1063) سوره واقعه (56) آیه 96 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
1063) سوره واقعه (56) آیه 96
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ
25 جمادیالاولی 1442
ترجمه
پس به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی! [یا: نام ... را منزه بدان]
تبصره
این آیه کاملا شبیه آیه 74 است (که در جلسه 1041 https://yekaye.ir/al-waqiah-56-74/ گذشت)؛ از این رو عمده نکات ادبی؛ احادیث و تدبرهای آنجا در اینجا نیز صدق میکند؛ فقط به خاطر حرف «ف» برخی تدبرهای آنجا ناظر به ارتباط آن آیه با آیات پیش از خود بود که در اینجا فرق میکند و در اینجا نیز به مواردی از همین دست اشاره میکنیم.
تدبر
1) «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظیمِ»
این آیه بویژه از این جهت که با حرف «ف» آمده یک نحوه نتیجهگیری از بحثهای قبل است؛ که میتواند نتیجهگیری باشد از:
الف. همین آیات قبل؛ آنگاه مقصود این است که:
الف.1. کیفر یک عمر انحراف و تکذیب، «الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ» پذیرایى با نوشیدنى سوزان در جایگاهى آتشین است، «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ» و خداوند از کیفر نابجا منزّه است. (تفسیر نور، ج9، ص448)
الف.2. وقتی قرآن با این صفات است و در خبری که از حال مردم بعد از مرگ میدهد صادق است، پس منزه بدان پروردگار عظیمت را با استعانت از اسم و به رغم آنچه این تکذیبکنندگان گمراه میپندارند. (المیزان، ج19، ص140[1])
الف.3. ...
ب. ناظر به کل سوره است؛ آنگاه مقصود این است که:
ب.1. وجود قیامت و نظام کیفر و پاداش، نشانه ربوبیّت خداوند در جهت تربیت انسان است که ستایش پروردگار [منزه دانستن خداوند از کار عبث] را مىطلبد. (تفسیر نور، ج9، ص448)
ب.2. چهبسا معنای آیه «فسبح واذکر باسم ...» باشد؛ یعنی در پایان این سوره خداوند به پیامبرش میفرماید همه آنچه گفتیم عین حق است و اگر کافران همچنان زیر بار حق نرفتند دیگر حرجی بر تو نیست که قوم تو تصدیقت کنند یا تکذیب؛ بلکه تو خدا را از این انکارهای آنان منزه بدان و به ذکر و تسبیح پروردگارت مشغول شو. (مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج29، ص440[2])
ب.3. چهبسا میخواهد بیان کند که قیامت و همه آنچه در آن رخ میدهد ظهور و تجلیات اسم ربک العظیم است؛ که باز هم شما به حقیقت او راه ندارید و باید او را از درک و فهم خود برتر و منزه بدانید.
ب.4. ...
2) «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ»
این سوره با این مضمون تمام شد که به [با] نام پروردگارت که عظیم است تسبیح گوی!
و سوره بعد (حدید) با این عبارت شروع میشود که «آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح میگوید» و همین را برخی از مفسران شاهدی بر اتصال و ارتباط مضمون دو سوره دانسته (مثلا مرحوم طبرسی در مجمع البیان، ج9، ص346[3]؛ یا فخر رازی در مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج29، ص440[4])؛ و این گونه موارد را شاهدی بر این گرفتهاند که تعیین جای سورهها در قرآن نیز - علاوه بر جای آیات در سورهها- توسط خود پیامبر ص انجام شده است.
نکته تخصصی قرآنشناسی (این تحلیل برایم مقطعی نیست لذا آن را در کانال نگذاشتم)
قبلا به تبع بحثهایی که درباره اختلاف قرائات شد درباره جمعآوری قرآن (که شاید عبارت یکسانسازی مصاحف، به لحاظ تاریخی تعبیر دقیقتری از آن اقدام زمان عثمان باشد) نیز نکاتی بیان شد از جمله اینکه این مصحف کنونی را اصطلاحا نسخه عثمانی میگویند که تدوین آن در زمان عثمان و به سرپرستی زید بن ثابت انصاری انجام شد. در اینکه در این جمعآوری (یا یکسانساری مصاحف) بنای صحابه بر این بود که آیات را در هر سوره را مطابق با آنچه خود پیامبر ص به عنوان یک سوره معرفی کرده بود قرار دهند؛ تردیدی نیست؛ و اگر بحثی هست در این است که آیا صحابهای که متصدی این کار شدند در این زمینه صددرصد موفق شدند یا خیر. در واقع، تمام تردیدهایی که در خصوص این مساله هست تردید در جایگاه معدودی از آیات خاص است که چهبسا محل اختلاف برخی از صحابه قرار گرفته باشد؛ و نظر اغلب مفسران این بوده که چینش آیات درون سورهها در زمان پیامبر دقیقا به همین ترتیبی بوده که الان در دست ماست.
