سفارش تبلیغ
صبا ویژن

994) سوره واقعه (56) آیه 27 وَ أَصْحابُ الْیمینِ ما أَصْحابُ الْ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

994) سوره واقعه (56) آیه 27

وَ أَصْحابُ الْیمینِ ما أَصْحابُ الْیمینِ

21-24 رمضان 1441

ترجمه

و یاران دست راست؛ [اما] یاران دست راست چیست؟

یا: و یاران دست راست؛ چه یاران دست راست‌ی؟!

 

نکات ادبی

أَصْحابُ

در آیه 8 همین سوره اشاره شد که ماده «صحب» در اصل دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و «صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته می‌شود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام؛ و برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامه‌های ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته اند.

البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» می‌دانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار می‌رود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار می‌رود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛ و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبک الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار می‌برند؛ چنانکه در «لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا یُصْحَبُونَ» (انبیاء/43) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است؛ هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفته‌اند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی می‌گرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد؛ ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن و جوار و پناه دادن دانسته‌اند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد.

راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته‌، توضیح داده‌ که این ماده در عرف در مواردی اطلاق می‌شود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغ‌تر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛ و چه‌بسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خوانده‌اند (ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/22؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/184؛ ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/46) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را می‌شناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند.

اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره می‌کند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار می‌رود [به عنوان یک مثال قرآنی، می‌توان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/10)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلط‌اند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَة» (مدثر/31)]؛ و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته می‌شود؛ اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، ‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعیرِ، أَصْحابِ الْجَحیمِ، أَصْحابَ الْقَرْیَةِ، أَصْحابِ مَدْیَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْکَةفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفینَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ، أَصْحابَ الْیَمینِ، أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانسته‌اند ترجیح داد.

جلسه 975 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/

الْیمینِ

در آیه 8 همین سوره درباره ماده «یمن» هم بیان شد که برخی اصل معنای این ماده را از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانسته‌اند (وَ ما تِلْکَ بِیمینِکَ یا مُوسى، طه17؛ وَ لا تَخُطُّهُ بِیمینِکَ، عنکبوت/48؛ فَراغَ عَلَیهِمْ ضَرْباً بِالْیمینِ، صافات/93) که بعدا به مناسبت‌های مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک می‌گرفت)، و «قسم خوردن» (چون هنگام هم‌قسم شدن غالبا دست راست را در دست هم می‌گذاشتند) به کار رفته است. برخی هم گفته‌اند معنای محوری این ماده چیزی است که ابزار قوت و یاری اساسی برای هر کاری باشد؛ و دست راست را هم به این مناسبت که عموم انسانها برای اقدام به هر کاری دست راستشان را جلو می‌آورند، «الید الیمنی» خوانده‌اند؛ اما برخی اصل معنای این ماده را مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «زیادت» و فزونی دانسته‌اند که در مقابل «شوم» است که ضعف و در مسیر بدی و خواری می‌باشد و معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبان‌های عبری و سریانی گرفته شده است.

قرابت دو کلمه «یمین» به معنای دست راست و «یُمن» به معنای برکت و زیادتی در نعمت، نوعی مفهوم سعادت را در کلمه «یمین» اشراب نموده است چنانکه خداوند از کسانی که به سعادت می‌رسند با تعبیر «اصحاب الیمین» (وَ أَمَّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیمِینِ؛‏ واقعة/90-91) و در مقابل، از کسانی که به شقاوت می‌افتند با تعبیر «اصحاب الشمال» [شمال به معنای دست چپ هم هست] یاد می‌کند؛ و در جای دیگر، تعبیر «میمنه» و «مشئمه» که مشخصا از یُمن و شومی است را برای این دو به کار می‌برد: «فَأَصْحابُ الْمَیمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیمَنَةِ؛ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (واقعه/9) و از این جهت نامه عمل را به دست راست دادن (فَأَمَّا مَنْ أُوتِی کِتابَهُ بِیمینِهِ؛ حاقه/19 و انشقاق/7) می‌تواند به طور ضمنی اشاره به یمن و برکت نامه عمل وی هم باشد.

جلسه 975 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/

حدیث

در جلسه 975 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-8/ احادیث و تدبرهایی گذشت که کاملا به این آیه نیز مرتبط می‌باشد که در اینجا مجددا تکرار نمی شود.

1) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

پیامبر (صلی الله علیه و آله) روز دوشنبه به پیامبری رسید و من صبح روز سه‌شنبه مسلمان شدم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز می‌خواند و من در طرف راست او نماز می‌خواندم و از مردها کسی جز من با او نبود؛ و اینچنین بود که خداوند نازل کرد: «و یاران دست راست ...» تا آخر آیه.

شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، ص300

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الصُّوفِیُّ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: قَالَ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ:

أُنْزِلَتِ النُّبُوَّة عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ وَ أَسْلَمْتُ غَدَاة یَوْمِ الثَّلَاثَاءِ فَکَانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یُصَلِّی وَ أَنَا أُصَلِّی عَنْ یَمِینِهِ وَ مَا مَعَهُ أَحَدٌ مِنَ الرِّجَالِ غَیْرِی - فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ إِلَی آخِرِ الْآیَة.

 

ب. از امام صادق ع روایت مفصلی نقل شده که حضرت توضیح می‌دهند که چگونه اجزای مختلف نماز در سفر معراج پیامبر ص رقم خورد. در آن توضیح می دهند که چگونه سوره توحید به عنوان نسَبْ‌نامه (= شناسنامه) خداوند در رکعت اول و سوره توحید به عنوان نسَبْ‌نامه پیامبر و اهل بیت ع در رکعت دوم به پیامبر ص وحی شد. بعد از این توضیحات می‌فرمایند:

و اولین آیه‌ای که [پیامبر اکرم ص] بعد از [سوره] «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و [سوره] «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ» شنید، آیه اصحاب یمین و اصحاب شمال بود...

الکافی، ج‏3، ص486

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال‏:[1]

... وَ أَوَّلُ آیَةٍ سَمِعَهَا بَعْدَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ آیَةُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ ...

این حدیث با دو سند دیگر در علل الشرائع، ج‏2، ص316 آمده است[2]؛ که البته این عبارت (آیَةُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَصْحَابِ الشِّمَالِ) را ندارد؛ که به نظر می‌رسد افتادگی ای در متن رخ داده باشد.[3]

ج. از امام باقر علیه السلام روایت شده است که:

خداوند عزیز می‌فرماید هیچ دعاکننده‌ای متوجّه درگاه من نشده که محبوب‌تر از آن کسی که به حقّ محمّد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش دعا و درخواست می‌نماید؛ و حضرت آدم ع با آن کلماتی که از خداوند دریافت کرد و خدا را خطاب داد چنین گفت:

«اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی وَ الْقَادِرُ عَلَی طَلِبَتِی وَ قَدْ تَعْلَمُ حَاجَتِی فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِی وَ غَفَرْتَ زَلَّتِی: خدایا تو ولی نعمتم و توانا بر درخواستم هستی و حاجت مرا می‌دانی؛‌پس به حق محمد و آل نحند ص از تو می‌خواهم که بر من رحم کنی و مرا بیامرزی.»

خداوند به حضرت آدم ع وحی فرمود: آدم! من ولی نعمت تو هستم و توانا بر انجام درخواستت می‌باشم و حاجتت را نیز می‌دانم؛ امّا چه شد که از من به‌حقّ محمّد (صلی الله علیه و آله) و آل او درخواست نمودی»؟

عرض کرد: «پروردگارا! وقتی روح در من دمیدی سر به‌جانب عرش بلند کردم دیدم در اطرافش نوشته است؛ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ محمّد رَسُولُ اللهِ، فهمیدم محمّد (صلی الله علیه و آله) گرامی‌ترین مخلوق نزد تو است؛ سپس اسماء بر من عرضه شد در میان گروهی از اصحاب یمین که از پیش من عبور کردند آل محمّد (صلی الله علیه و آله) و پیروان آن‌ها را مشاهده کردم، فهمیدم آن‌ها مقرّب‌ترین مردم در نزد تو هستند.

