سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1068) سوره حجرات (49)، آیه3 (جلسه هفتم: معرفتی بالنورانیه)

 

- معرفتی بالنورانیه

13) روایت شده است که یکبار ابوذر به سلمان گفت: ای ابوعبدالله! معرفت امیرالمومنین ع به نورانیت چیست؟

سلمان گفت: جندب! بیا برویم و در این باره سوال کنیم.

گفت: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم. منتظرشان ماندیم تا تشریف آوردند حضرت فرمود: چه چیزی شما را به اینجا آورده است؟

گفتند : ای امیرالمومنین! نزد شما آمدیم تا از معرفت شما به نورانیت سوال کنیم.

فرمودند: خوش آمدید ای دوستان من که در دین او مورد اعتمادید وکوتاهی نمی‌کنید. به جان خودم سوگند، این برهرمرد مومن وزن مومنی واجب است.

سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!

گفتند: جانم! ای امیرمومنان!

فرمودند: ایمان مومن کامل نمی‌گردد تا به کنه معرفت من به نورانیت مرا بشناید؛ و وقتی مرا به چنین بشناسد خداوند قلب اورا برای ایمان امتحان وسینه اش را برای اسلام گشاده کرده وعارف آگاه شده است؛ وکسی که از معرفت آن کوتاهی کند؛ او اهل شک و تردید خواهد بود.

سپس فرمودند: ای سلمان و ای جندب!

گفتند: جانم! ای امیرمومنان!

فرمودند: معرفت من به نورانیت، [لازمه‌اش] معرفت خداوند عز و جل است؛ و معرفت خداوند عز و جل، [لازمه‌اش] معرفت من به نورانیت است؛ و این همان دین خالصی است که خداوند متعال فرمود: «و بدانان دستور داده نشد جز به آنکه خدا را بپرستند در حالى که دین خود را براى او خالص نمایند حق‏گرایانه، و نماز را برپا دارند و زکات بدهند، و این است دین پایدار» (بینه/5). می‌فرماید: بدانان دستور داده نشد جز به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه وآله، واین همان دین حنیفِ [=حق گرایانه] محمدیِ سهل وآسان است؛ و اینکه فرمود «نماز را برپا دارند» پس هرکس ولایت مرا برپا داشت نماز را برپا داشته است؛ و برپا داشتن ولایت من صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشته‌ای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.» پس فرشته اگر مقرب نباشد آن را تحمل نکند؛ وپیغمبر اگر مرسل نباشد آن را تحمل نکند؛ ومومن اگر که امتحان شده نباشد آن را تحمل نکند.

سلمان می‌گوید: گفتم: ای امیرمومنان. به من از مومن امتحان شده خبر دهید و اینکه نهایتش و حدش چیست تا آن را بشناسم.

فرمود: سلمان!

گفتم: جانم ای برادر رسول الله!

فرمود: مومن امتحان شده، کسی است که از امر ما چیزی به او نمی‌رسد مگر اینکه خداوند سینه اش را برای قبول آن باز می‌کند بدون هیچگونه شک وتردیدی.

ابوذر! من بنده خداوند عز و جل هستم و او مرا خلیفه بر بندگانش قرار داد؛ ما را رب قرارندهید و آنگاه آنچه می‌خواهید درفضیلت ما بگویید و بدانید [که هرچه بگویید باز] به کنه آنچه ما در آنیم ونهایت آن نخواهید رسید؛ که همانا خداوند عز و جل بیشتر و عظیمتر ازآنچه وصف‌کنندگان شما وصف کنند یا به قلب هر یک از شما خطور کند مرحمت فرموده است، و وقتی مارا اینگونه شناختید شما مومن هستید...

المناقب (للعلوی) [الکتاب العتیق]، ص67

روى محمّد بن صدقة أنّه قال: سأل أبو ذرّ الغفاری رضى اللّه عنه سلمان الفارسی: یا أبا عبد اللّه، ما معرفة أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بالنورانیة؟[1]

قال: یا جندب، فامض بنا حتّى نسأله عن ذلک.

قال: فأتیناه فلم نجده، قال: فانتظرناه حتّى أتى، فقال صلّى اللّه علیه: ما جاء بکما؟

قالا: جئناک- یا أمیر المؤمنین- نسألک عن معرفتک بالنورانیة.

قال صلّى اللّه علیه: مرحبا بکما و أهلا من ولیین معتمدین لدینه، لستما بمقصّرین، لعمری إنّ ذلک واجب على کلّ مؤمن و مؤمنة.

ثمّ قال صلّى اللّه علیه: یا سلمان و یا جندب.

قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلّى اللّه علیه: إنّه لا یستکمل المؤمن‏ الإیمان حتّى یعرفنی کنه معرفتی‏ بالنورانیة، فإذا عرفنی بهذه الصفة [المعرفة] فقد امتحن اللّه قلبه للإیمان و شرح صدره للإسلام، و صار عارفا مستبصرا، و من قصر عن معرفة ذلک فهو شاکّ مرتاب. یا سلمان و یا جندب!

قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال: معرفتی بالنورانیة معرفة اللّه عزّ و جلّ، و معرفة اللّه عزّ و جلّ معرفتی بالنورانیة، و هو الدین الخالص الذی قال اللّه تعالى: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیمَةِ» یقول: ما أمروا إلّا بنبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله و هو الدین الحنیفی المحمّدی السمح، قوله: «وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ» فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاة، و إقامة ولایتی صعب مستصعب لا یحتمله إلّا ملک مقرّب أو نبی مرسل أو مؤمن‏ امتحن اللّه قلبه للإیمان؛ فالملک إذا لم یکن مقرّبا لم یحتمله، و النبی إذا لم یکن مرسلا لم یحتمله، و المؤمن إذا لم یکن ممتحنا لم یحتمله‏.

قلت: یا أمیر المؤمنین، أخبرنی من المؤمن الممتحن و ما نهایته و ما حدّه حتّى أعرفه؟

قال صلّى اللّه علیه: یا أبا عبد اللّه.

قلت: لبّیک یا أخا رسول اللّه.

قال: المؤمن الممتحن هو الذی لا یرد من أمرنا إلیه شی‏ء إلّا شرح اللّه صدره لقبوله و لم یشکّ و لم یرتدّ.

اعلم یا أبا ذر، أنا عبد اللّه عزّ و جلّ و خلّفنی‏ على عباده فلا تجعلونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فإنّکم لا تبلغون کنه ما فینا و لا نهایته فإنّ اللّه عزّ و جلّ قد أعطانا أکثر [أکبر] و أعظم ممّا یصفه واصفکم أو یخطر على قلب أحدکم، فإذا عرفتمونا هکذا فأنتم المؤمنون.[2]

 

14) الف. امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خویش فرمودند:

... برخى ایمان در دلها برقرار است، و برخى دیگر میان دلها و سینه‏ها عاریت و ناپایدار. تا روزگار سرآید [و مرگ در آید]. پس اگر از کسى بیزارید [می‌خواهید بیزاری و برائت بجویید]، او را واگذارید تا مرگ او را دریابد، آن گاه است که حد و مرز برائت معلوم می‌شود [که می‌توان بیزاری جست یا نه]...

امر ما کارى است سخت، و تحمّل آن دشوار، کسى آن را بر نتابد جز بنده مؤمنی که که خدا دل او را به ایمان آزموده. و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینه‏هاى امانتدار، و خردهاى بردبار.

مردم! از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، که من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مى‏دانم، پیش از آنکه فتنه‏اى- پدید شود- که همچون شتر بى صاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال کند و مردمان را بکوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببرد- و در حیرتشان گذارد.

نهج‌البلاغه، خطبه189 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص306)

‌قال امیرالمومنین ع:

‌... فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یکُونُ عَوَارِی بَینَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى یحْضُرَهُ الْمَوْتُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یقَعُ حَدُّ الْبَرَاءَةِ...

... إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ؛ أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا.[3]

ب. از امام باقر ع روایت شده است:

جماعتی به حضرت علی ع گفتند: یا امیرالمومنین! ای کاش به ما چیزی نشان می‌دادی که با آن درباره آنچه رسول الله ص درباره مقام شما فرموده دلمان مطمئن می‌شد.

فرمود: اگر شما چیز عجیبی از عجایب مرا می‌دیدید کافر می‌شدید و می‌گفتید که این ساحری دروغگو و کاهن است؛ و تازه، این بهترین سخنان شما [درباره من] می‌بود.

گفتند: هیچیک از ما نیست مگر اینکه می‌داند تو میراث‌برِ رسول الله ص هستی و علم او به تو رسیده است.

فرمود: علمِ عالم شدت و حدت دارد و کسی تحملش را ندارد مگر مومنی که خداوند دل او را برای ایمان آزموده و با روح خود وی را تایید کرده باشد ...

الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص862

وَ رَوَى لَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیهِ حَدَّثَنَا أَبِی حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ عَنْ فُضَیلٍ الرَّسَّانِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع:

أَنَّ جَمَاعَةً قَالُوا لِعَلِی ع یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَرَیتَنَا مَا نَطْمَئِنُّ إِلَیهِ مِمَّا أَنْهَى إِلَیکَ رَسُولُ اللَّهِ ص.

قَالَ لَوْ رَأَیتُمْ عَجِیبَةً مِنْ عَجَائِبِی لَکَفَرْتُمْ وَ قُلْتُمْ سَاحِرٌ کَذَّابٌ وَ کَاهِنٌ وَ هُوَ مِنْ أَحْسَنِ قَوْلِکُمْ.

قَالُوا: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ یعْلَمُ أَنَّکَ وَرِثْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ صَارَ إِلَیکَ عِلْمُهُ.

قَالَ: عِلْمُ الْعَالِمِ شَدِیدٌ وَ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَیدَهُ بِرُوحٍ مِنْه‏ ...

ج.‏ مثیم تمار می‌گوید: یکبار در بازار بودم که اصبغ بن نباته نزدم آمد و گفت: وای میثم! الان از امیرالمؤمنین ع حدیث صعب و دشواری شنیدم اگر واقعا مطلب همان گونه باشد که بیان شد.

گفتم: آن چه بود؟

گفت: شنیدمش که می‌فرمود: «بدرستی که حدیث ما اهل بیت صعب مستصعب [دشوار و پرصعوبت] است؛ آن را تحمل نکند مگر فرشته‌ای مقرب، و یا پیامبری مرسل؛ و یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است.»

بلافاصله بلند شدم و خودم را به امیرالمؤمنین ع رساندم و گفتم: امیرالمؤمنین! فدایت شوم! اصبغ حدیثی را از شما برایم روایت کرد که سینه‌ام تنگ آمده است.

فرمود: آن چیست؟

به او مطلب را عرض کردم. لبخندی زد و گفت: بنشین میثم! آیا کل علم علماء را می‌توان تحمل کرد؟ خداوند متعال به فرشتگانش فرمود: «به‌یقین من در زمین خلیفه‌ای خواهم گذاشت...» تا آخر آیه (بقره/30) آیا به نظرت می‌رسد که فرشتگان تحمل آن علم را داشتند؟

گفتم به خدا سوگند این از آن سنگین‌تر است.[4]

فرمود: دیگری را از حضرت  موسی ع برایت بگویم؛ خداوند تورات را بر او نازل کرد و وی گمان می‌کرد که در زمین عالمتر از او کسی نیست؛ پس خدا به او خبر داد که در مخلوقاتم از تو عالمتر هم هست، و این در جایی بود که خداوند بر پیامبرش ترسید که مبادا دچار عُجب و غرور شود. پس او از پروردگارش خواست که وی را به سوی آن عالم راهنمایی کند؛ پس خدا بین او و خضر جمع کرد و او کشتی را معیوب ساخت و موسی نتوانست تحمل کند؛ او بچه را کُشت و باز تحملش نکرد؛ او دیوار را برپاداشت و آن را هم تحمل نکرد.

اما مؤمن، همانا پیامبر ما حضرت محمد ص دست مرا در روز غدیر خم گرفت و فرمود: «خدایا هرکس که من مولایش هستم پس علی مولای اوست.» آیا به نظرت مؤمنون این را تحمل کردند، جز کسانی که خداوند آنها از میان مؤمنان عصمت بخشید؟ پس بشارت باد و بشارت، که خداوند شما را به خاطر آنچه از امر رسول خدا ص تحمل کردید به چیزی اختصاص داد که فرشتگانش و پیامبران و مؤمنانش را بدان اختصاص نداد.[5]

تفسیر فرات الکوفی، ص55-56

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ حُمْدُونٍ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ‏ قَالَ حَدَّثَنَا فَرَجُ بْنُ فَرْوَةَ قَالَ حَدَّثَنَا مَسْعَدَةُ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:

بَینَا أَنَا فِی السُّوقِ إِذَا أَتَانِی الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ؛ فَقَالَ لِی: وَیحَکَ یا مِیثَمُ! لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع آنِفاً حَدِیثاً صَعْباً شَدِیداً فَأَنْ یکُونَ کَمَا ذَکَرَ.

قُلْتُ: وَ مَا هُوَ؟

قَالَ: سَمِعْتُهُ [سَمِعْتُ‏] یقُولُ: إِنَّ حَدِیثَنَا أَهْلَ الْبَیتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِو

قَالَ: فَقُمْتُ مِنْ فَوْرِی فَأَتَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. فَقُلْتُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! جُعِلْتُ فِدَاکَ؛ حَدِیثٌ أَخْبَرَنِی بِهِ الْأَصْبَغُ عَنْکَ قَدْ ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً.

قَالَ: فَمَا هُوَ؟

فَأَخْبَرْتُهُ بِهِ [فَتَبَسَّمَ ثُمَ‏] قَالَ لِی: اجْلِسْ یا مِیثَمُ أَ وَ کُلَّ عِلْمِ الْعُلَمَاءِ یحْتَمَلُ؟

قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِکَتِهِ إِنِّی جاعِلٌ ... الدِّماءَ إِلَى آخِرِ الْآیةِ فَهَلْ رَأَیتَ الْمَلَائِکَةَ احْتَمَلُوا الْعِلْمَ؟!

قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْکَ!

قَالَ: وَ الْأُخْرَى مِنْ مُوسَى ع أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیهِ التَّوْرَاةَ فَظَنَّ أَنْ لَا أَحَدَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمُ مِنْهُ، فَأَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّ فِی خَلْقِی مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ؛ وَ ذَاکَ إِذْ خَافَ عَلَى نَبِیهِ الْعُجْبَ. قَالَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنْ یرْشِدَهُ إِلَى [ذَلِکَ‏] الْعَالِمِ. قَالَ: فَجَمَعَ اللَّهُ بَینَهُ وَ بَینَ الْخَضِرِ ع، فَخَرَقَ السَّفِینَةَ، فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِکَ مُوسَى؛ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ فَلَمْ یحْتَمِلْهُ؛ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ فَلَمْ یحْتَمِلْ ذَلِکَ. وَ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَإِنَّ نَبِینَا [قَالَ فَنَبِینَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏] ص‏ أَخَذَ بِیدِی یوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ». فَهَلْ رَأَیتَ الْمُؤْمِنُونَ احْتَمَلُوا ذَلِکَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُمُ اللَّهُ مِنْهُمْ؟! أَلَا فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ خَصَّکُمْ بِمَا لَمْ یخُصَّ بِهِ الْمَلَائِکَةَ وَ النَّبِیینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا احْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص.[6]

 


[1]. حدیث قبلی چنین است:

روى محمّد بن سنان، عن المفضّل، قال: أتیت الصادق علیه السّلام فقلت له: یا ابن رسول اللّه، أخبرنی عن نورانیّة أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه. قال: نعم یا مفضّل، معرفته معرفة اللّه عزّ و جلّ و معرفة اللّه عزّ و جلّ معرفة أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بالنورانیّة.

[2]. ادامه حدیث چنین است:

قال سلمان: قلت: یا أخا رسول اللّه، و إقام الصلاة إقامة ولایتک‏ یا علی صلّى اللّه علیک؟

قال: نعم یا سلمان، تصدیق ذلک قوله تعالى فی کتابه: وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ (سورة البقرة، الآیة 45)‏ فالصبر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، و الصلاة إقامة ولایتی،و منها قوله تعالى: وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ و لم یقل: «و إنّهما» لأنّ الولایة کبیرة حملها إلّا على الخاشعین، و الخاشعون هم الشیعة المستبصرون و ذلک لأنّ أهل الأقاویل من المرجئة و القدریّة و الخوارج و غیرهم من الناصبة یقرّون بنبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله و لیس بینهم خلاف، و هم مختلفون فی ولایتی، منکرون لذلک، جاحدون بها إلّا القلیل و هم الذین وصفهم اللّه فی کتابه، [ب] قوله: وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‏.

و قال اللّه تعالى فی موضع آخر فی کتابه فی نبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله و فی ولایتی، قوله عزّ و جلّ: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ فالقصر محمّد، و البئر المعطّلة ولایتی؛ عطّلوها و جحدوها و من لم یقرّ بولایتی، لم ینفعه الإقرار بنبوّة محمّد صلّى اللّه علیه و آله ألا إنّهما مقرونان و ذلک أنّ النبیّ مرسل و هو إمام الخلق و علیّ‏ من بعده إمام الخلق و وصیّ محمّد کما قال له: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسى إلّا أنّه لا نبیّ بعدی»، أوّلنا محمّد و أوسطنا محمّد و آخرنا محمّد، فمن استکمل معرفتی فهو على الدین القیّم، کما قال اللّه تعالى: وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ و سأبیّن ذلک بعون اللّه تعالى و توفیقه.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین و أخا رسول ربّ العالمین‏ صلّى اللّه علیه.

قال علیه السّلام: کنت أنا و محمّد نورا واحدا من نور اللّه عزّ و جلّ فأمر اللّه عزّ و جلّ‏ ذلک النور لینشقّ، فقال لنصف: کن محمّدا، و قال للنصف الآخر: کن علیّا، فمنها قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «علیّ منّی و أنا منه»، و: «لا یؤدّی عنّی إلّا علیّ»، و قد وجّه أبا بکر ببراءة إلى مکّة فنزل جبرئیل علیه السّلام و قال: یا محمّد، قال: «لبّیک»، قال: إنّ اللّه تبارک و تعالى یأمرک أن تؤدّیها أنت أو رجل عنک‏، فوجّهنی فی إثر أبی بکر فرددته، فوجل فی نفسه و قال: یا رسول اللّه، أنزل فیّ القرآن؟ قال: «لا و لکن لا یؤدّی إلّا أنا أو علیّ».

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أخا رسول اللّه.

قال صلّى اللّه علیه: من لا یصلح أن یحمل صحیفة یؤدّیها عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله کیف یصلح للإمامة؟!

یا سلمان و یا جندب، کنت أنا و رسول اللّه نورا واحدا، صار رسول اللّه محمّدا المصطفى و صرت أنا وصیّه المرتضى‏، و صار محمّد الناطق و صرت أنا الصامت، و إنّه لا بدّ فی کلّ عصر من الأعصار أن یکون فیه ناطق و صامت.

یا سلمان و یا جندب، صار محمّد المنذر و صرت أنا الهادی، و ذلک قوله تعالى: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ، و قوله: اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثى‏ وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ‏ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ‏.

قال: فضرب بیده على الأخرى و قال صلّى اللّه علیه: صار محمّد صاحب الجمع و صرت أنا صاحب النشر، و صار محمّد صاحب الجنّة و صرت أنا صاحب النار، أقول لها خذی هذا و ذری هذا، و صار محمّد صلّى اللّه علیه و آله صاحب الرجعة [الرجفة] و صرت أنا صاحب العودة، و أنا صاحب اللوح المحفوظ، ألهمنی اللّه عزّ و جلّ علم ما فیه.

نعم یا سلمان و یا جندب، فصار محمّد یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‏، و صار محمّد ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ‏، و صار محمّد طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏، و صار محمّد صاحب الدلالات، و صرت أنا صاحب المعجزات و الآیات‏، و صار محمّد خاتم النبیّین و صرت أنا خاتم الوصیّین، و أنا الصراط المستقیم، و أنا النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون، و لا أحد اختلف إلّا فی ولایتی، و صار محمّد صاحب الدعوة و صرت أنا صاحب السیف‏، و صار محمّد نبیّا مرسلا و صرت أنا صاحب أمر النبیّ صلّى اللّه علیه و آله، قال اللّه تعالى: یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ‏ و هو روح اللّه لا یعطیه و لا یلقی هذا الروح إلّا على ملک مقرّب أو نبیّ‏ مرسل أو وصیّ منتجب، فمن أعطاه اللّه هذا الروح فقد أبانه من الناس، و فوّض إلیه القدرة و إحیاء الموتى، و علم ما کان و ما یکون، و سار من المشرق إلى المغرب و من المغرب إلى المشرق فی لحظة واحدة، و علم ما فی الضمائر و القلوب، و علم ما فی السماوات و ما فی الأرض.

یا سلمان و یا جندب، و صار محمّد الذّکر الذی قال اللّه عزّ و جلّ: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ‏، و إنّی أعطیت علم المنایا و البلایا و الآجال و فصل الخطاب، و استودعت علم القرآن و ما هو کائن إلى یوم القیامة، و محمّد صلّى اللّه علیه و آله أقام الحجّة حجّة للناس، و صرت أنا حجّة اللّه عزّ و جلّ جعل اللّه لی ما لم یجعله لأحد من الأوّلین و الآخرین، لا نبیّ مرسل و لا ملک مقرّب‏.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلّى اللّه علیه: أنا الذی حملت نوحا فی السفینة بأمر ربّی‏، و أنا الذی أخرجت یونس من بطن الحوت بأمر ربّی، و أنا الذی جاوزت موسى بن عمران البحر بأمر ربّی‏، و أنا الذی أخرجت إبراهیم من النار [بإذن ربّی‏]، و أنا الذی أجریت أنهارها و فجّرت عیونها و غرست أشجارها بأمر ربّی، و أنا عذاب یوم‏ الظلّة، و أنا المنادی‏ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ قد سمعه الثقلان الجنّ و الإنس و فهمه کلّ قوم، و إنّی لأسمع کلّ یوم الجبّارین و المنافقین بلغاتهم، و أنا معلّم‏ الخضر الذی علّم موسى، و أنا معلّم سلیمان بن داود، و أنا ذو القرنین، و أنا قدرة اللّه عزّ و جلّ.

یا سلمان و یا جندب، أنا محمّد و محمّد أنا، و أنا من محمّد و محمّد منّی، قال اللّه تعالى: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ‏.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلّى اللّه علیه: إنّ میّتنا لم یمت و غائبنا لم یغب، و إنّ قتلانا لم یقتلوا.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلّى اللّه علیه: أنا أمیر کلّ مؤمن و مؤمنة ممّن مضى و ممّن بقی، و أیّدت بروح العظمة، و أنا تکلّمت على لسان عیسى بن مریم فی المهد، و أنا آدم، و أنا نوح، و أنا إبراهیم، و أنا موسى، و أنا عیسى، و أنا محمّد، أنتقل فی الصور کیف أشاء، من رآنی فقد رآهم، و من رآهم فقد رآنی، و لو ظهرت للناس فی صورة واحدة لهلک فیّ الناس و قالوا هو لا یزول و لا یتغیّر و إنّما أنا عبد من عباد اللّه، لا تسمّونا أربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فإنّکم لم تبلغوا فی فضلنا کنه ما جعله اللّه لنا و لا معشار العشر لأنّا آیات اللّه و دلائله، و حجج اللّه و خلفاؤه على خلقه‏، و أمناء اللّه و أئمّته، و وجه اللّه و عین اللّه و لسان اللّه، بنا یعذّب اللّه عباده، و بنا یثیب، و من بین خلقه طهّرنا و اختارنا و اصطفانا، و لو قال قائلکم‏ و کیف و فیم لکفر و أشرک، لأنّه لا یسأل عمّا یفعل و هم یسألون.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلّى اللّه علیه: من آمن بما قلت و صدّق بما بیّنت و فسّرت و شرحت و أوضحت و نوّرت و برهنت فهو مؤمن ممتحن، امتحن اللّه قلبه للإیمان، و شرح صدره للإسلام، و هو عارف مستبصر قد انتهى و بلغ و کمل، و من شکّ و عند و جحد و وقف و تحیّر و ارتاب فهو مقصّر و ناصب.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین‏.

قال صلّى اللّه علیه و آله: أنا أحیی و أمیت بإذن ربّی، و أنا أنبئکم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم بإذن ربّی، و إنّی عالم بضمائر قلوبکم، و الأئمّة من ولدی یعلمون و یفعلون هذا إذا أحبّوا و أرادوا، لأنّا کلّنا واحد، أوّلنا محمّد و أوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلّنا محمّد، فلا تفرّقوا بیننا فإنّا نظهر فی کلّ زمان و وقت و أوان فی أیّ صورة شئنا بإذن اللّه تعالى عزّ و جلّ کلّنا، و نحن إذا شئنا شاء اللّه، و إذا کرهنا کره اللّه، فالویل کلّ الویل لمن أنکر فضلنا و خصوصیّتنا و ما أعطانا اللّه ربّنا، لأنّ من أنکر شیئا ممّا أعطانا اللّه‏ فقد أنکر قدرة اللّه و مشیّته فینا.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک یا أمیر المؤمنین.

قال صلوات اللّه علیه: لقد أعطانا اللّه ربّنا ما هو أجلّ و أعظم و أکبر و أعلى من هذا کلّه‏.

قلنا: یا أمیر المؤمنین، ما الذی أعطاکم ما هو أعظم و أجلّ من هذا کلّه؟

قال صلّى اللّه علیه: أعطانا اللّه ربّنا من علمه الاسم الأعظم‏ الذی لو شئنا خرقنا السماوات و الأرض و الجنّة و النار، و نعرج به إلى السماء و نهبط به إلى‏ الأرض، و نغرّب و نشرّق، و ننتهی به إلى العرش فنجلس علیه بین یدی اللّه تعالى فیعطینا کلّ شی‏ء حتّى السماوات و الأرضین و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدوابّ و البحار و الجنّة و النار، أعطانا ذلک کلّه بالاسم الأعظم الذی علّمنا و خصّنا به، و مع هذا کلّه نأکل و نشرب و نمشی فی الأسواق و نعمل هذه الأشیاء بأمر ربّنا و نحن عباد اللّه المکرمون الذین لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون، و جعلنا معصومین مطهّرین، و فضّلنا على کثیر من عباده المؤمنین، فنحن نقول لهذا : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ‏، و حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْکافِرِینَ‏، أعنی الجاحدین بکلّ ما أعطانا اللّه من الفضل و الإحسان.

یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیک.

قال: هذا معرفتی بالنورانیّة فتمسّکا بها راشدین فإنّه لا یبلغ أحد من شیعتنا حدّ الاستبصار حتّى یعرفنی بالنورانیّة، فإذا عرفنی بها کان مستبصرا بالغا کاملا قد خاض بحرا من العلم و ارتقى درجة من الفضل و اطّلع على سرّ من سرّ سرائر اللّه و مکنون خزائنه‏.

[6] . این حدیث در الهدایة الکبرى، ص440 هم قابل توجه است:

قَالَ الْحُسَینُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیبِی حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیانِ عَنْ أَبِی شُعَیبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَال‏ ..

وَ یرْجِعُ الْحَدِیثُ إِلَى الصَّادِقِ (عَلَیهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ: یا مُفَضَّلُ فَقَدْ قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ ذَکَرَهُمْ رَجُلًا رَجُلًا فِی خُطْبَتِهِ وَ کَأَنِّی وَاعِیهَا وَ نَاظِرُهَا یا مُفَضَّلُ: «حَدِیثُنَا أَهْلَ الْبَیتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ غَرِیبٌ مُسْتَغْرَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ فِی الْعِلْمِ وَ الْإِیمَانِ» فَقَامَ إِلَیهِ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَهَ فَقَالَ: فَرِّجْ عَنْ شِیعَتِکَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِعِلْمِ هَذَا الصَّعْبِ الْمُسْتَصْعَبِ الْغَرِیبِ الْمُسْتَغْرَبِ. قَالَ: نَعَمْ یا أَصْبَغُ إِنَّ الصَّعْبَ هُوَ الْمُؤَاسَاةُ وَ الْمُسْتَصْعَبُ هُوَ الْمُسَاوَاةُ.

قَالَ الْأَصْبَغُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ کَیفَ الْمُوَاسَاةُ وَ الْمُسَاوَاةُ؟ قَالَ تُوَاسِی أَخَاکَ الْمُؤْمِنَ مِنْ کُلِّ شَی‏ءٍ رَزَقَکَ اللَّهُ إِیاهُ وَ لَا تَحْرِمُهُ وَ لَا تَمْتَحِنُهُ فِی دِینِهِ، فَإِذَا امْتَحَنْتَهُ فَوَجَدْتَهُ حَقِیقِی الْإِیمَانِ مُخْلِصَ التَّوْحِیدِ لَزِمَتْکَ مُسَاوَاتُهُ وَ هُوَ أَنْ تُسَاوِیهُ فِی کُلِّ مَا تَمْلِکُهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً تَالِداً أَوْ طَارِفاً وَ حَتَّى وَ اللَّهِ فِی الْإِبْرَةِ فَهَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْمُسَاوَاةُ وَ الْمُوَاسَاةُ.

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی خُطْبَتِهِ الْمُبَرْهَنَةِ: إِنَّ حَدِیثَنَا أَهْلَ الْبَیتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ غَرِیبٌ مُسْتَغْرَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ امْتُحِنَ قَلْبُهُ بِالْإِیمَانِ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ شِئْنَا.لَّه‏