1068) سوره حجرات (49)، آیه3 (جلسه پنجم: ادامه احادیث): دشواری شی
د) مصادیق متعدد «الذی امتحن الله قلبه» در احادیث[1]
- عدم دلدادگی به دنیا تا سنین پیری
5) از رسول الله ص روایت شده است:
قلب انسان پیر، در طلب دنیا قلبی جوان است، هرچند که از شدت پیری استخوانهای ترقوهاش به هم پیچیده باشد؛ مگر کسی که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده باشد؛ و چه اندکند اینان.
الجعفریات (الأشعثیات)، ص163
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِی مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
قَلْبُ الشَّیخِ قَلْبٌ شَابٌّ فِی طَلَبِ الدُّنْیا وَ لَوِ الْتَفَّتْ تَرْقُوَتَاهُ مِنَ الْکِبَرِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ قَلِیلٌ مَا هُمْ.[2]
این حدیث در بسیاری از منابع اهل سنت هم آمده است؛ مثلا الدر المنثور، ج6، ص86[3]؛ حلیة الأولیاء، ج1، ص223[4]؛ السابع والعشرون من المشیخة البغدادیة (لأبی طاهر السلفی)، ص7[5]
- مداومت در قرائت سوره ممتحنه
6) از امام سجاد ع روایت شده است:
کسی که سوره ممتحنه را در نمازهای واجب و مستحبش بخواند خداوند قلبش را برای ایمان آمتحان کند و برایش دیدگانش را نورانی کند و هرگز فقر و جنون به خودش و فرزندانش نرسد.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص118
أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَان عَنِ الْحَسَنِ عَنْ عَاصِمٍ الْخَیاطِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع قَالَ:
مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْمُمْتَحِنَةِ فِی فَرَائِضِهِ وَ نَوَافِلِهِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ نَوَّرَ لَهُ بَصَرَهُ وَ لَا یصِیبُهُ فَقْرٌ أَبَداً وَ لَا جُنُونٌ فِی بَدَنِهِ وَ لَا فِی وُلْدِهِ.
- حصول تمامی جنود عقل
7) روایت شده است که امام صادق ع فرمودند: عقل و لشکریانش و جهل و لشکریانش را بشناسید تا هدایت شوید. از ایشان درخواست شد که اینها را به ما بشناسانید؛ و حضرت در حدیثی طولانی 75 سرباز برای عقل و به همین میزان برای جهل برشمردند. در پایان این حدیث فرمودند:
این خصلتها که همگی از لشکریان عقلاند همگی در کسی جمع نشود مگر در پیامبری، یا در وصیای، یا در مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده باشد؛ اما سایر یروان ما، پس احدی از آنها نیست مگر اینکه برخی از این لشکریان در اوست تا اینکه کمال پیدا کند و از لشکریان جهل پاک گردد؛ و آن هنگام است که در درجه عالی همراه با انبیاء و اوصیاء خواهد بود؛ و این تنها با معرفت به عقل و لشکریان وی، و اجتناب از جهل و لشکریان وی حاصل شود.
خداوند ما و شما را برای [انجام] طاعت و [کسب] رضایت خویش توفیق دهد.
الکافی، ج1، ص21-23
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ حَدِیدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِیهِ فَجَرَى ذِکْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ..ُ ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ جُنْدا ...
...فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ کُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِی نَبِی أَوْ وَصِی نَبِی أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنْ مَوَالِینَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یخْلُو مِنْ أَنْ یکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى یسْتَکْمِلَ وَ ینْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یکُونُ فِی الدَّرَجَةِ الْعُلْیا مَعَ الْأَنْبِیاءِ وَ الْأَوْصِیاءِ وَ إِنَّمَا یدْرَکُ ذَلِکَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیاکُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ.
- شیعه حقیقی
8) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
روزی امیرالمؤمنین ع به مسجد آمدند؛ و دیدند که عدهای از شیعیان در آنجا نشستهاند. فرمودند: شما کیستید؟
گفتند: ما شیعیان توییم؛ یا امیرالمؤمنین!