خطاب آمد: راست گفتی؛ آدم!

تأویل الآیات الظاهرة، ص628-629

الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ النَّیْشَابُورِیِّ مَرْفُوعاً إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ مَا تَوَجَّهَ إِلَیَّ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ دَاعٍ دَعَانِی [وَلِیِّی‏] یَسْأَلُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ؛ وَ إِنَّ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ قَالَ «اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِی وَ قَدْ تَعْلَمُ حَاجَتِی‏ فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِی وَ غَفَرْتَ لِی زَلَّتِی.» فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا آدَمُ أَنَا وَلِیُّ نِعْمَتِکَ وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِکَ وَ قَدْ عَلِمْتَ حَاجَتَکَ فَکَیْفَ سَأَلْتَنِی بِحَقِّ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ یَا رَبِّ إِنَّکَ لَمَّا نَفَخْتَ فِیَّ الرُّوحَ رَفَعْتُ رَأْسِی إِلَى عَرْشِکَ فَإِذَا حَوْلَهُ مَکْتُوبٌ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» فَعَلِمْتُ أَنَّهُ أَکْرَمُ خَلْقِکَ عَلَیْکَ ثُمَّ عُرِضَتْ عَلَیَّ الْأَسْمَاءُ فَکَانَ مِمَّنْ مَرَّ بِی مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَشْیَاعُهُمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهُمْ أَقْرَبُ خَلْقِکَ إِلَیْکَ قَالَ صَدَقْتَ یَا آدَمُ.

 

2) الف. از حذیفه نقل شده است که سیزدهم ماه رجب بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به‌دنبال بلال فرستاد و به او دستور داد که پیش از وقت و بی‌موقع اذان بگوید. وقتی بلال اذن سر داد، مردم از این کار به‌شدّت ترسیدند و وحشت کردند و گفتند: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هنوز در میان ما است؛ نه از ما پنهان شده است و نه مرده است! [یعنی با اینکه پیامبر ص زنده است این چه کاری است که بلال کرد!] پس جمع شدند و گرد هم آمدند. آنگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد تا به دری از درهای مسجد رسید و دستش را به در گرفت. در مسجد مکانی بود که سدّه نامیده می‌شد، سلام کرد و گفت: «ای اهل سدّه! می‌شنوید»؟ گفتند: «بلی! شنیدیم و اطاعت کردیم». سپس پرسید: «آیا ابلاغ می‌کنید»؟ گفتند: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! ما آن را ضمانت می‌کنیم». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به شما خبر دهم که خداوند مردم را دو دسته آفرید؛ و من را در بهترینِ آن دو قرار داده است و این گفته‌ی خداوند است که فرمود «اصحاب یمین» و «اصحاب شمال»؛ پس من از اصحاب یمین هستم و بهترینِ  اصحاب یمین هستم؛ سپس این دو را سه قسم کرد و مرا در بهترین آن سومی قرار داد و این همان است که فرمود: «و اصحاب یمن و برکت؛ چه اصحاب یمن و برکتی؛ و اصحاب شومی و بی‌برکتی؛‌چه اصحاب شومی و بی‌برکتی‌ای؛ و سبقت‌گیرندگان سبقت‌گیرندگان» پس من از سبقت‌گیرندگانم و بهترین سبقت‌گیرندگانم...

تفسیر القمی، ج2، ص347

أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ الْکَلْبِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ عَنْ رَبِیعَةَ السَّعْدِیِّ عَنْ‏ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَرْسَلَ إِلَى بِلَالٍ فَأَمَرَهُ فَنَادَى بِالصَّلَاةِ قَبْلَ وَقْتِ کُلِّ یَوْمٍ فِی رَجَبٍ لِثَلَاثَةَ عَشَرَ خَلَتْ مِنْهُ.