به نظر میرسد کسانی که چنین تردیدی در خصوص جایگاه آیات در سورهها مطرح کردهاند شواهد مناسبی برای نظر خود ندارند. اگر ادله چنین افرادی ملاحظه شود به نظر میرسد عمده تردیدها بیش از اینکه به یک نقل تاریخی معارض استناد کند (که اگر چنین نقلی در کار بود میتوانست شاهد خوبی بر مدعا باشد)، یا به این برمیگردد که مثلا یک آیه مکی در یک سوره مدنی قرار گرفته (ویا بالعکس) ویا به ناتوانی مفسران در توضیح یک آیه در ذیل سیاق مربوطه؛ و واقعا هیچیک از این دو شاهد مناسبی برای آن مدعا نیست: مورد اول از این باب که هیچ دلیلی ندارد که پیامبر آیهای مکی را در سورهای مدنی (یا بالعکس ) قرار نداده باشد؛ و آن روایتی هم که میگوید پایان هر سوره و شروع هر سوره جدید را با «بسم الله الرحمن الرحیم» میفهمیدیم اولا مستند به معصوم نیست؛ و ثانیا در دلالت و شمولش نسبت به کل قرآن جای تردید است؛ به علاوه که نزول چندباره برخی از آیات قرآن امری است که شواهد فراوان دارد؛ و در این گونه موارد کاملا محتمل است که شخصی فقط از یک نزول (مثلا زول مکی یا مدنی) آیه مطلع بوده و از نزول دیگرش بیخبر مانده است. در خصوص مورد دوم هم که نیازی به توضیح ندارد که همه ابعاد قرآن را تنها اهل بیت میدانند؛ و ناتوانی یک نفر از توجیه جایگاه یک آیه در یک سوره به هیچ عنوان دلیل موجهی برای تردید در جایگاه آن نیست.
اما در خصوص تعیین جایگاه سورهها توسط پیامبر مساله بیشتر محل اختلاف است؛ اما اگر وجود تعابیری درباره مجموعههای سور (السبع الطوال؛ المئین؛ المثانی؛ المفصلات و ...) و نیز ادله طرفین را ملاحظه کنیم به نظر میرسد در اینکه در این جمعآوری (یا یکسانساری مصاحف) بنای صحابه بر این بود که جای هر سوره را هم مطابق با آنچه خود پیامبر ص به عنوان یک سوره معرفی کرده بود قرار دهند، نتوان تردید کرد؛ و اگر بحثی هست در این است که آیا صحابهای که متصدی این کار شدند در این زمینه صددرصد موفق شدند یا خیر؛ بویژه نقلهایی که درباره مصحف ابن مسعود شده که ترتیبش بسیار شبیه ترتیب همین مصحف عثمانی بوده و فقط در چند مورد محدود اختلاف داشته است (فتح الباری لابن حجر، ج9، ص42[5]). شاید مهمترین شاهدی که بتواند به نفع قول مخالف باشد استناد به گردآوری و مصحف امیرالمومنین ع است همان مصحفی که چون از ایشان نپذیرفتند در اختیار دیگران قرار نگرفت؛ که گفته میشود آن مصحف بر اساس ترتیب نزول بوده است. اما در خصوص این شاهد، اولا خود همین مطلب که آن مصحف به ترتیب نزول بوده باشد سخن چندان مستندی نیست؛ و بیشتر به عنوان یک احتمال (قیل) از جانب افراد مطرح شده تا یک حدیث و حتی نقل مستقیم تاریخی؛ بویژه که هیچجا حتی در کتب شیعه هم با روایتی مواجه نمیشویم که شیعیانی که از وجود این مصحف نزد اهل بیت آگاه بودند از آنها خواسته باشند که لااقل ترتیب آن مصحف را برایشان بیان کنند؛ و نیز در روایات مربوط به ترتیب نزول هیچ روایتی - حتی از خود اهل بیت - نمییابیم که برای اشاره به ترتیب نزول به مصحف مذکور اشارهای کرده باشند؛ به علاوه که خود همین تعابیر دستهبندی سورهها که از پیامبر صادر شده است کنار هم قرار گرفتنشان اصلا با ترتیب نزول سازگار نیست.