فرمود: پس چرا سیمای شیعه را بر شما نمیبینم؟
گفتند: یا امیرالمؤمنین! سیمای شیعه چیست؟
فرمود: خرابْچشمان* از گریه، تهىدلان از روزه و تشنگی، زردْچهرهگان از بیدارى شب؛ فرد جاهل آنان را مریض میپندارد در حالی که مریضیای ندارند؛ لیکن از نگرانی از حساب و روز حساب آنان را مریضاحوال کرده؛ و اهل غفلت آنان را مست میپندارند در حالی که مست نیستند و یاد مرگ آنان را چنین مست کرده است؛ اگر حاضر باشند شناخته نمیشوند؛ و اگر غایب باشند کسی دنبالشان نیست؛ اگر سخن بگویند تصدیقشان نکنند و اگر ساکت باشند کسی از آنها سوال نکند؛ اگر مرتکب بدی شوند استغفار کنند و اگر خوبی کنند فخرنورزند؛ اگر بدانان ظلم شود صبر میکنند تا خداوند متعال منتقمشان باشد؛ وقتی مردم [چنان میخورند که] سیر میشوند، آنان [فقط] جرعهای مینوشند؛ و وقتی مردم به بستر میروند آنان شبزندهداری میکنند و وقتی مردم غافلند آنان به دعا مشغولند و وقتی مردم میخندند آنان گریاناند. شبها گاه از این پا به آن پا میکنند و گاه روی انگشتانشان میایستند در حالی که از خوف خدا اشک از دیدگانشان بر روی گونههایشان جاری است و آنان همواره در سکوتند؛ پس چون عظمت خداوند عز و جل را به یاد آورند دلهایشان شکسته شود و عقلهایشان به پرواز درآید. آنانند که حقیقتا اصحاب و شیعیان مناند، همان «کسانی که خداوند دلهایشان را به تقوی آزموده؛ برایشان مغفرت و پاداشی عظیم است» (حجرات/3).
* پینوشت: «عُمش العیون» به معنای چشمهایی است که از بس گریسته، ضعیف شده و دیگر خوب نمیتواند ببیند.
أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص135
رَوَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یوْماً إِلَى الْمَسْجِدِ فَإِذَا قَوْمٌ مِنَ الشِّیعَةِ قُعُودٌ فِیهِ.
فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ؟
فَقَالُوا: نَحْنُ شِیعَتُکَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ!
فَقَالَ: فَمَا لِی لَا أَرَى عَلَیکُمْ سِیمَاءَ الشِّیعَةِ؟
فَقَالُوا: مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.
فَقَالَ: عُمْشُ الْعُیونِ مِنَ الْبُکَاءِ، خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیامِ وَ الظَّمَأِ، صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ،
یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ مَرْضَى وَ مَا بِهِمْ مِنْ مَرَضٍ وَ لَکِنْ فَرَقٌ مِنَ الْحِسَابِ وَ یوْمِهِ أَمْرَضَهُمْ؛
یحْسَبُهُمْ أَهْلُ الْغَفْلَةِ سُکَارَى وَ مَا هُمْ بِسُکَارَى وَ لَکِنْ ذِکْرُ الْمَوْتِ أَسْکَرَهُمْ؛
إِنْ شَهِدُوا لَمْ یعْرَفُوا، وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یفْتَقَدُوا، وَ إِنْ قَالُوا لَمْ یصَدَّقُوا، وَ إِنْ سَکَتُوا لَمْ یسْأَلُوا، وَ إِنْ أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ إِنْ أَحْسَنُوا لَمْ یفْخَرُوا، وَ إِنْ ظَلَمُوا صَبَرُوا حَتَّى یکُونَ اللَّهُ تَعَالَى هُوَ الْمُنْتَقِمَ لَهُمْ.
یجْرَعُونَ إِذَا شَبِعَ النَّاسُ، وَ یسْهَرُونَ إِذَا رَقَدَ النَّاسُ، وَ یدْعُونَ إِذَا غَفَلَ النَّاسُ، وَ یبْکُونَ إِذَا ضَحِکَ النَّاسُ،
یتَمَایلُونَ بِاللَّیلِ عَلَى أَقْدَامِهِمْ مَرَّةً وَ عَلَى الْأَصَابِعِ، تَجْرِی دُمُوعُهُمْ عَلَى خُدُودِهِمْ مِنْ خِیفَةِ اللَّهِ وَ هُمْ أَبَداً سُکُوتٌ؛ فَإِذَا ذَکَرُوا عَظَمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْکَسَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ طَاشَتْ عُقُولُهُمْ.
أُولَئِکَ أَصْحَابِی وَ شِیعَتِی حَقّاً «الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ».