قَالَ: فَلَمَّا نَادَى بِلَالٌ بِالصَّلَاةِ فَزِعَ النَّاسُ مِنْ ذَلِکَ فَزَعاً شَدِیداً، وَ ذُعِرُوا وَ قَالُوا رَسُولُ اللَّهِ ص بَیْنَ أَظْهُرِنَا لَمْ یَغِبْ عَنَّا وَ لَمْ یَمُتْ، فَاجْتَمَعُوا وَ حَشَدُوا.

فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَمْشِی حَتَّى انْتَهَى إِلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَأَخَذَ بِعِضَادَتِهِ، فِی الْمَسْجِدِ مَکَانٌ یُسَمَّى السُّدَّةَ فَسَلَّمَ.

ثُمَّ قَالَ: هَلْ تَسْمَعُونَ یَا أَهْلَ السُّدَّةِ؟

فَقَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا.

فَقَالَ هَلْ تُبَلِّغُونَ؟

قَالُوا: ضَمِنَّا ذَلِکَ لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ!

قَالَ أُخْبِرُکُمْ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ قِسْمَیْنِ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ «أَصْحابُ الْیَمِینِ» وَ «أَصْحابُ الشِّمالِ» فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ أَنَا خَیْرُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا أَثْلَاثاً وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» فَأَنَا مِنَ السَّابِقِینَ وَ أَنَا خَیْرُ السَّابِقِینَ....

در منابع اهل سنت شبیه این حدیث با سندهای متفاوت از ابن‌عباس روایت شده است؛ مثلا در شواهد التنزیل، ج‏2، ص48-[4]49؛ که در در تعلیقه این کتاب این حدیث را با اسناد و گاه عبارات مختلف دیگری نیز در کتب متعددی از اهل سنت روایت کرده است.

ب. سلمان فارسی روایت کرده است:

در مریضی‌ای که پیامبر ص جان به جان‌آفرین تسلیم کرد، بر ایشان وارد شدم و در مقابلشان نشستم و احوالشان را پرسیدم و بلند شدم که بروم؛ که فرمودند: سلمان! بنشین که خداوند قرار است تو را شاهد بگیرد بر امری که از بهترین امور است. پس نشستم و در همین حال بودیم که مردانی از اهل بیت ایشان و مردانی از احاب ایشان وارد شدند؛ و حضرت فاطمه س هم در میان کسانی بود که وارد شد. هنگامی که حال و روز ایشان را دید، بغض گلویش را گرفت تا حدی که اشک از دیدگانش جاری شد.

چون نگاه پیامبر ص به او افتاد،‌ فرمود: دخترکم! چرا گریه می‌کنی؟ خداوند چشم تو را شون کند و هرگز گریانت نگرداند.

گفت: و چگونه نَگِریَم در حالی شما را در این حال و روز می‌بینم.

پیامبر ص فرمود: بر خداوند توکل کن و صبر پیشه ساز همان گونه که پدرانت که پیامبر بودند، و مادرانت که همسران آنها بودند، صبر پیشه می‌کردند. فاطمه جان! آیا به تو بشارتی بدهم؟!

گفت: بله ای پیامبر خدا! - یا گفت:‌بله! پدرم!

فرمود: آیا نمی‌دانستی که خداوند متعال پدرت را برگزید و او را نبی قرار داد و به سوی جمیع خلایق به رسالت فرستاد؛ سپس علی ع را برگزید و به من دستور داد که تو را به همسری او درآورم و او را به امر پروردگارم وزیر و وصی قرار دادم. فاطمه! همانا علی ع کسی است که بعد از پدرت بیشترین حق را بر مسلمانان دارد؛ او پیش از همه اسلام آورد و به لحاظ دانش از همه عالمتر و به لحاظ بردباری از همه حلیمتر و به لحاظ قدر و میزان از همه میزان عملش استوارتر است.

پس حضرت فاطمه س خوشحال شد؛ رسول خدا ص فرمود: فاطمه! خوشحالت کردم؟

گفت: ‌بله یا رسول الله!

