ و زنان - که تعدادشان 14 نفر بود - صف عقب ایستادند و حضرت چنین دعا کردند:

خدایا! حمد یکسره از آن توست؛ خدایا آنچه تو گشایش دهی منقبض‌کننده‌ای برایش نیست؛ آنچه تو عطا فرمایی منع‌کننده‌ای ندارد؛ و آنکه تو گمراه کنی هدایتگری ندارد؛ و آنکه تو هدایت کنی گمراه‌کننده‌ای ندارد؛ و آن را که تو دور کنی نزدیک‌کننده‌ای ندارد؛ و آن را که تو نزدیک کنی، دورکننده‌ای ندارد.

خدایا! از تو برکت و رحمت و فضل و عافیتت را درخواست می‌کنم!

خدایا! از تو آن نعمت پابرحایی که تغییر نمی‌کند [= از نعمت به نقمت تبدیل نمی‌شود] و هیچ تمامی ندارد می‌خواهم!

خدایا! همانا از تو امان می‌خواهم برای آن روز ترسناک؛ و بی‌نیازی برای آن روز گرفتاری؛ خدایا به تو پناه می‌برم از شر آنچه به ما دادی و شر آنچه از ما دریغ داشتی! خدایا ما را در حالی که تسلیم تو هستیم (مسلمان) بمیران!

خدایا! ایمان را محبوب ما گردان و آن را در دلهای ما بیارای و کفر و فسوق و عصیان را نزد ما ناپسند گردان و ما را از رشدیافتگان قرار بده!

خدایا! این کافران از اهل کتاب که پیامبرت را تکذیب کردند و راه تو را سد می‌کنند عذاب کن و بر آنان خواری و عذابت را نازل فرما! ای خدای حق! آمین.

المغازی (الواقدی م207) ج1، ص314-315؛ مسند أحمد، ج24، ص247[5]؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏15، ص41؛ الدر المنثور، ج‏6، ص89-90[6]

... قَالُوا: فَلَمّا فَرَغَ رسول الله صلی الله علیه و [آله و] سلم من دَفْنِ أَصْحَابِهِ دَعَا بِفَرَسِهِ فَرَکِبَهُ، وَخَرَجَ الْمُسْلِمُونَ حَوْلَهُ عَامّتُهُمْ جَرْحَی، وَلَا مِثْلَ لِبَنِی سَلِمَةَ وَبَنِی عَبْدِ الْأَشْهَلِ، وَمَعَهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ امْرَأَةً، فَلَمّا کَانُوا بِأَصْلِ الْحَرّةِ قَالَ: اصْطَفّوا فَنُثْنِی عَلَی اللهِ! فَاصْطَفّ النّاسُ صَفّینِ خَلْفَهُمْ النّسَاءُ، ثُمّ دَعَا فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللَّهُ علیه و [آله و] سلم:

اللهُمّ، لَک الْحَمْدُ کُلّهُ! اللهُمّ لَا قَابِضَ لِمَا بَسَطْت، وَلَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیت، وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْت، وَلَا هَادِی لِمَنْ أَضَلَلْت، وَلَا مُضِلّ لِمَنْ هَدَیت، وَلَا مُقَرّبَ لِمَا بَاعَدْت، وَلَا مُبَاعِدَ لِمَا قَرّبْت!

اللهُمّ إنّی أَسْأَلُک مِنْ بَرَکَتِک وَرَحْمَتِک وَفَضْلِک وَعَافِیتِک!

اللهُمّ إنّی أَسْأَلُک النّعِیمَ الْمُقِیمَ الّذِی لَا یحُولُ وَلَا یزُولُ!

اللهُمّ إنّی أَسْأَلُک الْأَمْنَ یوْمَ الْخَوْفِ وَالْغِنَاءَ یوْمَ الْفَاقَةِ، عَائِذًا بِک اللهُمّ مِنْ شَرّ مَا أَعْطَیتنَا وَشَرّ مَا مَنَعْت مِنّا! اللهُمّ تَوَفّنَا مُسْلِمِینَ!

اللهُمّ حَبّبْ إلَینَا الْإِیمَانَ وَزَینْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَکَرّهْ إلَینَا الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ، وَاجْعَلْنَا مِنْ الرّاشِدِینَ!