* فراز اول این حدیث را شیخ صدوق در صفات الشیعة (ص17) با سند مستقیم از اصبغ بن نباته که یکی از مخاطبان روایت بوده، آورده است[6]؛ و آن فراز در بسیاری از کتب دیگر شیعه مانند إرشاد شیخ مفید (ج1، ص237-238[7])، أمالی سید مرتضى (ج1، ص18)، أمالی شیخ طوسی (ص216[8]) و ... آمده است؛ (هرچند با این طول و تفصیل فقط در اعلام الدین یافت شد). البته در إرشاد القلوب دیلمی مقدمهای اضافه دارد که مناسب است توجه شود:
ب. روایت شده است که شخصی به امام صادق ع عرض کرد: همانا گروهی از شیعیان شما مرتکب گناه میشوند و میگویند امید [به شفاعت] داریم!
فرمودند: دروغ میگویند، آنان شیعیان ما نیستند. کسی که به چیزی امید دارد برای آن عمل میکند. به خدا سوگند از میان شما کسی جزء شیعیان ما نیست مگر کسی که تقوای الهی در پیش گیرد.
سپس فرمودند: همانا گروهی به پیشواز علی ع رفتند و بر ایشان سلام کردند و گفتند: ما شیعیان شماییم؛ یا امیرالمؤمنین! فرمود: پس چرا سیمای شیعه را بر شما نمیبینم؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین! سیمای شیعه چیست؟ فرمود: زردْچهرهگان از بیدارى شب، خرابْچشمان از گریه، تهىدلان [از روزه]، لبخشگان [از دعا]، خمیدهْپشتان از ایستادن [برای عبادت]، بر آنان گرد خاشعین نشسته باشد.
إرشاد القلوب (دیلمی)، ج1، ص107-108
وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع: إِنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِکُمْ یعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِی وَ یقُولُونَ نَرْجُو.
فَقَالَ: کَذَبُوا لَیسُوا مِنْ شِیعَتِنَا! کُلُّ مَنْ رَجَا شَیئاً عَمِلَ لَهُ. فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ شِیعَتِنَا مِنْکُمْ إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ.
وَ قَالَ: إِنَّ قَوْماً اسْتَقْبَلُوا عَلِیاً فَسَلَّمُوا عَلَیهِ وَ قَالُوا: نَحْنُ شِیعَتُکُمْ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.
فَقَالَ: مَا لِی لَا أَرَى عَلَیکُمْ سِیمَاءَ الشِّیعَةِ؟!
قَالُوا: وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟
فَقَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، عُمْشُ الْعُیونِ مِنَ الْبُکَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ، حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیامِ، عَلَیهِمْ عِبَرُ الْخَاشِعِین.
9) الف. ابواسحاق سبیعی میگوید: ما بر مسروق اجدع وارد شدیم و میهمانی داشت که نمیشناختیمش و داشتند غذا میخوردند. آن میهمان گفت: ما با رسول الله ص در حنین بودیم، (این را که گفت فهمیدیم از اصحاب رسول الله ص بوده است.) که صفیه دختر حیی بن أخطب* آمد و گفت: یا رسول الله ص! من همانند سایر همسرانت نیستم؛ پدر و برادر و عمویم کشته شدهاند؛ اگر اتفاقی برای شما افتاد به چه کسی مراجعه کنم؟ رسول الله ص فرمود: به این شخص؛ و به علی بن ابیطالب ع اشاره کرد.
میهمانِ ابواسحاق ادامه داد: آیا دلتان میخواهد مطلبی را که حارث اعور برایم گفته برایتان تعریف کنم؟
گفتیم: بله.
وی چنین تعریف کرد: حارث گفت که بر علی بن ابیطالب ع وارد شدم؛ به من فرمود: اعور! چه چیزی تو را اینجا آورد؟
گفتم: محبت تو ای امیرمؤمنان!
فرمود: به خدا (و سه بار تکرار کرد و سپس فرمود) که هیچ بندهای از بندگان خدا از کسانی که خداوند دلشان را برای ایمان امتحان کرده باشد نیست مگر اینکه مودت و دوستی ما را در دلش مییابد و او ما را دوست دارد و ابواب رحمت بر او گشوده شده است؛ و کسی که بغض ما را داشته باشد «بر لبه پرتگاهی از جهنم است که بناگاه در آتش جهنم افتد» (توبه/109). پس گوارا باد این رحمت بر اهل رحمت؛ و بدبخت باشند آن جهنمیان با آن جایگاهشان.