در هر صورت این مساله جای بررسی و تامل بیشتر دارد؛ چنانکه یک احتمال ضعیف هم این است که همان گونه که تعدد قرائات توسط فرشته وحی و شخص پیامبر در جامعه تثبیت شد؛ چهبسا چینشهای متعددی از سورهها هم توسط خود پیامبر ص ارائه شده باشد که همگی من عندالله باشد؛ هرچه باشد ارتباط بین پایان سورهها و آغاز سوره بعدی در موارد متعددی چنان است که احتمال وجود ارتباط سورهها در این چینش را بسیار تقویت میکند.
[1] . و المعنى: فإذا کان القرآن على هذه الصفات و صادقا فیما ینبئ به من حال الناس بعد الموت فنزه ربک العظیم مستعینا أو ملابسا باسمه و أنف ما یراه و یدعیه هؤلاء المکذبون الضالون.
[2] . فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ فقد تقدم تفسیره، و قلنا إنه تعالى لما بین الحق و امتنع الکفار، قال لنبیه صلى اللَّه علیه و سلم هذا هو حق، فإن امتنعوا فلا تترکهم و لا تعرض عنهم و سبح ربک فی نفسک، و ما علیک من قومک سواء صدقوک أو کذبوک، و یحتمل أن یکون المراد فسبح و اذکر ربک باسمه الأعظم.
[3] . لما ختم الله سبحانه سورة الواقعة بالتسبیح افتتح هذه السورة بالتسبیح و عقبه بالدلائل الموجبة للتسبیح فقال: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم...
[4] . و هذا متصل بما بعده لأنه قال فی السورة التی تلی هذه: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ [الحدید: 1] فکأنه قال: سبح اللَّه ما فی السموات، فعلیک أن توافقهم و لا تلتفت إلى الشرذمة القلیلة الضالة، فإن کل شیء معک یسبح اللَّه عز و جل.
[5] . الحَدِیث الثَّانِی حَدِیث بن مَسْعُودٍ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ فِی تَفْسِیرِ سُبْحَانَ وَفِی الْأَنْبِیَاءِ وَالْغَرَضُ مِنْهُ هُنَا أَنَّ هَذِهِ السُّوَرَ نَزَلْنَ بِمَکَّة وَأَنَّهَا مرتبَة فِی مصحف بن مَسْعُودٍ کَمَا هِیَ فِی مُصْحَفِ عُثْمَانَ وَمَعَ تَقْدِیمِهِنَّ فِی النُّزُولِ فَهُنَّ مُؤَخَّرَاتٌ فِی تَرْتِیبِ الْمَصَاحِفِ وَالْمُرَادُ بِالْعِتَاقِ وَهُوَ بِکَسْرِ الْمُهْمَلَةِ أَنَّهُنَّ من قیم مَا نَزَلَ الْحَدِیثُ الْثَالِثُ حَدِیثُ الْبَرَاءِ تَعَلَّمْتُ سُورَة سبح اسْم رَبک الْأَعْلَى قَبْلَ أَنْ یَقْدَمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هُوَ طَرَفٌ مِنْ حَدِیثٍ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ فِی أَحَادِیثِ الْهِجْرَةِ وَالْغَرَضُ مِنْهُ أَنَّ هَذِهِ السُّورَةَ مُتَقَدِّمَةُ النُّزُولِ وَهِیَ فِی أَوَاخِرِ الْمُصحف مَعَ ذَلِک الحَدِیث الرَّابِع حَدِیث بن مَسْعُود أَیْضا قَوْله عَن شَقِیق هُوَ بن سَلَمَةَ وَهُوَ أَبُو وَائِلٍ مَشْهُورٌ بِکُنْیَتِهِ أَکْثَرُ مِنَ اسْمِهِ وَفِی رِوَایَةِ أَبِی دَاوُدَ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ شُعْبَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ سَمِعْتُ أَبَا وَائِلٍ أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِیُّ قَوْلُهُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ سَیَأْتِی فِی بَابِ التَّرْتِیلِ بِلَفْظِ غَدَوْنَا عَلَى عَبْدِ الله وَهُوَ بن مَسْعُودٍ قَوْلُهُ لَقَدْ تَعَلَّمْتُ النَّظَائِرَ تَقَدَّمَ شَرْحُهُ مُسْتَوْفًى فِی بَابِ الْجَمْعِ بَیْنَ سُورَتَیْنِ فِی الصَّلَاةِ مِنْ أَبْوَابِ صِفَةِ الصَّلَاةِ وَفِیهِ أَسْمَاءُ السُّوَرِ الْمَذْکُورَةِ وَأَنَّ فِیهِ دَلَالَةً عَلَى أَنَّ تألیف مصحف بن مَسْعُودٍ عَلَى غَیْرِ تَأْلِیفِ الْعُثْمَانِیِّ وَکَانَ أَوَّلُهُ الْفَاتِحَةَ ثُمَّ الْبَقَرَةَ ثُمَّ النِّسَاءَ ثُمَّ آلَ عِمْرَانَ وَلَمْ یَکُنْ عَلَى تَرْتِیبِ النُّزُولِ وَیُقَالُ إِنَّ مُصْحَفَ عَلِیٍّ کَانَ عَلَى تَرْتِیبِ النُّزُولِ أَوَّلُهُ اقْرَأْ ثُمَّ الْمُدَّثِّرُ ثُمَّ ن وَالْقَلَمِ ثُمَّ الْمُزَّمِّلُ ثُمَّ تَبَّتْ ثُمَّ التَّکْوِیرُ ثُمَّ سَبِّحْ وَهَکَذَا إِلَى آخِرِ الْمَکِّیِّ ثُمَّ الْمَدَنِیِّ وَاللَّهُ أَعْلَمُ وَأَمَّا تَرْتِیبُ الْمُصْحَفِ عَلَى مَا هُوَ عَلَیْهِ الْآنَ فَقَالَ الْقَاضِی أَبُو بَکْرٍ الْبَاقِلَّانِیُّ یُحْتَمَلُ أَنْ یَکُونَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هُوَ الَّذِی أَمَرَ بِتَرْتِیبِهِ هَکَذَا وَیَحْتَمِلُ أَنْ یَکُونَ مِنَ اجْتِهَادِ الصَّحَابَةِ ثُمَّ رُجِّحَ الْأَوَّلُ بِمَا سَیَأْتِی فِی الْبَابِ الَّذِی بَعْدَ هَذَا أَنَّهُ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُعَارِضُ بِهِ جِبْرِیلَ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَالَّذِی یَظْهَرُ أَنَّهُ عَارَضَهُ بِهِ هَکَذَا على هَذَا التَّرْتِیب وَبِه جزم بن الْأَنْبَارِیِّ وَفِیهِ نَظَرٌ بَلِ الَّذِی یَظْهَرُ أَنَّهُ کَانَ یُعَارِضُهُ بِهِ عَلَى تَرْتِیبِ النُّزُولِ نَعَمْ تَرْتِیبُ بَعْضِ السُّوَرِ عَلَى بَعْضٍ أَوْ مُعْظَمِهَا لَا یَمْتَنِعُ أَنْ یَکُونَ تَوْقِیفًا وَإِنْ کَانَ بَعْضُهُ مِنَ اجْتِهَادِ بَعْضِ الصَّحَابَةِ وَقَدْ أَخْرَجَ أَحْمد وَأَصْحَاب السّنَن وَصَححهُ بن حبَان وَالْحَاکِم من حَدِیث بن عَبَّاسٍ قَالَ قُلْتُ لِعُثْمَانَ مَا حَمَلَکُمْ عَلَى أَنْ عَمَدْتُمْ إِلَى الْأَنْفَالِ وَهِیَ مِنَ الْمَثَانِی وَإِلَى بَرَاءَةٌ وَهِیَ مِنَ الْمُبِینِ فَقَرَنْتُمْ بِهِمَا وَلَمْ تَکْتُبُوا بَیْنَهُمَا سَطْرَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَوَضَعْتُمُوهُمَا فِی السَّبْعِ الطِّوَالِ فَقَالَ عُثْمَانُ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَثِیرًا مَا یَنْزِلُ عَلَیْهِ السُّورَةُ ذَاتُ الْعَدَدِ فَإِذَا نَزَلَ عَلَیْهِ الشَّیْءُ یَعْنِی مِنْهَا دَعَا بَعْضَ مَنْ کَانَ یَکْتُبُ فَیَقُولُ ضَعُوا هَؤُلَاءِ الْآیَاتِ فِی السُّورَةِ الَّتِی یُذْکَرُ فِیهَا کَذَا وَکَانَتِ الْأَنْفَالُ مِنْ أَوَائِلِ مَا نَزَلَ بِالْمَدِینَةِ وَبَرَاءَةٌ مِنْ آخِرِ الْقُرْآنِ وَکَانَ قِصَّتُهَا شَبِیهَةً بِهَا فَظَنَنْتُ أَنَّهَا مِنْهَا فَقُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُبَیِّنْ لَنَا أَنَّهَا مِنْهَا اه فَهَذَا یَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِیبَ الْآیَاتِ فِی کُلِّ سُورَةٍ کَانَ تَوْقِیفًا