فرمود: آیا دلت می‌خواهد که درباره همسر و پسرعمویت باز هم از خوبی‌ها و فضیلتهایش بگویم؟

گفت: بله یا رسول الله!

فرمود: همانا علی ع اولین کسی است از این امت که به خداوند عز و جل به رسولش ایمان آورد؛ فقط او بود و مادرت خدیجه؛ او برادرم و برگزیده‌ من و پدر فرزندانم است؛ همانا به علی ع خصلتهایی از خوبی داده شده است که نه پیش از وی و نه پس از وی به کسی داده نشده و نخواهد شد؛ پس تو در عزایت نیکویی بورز و بدان که پدرت بزودی به سوی خداوند رهسپار است.

گفت: پدر جانم! شادم کردی و غمگینم کردی.

فرمود: امور دنیا این گونه رقم خورده است که شادی‌اش با غم و زلالی اش با تیرگی آمیخته است. دخترکم! آیا دلت می‌خواهد که باز هم برایت بگویم؟

گفت: بله یا رسول الله!

فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی خلایق را دو دسته آفرید و من و علی را در آن دسته بهتر قرار داد؛ و این سخن خداوند عز و جل است که: «و اصحاب یمین، چه اصحاب یمینی» (واقعه/27)؛ ‌سپس این دوتا را در قبیله‌هایی قرار داد و ما را در بهترین قبیله گذاشت و این همان است که فرمود: «و شما را شعبه‌ها و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی ترین شما نزد خداوند تقواپیشه‌ترین‌تان است» (حجرات/13) سپس این قبایل را در خانه‌هایی قرار داد و ما را در بهترینِ این بیوت گذاشت آنجا که فرمود « همانا خداوند می خواهد که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملا پاک و طاهرا گرداند» (احزاب/33)؛ سپس خداوند مرا از میان اهل بیتم برگزید؛ و علی و حسن و حسین و تو را برگزید؛‌ پس من سید فرزندان آدم هستم و علی ع سید عرب؛ و تو سیده زنان؛ و حسن و حسین سید جوانان بهشتی؛ و امهدی از ذریه شما دو نفر است که خداوند عز و جل زمین را با او از عدل پر می‌کند همان گونه که پیش از وی با ستم پر شده بود.

الأمالی (للطوسی)، ص607-608

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فَیْرُوزَ بْنِ غِیَاثٍ الْجَلَّابُ بِبَابِ الْأَبْوَابِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْبَانِی، وَ یُعْرَفُ بِفَضْلَانَ صَاحِبِ الْجَارِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی الْفَضْلُ بْنُ مُخْتَارٍ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ ظُهَیْرٍ الْفَزَارِیِّ الْکُوفِیِّ، عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیَّةَ أَبِی حَمْزَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَامِرٍ الْقَاسِمُ بْنُ عَوْفٍ، عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ، فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ سَأَلْتُهُ عَمَّا یَجِدُ، وَ قُمْتُ لِأَخْرُجَ، فَقَالَ لِی: اجْلِسْ یَا سَلْمَانُ، فَسَیُشْهِدُکَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) أَمْراً إِنَّهُ لَمِنْ خَیْرِ الْأُمُورِ، فَجَلَسْتُ.

فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ رِجَالٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) ابْنَتُهُ فِیمَنْ دَخَلَ، فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى فَاضَ دَمْعُهَا عَلَى خَدِّهَا، فَأَبْصَرَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: مَا یُبْکِیکِ یَا بُنَیَّةِ، أَقَرَّ اللَّهُ عَیْنَکِ، وَ لَا أَبْکَاهَا؟!

قَالَتْ: وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی، وَ أَنَا أَرَى مَا بِکَ مِنَ الضَّعْفِ.

قَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ، تَوَکَّلِی عَلَى اللَّهِ، وَ اصْبِرِی کَمَا صَبَرَ آبَاؤُکِ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ أُمَّهَاتُکِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ، أَ لَا أُبَشِّرُکِ یَا فَاطِمَةُ

قَالَتْ: بَلَى یَا نَبِیَّ اللَّهِ- أَوْ قَالَتْ: یَا أَبَتِ-.

قَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) اخْتَارَ أَبَاکِ فَجَعَلَهُ نَبِیّاً، وَ بَعَثَهُ إِلَى کَافَّةِ الْخَلْقِ رَسُولًا، ثُمَّ اخْتَارَ عَلِیّاً فَأَمَرَنِی فَزَوَّجْتُکِ إِیَّاهُ وَ اتَّخَذْتُهُ بِأَمْرِ رَبِّی وَزِیراً وَ وَصِیّاً. یَا فَاطِمَةُ، إِنَّ عَلِیّاً أَعْظَمُ الْمُسْلِمِینَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی حَقّاً، وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً، وَ أَعْلَمُهُمْ عِلْماً، وَ أَحْلَمُهُمْ حِلْماً، وَ أَثْبَتُهُمْ فِی الْمِیزَانِ قَدْراً.

فَاسْتَبْشَرَتْ فَاطِمَةُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ)، فَأَقْبَلَ عَلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: هَلْ سَرَرْتُکِ یَا فَاطِمَةَ؟

قَالَتْ: نَعَمْ یَا أَبَتِ. قَالَ: أَ فَلَا أَزِیدُکِ فِی بَعْلِکِ وَ ابْنِ عَمِّکِ مِنْ مَزِیدِ الْخَیْرِ وَ فَوَاضِلِهِ؟

قَالَتْ: بَلَى یَا نَبِیَّ اللَّهِ.

قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ رَسُولِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ، هُوَ وَ خَدِیجَةُ أُمِّکَ، وَ أَوَّلُ مَنْ وَازَرَنِی عَلَى مَا جِئْتُ. یَا فَاطِمَةُ، إِنَّ عَلِیّاً أَخِی وَ صَفِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی، إِنَّ عَلِیّاً أُعْطِیَ خِصَالًا مِنْ الْخَیْرِ لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یُعْطَاهَا أَحَدٌ بَعْدَهُ، فَأَحْسِنِی عَزَاکِ، وَ اعْلَمِی أَنَّ أَبَاکِ لَاحِقٌ بِاللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ).

قَالَتْ: یَا أَبَتَاهْ فَرَّحْتَنِی وَ أَحْزَنْتَنِی.

قَالَ: کَذَلِکِ یَا بُنَیَّةِ أُمُورُ الدُّنْیَا، یَشُوبُ سُرُورَهَا حُزْنُهَا، وَ صَفْوَهَا کَدِرُها، أَ فَلَا أَزِیدُکِ یَا بُنَیَّةِ؟

قَالَتْ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ.

قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) خَلَقَ الْخَلْقَ فَجَعَلَهُمْ قِسْمَیْنِ، فَجَعَلَنِی وَ عَلِیّاً فِی خَیْرِهِمَا قِسْماً، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ» ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ قَبَائِلَ، فَجَعَلَنَا فِی خَیْرِهَا قَبِیلَةً، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُیُوتاً، فَجَعَلَنَا فِی خَیْرِهَا بَیْتاً فِی قَوْلِهِ (سُبْحَانَهُ): «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»، ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) اخْتَارَنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، وَ اخْتَارَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ اخْتَارَکِ، فَأَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ، وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَرَبِ، وَ أَنْتَ سَیِّدَةُ النِّسَاءِ، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِکُمَا الْمَهْدِیُّ، یَمْلَأُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ مِنْ قَبْلِهِ جَوْراً.

شبیه این حدیث در جلسه 975 با تعبیر اصحاب المیمنه از تفسیر فرات کوفی گذشت.

 

 

 


[1] . فراز قبل از عبارت فوق (که در ترجمه‌اش در بالا اشاره شد) چنین است:

فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ قَطَعْتَ ذِکْرِی فَسَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی أَوَّلِ السُّورَةِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ثُمَّ أَمْسَکَ عَنْهُ الْوَحْیَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»‌ ثُمَّ أَمْسَکَ عَنْهُ الْوَحْیَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَذَلِکَ اللَّهُ کَذَلِکَ اللَّهُ رَبُّنَا فَلَمَّا قَالَ ذَلِکَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ ارْکَعْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَرَکَعَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَامَ مُنْتَصِباً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَنِ اسْجُدْ لِرَبِّکَ یَا مُحَمَّدُ فَخَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص سَاجِداً فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى فَفَعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ اسْتَوِ جَالِساً یَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ اسْتَوَى جَالِساً نَظَرَ إِلَى عَظَمَتِهِ تَجَلَّتْ لَهُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثَلَاثاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ انْتَصِبْ قَائِماً فَفَعَلَ فَلَمْ یَرَ مَا کَانَ رَأَى مِنَ الْعَظَمَةِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ صَارَتِ الصَّلَاةُ رَکْعَةً وَ سَجْدَتَیْنِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ بِالْحَمْدِ لِلَّهِ فَقَرَأَهَا مِثْلَ مَا قَرَأَ أَوَّلًا ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ فَعَلَ فِی الرُّکُوعِ مِثْلَ مَا فَعَلَ فِی الْمَرَّةِ الْأُولَى ثُمَّ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ تَجَلَّتْ لَهُ الْعَظَمَةُ فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرٍ أُمِرَ بِهِ فَسَبَّحَ أَیْضاً ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ ارْفَعْ رَأْسَکَ یَا مُحَمَّدُ ثَبَّتَکَ رَبُّکَ فَلَمَّا ذَهَبَ لِیَقُومَ قِیلَ یَا مُحَمَّدُ اجْلِسْ فَجَلَسَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ إِذَا مَا أَنْعَمْتُ عَلَیْکَ فَسَمِّ بِاسْمِی فَأُلْهِمَ أَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى کُلُّهَا لِلَّهِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ صَلِّ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی وَ قَدْ فَعَلَ ثُمَّ الْتَفَتَ فَإِذَا بِصُفُوفٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ النَّبِیِّینَ فَقِیلَ یَا مُحَمَّدُ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ السَّلَامَ وَ التَّحِیَّةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْبَرَکَاتِ أَنْتَ وَ ذُرِّیَّتُکَ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ لَا یَلْتَفِتَ یَسَارا

[2] . قَالَ الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّبَّاحِ السُّدِّیِّ وَ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ مُؤْمِنِ الطَّاقِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع.

وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِیِّ وَ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏.

[3] . عبارتش چنین است: وَ أَوَّلُ سُورَةٍ سَمِعْتُهَا بَعْد قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر.

[4] . وَ أَخْبَرَنَا أَبُو سَعْدِ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ الْکُهَیْلِیُّ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِیُ‏  قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ. وَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ الْیَمَنِیُّ إِمْلَاءً فِی الْجَامِعِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْفَضْلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَمِیرَوَیْهِ بِهَرَاةَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَجْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحِمَّانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ الرَّبِیعِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍ‏ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَیْنِ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهِمْ قِسْماً، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ [ما أَصْحابُ الْیَمِینِ‏] وَ أَصْحابُ الشِّمالِ [ما أَصْحابُ الشِّمالِ‏] فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ، وَ أَنَا خَیْرُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ، ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا ثُلُثاً ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ [ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ] وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ [ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ] وَ السَّابِقُونَ [السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‏] فَأَنَا مِنَ السَّابِقِینَ وَ أَنَا خَیْرُ السَّابِقِینَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا قَبِیلَةً فَذَلِکَ قَوْلُهُ: وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا الْآیَةَ فَأَنَا أَتْقَى وُلْدِ آدَمَ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ، ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُیُوتاً فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا بَیْتاً فَذَلِکَ قَوْلُهُ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.