اللهُمّ عَذّبْ کَفَرَةَ أَهْلِ الْکِتَابِ الّذِینَ یکَذّبُونَ رَسُولَک وَیصُدّونَ عَنْ سَبِیلِک! اللهُمّ أَنْزِلْ عَلَیهِمْ رِجْسَک وَعَذَابَک! إلَهَ الْحَقّ! آمِینَ!

 

8) الف. در اواخر جنگ صفین و پس از اینکه معاویه با بلند کردن مصاحف تفرقه در لشکر امیرالمومنین ع انداخت، و بسیاری از لشکریانش خواهان حکمیت شدند حضرت برخاست و فرمود:

ای مردم! پیوسته کار من با شما به دلخواهم بود، تا آنکه جنگ خسته و ناتوان‌تان نمود. به خدا اگر جنگ کسانی را از شما گرفت، و کسانی را به جا گذاشت، برای دشمنانتان خسته‌کننده‌تر بود. من دیروز امیر بودم و فرمان می‏دادم، و امروز فرمانم می‏دهند. دیروز باز می‏داشتم، و امروز بازم می‏دارند. شما زنده ماندن را دوست دارید، و من چنان نیستم که به چیزی وادارتان کنم که ناخوش می‏انگارید.

نهج البلاغه، خطبه 208؛ وقعة صفین، ص484[7]

و من کلام له ع قاله لما اضطرب علیه أصحابه فی أمر الحکومة:

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَی مَا أُحِبُّ حَتَّی نَهِکَتْکُمُ‏ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ أَنْهَکُ. لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَی مَا تَکْرَهُون‏.

ب. نوف بکالی نقل می‌کند که امیرالمومنین ع چند روز قبل از شهادتشان خطبه‌ای خواندند و مردم را جهت آمادگی برای جنگ با معاویه تشویق کردند و از مردم برای همکاری نکردنشان با ایشان گلایه کردند و در فرازی از آن فرمودند:

ای مردم! من اندرزهایی را که پیامبران به امّتهایشان دادند، به شما دادم؛ و آنچه را اوصیا، به پس از خود رساندند، رساندم. شما را با تازیانه‌ام ادب کردم، راست نشدید. و با هرچه بازدارنده است نهیبتان زدم، رام نشدید. شما را به خدا! آیا امامی جز مرا چشم می‏دارید تا با شما راه را بپیماید، و طریق راست را به شما بنماید؟

هان بدانید! که آنچه از دنیا روی آورده بود، پشت کرد؛ و آنچه پشت کرده بود، روی آورد. و بندگان خوب بار سفر بستند، و اندکِ دنیا را، که نپاید، به بسیارِ آخرت، که تمامی ندارد، فروختند. برادران ما که خونشان در صفّین ریخته شد، زیان نکردند که امروز زنده نیستند؛ [آیا می‌بودند] تا پیاپی ساغر غصّه در گلو ریزند و شرنگ تیره بدان آمیزند. به خدا سوگند، به دیدار خدا شتافتند و مزدشان را بی‌کم و کاست یافتند؛ و آنان را پس از ترسشان در سرای امن ساکن ساخت. کجایند برادران من که بر راه سوار شدند، و مسیر حق را پیمودند؟ کجاست عمّار؟ کجاست ابن التَیَهّان؟ و کجاست ذوالشّهادتین؟ و کجایند همانندان ایشان از برادرانشان، که با یکدیگر به مرگ پیمان بستند و سرهای آنان را به فاجران هدیه‏ کردند؟ ...