وَلَمَّا لَمْ یُفْصِحِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِأَمْرِ بَرَاءَةٌ أَضَافَهَا عُثْمَانُ إِلَى الْأَنْفَالِ اجْتِهَادًا مِنْهُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ وَنَقَلَ صَاحِبُ الْإِقْنَاعِ أَنَّ الْبَسْمَلَةَ لِبَرَاءَةٌ ثَابِتَةٌ فِی مصحف بن مَسْعُودٍ قَالَ وَلَا یُؤْخَذُ بِهَذَا وَکَانَ مِنْ عَلَامَةِ ابْتِدَاءِ السُّورَةِ نُزُولُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَوَّلَ مَا یَنْزِلُ شَیْءٌ مِنْهَا کَمَا أخرجه أَبُو دَاوُد وَصَححهُ بن حِبَّانَ وَالْحَاکِمُ مِنْ طَرِیقِ عَمْرُو بْنُ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَن بن عَبَّاسٍ قَالَ کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَا یَعْلَمُ خَتْمَ السُّورَةِ حَتَّى یَنْزِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَفِی رِوَایَةٍ فَإِذَا نَزَلَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عَلِمُوا أَنَّ السُّورَةَ قَدِ انْقَضَتْ وَمِمَّا یَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِیبَ الْمُصْحَفِ کَانَ تَوْقِیفًا مَا أَخْرَجَهُ أَحْمَدُ وَأَبُو دَاوُدَ وَغَیْرُهُمَا عَنْ أَوْسِ بْنِ أَبِی أَوْسٍ حُذَیْفَةَ الثَّقَفِیِّ قَالَ کُنْتُ فِی الْوَفْدِ الَّذِینَ أَسْلَمُوا مِنْ ثَقِیفٍ فَذَکَرَ الْحَدِیثَ وَفِیهِ فَقَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ طرأعلی حِزْبِی مِنَ الْقُرْآنِ فَأَرَدْتُ أَنْ لَا أَخْرُجَ حَتَّى أَقْضِیَهُ قَالَ فَسَأَلْنَا أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُلْنَا کَیْفَ تُحَزِّبُونَ الْقُرْآنَ قَالُوا نُحَزِّبُهُ ثَلَاثَ سُوَرٍ وَخَمْسَ سُوَرٍ وَسَبْعَ سُوَرٍ وَتِسْعَ سُوَرٍ وَإِحْدَى عَشْرَةَ وَثَلَاثَ عَشْرَةَ وَحِزْبُ الْمُفَصَّلِ مِنْ ق حَتَّى تَخْتِمَ قُلْتُ فَهَذَا یَدُلُّ عَلَى أَنَّ تَرْتِیبَ السُّوَرِ عَلَى مَا هُوَ فِی الْمُصْحَفِ الْآنَ کَانَ فِی عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَیَحْتَمِلُ أَنَّ الَّذِی کَانَ مُرَتَّبًا حِینَئِذٍ حِزْبُ الْمُفَصَّلِ خَاصَّةً بِخِلَافِ مَا عَدَاهُ فَیَحْتَمِلُ أَنْ یَکُونَ کَانَ فِیهِ تَقْدِیمٌ وَتَأْخِیرٌ کَمَا ثَبَتَ مِنْ حَدِیثُ حُذَیْفَةَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَرَأَ النِّسَاءَ بَعْدَ الْبَقَرَةِ قَبْلَ آلِ عُمْرَانَ وَیُسْتَفَادُ مِنْ هَذَا الْحَدِیثِ حَدِیثِ أَوْسٍ أَنَّ الرَّاجِحَ فِی الْمُفَصَّلِ أَنَّهُ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ ق إِلَى آخِرِ الْقُرْآنِ لَکِنَّهُ مَبْنِیٌّ عَلَى أَنَّ الْفَاتِحَةَ لَمْ تُعَدَّ فِی الثُّلُثِ الْأَوَّلِ فَإِنَّهُ یَلْزَمُ مِنْ عَدِّهَا أَنْ یَکُونَ أَوَّلُ الْمُفَصَّلِ مِنَ الْحُجُرَاتِ وَبِهِ جَزَمَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ وَقَدْ نَقَلْنَا الِاخْتِلَافَ فِی تَحْدِیدِهِ فِی بَابِ الْجَهْرِ بِالْقِرَاءَةِ فِی الْمَغْرِبِ مِنْ أَبْوَابِ صِفَةِ الصَّلَاةِ وَاللَّهُ أعلم.