* پینوشت: صفیه از یهودیان خیبر بود که همسرش در جنگ خیبر کشته، و او نیز اسیر شد. پیامبر ص او را به اسلام دعوت کرد و او پذیرفت. پیامبر ص وی را آزاد کرده و به همسری برگزید.
الأمالی (للطوسی)، ص34
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِی بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الْکُوفِی، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُسَبِّحُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَلِی بْنُ أَبِی عَمْرَةَ الْخُرَاسَانِی، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِی، قَالَ:
دَخَلْنَا عَلَى مَسْرُوقٍ الْأَجْدَعِ، فَإِذَا عِنْدَهُ ضَیفٌ لَهُ لَا نَعْرِفُهُ وَ هُمَا یطْعَمَانِ مِنْ طَعَامٍ لَهُمَا، فَقَالَ الضَّیفُ:
کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) بِحُنَینٍ، فَلَمَّا قَالَهَا عَرَفْنَا أَنَّهُ کَانَتْ لَهُ صُحْبَةٌ مَعَ النَّبِی (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: فَجَاءَتْ صَفِیةُ بِنْتُ حُیی بْنِ أَخْطَبَ إِلَى النَّبِی (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَقَالَتْ: یا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّی لَسْتُ کَأَحَدٍ مِنْ نِسَائِکَ، قَتَلْتَ الْأَبَ وَ الْأَخَ وَ الْعَمَّ، فَإِنْ حَدَثَ بِکَ شَیءٌ فَإِلَى مَنْ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ): إِلَى هَذَا- وَ أَشَارَ إِلَى عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ).
ثُمَّ قَالَ: أَ لَا أُحَدِّثُکُمْ بِمَا حَدَّثَنِی بِهِ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ؟
قَالَ: قُلْنَا: بَلَى.
قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: مَا جَاءَ بِکَ یا أَعْوَرُ؟
قَالَ: قُلْتُ: حُبُّکَ، یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ.
قَالَ: اللَّهَ، قُلْتُ: اللَّهَ، فَنَاشَدَنِی ثَلَاثاً، ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَیسَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ إِلَّا وَ هُوَ یجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ یحِبُّنَا، وَ لَیسَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِ إِلَّا وَ هُوَ یجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ فَهُوَ یبْغِضُنَا، فَأَصْبَحَ مُحِبُّنَا ینْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ کَانَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لَهُ، وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا «عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ»، فَهَنِیئاً لِأَهْلِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ، وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ.
ب. از میثم تمار روایت شده است که شبی نزد امیرالمؤمنین بیتوته کردیم. به ما فرمود:
هیچ بندهای که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد نیست مگر اینکه صبح میکند در حالی که مودت و دوستی ما را در دلش مییابد؛ و بندهای از کسانی که خداوند بر آنان خشم گرفته نیست مگر اینکه بغض ما را در دلش مییابد؛ پس ما صبح میکنیم در حالی که به خاطر محبت مؤمن به ما خوشحالیم؛ و بغض کسی که به ما بغض دارد را میشناسیم؛ و مُحِبّ و دوستدار ما صبح میکند در حالی که به خاطر محبت ما، مورد غبطه واقع میشود به خاطر رحمتی از خدا که هر روز منتظر آن رحمت است؛ و مبغض ما (کسی که بغض ما را در دل دارد) بنیان خویش را بر پرتگاهی قرار داده است که آن پرتگاه وی را در آتش جهنم بیندازد (توبه/109). و ابواب رحمت برای اصحاب رحمت گشوده شده است؛ پس گوارا باد این رحمت بر اهل رحمت؛ و بدبخت باشند آن جهنمیان با آن جایگاهشان. همانا بندهای در محبت ما کوتاهی نکند به خاطر خیری که خداوند در دلش قرار داده است؛ و کسی که مبغض ما (کسی که بغض ما را در دل دارد) را دوست دارد هرگز ما را دوست ندارد؛ که این دو در یک دل جمع نشود «و خداوند برای هیچکس دو دل در درونش نگذاشته است» (احزاب/4) که با این قومی را دوست بدارد و با آن یکی دشمنشان را؛ و کسی که ما را دوست دارد پس او [باید] محبت ما را خالص گرداند همان طور که طلا را به نحوی خالص کنند که غشی در آن نباشد.
