سفارش تبلیغ
صبا ویژن

991) سوره واقعه (56) آیه 24 جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

991) سوره واقعه (56) آیه 24

جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ

11-12 رمضان 1441

ترجمه

به پاداش آنچه انجام می‌دادند.

نکات ادبی

جَزاءً

قبلا بیان شد که ماده «جزی» در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا؛ بقره/48) (معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص456) و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده؛ و از همین ماده است کلمه «جزیة» (= مالیاتی که از اهل کتاب می‌گیرند) (توبه/29)، چرا که در عوض امکاناتی (مانند امنیت و ...) است که در جامعه اسلامی از آن بهره‌مند می‌شوند. تفاوت «جزا» با «شکر» در این است که شکر همواره در برابر نعمت به کار می‌رود؛ اما جزا هم در مقابل کار خوب و هم در مقابل کار بد به کار می‌رود

برخی تذکر داده‌اند با اینکه «جزا» به لحاظ لغوی به «مکافات» بسیار نزدیک است، اما در قرآن کریم هیچگاه برای جزاهای اخروی از «مکافات» استفاده نشده؛ زیرا مکافات (از ماده «کفو») در جایی است که نعمتی را با نعمت هم رتبه و کفو خود پاداش دهند و آنچه خدا می‌دهد برتر و متعالی است از آن عملی که انسان انجام داده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص195).

جلسه 404 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/

کانُوا یَعْمَلُونَ

 قبلا بیان شد که وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگی‌ای در آن فعل می‌کند. (جلسه34 http://yekaye.ir/ya-seen-36-30/) که در فارسی غالبا با فعل ماضی استمراری بین می‌شود

حدیث

1) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و ... سپری می‌کند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[1] امام صادق ع در فرازی از آن می فرمایند:

سپس رسول الله ص سخنی از حورالعین به میان آورد. ام سلمه سوال کرد: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله! آیا ما [زنان مومن] برتری‌ای بر آنان داریم؟

فرمود:‌بله! به خاطر نمازها و روزه‌هایتان و عبادتتان به پیشگاه خداوند همچون [برتری] چیزی که آشکار و ظاهر است بر امری که مخفی و باطنی است.

سپس توضیح دادند: که همانا خور العین را خداوند در بهشت آفرید همراه با آن درختش [یا اشاره است به شجره طوبی؛ و چه‌بسا اشاره باشد به ریشه‌دار بودن حور العین در بهشت] و آنان را مختص شوهرانشان در دنیا قرار داد؛‌ هریک از آنان جامه‌های متعددی بر تن دارند در حالی که سفیدی ساق پایشان از ورای آن جامه‌ها  دیده می‌شود آن گونه که شراب سرخ در لیوان شیشه‌ای نمایان می‌گردد و همانند نخ [= نخ تسبیح] سفید در یاقوتهای سرخ ... و آنان زنانی شوهردوست، باکره و پاکدامن‌اند و هربار هم که نکاح کنند همچنان باکره می‌مانند: «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏» (الرحمن/56 و 78) می‌فرماید: «هیچ انسان و هیچ جنی تا پیش از این قطعا آنان را لمس نکرده است» «فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ‏» (الرحمن/70) یعنی به لحاظ اخلاقی خوبان‌اند و به لحاظ چهره زیبارویان‌اند «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجان‏» (الرحمن/58) یعنی همچون صفای یاقون و سفیدی مروارید.

سپس فرمودند: همانا در بهشت رودی جاری است که در ساحلش کنیزکان زیبارویی هستند که خداوند متعال به آنان وحی می‌فرماید که صدای سپاس‌گویی و تسبیح و حمد مرا به گوش بندگانم برسانید؛ پس آنان صدایشان به لحن و ترجیع (آواز و چهچهه زدن) بلند می‌شود به طوری که خلایق هرگز چنین چیزی نشنیده بودند و اهل بهشت به طرب درمی‌آیند.