نهج البلاغه، خطبه 182

... أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ [بِهَا الْأَنْبِیَاءُ] الْأَنْبِیَاءُ بِهِمْ أُمَمَهُمْ وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَی مَنْ بَعْدَهُمْ وَ أَدَّبْتُکُمْ بِسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا وَ حَدَوْتُکُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بِکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشِدُکُمُ السَّبِیلَ؟

أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبِلًا وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبِراً وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیَارُ وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیَا لَا یَبْقَی بِکَثِیرٍ مِنَ الآْخِرَةِ لَا یَفْنَی. مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلَّا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً؛ یُسِیغُونَ الْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ؟! قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ؟ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ؟ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ...[8]

 

 


[1] . قَالُوا: وَدَنَا الْقَوْمُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ، وَقَدّمُوا صَاحِبَ لِوَائِهِمْ طَلْحَةَ بْنَ أَبِی طَلْحَةَ، وَصَفّوا صُفُوفَهُمْ، وَأَقَامُوا النّسَاءَ خَلْفَ الرّجَالِ بَیْنَ أَکْتَافِهِمْ یَضْرِبْنَ بِالْأَکْبَارِ وَالدّفُوفِ، وَهِنْدٌ وَصَوَاحِبُهَا یُحَرّضْنَ وَیَذْمُرْنَ الرّجَالَ وَیُذَکّرْنَ مَنْ أُصِیبَ بِبَدْرٍ وَیَقُلْنَ: نَحْنُ بَنَاتُ طَارِقْ ... نَمْشِی عَلَى النّمَارِقْ ... إنْ تُقْبِلُوا نُعَانِقْ ... أَوْ تُدْبِرُوا نُفَارِقْ ... فِرَاقَ غَیْرِ وَامِقْ. وَصَاحَ طَلْحَةُ بْنُ أَبِی طَلْحَةَ: مَنْ یُبَارِزُ؟ فَقَالَ عَلِیّ عَلَیْهِ السّلَامُ: هَلْ لَک فِی الْبِرَازِ؟ قَالَ طَلْحَةُ: نَعَمْ. فَبَرَزَا بَیْنَ الصّفّیْنِ، وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جَالِسٌ تَحْتَ الرّایَةِ عَلَیْهِ دِرْعَانِ وَمِغْفَرٌ وبیضة، فالتقیا فَبَدَرَهُ عَلِیّ فَضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ، فَمَضَى السّیْفُ حَتّى فَلَقَ هَامَتَهُ حَتّى انْتَهَى إلَى لِحْیَتِهِ، فَوَقَعَ طَلْحَةُ وَانْصَرَفَ عَلِیّ عَلَیْهِ السّلَامُ. فَقِیلَ لِعَلِیّ: أَلَا ذَفّفْتَ عَلَیْهِ؟ قَالَ: إنّهُ لَمّا صُرِعَ اسْتَقْبَلَتْنِی عَوْرَتُهُ فَعَطَفَنِی عَلَیْهِ الرّحِمُ، وَقَدْ عَلِمْت أَنّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى سَیَقْتُلُهُ؛ هُوَ کَبْشُ الْکَتِیبَةِ.

[2] . وَقَالَ مَالِکُ بْنُ سِنَانٍ أَبُو أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیّ: یَا رَسُولَ الله، نحن والله بین إحدى الحسنین- إمّا یُظَفّرُنَا اللهُ بِهِمْ فَهَذَا الّذِی نُرِیدُ، فَیُذِلّهُمْ اللهُ لَنَا فَتَکُونُ هَذِهِ وَقْعَةً مَعَ وَقْعَةِ بَدْرٍ، فَلَا یَبْقَى مِنْهُمْ إلّا الشّرِیدُ، وَالْأُخْرَى یَا رَسُولَ اللهِ، یَرْزُقُنَا اللهُ الشّهَادَةَ، وَاَللهِ یَا رَسُولَ اللهِ، مَا أُبَالِی أَیّهُمَا کَانَ، إنّ کُلّا لَفِیهِ الْخَیْرُ! فَلَمْ یَبْلُغْنَا أَنّ النّبِیّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجَعَ إلَیْهِ قَوْلًا، وَسَکَتَ.

فَقَالَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطّلِبِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ: وَاَلّذِی أَنْزَلَ عَلَیْک الْکِتَابَ، لَا أَطْعَمُ الْیَوْمَ طَعَامًا حَتّى أُجَالِدَهُمْ بِسَیْفِی خَارِجًا مِنْ الْمَدِینَةِ. وَکَانَ یُقَالُ کَانَ حَمْزَةُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ صَائِمًا، وَیَوْمَ السّبْتِ صَائِمًا، فَلَاقَاهُمْ وَهُوَ صَائِمٌ.