همانا ما نجیبان هستیم؛ و واردشوندگان بر ما واردشوندگان بر انبیایند؛ و من وصی اوصیاء هستم؛ و من حزب خدا و رسولش هستم؛ و آن جماعت ستمگر* حزب شیطاناند؛ پس هرکس دوست دارد که حال خویش در محبت ما را بداند؛ دل خویش را بیازماید؛ پس اگر در آن محبت کسی را یافت که علیه ما اقدامی کرده بداند که همانا خداوند دشمنش است و جبرئیل و میکائیل؛ و خداوند دشمن کافران است.
* پینوشت: تعبیر «فئة باغیة» که به معنای جماعت ستمگر است، تعبیری است که رسول الله ص درباره معاویه و یارانش به کار برد که با امیرالمؤمنین ع جنگیدند و عمار را به شهادت رساندند.
الأمالی (للطوسی)، ص148
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى، عَنْ یعْقُوبَ بْنِ شُعَیبٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ التَّمَّارِ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: وَجَدْتُ فِی کِتَابِ مِیثَمٍ (رَضِی اللَّهُ عَنْهُ) یقُولُ:
تَمَسَّینَا لَیلَةً عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لَنَا:
لَیسَ مِنْ عَبْدٍ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ إِلَّا أَصْبَحَ یجِدُ مَوَدَّتَنَا عَلَى قَلْبِهِ، وَ لَا أَصْبَحَ عَبْدٌ مِمَّنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِ إِلَّا یجِدُ بُغْضَنَا عَلَى قَلْبِهِ، فَأَصْبَحْنَا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُؤْمِنِ لَنَا، وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ لَنَا، وَ أَصْبَحَ مُحِبُّنَا مُغْتَبِطاً بِحُبِّنَا بِرَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ ینْتَظِرُهَا کُلَّ یوْمٍ، وَ أَصْبَحَ مُبْغِضُنَا یؤَسِّسُ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ، فَکَانَ ذَلِکَ الشَّفَا قَدِ انْهَارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ، وَ کَانَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ قَدْ فُتِحَتْ لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ، فَهَنِیئاً لِأَصْحَابِ الرَّحْمَةِ رَحْمَتُهُمْ، وَ تَعْساً لِأَهْلِ النَّارِ مَثْوَاهُمْ، إِنَّ عَبْداً لَنْ یقَصِّرَ فِی حُبِّنَا لِخَیرٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِی قَلْبِهِ، وَ لَنْ یحِبَّنَا مَنْ یحِبُّ مُبْغِضَنَا، إِنَّ ذَلِکَ لَا یجْتَمِعُ فِی قَلْبٍ وَاحِدٍ: «وَ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ» یحِبُّ بِهَذَا قَوْماً، وَ یحِبُّ بِالْآخَرِ عَدُوَّهُمْ؛ وَ الَّذِی یحِبُّنَا فَهُوَ یخْلِصُ حُبَّنَا کَمَا یخْلَصُ الذَّهَبُ لَا غِشَّ فِیهِ.
نَحْنُ النُّجَبَاءُ وَ أَفْرَاطُنَا أَفْرَاطُ الْأَنْبِیاءِ، وَ أَنَا وَصِی الْأَوْصِیاءِ، وَ أَنَا حِزْبُ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (عَلَیهِ السَّلَامُ)، وَ الْفِئَةُ الْبَاغِیةُ حِزْبُ الشَّیطَانِ؛ فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْلَمُ حَالَهُ فِی حُبِّنَا فَلْیمْتَحِنْ قَلْبَهُ، فَإِنْ وَجَدَ فِیهِ حُبَّ مَنْ أَلَّبَ عَلَینَا فَلْیعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَدُوُّهُ وَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ، وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ.
[1]. این حدیث در منابع اهل سنت آمده است؛ اما چون صرفا ناظر به همراه شدن با کسانی است که «امتحن الله قلوبهم للتقوی» و نه وصف خود آنان، لذا در متن نیاوردم:
حَدَّثَنَا الْحُسَیْن بْن عبد الله الْقطَّان عَن عَامر بْن سیار عَن ابْن الصَّباح عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ سَعِیدٍ عَن أَبِیه عَن النَّبِی: من غض صَوته عِنْد الْعلمَاء جَاءَ یَوْم الْقِیَامَة مَعَ الَّذین امتحن الله قُلُوبهم للتقوى من أَصْحَابِی وَلَا خیر فِی التملق والتواضع إِلَّا مَا کَانَ فِی الله عز وَجل فِی قلب الْعلم. (الفردوس بمأثور الخطاب (الدیلمیّ) ج3، ص534).
[2]. در مجموعة ورام، ج1، ص278 این حدیث با این عبارت نقل شده است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الشَّیْخُ شَابٌّ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ إِنِ الْتَفَّتْ تَرْقُوَتَاهُ مِنَ الْکِبَرِ إِلَّا الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ قَلِیلٌ ما هُم
[3]. و أخرج الحکیم الترمذی عن مکحول قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم نفس ابن آدم شابة و لو التقت ترقوتاه من الکبر الا من امتحن الله قلبه للتقوى وَ قَلِیلٌ ما هُمْ
و أخرج ابن المبارک فی الزهد عن ابى الدرداء قال لا تزال نفس أحدکم شابة من حب الشیء و لو التقت ترقوتاه من الکبر الا الذین امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى و قَلِیلٌ ما هُم
[4]. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ، ثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْحَاقَ أَبُو الْحَسَنِ وَیُقَالُ أَبُو الْحُسَیْنِ، ثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ الْمُبَارَکِ، ثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ یَزِیدَ بْنِ جَابِرٍ، حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللهِ، عَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ، رَضِیَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُ قَالَ: «لَا تَزَالُ نَفْسُ أَحَدِکُمْ شَابَّةً فِی حُبِّ الشَّیْءِ وَلَوِ الْتَقَتْ تُرْقُوَتَاهُ مِنَ الْکِبْرِ، إِلَّا الَّذِینَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى، وَقَلِیلٌ مَا هُمْ.
[5]. نا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ الْحَافِظُ، نا الْحَسَنُ بْنُ صَاحِبٍ الشَّاشِیُّ، نا عَبْدَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْمِصْرِیُّ، نا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الشَّامِیُّ، نا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: لا یَزَالُ قَلْبُ ابْنِ آدَمَ جَدِیدًا وَإِنِ الْتَقَتْ تُرْقُوَتَاهُ مِنَ الْکِبَرِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى، وَقَلِیلٌ مَا هُمْ.
[6]. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:
خَرَجَ عَلِیٌّ ع ذَاتَ یَوْمٍ وَ نَحْنُ مُجْتَمِعُونَ. فَقَالَ: مَنْ أَنْتُمْ وَ مَا اجْتِمَاعُکُمْ؟ فَقُلْنَا: قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. فَقَالَ: مَا لِی لَا أَرَى سِیمَاءَ الشِّیعَةِ عَلَیْکُمْ؟ فَقُلْنَا: وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ؟ فَقَالَ ع: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ عُمْشُ الْعُیُونِ مِنْ مَخَافَةِ اللَّهِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الصِّیَامِ عَلَیْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِینَ.
[7] . مَا رَوَاهُ نَقَلَةُ الْآثَارِ أَنَّهُ خَرَجَ ذَاتَ لَیْلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ کَانَتْ لَیْلَةً قَمْرَاءَ فَأَمَّ الْجَبَّانَةَ وَ لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ یَقْفُونَ أَثَرَهُ فَوَقَفَ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ شِیعَتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَفَرَّسَ فِی وُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَمَا لِی لَا أَرَى عَلَیْکُمْ سِیمَاءَ الشِّیعَةِ قَالُوا وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیَامِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ عَلَیْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِین.
[8]. وَ رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) خَرَجَ ذَاتَ لَیْلَةٍ مِنَ الْمَسْجِدِ، وَ کَانَتْ لَیْلَةً قَمْرَاءَ، فَأَتَى الْجَبَّانَةَ، وَ لَحِقَهُ جَمَاعَةٌ یَقْفُونَ أَثَرَهُ، فَوَقَفَ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا: شِیعَتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، فَتَفَرَّسَ فِی وُجُوهِهِمْ ثُمَّ قَالَ: فَمَا لِی لَا أَرَى عَلَیْکُمْ سِیمَاءَ الشِّیعَةِ! قَالُوا: وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ، یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ، حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیَامِ، خُمُصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَیْهِمْ غُبْرَةُ الْخَاشِعِینَ.