و همانا بر ولی خداوند زنی مشرف می‌گردد که از زنان پرده‌نشین وی نبوده است و [با این مشرف شدنش] تمام کاخها و منزلهای وی را از روشنایی و نور پر می‌کند تا جایی که آن ولی خدا گمان می‌کند پروردگارش یا فرشته‌ای از فرشتگان مقرب بر او مشرف گردیده است؛ پس سر را بلند می‌کند که بناگاه آن را همسر خود می‌یابد که نورش گویی می‌خواهد نور دیدگان وی را ببرد. آن زن ندا می‌دهد: وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟

می‌گوید: تو کیستی؟

پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «آنها را هر چه بخواهند در آنجا هست، و در نزد ما فزونی‌اى است‏» (ق/35) [حضرت سپس اندکی با هم بودن اینها را توضیح می‌دهد و می‌فرماید] سپس زن دیگری زیباروتر و خوشبوتر از آن اولی بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟

می‌گوید: تو کیستی؟

پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هیچ کس نمى‏داند چه چیزهایى از مایه‏هاى روشنى‏بخش دیدگان، به پاداش کارهایى که مى‏کرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/17) ...

الإختصاص، ص351-352

حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنِی سَعِیدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِن‏ ...

ثُمَّ ذَکَرَ النَّبِیُّ ص الْحُورَ الْعِینَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَیْهِنَّ قَالَ بَلَى بِصَلَاتِکُنَّ وَ صِیَامِکُنَّ وَ عِبَادَتِکُنَّ لِلَّهِ بِمَنْزِلَةِ الظَّاهِرَةِ عَلَى الْبَاطِنَةِ.

وَ حَدَّثَ أَنَّ الْحُورَ الْعِینَ خَلَقَهُنَّ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَى أَزْوَاجِهِنَّ فِی الدُّنْیَا عَلَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّةً یَرَى بَیَاضَ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الْحُلَلِ السَّبْعِینَ کَمَا تُرَى الشَّرَابُ الْأَحْمَرُ فِی الزُّجَاجَةِ الْبَیْضَاءِ وَ کَالسِّلْکِ الْأَبْیَضِ فِی الْیَاقُوتِ الْحَمْرَاءِ ...[2] وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْکَارٌ عَذَارَى کُلَّمَا نُکِحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏ یَقُولُ لَمْ یَمَسَّهُنَّ إِنْسِیٌّ وَ لَا جِنِّیٌّ قَطُّ فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ‏ یَعْنِی خَیْرَاتِ الْأَخْلَاقِ حِسَانَ الْوُجُوهِ‏ کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ‏ یَعْنِی صَفَاءَ الْیَاقُوتِ وَ بَیَاضَ اللُّؤْلُؤِ

قَالَ وَ إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَنَهَراً حَافَتَاهُ الْجَوَارِی قَالَ فَیُوحِی إِلَیْهِنَّ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَسْمِعْنَ عِبَادِی تَمْجِیدِی وَ تَسْبِیحِی وَ تَحْمِیدِی فَیَرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِأَلْحَانٍ وَ تَرْجِیعٍ لَمْ یَسْمَعِ الْخَلَائِقُ مِثْلَهَا قَطُّ فَتُطْرِبُ أَهْلَ الْجَنَّةِ

وَ إِنَّهُ لَتُشْرِفُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ الْمَرْأَةُ لَیْسَتْ مِنْ نِسَائِهِ مِنَ السَّجْفِ‏  فَتَمْلَأُ قُصُورَهُ وَ مَنَازِلَهُ ضَوْءاً وَ نُوراً فَیَظُنُّ وَلِیُّ اللَّهِ أَنَّ رَبَّهُ أَشْرَفَ عَلَیْهِ أَوْ مَلَکٌ مِنْ مَلَائِکَتِهِ فَیَرْفَعُ رَأْسَهُ فَإِذَا هُوَ بِزَوْجَةٍ قَدْ کَادَتْ یُذْهِبُ نُورُهَا نُورَ عَیْنَیْهِ قَالَ فَتُنَادِیهِ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَکُونَ لَنَا مِنْکَ دَوْلَةٌ قَالَ فَیَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ قَالَ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَکَرَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ‏ «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ» ...[3] ثُمَّ تُشْرِفُ عَلَیْهِ أُخْرَى أَحْسَنُ وَجْهاً وَ أَطْیَبُ رِیحاً مِنَ الْأُولَى فَتُنَادِیهِ فَتَقُولُ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَکُونَ لَنَا مِنْکَ دَوْلَةٌ قَالَ فَیَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَکَرَ اللَّهُ فِی الْقُرْآنِ‏ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُون‏» ...[4]

 

2) از امام باقر و نیز از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص به حضرت علی ع فرمودند:

یا علی! همانا وقتی من به معراج برده شوم در بهشت رودی دیدم سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و مستقیم‌تر از تیر؛ که تُنگ‌هایی به شمار ستارگان بود و بر ساحل آن قبه‌هایی از یاقوت سرخ و مروارید سفید؛ پس جبرپیل بالش را به سوی آنان زد و فضا از مشک ناقه پر شد.

س‍پس فرمود: سوگند به کسی که جان محمد ص در دست اوست؛ همانا در بهشت درختی هست که چهچه تسبیح سر می‌دهد یا صدایی که اولین و آخرین مانند آن را نشنیده‌اند و میوه‌ای می دهد شبیه انار که میوه‌اش را برای افراد پرت می‌کند که آن را از دل هفتاد حُلّه [= جامه؛ شاید کنایه از گلبرگ است] می‌شکفد و مومنان بر کرسی‌هایی از نور تکیه زده‌اند و آنان همچون اسبان پیشانی‌سفید آن محفل‌اند؛ و تو در روز قیامت پیشاپیش آنانی؛ هر شخصی کفشهایی برپا دارد که نورش پیشاپیش آنان را - هرجایی از بهشت که پا بگذارند- روشن می‌کند؛ و آنان در این حال و روزند که زنی بر آنان از بالای سر مشرف می‌گردد و می‌گوید: سبحان الله! ای بنده خدا! آیا وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟

می‌گوید: تو کیستی؟*

پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هیچ کس نمى‏داند چه چیزهایى از مایه‏هاى روشنى‏بخش دیدگان، به پاداش کارهایى که مى‏کرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/17).

س‍س فرمود: به کسی که جان محمد ص به دست اوست سوگند، همانا هر روز هفتاد هزار فرشته خدمت او [= حضرت علی ع] می‌آیند و وی را به نام خودش و نام پدرش** خطاب قرار می‌دهند.

المحاسن، ج‏1، ص180-181؛ فضائل الشیعة، ص36-38[5]؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص459-460

* در «اعلام الدین» در اینحا این فراز را هم دارد: «پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «و در نزد ما فزونی‌اى است‏» (ق/35) در این حال و احوالند که زن دیگری بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟»

** یعنی با تعبیر یا علی بن ابی‌طالب.

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ یَا عَلِیُّ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی رَأَیْتُ فِی الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْیَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِیهِ أَبَارِیقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْیَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْیَضِ فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْکَةٌ ذَفِرَةٌ [مِسْکٌ أَذْفَرُ].

ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَشَجَراً یَتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِیحِ بِصَوْتٍ لَمْ یَسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ بِمِثْلِهِ [بِأَحْسَنَ مِنْهُ] یُثْمِرُ ثَمَراً [أَثْدَاءً] کَالرُّمَّانِ یُلْقِی [تُلْقِی] الثَّمَرَةَ إِلَى [عَلَى] الرَّجُلِ فَیَشُقُّهَا عَنْ سَبْعِینَ [تِسْعِینَ] حُلَّةً وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى کَرَاسِیَّ مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ [قَائِدُهُمْ] یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاکُهُمَا مِنْ نُورٍ یُضِی‏ءُ أَمَامَهُمْ [أَمَامَهُ] حَیْثُ شَاءُوا [شَاءَ] مِنَ الْجَنَّةِ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَیْهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ [فَوْقِهِمْ] تَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْکَ‏ [مَا لَکَ فِینَا] دَوْلَةٌ؟ فَیَقُولُ مَنْ أَنْتِ؟

[در اعلام الدین این فراز را هم دارد: فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قَالَ اللَّهُ «وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ». فَبَیْنَا هُوَ کَذَلِکَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَیْهِ أُخْرَى مِنْ فَوْقِهِمْ فَتَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ یَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْکَ دَوْلَةٌ فَیَقُولُ وَ مَنْ أَنْتِ؟]

فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [عَزَّ وَ جَلَّ] «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ».

ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّهُ لَیَجِیئُهُ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ.

تدبر

1) «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ»

این نعمتهایی که در آیات قبل برای مقربان برشمرد (اینکه در بهشت‌های نعیم‌اند و پیرامونشان حورالعین‌هاست و خدمتکارانی جاودانه که با قدح‌ها و تُنگ‌ها و پیاله‌ای از شراب ناب و بی‌ضرر و میوه های دلخواه و پرنده‌های بریان اشتهاآور دور آنان می‌گردند ) صرفا پاداش عمل آنان است؛ نه آن چیزهایی که به فضل خداوند برای آنان در نظر گرفته شده است.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

چنانکه به مناسبت در ایات قبل گذشت مقربان - که این آیات در وصف آنان است- همان مخلَصان‌اند که از سایر مومنان (اصحاب یمین و مخلِصین) بسیار برترند.

کسی که به مقام مخلَصین وارد شود از هرگونه دست‌اندازی شیطان مصون خواهد بود؛ چنانکه خود ابلیس وقتی از درگاه خداوند رانده شد و قسم خورد که درصدد اغوای انسانها برآید، اذغان کرد که از اغوای اینان ناتوان است: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین‏ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» (حجر/39-40؛ ص/82-83)؛ و به همین دلیل است که این مقام همان مقام عصمت است زیرا شیطان هیچ راهی به او نخواهد داشت.

این مقام چنان بلند است که قرآن کریم در تعبیری شگفت‌آور چنان سخن می‌گوید که ظاهرا همگان در عرصه حساب و کتاب قیامت احضار می‌شوند جز اینان: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» (صافات/128) و هرکس تنها جزای عملش داده می‌شود جز اینان: «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصینَ» (صافات/39-40)

اگر این آیه اخیر را کنار آیه محل بحث بگذاریم چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که بهشتی که برای این مقربان مهیا شده است بسیار فوق تصور ما انسانهاست. از این رو، در سوره صافات اشاره می‌کند که وضعیت اینها فوق هرگونه پاداش و جزاست؛‌ و در این آیات سوره واقعه صرفا در مقام بیان آن بهشتی است که متناسب با عمل آنان مهیا شده است. یعنی اگر ما بخواهیم متناسب با اعمالشان بدانان پاداش دهیم اینها خواهد بود که بیان شد؛ اما حقیقت این است که مخلَص کسی است که خدا او را برای خود خالص کرده و به مقامی راه یافته که نهایت هدف آفرینش انسان بوده است؛ و از این رو بهشت اصلی آنان همان بهشت قربی است که با تعبیر «‌بهشت خودم» از آن یاد شده است: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی»‏ (فجر/27-30)

 

2) «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ»

چرا نفرمود «بما عملوا» و فرمود «بِما کانُوا یعْمَلُونَ»؟

الف. این تعبیر دلالت دارد بر اعمال صالحی که اینها مستمرا انجام می دادند (المیزان، ج‏19، ص123) نه مطلق اعمال صالح آنها؛ یعنی چه‌بسا می‌خواهد بفرماید که این پاداش‌هایی که اشاره شد نه‌تنها تمام بهشت آنان نیست (تدبر1) بلکه پاداش همه عملهای آنان هم نیست؛ ‌بلکه صرفا پاداش عملهایی است که به صورت یک رویه در زندگی انجام می دادند؛ وگرنه اگر قرار باشد اعمال ویژه‌ای را که گاه در موقعیتهای خاص آنان انجام دادند (مثلا ضربت امیرالمومنین ع در یوم الخندق که به فرمایش پیامبر اکرم ص، برتر از عبادت ثقلین بود[6]) بخواهیم حساب کنیم بهشت اینان باز بسیار متفاوت از این چیزهایی که بیان کردیم خواهد بود.

ب. ...

 

3) «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ»

برخی گفته اند وی می گوید خداوند وقتی از جزا بودن بهشت برای مومنان سخن می گوید این پاداش را با حرف «ب» می‌آورد «جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُونَ»؛ اما در جایی که از جزا بودن جهنم برای جهنمیان سخن گفت بدون حرف «ب» می‌آورد «إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (تحریم/7) زیرا عذاب جهنمیان دقیقا عین عمل آنان است؛ اما این پاداش‌ها پاداشهایی است که به ازای عمل آنان است و در بهشت پاداش‌های بسیار دیگری هم برای بهشتیان در نظر گرفته شده است. (مفاتیح الغیب، ج‏29، ص398[7]).

در عین اینکه این سخن خوبی است یعنی اینکه جهنم صرفا جزاست اما بهشت صرفا جزا نیست بلکه جزا دادن یکی از عناصری است که بهشت بهشتیان را رقم زده است. اما ممکن است کسی در این خدشه کند که در جایی خداوند درباره بدکاران فرموده است: «وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا». ویا در مورد بهشتیان آمده است: «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (توبه/121) «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» (نور/38) «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ» (عنکبوت/7)

شاید مناسب باشد که به تمام تعابیری که بحث از «جزا» و «عمل» در آنها مطرح شده نظری بیفکنیم و تحلیل جامعی به دست آوریم:

نکته تخصصی قرآنی: جزای عمل در قرآن: تفاوت پاداش بهشتی و جهنمی در پاداش بودنشان

در قرآن کریم غیر از مورد فوق، تمام مواردی که سخن از جزای کسانی که جهنمی شدند به میان آمده این جزا بدون حرف «ب» است و کاملا به ازای خود عمل آنان قرار گرفته است؛ البته جالب اینجاست که در تمامی موارد عملی که رویه آنان بوده است (کانوا یعملون) محور چنین جزایی قرار گرفته نه مطلق اعمال (که این شاهد خوبی است بر اینکه بسیاری از انسانها از گناهانی که بر آن اصرار نورزیده‌اند در مواقف قیامت پاک می‌شوند و در واقع وقتی گناهی به صورت رویه درآید و ملکه نفسانی شخص شود وی را جهنمی خواهد کرد):

وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (اعراف/147)

وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (اعراف/180)

یا أَیُّهَا الَّذینَ کَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (تحریم/7)

وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (نمل/90)

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (قصص/84)

وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی‏ أَعْناقِ الَّذینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (سبأ/33)

فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (یس/54)

إِنَّکُمْ لَذائِقُوا الْعَذابِ الْأَلیم‏؛ وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (صافات/38-39)

وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (جاثیه/28)

اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (طور/16)

و البته در یک آیه هم تعبیر «مثلها» آمده است که عملا همان معنا را می‌رساند:

مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها (غافر/40)

البته در یک مورد تعبیر «أَسْوَأَ» شده است: « فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ» (فصلت/27). که باید گفت در اینجا أَسْوَأَ را به معنای «بدتر» که صفت برای «جزاء» محذوف باشد نمی‌توان گرفت (یعنی چنین باشد: لَنَجْزِیَنَّهُمْ جزاءً أَسْوَأَ ...) زیرا در این صورت باید با حرف اضافه «مِن» همراه می‌شد؛ پس آیه نمی‌فرماید جزای آنان بدتر و شدیدتر از عملشان است بلکه به معنای «بدترین» است و می‌فرماید آنان را جزا می‌دهیم با بدترین رویه‌ای که در پیش گرفتند. یعنی اتفاقا همان نکته تخفیف در مجازات که در ابتدای بحث اشاره شد در اینجا هم هست. یعنی معیار مجازات نه تمام اعمال بدشان و نه تمام رویه‌های بدشان، بلکه صرفاْ بدترین رویه‌هایی که در پیش گرفتند خواهد بود؛ که البته اینکه چرا بدترین رویه‌ها معیار مجازات آنان قرار گرفته ظاهرا به خاطر غلبه بدی در وجودشان است که بدترین خصلتی که ملکه شده است را بیش از سایر موارد نشان می دهد همان گونه که - چنانکه در آیات فوق گذشت - در خوبان هم بهترین ملکه خوبی معیار پاداش آنها خواهد بود که ان شاء الله در آیه مذکور این نکته تفصیل داده خواهد شد.

اما در خصوص مومنان گاه همانند آیه محل بحث (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ واقعه/24) با حرف «ب» آمده است:

فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (سجده/17)

أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (احقاف/14)

و گاه صریحا بر اینکه این پاداش از فضل خداست (نه فقط عملشان) «لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ» (روم/45) ویا اگر عمل هم کردند آن عمل چند برابر پاداش می‌گیرد: «‏ إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا» (سبأ/37) تاکید شده است.

همچنین در بسیاری از موارد مطلب به این تعبیر که این جزا به ازای «بهترین رویه‌ای است که آنان عمل کرده‌اند» (در مقابل آیه اخیر که از جزای به بدترین رویه اشاره می کرد)‌ بیان شده است:

ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (نحل/96)

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (نحل/97)

لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ (زمر/35)

اکنون به سراغ موارد نقض برویم و پس از این توضیحات شاید اگر در آن موارد هم کل آیه را در نظر بگیریم اشکال وارد نباشد:

 

در خصوص مواردی که این تعبیر بدون حرف «ب» درباره مومنان آمده است

وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (توبه/121)

لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (نور/38)

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ (عنکبوت/7)

شاید بتوان گفت در مورد اول بحث بر سر جزای یکی دو کار معین است؛ و در دو مورد بعدی هم هرکدامش عطف به تفضل دیگری از جانب خداوند («یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» و «لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ») شده است و در نتیجه با قرینه بیرونی دیگر دلالت ندارد که این کل جزای آنان است.

در موردی هم که با حرف «ب» در مورد بدکاران آمده بود: «وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» (نجم/31) اگر کل آیه مذکور را ببینیم ظاهرا مقام بحث مقام این است که هر عملی به ازای خودش جزایی دارد، عمل خوب باشد یا عمل بد: و از این رو قابل مقایسه است با آیات «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ‏؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه‏» (زلزله/7-8) که فقط ناظر به خود عمل است نه جزای کلی افراد. یعنی یکی از واضحات معارف دین این است که هر عملی حتما به ازای خودش جزایی دارد؛ اما بحث فوق در این بود که کافران فقط جزای عمل خود را دریافت می‌کنند اما مومنان بیش از آن هم دریافت می‌کنند.

تکلمه

در آیه «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» (یونس/4) نیز اگرچه تعبیر « بِما کانُوا» برای کفار آمده اما اولا این را با تعبیر «جزاء عمل» نیاورده بلکه فقط به ازای کفرشان است؛ یعنی آنان به ازای کفرشان چنین عذابی دارند نه آنان غیر از کفر اعمال بد دیگری هم داشته‌اند.

 

 

 


[1] . جلسه 328 حدیث1 http://yekaye.ir/al-hajj-22-23/

جلسه 734 پاورقی 4   http://yekaye.ir/al-fater-35-34/

جلسه 917، حدیث3 http://yekaye.ir/ale-imran-3-194/

جلسه 990، حدیث1 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-23/

[2] . یُجَامِعُهَا فِی قُوَّةِ مِائَةِ رَجُلٍ فِی شَهْوَةِ مِقْدَارِ أَرْبَعِینَ سَنَةً

[3] . فَیُجَامِعُهَا فِی قُوَّةِ مِائَةِ شَابٍّ وَ یُعَانِقُهَا سَبْعِینَ سَنَةً مِنْ أَعْمَارِ الْأَوَّلِینَ وَ مَا یَدْرِی أَ یَنْظُرُ إِلَى وَجْهِهَا أَمْ إِلَى خَلْفِهَا أَمْ إِلَى سَاقِهَا فَمَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یَنْظُرُ إِلَیْهِ مِنْهَا إِلَّا رَأَى وَجْهَهُ مِنْ ذَلِکَ الْمَکَانِ مِنْ شِدَّةِ نُورِهَا وَ صَفَائِهَا.

[4] . فرازی که در حدیث 1 آیه قبل آمد در ادامه این مطلب آمده است؛ و البته حدیث همچنان ادامه دارد.

[5] . حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع

[6] . مرحوم مجلسی فقط برای احادیث ناظر به این اقدام امیرالمومنین ع بابی در بحار گشوده است: بحار الأنوار، ج‏39، ص1-7

[7] . جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ و فی نصبه وجهان أحدهما: أنه مفعول له و هو ظاهر تقدیره فعل بهم هذا لیقع جزاء و لیجزون بأعمالهم، و على هذا فیه لطیفة: و هی أن نقول: المعنى أن هذا کله جزاء عملکم و أما الزیادة/ فلا یدرکها أحد منکم و ثانیهما: أنه مصدر لأن الدلیل على أن کل ما یفعله اللّه فهو جزاء فکأنه قال: تجزون جزاء، و قوله: بِما کانُوا قد ذکرنا فائدته فی سورة الطور و هی أنه تعالى قال فی حق المؤمنین: جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ [الواقعة: 24] و فی حق الکافرین: إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [التحریم: 7] إشارة إلى أن العذاب عین جزاء ما فعلوا فلا زیادة علیهم، و الثواب: جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ [السجدة: 17] فلا یعطیهم اللّه عین عملهم، بل یعطیهم بسبب عملهم ما یعطیهم، و الکافر یعطیه عین ما فعل، فیکون فیه معنى قوله تعالى: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها [الأنعام: 160]