قَالُوا: وَقَالَ النّعْمَانُ بْنُ مَالِکِ بْنِ ثَعْلَبَةَ أَخُو بَنِی سَالِمٍ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَنَا أَشْهَدُ أَنّ الْبَقَرَ الْمُذَبّحَ قَتْلَى مِنْ أَصْحَابِک وَأَنّی مِنْهُمْ، فَلِمَ تَحْرِمُنَا الجنّة؟ فو الذی لَا إلَهَ إلّا هُوَ لَأَدْخُلَنهَا، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: بِمَ؟ قَالَ: إنّی أُحِبّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَا أَفِرّ یَوْمَ الزّحْفِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: صَدَقْت! فَاسْتُشْهِدَ یَوْمَئِذ.

وَقَالَ إیَاسُ بْنُ أوس ابن عَتِیکٍ: یَا رَسُولَ اللهِ، نَحْنُ بَنُو عَبْدِ الأشهل من البقر المذبّح، نرجو فَقَدْ وَجَدْت مَا وَعَدَنِی رَبّی حَقّا! وَقَدْ وَاَللهِ یَا رَسُولَ اللهِ أَصْبَحْت مُشْتَاقًا إلَى مُرَافَقَتِهِ فِی الْجَنّةِ، وَقَدْ کَبِرَتْ سِنّی، وَرَقّ عَظْمِی، وَأَحْبَبْت لِقَاءَ رَبّی، فَادْعُ اللهَ یَا رَسُولَ اللهِ أَنْ یَرْزُقَنِی الشّهَادَةَ وَمُرَافَقَةَ سَعْدٍ فِی الْجَنّةِ. فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِذَلِکَ، فَقُتِلَ بِأُحُدٍ شَهِیدًا.

وَقَالُوا: قَالَ أَنَسُ بْنُ قَتَادَةَ: یَا رَسُولَ اللهِ، هِیَ إحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ، إمّا الشّهَادَةُ وَإِمّا الْغَنِیمَةُ وَالظّفْرُ فِی قَتْلِهِمْ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: إنّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ الْهَزِیمَةَ.

قَالُوا: فَلَمّا أَبَوْا إلّا الْخُرُوجَ صَلّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْجُمُعَةَ بِالنّاسِ، ثُمّ وَعَظَ النّاسَ وَأَمَرَهُمْ بِالْجِدّ وَالْجِهَادِ، وَأَخْبَرَهُمْ أَنّ لَهُمْ النّصْرَ مَا صَبَرُوا. فَفَرِحَ النّاسُ بِذَلِکَ حَیْثُ أَعْلَمَهُمْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالشّخُوصِ إلَى عَدُوّهِمْ، وَکَرِهَ ذَلِکَ الْمَخْرَجَ بَشَرٌ کَثِیرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَأَمَرَهُمْ بِالتّهَیّؤِ لِعَدُوّهِمْ.

ثُمّ صَلّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْعَصْرَ بِالنّاسِ، وَقَدْ حَشَدَ النّاسُ وَحَضَرَ أَهْلُ الْعَوَالِی، وَرَفَعُوا النّسَاءَ فِی الْآطَامِ، فَحَضَرَتْ بَنُو عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ وَلِفّهَا وَالنّبِیتُ [وَلِفّهَا] وَتَلَبّسُوا السّلَاحَ.

[3] . وَدَخَلَ مَعَهُ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمَا، فَعَمّمَاهُ وَلَبِسَاهُ، وَصَفّ النّاسُ لَهُ مَا بَیْنَ حُجْرَتِهِ إلَى مِنْبَرِهِ، یَنْتَظِرُونَ خُرُوجَهُ،

 

[5]. ابن ابی الحدید همان متن واقدی را آورده؛ اما متن مسند احمد اندکی تفاوت دارد:

حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیةَ الْفَزَارِی، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ أَیمَنَ الْمَکِّی، عَنْ عُبَیدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الزُّرَقِی، عَنْ أَبِیهِ، وَقَالَ الْفَزَارِی مَرَّةً: عَنِ ابْنِ رِفَاعَةَ الزُّرَقِی، عَنْ أَبِیهِ، وَقَالَ غَیرُ الْفَزَارِی: عُبَیدِ بْنِ رِفَاعَةَ الزُّرَقِی قَالَ: لَمَّا کَانَ یوْمُ أُحُدٍ وَانْکَفَأَ الْمُشْرِکُونَ، قَالَ: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ علیه و [آله و] سلم اسْتَوُوا حَتَّى أُثْنِی عَلَى رَبِّی، فَصَارُوا خَلْفَهُ صُفُوفًا، فَقَالَ: اللهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کُلُّهُ، اللهُمَّ لَا قَابِضَ لِمَا بَسَطْتَ، وَلَا بَاسِطَ لِمَا قَبَضْتَ، وَلَا هَادِی لِمَا أَضْلَلْتَ، وَلَا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَیتَ، وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ، وَلَا مُقَرِّبَ لِمَا بَاعَدْتَ، وَلَا مُبَاعِدَ لِمَا قَرَّبْتَ، اللهُمَّ ابْسُطْ عَلَینَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَرَحْمَتِکَ وَفَضْلِکَ وَرِزْقِکَ، اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ الْمُقِیمَ الَّذِی لَا یحُولُ وَلَا یزُولُ، اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ النَّعِیمَ یوْمَ الْعَیلَةِ وَالْأَمْنَ یوْمَ الْخَوْفِ، اللهُمَّ إِنِّی عَائِذٌ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْطَیتَنَا وَشَرِّ مَا مَنَعْتَ، اللهُمَّ حَبِّبْ إِلَینَا الْإِیمَانَ وَزَینْهُ فِی قُلُوبِنَا، وَکَرِّهْ إِلَینَا الْکُفْرَ، وَالْفُسُوقَ، وَالْعِصْیانَ، وَاجْعَلْنَا مِنَ الرَّاشِدِینَ، اللهُمَّ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ، وَأَحْینَا مُسْلِمِینَ، وَأَلْحِقْنَا بِالصَّالِحِینَ غَیرَ خَزَایا وَلَا مَفْتُونِینَ، اللهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ یکَذِّبُونَ رُسُلَکَ، وَیصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِکَ، وَاجْعَلْ عَلَیهِمْ رِجْزَکَ وَعَذَابَکَ، اللهُمَّ قَاتِلِ الْکَفَرَةَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَهَ الْحَقِّ.

[6] . وی همان متن مسند احمد را آورده با این توضیح: أخرج أحمد و البخاری فی الأدب و النسائی و الحاکم و صححه عن رفاعة بن رافع الزرقی

[7] . عبارت وی چنین است: فَقَامَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ: «إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکُمْ عَلَى مَا أُحِبُّ إِلَى أَنْ أَخَذَتْ مِنْکُمُ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ وَ أَخَذَتْ مِنْ عَدُوِّکُمْ فَلَمْ تَتْرُکْ وَ إِنَّهَا فِیهِمْ أَنْکَى وَ أَنْهَکُ أَلَا إِنِّی کُنْتُ أَمْسِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کُنْتُ نَاهِیاً فَأَصْبَحْتُ مَنْهِیّاً وَ قَدْ أَحْبَبْتُمْ الْبَقَاءَ وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ».

[8] . قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ ع بِیَدِهِ [إِلَى‏] عَلَى لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ ع: [أَوْهِ‏] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ الَّذِینَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ‏ أَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ.

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ: الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ فَلْیَخْرُجْ.

قَالَ نَوْفٌ وَ عَقَدَ لِلْحُسَیْنِ ع فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِقَیْسِ بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِأَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِغَیْرِهِمْ عَلَى أَعْدَادٍ أُخَرَ وَ هُوَ یُرِیدُ الرَّجْعَةَ إِلَى صِفِّینَ فَمَا دَارَتِ الْجُمُعَةُ حَتَّى ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ الْمُلْجَمِ لَعَنَهُ اللَّهُ فَتَرَاجَعَتِ الْعَسَاکِرُ فَکُنَّا کَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِیهَا تَخْتَطِفُهَا الذِّئَابُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ.