سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 989) و حور عین (احادیث و تدبر)

 

حدیث

درباره «الحور العین» روایات بسیار زیادی وجود دارد؛ از جمله روایتی که در جلسه 977 حدیث 19 گذشت که: أَنْتُمُ الطَّیبُونَ وَ نِسَاؤُکُمُ الطَّیبَاتُ کُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَینَاءُ وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیقٌ‏ ... . با این حال از باب نمونه برخی در اینجا تقدیم می‌شود:

1) ابوبصیر روایت کرده است که یکبار به امام صادق ع عرض کردم: که فدایت شوم! شوقی در من برانگیز!

حضرت به توصیف نعمتهای بهشت پرداختند تا بحث به حور العین رسید.

پرسیدم: حور العین از چه آفریده شده‌اند؟

فرمود: از تربت نورانی بهشت ...

گفتم: فدایت شوم؛ آیا آنان آنان این گونه هستند که با بهشتیان سخن بگویند و هم‌کلام شوند؟

فرمود: بله؛ آنان چنان سخن [زیبا و جذاب] می‌گویند که در دنیا کسی مانند آن نشنیده است.

گفتم: [مثلا] چه می‌گویند؟

فرمود: ما جاوادنه‌ایم و هرگز نمی‌میریم؛ ما در آسایشیم و هرگز رنگ سختی نخواهیم دید؛ ما همیشه اینجاییم و از اینجا رانده نمی‌شویم؛ ما همواره خشنودیم و هرگز خشمگین نمی شویم؛ خوشا به حال کسی که برای ما آفریده شده و خوشا به حال کسی که ما برای او آفریده شده‌ایم؛ ما چنانیم که اگر طره‌ای از گیسوی یکی از ما بر آسمان [دنیا] آویخته شود نورانیتش چشم همگان را خیره خواهد کرد

تفسیر القمی، ج‏2، ص82

حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ شَوِّقْنِی ...[1]

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ خُلِقْنَ الْحُورُ الْعِینُ؟

قَالَ: مِنْ تُرْبَةِ الْجَنَّةِ النُّورَانِیَّةِ ...[2]

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَهُنَّ کَلَامٌ یُکَلِّمْنَ بِهِ أَهْلَ الْجَنَّةِ؟

قَالَ نَعَمْ کَلَامٌ یَتَکَلَّمْنَ بِهِ لَمْ یَسْمَعِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ.

قُلْتُ مَا هُوَ؟

قَالَ یَقُلْنَ نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ وَ نَحْنُ الْمُقِیمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ وَ نَحْنُ الرَّاضِیَاتُ فَلَا نَسْخَطُ طُوبَى لِمَنْ خُلِقَ لَنَا وَ طُوبَى لِمَنْ خُلِقْنَا لَهُ نَحْنُ اللَّوَاتِی لَوْ أَنَ‏ قَرْنَ إِحْدَانَا عُلِّقَ فِی جَوِّ السَّمَاءِ لَأَغْشَى نُورُهُ الْأَبْصَار.[3]

 

2) از امام صادق ع روایت شده است که چهارکس هستند که بدانان شنیدن [صدای] خلایق داده شده است: پیامبر ص و حور العین و بهشت و جهنم:

هیچکس نیست که بر پیامبر ص صلوات بفرستد مگر اینکه این به او می‌رسد و او می‌شنود؛

و هیچکس نیست که بگوید خدایا حورالعینی را به همسری من درآور مگر اینکه آنان صدای وی را می‌شوند و به خداوند عرضه می دارند که پروردگارا! فلانی از ما خواستگاری کرد؛‌ پس ما را به همسری‌اش درآور؛

و هیچکس نیست که بگوید خدایا مرا به بهشت وارد کم مگر اینکه بهشت بگوید خدایا او را در من سکونت ده؛‌

و هیچکس نیست که به خداوند از آتش جهنم پناه برد مگر اینکه جهنم بگوید خدایا وی را از من پناه بده!

الخصال، ج‏1، ص202

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَائِذٍ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

أَرْبَعَةٌ أُوتُوا سَمْعَ‏ الْخَلَائِقِ‏ النَّبِیُّ ص‏ وَ حُورُ الْعِینِ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ.

فَمَا مِنْ عَبْدٍ یُصَلِّی عَلَى النَّبِیِّ ص وَ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ‏ إِلَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ وَ سَمِعَهُ؛

وَ مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ اللَّهُمَّ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ‏ إِلَّا سَمِعْنَهُ وَ قُلْنَ یَا رَبَّنَا إِنَّ فُلَاناً قَدْ خَطَبَنَا إِلَیْکَ فَزَوِّجْنَا مِنْهُ؛

وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ إِلَّا قَالَتِ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَسْکِنْهُ فِیَّ؛

وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ إِلَّا قَالَتِ النَّارُ یَا رَبِّ أَجِرْهُ مِنِّی.

شبیه این روایت با سندی دیگر چنین آمده است:

ب. از امام صادق ع روایت شده است که سه کس هستند که بدانان شنیدن [صدای] خلایق داده شده است: بهشت و جهنم و حور العین:

پس هنگامی که بنده‌ای نماز بگذارد و بگوید؛ خدایا مرا از آتش جهنم نگه دار و به بهشت وارد کم و از حور العین همسری به من بده؛ آتش جهنم می‌گوید: پروردگارا! بنده‌ات از تو درخواست کرد که او را از من رهایی بخشی! تو هم او را از هم رهایی بخش. و بهشت می‌گوید: پروردگارا! بنده‌ات از تو مرا درخواست کرد؛ پس او را در من سکونت بده! و خور العین می‌گوید: می‌گوید: پروردگارا! بنده‌ات از تو مرا خواستگاری کرد پس مرا به همسری او درآور. و اگر از نمازش بلند شود و از خداوند هیچیک از اینها را نخواهد حور العین می گوید: ابن بنده نسبت به ما بی‌رغبت بود؛ و بهشت هم می گوید: ابن بنده نسبت به ما بی‌رغبت بود؛ و آتش جهنم هم می گوید این بنده نسبت به من جاهل بود!

الکافی، ج‏3، ص344

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِیِّ مَوْلَى أَبِی الْمَغْرَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

ثَلَاثٌ أُعْطِینَ سَمْعَ الْخَلَائِقِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ الْحُورُ الْعِینُ فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ وَ قَالَ اللَّهُمَّ أَعْتِقْنِی مِنَ النَّارِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَ زَوِّجْنِی مِنَ الْحُورِ الْعِینِ قَالَتِ النَّارُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ سَأَلَکَ أَنْ تُعْتِقَهُ مِنِّی فَأَعْتِقْهُ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ سَأَلَکَ إِیَّایَ فَأَسْکِنْهُ فِیَّ وَ قَالَتِ الْحُورُ الْعِینُ یَا رَبِّ إِنَّ عَبْدَکَ قَدْ خَطَبَنَا إِلَیْکَ فَزَوِّجْهُ مِنَّا فَإِنْ هُوَ انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ شَیْئاً مِنْ هَذِهِ قُلْنَ الْحُورُ الْعِینُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِینَا لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ الْجَنَّةُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِیَّ لَزَاهِدٌ وَ قَالَتِ النَّارُ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ فِیَّ لَجَاهِلٌ.

 

3) زندیقی خدمت امام صادق ع می‌رسد و سوالاتی از ایشان می‌پرسند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[4]

در فرازی می‌پرسد: چگونه است که حوریهای بهشتی با اینکه همسرانشان بارها سراغشان می‌روند همچنان باکره‌اند؟

می‌فرمایند: زیرا آنان از امر طیّبی آفریده شده‌اند که هیچ آفتی ندارد و جسمشان دچار هیچ مشکلی نمی‌شود و هرگز مبتلا به حیض نشوند پس رَحِم آنان چسبیده و سفت است و در آن جز مجرایی برای مردان نیست.

پرسید: آیا درست است که هفتاد خلعت بهشتی بر تن دارند وبا این حال مغز ساقش از ورای آن زیور‌آلات و بدنش دیده می‌شود؟

فرمود: بله؛ همان طور که وقتی درهمی را درون آب صافی که به اندازه یک تیر عمق دارد می‌بینید...

الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص351

وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَة ...

قَالَ فَکَیْفَ تَکُونُ الْحَوْرَاءُ فِی جَمِیعِ مَا أَتَاهَا زَوْجُهَا عَذْرَاءَ؟ قَالَ ع لِأَنَّهَا خُلِقَتْ مِنَ الطَّیِّبِ لَا یَعْتَرِیهَا عَاهَةٌ وَ لَا یُخَالِطُ جِسْمَهَا آفَةٌ وَ لَا یَجْرِی فِی ثَقْبِهَا شَیْ‏ءٌ وَ لَا یُدَنِّسُهَا حَیْضٌ فَالرَّحِمُ مُلْتَزِقَةٌ مِلْدَمٌ إِذْ لَیْسَ فِیهَا لِسِوَى الْإِحْلِیلِ مَجْرًى قَالَ فَهِیَ تَلْبَسُ سَبْعِینَ حُلَّةً وَ یَرَى زَوْجُهَا مُخَّ سَاقِهَا مِنْ وَرَاءِ حُلَلِهَا وَ بَدَنِهَا؟ قَالَ ع نَعَمْ کَمَا یَرَى أَحَدُکُمُ الدَّرَاهِمَ إِذَا أُلْقِیَتْ فِی مَاءٍ صَافٍ قَدْرُهُ قَدْرُ رُمْح‏...

 

4) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

اگر حوزیه‌ای از حوریه‌های بهشتی بر اهل دنیا مشرف گردد و طره‌ای از گیسوانش را بر آنان آشکار سازد همه اهل دنیا را فریفته خود سازد (یا اینکه همه اهل دنیا [از فرط هیجان و شوق] بمیرند)؛ و همانا می‌شود که نمازگزاری نماز می‌خواند ولی از خداوند حور العین درخواست نمی کند و آنها می‌گویند این چقدر به ما بی‌رغبت است!

الزهد، ص102-103

النَّضْرُ بْنُ سُوَیْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَوْ أَنَّ حُوراً مِنْ حُورِ الْجَنَّةِ أَشْرَفَتْ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَبْدَتْ ذُؤَابَةً مِنْ ذَوَائِبِهَا [لَأَفْتَنَ‏] لَأَمَتْنَ‏ أَهْلَ الدُّنْیَا أَوْ لَأَمَاتَتْ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ إِنَّ الْمُصَلِّیَ لَیُصَلِّی فَإِذَا لَمْ یَسْأَلْ رَبَّهُ أَنْ یُزَوِّجَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ قُلْنَ مَا أَزْهَدَ هَذَا فِینَا.

ب. بکر بن محمد می‌گوید من در محضر امام صادق ع نشسته بودم که ابوبصیر از ایشان در مورد حور العین پرسید: فدایت شوم! آیا آنان آفریده‌ای از آفریده‌های دنیاند یا آفریده‌ای از آفریده‌های بهشتی؟

فرمودند: تو را چه به این سوالات؟ مواظب نمازت باش که همانا آخرین چیزی که رسول الله ص بدان وصیت فرمود و بر آن تشویق کرد نماز بود. مبادا احدی از شما نمازش را سبک بشمارد: نه وقتی جوان باشد آن را تمام و کمال ادا کند و نه وقتی پیر شده باشد بر آن توانی داشته باشد. وچقدر بد است دزدی از نماز! پس هرگاه که احدی از شما به نماز ایستاد صاف و معتدل بایستد؛‌ و هنگامی که به رکوع رفت آرام بگیرد و هنگامی که سر برداشت باز صاف و معتدل بایستد و هنگامی که به سجده رفت خود را رها و گشوده کند و آرام بگیرد و هنگامی که سر برداشت صاف و معتدل باشد و هنگامی که دوباره به سجده رفت باز خود را رها و گشوده کند و هنگامی که سر برداشت دوباره درنگ کند تا آرام شود.

قرب الإسناد، ص36-37

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِیُّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَام‏ قَالَ: سَأَلَهُ أَبُو بَصِیرٍ- وَ أَنَا جَالِسٌ عِنْدَهُ- عَنِ الْحُورِ الْعِینِ، فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، أَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْیَا، أَوْ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الْجَنَّةِ؟

فَقَالَ لَهُ: مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ! عَلَیْکَ بِالصَّلَاةِ، فَإِنَّ آخِرَ مَا أَوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ حَثَّ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ. إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْتَخِفَّ أَحَدُکُمْ بِصَلَاتِهِ، فَلَا هُوَ إِذَا کَانَ شَابّاً أَتَمَّهَا، وَ لَا هُوَ إِذَا کَانَ شَیْخاً قَوِیَ عَلَیْهَا. وَ مَا أَشَدَّ مِنْ سَرِقَةِ الصَّلَاةِ! فَإِذَا قَامَ أَحَدُکُمْ فَلْیَعْتَدِلْ، وَ إِذَا رَکَعَ فَلْیَتَمَکَّنْ، وَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْیَعْتَدِلْ، وَ إِذَا سَجَدَ فَلْیَنْفَرِجْ وَ لْیَتَمَکَّنْ، فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْیَعْتَدِلْ، وَ إِذَا سَجَدَ فَلْیَنْفَرِجْ، فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلْیَلْبَثْ حَتَّى یَسْکُنَ.[5]

تدبر

1) «وَ حُورٌ عینٌ»

یکی از نعمتهای بهشتی که برای مقربان آماده شده است حور عین است. چنانکه در نکات ادبی گذشت لفظ حور جمع «حوراء» است که این کلمه را عموما به معنای زنی که سپیداندام باشد (کنایه از زیبایی زن) دانسته‌اند؛ و برخی هم آن را ناظر به کلمه «عین» دانسته‌اند به معنای شدت سفیدی چشم همراه با شدت سیاهی آن که زیبایی چشم را کاملا برجسته می‌ئازد.

درباره «عین» هم غالبا گفته‌اند که جمع «عیناء» است که تاکید بر چشم است؛ و بر کسی که چشمان درشتی دارد (که چشم درشت غالبا از مهمترین عناصر زیبایی صورت است) اطلاق می گردد؛ در زبان عربی کسی که چنین چشمی دارد به چشم گاومیش و در زبان فارسی به چشم آهو (که تعبیر «غزال‌چشم» نیز ناظر به همین است) تشبیه می‌شود.

ترکیب «حور عین» در قرائات مشهور به صورت ترکیب وصفی آمده است؛ یعنی حورائی که عیناء هم هست که این مناسبت بیشتر دارد با اینکه حوری بودن آنان را ناظر به سفیداندام بودنشان، و عین بودنشان را ناظر به زیبایی و جذابیت چشمانشان بدانیم؛ اما در برخی قرائات غیرمشهور به صورت «حورُ عینٍ» ویا «حورَ عینٍ» (یعنی ترکیب اضافی) نیز قرائت شده است که در این صورت این ترکیب با معنایی که بر شدت سفیدی در شدت سیاهی چشم تاکید داشت تناسب بیشتری دارد چراکه چشم گاومیش (که کلمه «عین» ابتدا در مورد آن به کار رفته و چشم انسانها به آن تشبیه شده) یکسره سیاه است و مانند انسان سفیدی چشم ندارد؛ آنگاه کلمه »حور» بر سفیدی و کلمه «عین» بر سیاهی این چشم دلالت دارد.

در روایات هم این ترکیب هم به صورت وصفی و هم به صورت اضافی به کار رفته با این تفاوت که در لسان روایات عموما کلمه «عین» معرفه آمده است (الحور العین یا حورالعین) و البته ترکیب وصفی آن بسیار شایعتر از ترکیب اضافی آن است (در نرم‌افزار جامع احادیث نور، وقتی دامنه جستجو را به متن احادیث محدود کنیم، برای الحور العین 698 مورد، و برای حورالعین 63 مورد، و حور عین 11 مورد یافت می‌شود).

حور عین در قرآن

ترکیب «حُورٍ عینٍ» علاوه بر این آیه سوره واقعه که در وصف مقربان است، دو بار دیگر در قرآن کریم آمده که در وصف متقین است و در آن دو مورد از تزویج بهشتیان با حور عین سخن به میان آمده است: «کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ» (دخان/54) و «مُتَّکِئینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ» (طور/20). البته از قدیم برخی از مفسران احتمال داده‌اند تزویج در اینجا صرفا به معنای همنشین و قرین همدیگر بودن باشد (به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص105) و مرحوم علامه طباطبایی هم ظاهرا این قول را ترجیح داده است (المیزان، ج‏18، ص149 و ج19، ص12[6])و موید این مطلب هم آن است که گفته‌اند که عرب برای تزویج به معنای عقد ازدواج حرف اضافه «ب» را به کار نمی‌برد چنانکه در جایی که از همسری سخن به میان آورده فرموده است: «فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها» (احزاب/37) (مفاتیح الغیب، ج‏27، ص665[7])؛ و البته وجود چنین قاعده‌ای (عدم استفاده از حرف باء برای عقد ازدواج) را برخی از علمای لغت (مانند اخفش) انکار کرده‌اند (به نقل از مجمع البحرین، ج‏2، ص308)؛ و احتمال می‌رود این توجیه ناشی از این بوده که وقوع امر جنسی در بهشت را بعید می‌شمرده‌اند در حالی که تعابیر دیگری در قرآن کریم هست که بوضوح از وجود امر جنسی در بهشت سخن می‌گوید مانند این تعبیر درباره حوریان بهشتی: «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ ... لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان‏» (الرحمن/72-74) و در روایات نیز بصراحت از وقوع رابطه جنسی با حورالعین سخن به میان آمده است.

اغلب مفسران «حور عین» را به معنای زنان بهشتی دانسته‌اند (مثلا مجمع البیان، ج‏9، ص104؛ المیزان، ج‏18، ص149)؛ اما برخی از معاصران با توجه به اینکه کلمه «حور» و «عین» کلمات جمعی است که هم بر مذکر و هم بر مؤنث اطلاق مى‏شود، نتیجه گرفته‌اند که این مفهوم گسترده‏اى دارد که همه همسران بهشتى را شامل مى‏شود، همسران زن براى مردان باایمان و همسران مرد براى زنان مؤمن. (تفسیر نمونه، ج‏22، ص428) اما چیزی که این احتمال را تضعیف می‌کند این است که دو کلمه «حور» و «عین» جداگانه برای اشاره به این نعمت بهشتی آمده است: یکی همین آیه «حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ ... لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان‏» (الرحمن/72-74) و دیگری آیه «وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عینٌ» (صافات/48) (تعبیری که در جای دیگر درباره این «قاصرات الطرف» آمده عینا تعبیری است که در وصف همان حوریان در خیام آمده بود: فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏؛ الرحمن/56) و چنانکه مشاهده می‌شود در هر دو مورد به صورت مونث به کار رفته‌ است؛ و در حدی که جستجو شد در احادیث معصومین علیهم‌السلام نیز سخنی از اینکه همسر یک زن مومن در بهشت را حورالعین تعبیر کرده باشند یافت نشد؛ و عموما با اوصاف مونث از حورالعین‌های بهشتی سخن گفته‌اند.

درباره اینکه حورالعین زنانی‌اند که در بهشت ایجاد شده‌اند یا زنان دنیایی‌اند که به بهشت رفته‌اند یا هردو؛ ‌آن مقدار که از فضای روایات برمی‌آید قطعا مصداق بارز آنان، زنانی‌اند که در بهشت ایجاد شده‌اند (مثلا حدیث1)؛ و اغلب مفسران هم آنان را زنان بهشتی و نه زنان دنیایی دانسته‌اند؛ و حتی علامه طباطبایی این را به ظهور آیات مربوطه نسبت می‌دهد(المیزان، ج‏18، ص149[8])؛ اما از آن سو در برخی روایات تعبیر کرده‌اند که زنان مومن خودشان حورالعین‌اند؛ (مثلا روایتی که در جلسه 977 حدیث 19 گذشت که: أَنْتُمُ الطَّیبُونَ وَ نِسَاؤُکُمُ الطَّیبَاتُ کُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَینَاءُ وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیقٌ‏)؛ وبا توجه به اینکه اولا در بسیاری از روایات درباره اینکه خود حورالعین‌هایی که همسران مردان بهشتی‌اند آمده است که خود این حورالعین خدم و حشم فراوانی دارند؛ و ثانیا در بسیاری از روایات آمده است که بسیاری از مردان و زنان مومنی که در دنیا واقعا شریک زندگی هم بودند در بهشت هم اگر دلشان بخواهد همسر همدیگر خواهند بود، بعید نیست که دست کم بتوان برخی از زنان مومن بهشتی را نیز مصداق حورالعین در بهشت دانست. شاید به خاطر همین پیچیدگی‌های نسبت‌های افراد در بهشت، و سوالات و شبهاتی که ممکن است این مساله در ذهن ایجاد کند امامان معصوم برخی را از سوال کردن از این مساله برحذر می داشته‌اند. (حدیث4.ب)

 

2) «وَ حُورٌ عینٌ»

با اینکه نعمتهای بهشتی در 4 آیه قبل همگی مجرور بود (که حکایت می‌کرد که ولدان مخلدون با چه چیزهایی بر گرد مقربان می‌گردند) این آیه مرفوع آمد؛ پس عطف به آنها نمی‌شود. در نکات ادبی بیان شد که اغلب «حور عین» در اینجا را یا عطف به ولدان مخلدون دانسته‌اند (یعنی همان طور که ولدان مخلدون پیرامون بهشتیان می‌گردند این حور عین هم همین طور)؛ ویا گفته‌اند که مبتدای خبر محذوف است و تعبیری همانند «لهم» در تقدیر است؛ یعنی نعمت دیگری علاوه بر نعمتهای قبل، این است که به این مقربان حورالعین داده می‌شود (یعنی باز هم اصل و محور مقربان‌اند و این حورالعین‌ها برای آنان است) [به لحاظ نحوی احتمالات دیگری هم مطرح است؛ که اغلب آنها به لحاظ معنایی به همین دو معنا برمی‌گردد].

در قرآن کریم علاوه بر اینجا در دو آیه «کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ» (دخان/54) و «مُتَّکِئینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ» (طور/20) هم تعبیر «حور عین» به کار رفته؛ که هر دوی اینها در وصف متقین است؛ و به نظر می‌رسد مفهوم متقین اعم از مقربان باشد و همه بهشتیان (از جمله اصحاب یمین) را شامل شود.

با این مقایسه شاید بتوان گفت حورالعین بهشتی خودش مقام بالایی دارد که برای عموم بهشتیان، نه خادم، بلکه در حد همسر قرار می‌گیرد (که همسر هرکس کفو و هم‌رتبه او باید باشد)؛ اما وقتی در نسبت با مقربان قرار می‌گیرند همانند خادم آنان و در رده ولدان مخلدون که در خدمت مقربان‌اند قرار می‌گیرند.

موید: در سوره انسان برخلاف اغلب مواردی که خداوند به توصیف تفصیلی بهشت پرداخته، سخنی از حور عین (و سایر تعابیری که دلالت بر همسران بهشتی دارد مانند قاصرات الطرف و ...) به میان نیامده است. برخی احتمال داده‌اند که چون این سوره در وصف اصحاب کساء‌نازل شده به حرمت حضرت زهرا س سخنی از حوریان بهشتی به میان نیامده است. این احتمال می‌تواند موید برداشت فوق باشد که حورالعین وقتی با مقربان (که مقربان در قبال اصحاب یمین ظاهرا در سوره انسان همان عبادالله‌اند در قبال ابرار) سنجیده شوند آن جلال وجبروت بهشتی‌شان - که آنان را نه صرفا خادم، بلکه همسر و همتای مومنان بهشتی می‌کرد- دیگر رنگ می‌بازد.

 

3) «وَ حُورٌ عینٌ»

واضح‌ترین نکته در مورد حورالعین این است که آنان همسران بهشتی‌ای هستند که به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی به بهشتیان ارزانی داشته می‌شود؛ و ذکر این نعمت بلافاصله بعد از ذکر نعمت نوشیدنی‌ها و خوردنی‌های بهشتی نشان می‌دهد که امر جنسی هم در بهشت برقرار است.

امر جنسی در بهشت

رسوخ تلقی رهبانیت از فضاهای هندی و مسیحی در جوامع اسلامی بتدریج موجب شده است که ذهنیت اغلب مسلمانها نسبت به رابطه امر جنسی و معنویت و ماوراء ذهنیتی منفی باشد بدین معنا که گویی امرجنسی در انسان یک امر صرفا زمینی و دنیوی است که مانع رشد معنوی انسان است و برای کسی که می‌خواهد به مقامات بالای معنوی دست یابد نبود آن بهتر از وجودش است!

اما این تلقی بوضوح برخلاف آیات و احادیث است؛ در اسلام، تمام نیازهای جسمانی انسان ذیل فطرت و روح الهی او رقم خورده است؛ از این رو همین ابعاد ظاهرا دنیوی حیوانی مانند خوردن و نوشیدن و ازدواج کردن برای انسان از بهشت شروع شد، نه از زمین؛ و قبلا اشاره شد که همین که زوجیت آدم و حوا در بهشت - ونه در زمین- رقم خورد، انسان در همین امر جنسی نیز با حیوانات تفاوت ماهوی پیدا کرد و در واقع آنچه ظاهرا حیوانی‌ترین غریزه انسان بود یعنی غریزه جنسی، ریشه فرهنگی‌ترین و غیرحیوانی‌ترین نهاد جامعه بشری، یعنی «خانواده» شد (جلسه 225، تدبر2).

در واقع، همان گونه که خوردن و آشامیدن صرفا جبنه دنیوی ندارد و تغذیه انسان ابعاد معنوی و ماورایی‌ای هم دارد، به طوری که هیچ موجود ماسوی‌الله‌ای وجود ندارد که از خداوند رزق دریافت نکند (حتی فرشتگان مقرب هم دائما به رزق الهی زنده‌اند) و همین ابعاد معنوی و ماورایی است که خوردن و آشامیدن در بهشت را معنی دار می‌کند، امر جنسی در انسان نیز علاوه بر این لذت دنیوی، ابعاد معنوی و ماورایی‌ای نیز دارد که با توجه به همان ابعاد بوده که اصل ازدواج و بلکه اصل نکاح و زناشویی در اسلام -برخلاف مسیحیت تحریف‌شده و نیز اغلب عرفان‌های هندی- سنت و مستحب دانسته شده است؛ و تمامی اهل بیت عصمت و طهارت همسر اختیار کرده‌اند؛ و در قرآن کریم هم یکی از برترین نعمتهای بهشتی همین همسرانی است که از آن با تعبیر حورالعین یاد شده است.

اگر توجه کنیم که نعمتهای بهشتی تجسم اعمال خود انسانها در دنیا هستند (دست کم آن دسته از نعمتها که جزای عمل خود انسان‌اند؛ از جمله همین حور عین که در دو آیه بعد اشاره خواهد شد که جزای عمل این مقربان است) آنگاه شاید به ظرایف بیشتری از حقیقت این حورالعین و حتی عمل جنسی در بهشت بتوانیم راه پیدا کنیم.

(مخصوصا این احتمال را در کنار احتمالی بگذارید که در جلسه 985 درباره «ولدان مخلدون» (تدبر1.ج و تدبر5) گذشت که چه‌بسا مقربان در بهشت علاوه بر همسران بهشتی، از نعمت فرزند بهشتی نیز برخوردار باشند.)

 

 

 


[1] . فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ مِنْ أَدْنَى نَعِیمِ الْجَنَّةِ یُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ مِنْ مَسَافَةِ الدُّنْیَا وَ إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلًا لَوْ نَزَلَ بِهِ أَهْلُ الثَّقَلَیْنِ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ لَوَسِعَهُمْ طَعَاماً وَ شَرَاباً وَ لَا یَنْقُصُ مِمَّا عِنْدَهُ شَیْ‏ءٌ وَ إِنَّ أَیْسَرَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَیُرْفَعُ لَهُ ثَلَاثُ حَدَائِقَ فَإِذَا دَخَلَ أَدْنَاهُنَّ رَأَى فِیهَا مِنَ الْأَزْوَاجِ وَ الْخَدَمِ وَ الْأَنْهَارِ وَ الْأَثْمَارِ مَا شَاءَ اللَّهُ مِمَّا یَمْلَأُ عَیْنَهُ قُرَّةً وَ قَلْبَهُ مَسَرَّةً فَإِذَا شَکَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ قِیلَ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَکَ إِلَى الْحَدِیقَةِ الثَّانِیَةِ فَفِیهَا مَا لَیْسَ فِی الْأُخْرَى فَیَقُولُ یَا رَبِّ أَعْطِنِی هَذِهِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنْ أَعْطَیْتُکَ إِیَّاهَا سَأَلْتَنِی غَیْرَهَا فَیَقُولُ رَبِّ هَذِهِ هَذِهِ فَإِذَا هُوَ دَخَلَهَا شَکَرَ اللَّهَ وَ حَمِدَهُ قَالَ فَیُقَالُ افْتَحُوا لَهُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ یُقَالُ لَهُ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَإِذَا قَدْ فُتِحَ لَهُ بَابٌ مِنَ الْخُلْدِ وَ یَرَى أَضْعَافَ مَا کَانَ فِیمَا قَبْلُ فَیَقُولُ عِنْدَ تَضَاعُفِ مَسَرَّاتِهِ رَبِّ لَکَ الْحَمْدُ الَّذِی لَا یُحْصَى إِذْ مَنَنْتَ عَلَیَّ بِالْجِنَانِ وَ نَجَّیْتَنِی مِنَ النِّیرَانِ.

قَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَبَکَیْتُ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی.

قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ فِی الْجَنَّةِ نَهَراً فِی حَافَتِهِ جَوَارٍ نَابِتَاتٌ إِذَا مَرَّ الْمُؤْمِنُ بِجَارِیَةٍ أَعْجَبَتْهُ قَلَعَهَا وَ أَنْبَتَ اللَّهُ مَکَانَهَا أُخْرَى.

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی.

قَالَ الْمُؤْمِنُ یُزَوَّجُ ثَمَانَمِائَةِ عَذْرَاءَ وَ أَرْبَعَةَ آلَافِ ثَیِّبٍ وَ زَوْجَتَیْنِ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ.

قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ ثَمَانُمِائَةِ عَذْرَاءَ؟

قَالَ: نَعَمْ مَا یَفْرِشُ [یَفْتَرِشُ یَفْتَرِسُ‏] فِیهِنَّ شَیْئاً إِلَّا وَجَدَهَا کَذَلِکَ.

[2] . وَ یُرَى مُخُّ سَاقَیْهَا مِنْ وَرَاءِ سَبْعِینَ حُلَّةً کَبِدُهَا مِرْآتُهُ وَ کَبِدُهُ مِرْآتُهَا،

[3] . قریب به این مضمون این روایت هم قابل توجه است:

الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ أَدْنَى أَهْلِ الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً مِنَ الشُّهَدَاءِ مَنْ لَهُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ زَوْجَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ وَ أَرْبَعَةُ آلَافِ بِکْرٍ وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ ثَیِّبٍ تَخْدُمُ کُلَّ زَوْجَةٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ غَیْرَ أَنَّ الْحُورَ الْعِینَ یُضَعَّفُ لَهُنَّ یَطُوفُ عَلَى جَمَاعَتِهِنَّ فِی کُلِّ أُسْبُوعٍ فَإِذَا جَاءَ یَوْمُ إِحْدَاهُنَّ أَوْ سَاعَتُهَا اجْتَمَعْنَ إِلَیْهَا یُصَوِّتْنَ بِأَصْوَاتٍ لَا أَصْوَاتَ أَحْلَى مِنْهَا وَ لَا أَحْسَنَ حَتَّى مَا یَبْقَى فِی الْجَنَّةِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا اهْتَزَّ لِحُسْنِ أَصْوَاتِهِنَّ یَقُلْنَ أَلَا نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِیَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَدا. (الزهد، ص101-102)

[4] . در چلسه42، حدیث1 http://yekaye.ir/67-27-an-naml/

جلسه86، پی‌نوشت5 http://yekaye.ir/al-araf-007-008/

جلسه137، حدیث2 http://yekaye.ir/ad-dukhan-044-38/

جلسه170، حدیث2 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/

جلسه203، حدیث3 http://yekaye.ir/al-furqan-025-48/

جلسه398، حدیث2 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-40/

جلسه 481، پی‌نوشت2 http://yekaye.ir/al-qalam-68-15/

جلسه600، حدیث4 http://yekaye.ir/al-kahf-18-19/

جلسه629، حدیث3 http://yekaye.ir/al-kahf-18-48/

جلسه 630، حدیث3 http://yekaye.ir/al-kahf-18-49/

جلسه 724، حدیث2 http://yekaye.ir/al-fater-35-24/

جلسه 953، حدیث4 http://yekaye.ir/an-nesa-4-26/

[5] . این روایت هم درباره حور العین قابل توجه است:

ثُمَّ ذَکَرَ النَّبِی ص الْحُورَ الْعِینَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَیهِنَّ قَالَ بَلَى بِصَلَاتِکُنَّ وَ صِیامِکُنَّ وَ عِبَادَتِکُنَّ لِلَّهِ بِمَنْزِلَةِ الظَّاهِرَةِ عَلَى الْبَاطِنَةِ وَ حَدَّثَ أَنَّ الْحُورَ الْعِینَ خَلَقَهُنَّ اللَّهُ فِی الْجَنَّةِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَى أَزْوَاجِهِنَّ فِی الدُّنْیا عَلَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّةً یرَى بَیاضَ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الْحُلَلِ السَّبْعِینَ کَمَا تُرَى الشَّرَابُ الْأَحْمَرُ فِی الزُّجَاجَةِ الْبَیضَاءِ وَ کَالسِّلْکِ الْأَبْیضِ فِی الْیاقُوتِ الْحَمْرَاءِ یجَامِعُهَا فِی قُوَّةِ مِائَةِ رَجُلٍ فِی شَهْوَةِ مِقْدَارِ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْکَارٌ عَذَارَى کُلَّمَا نُکِحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ لَمْ یطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ یقُولُ لَمْ یمَسَّهُنَّ إِنْسِی وَ لَا جِنِّی قَطُّ فِیهِنَّ خَیراتٌ حِسانٌ یعْنِی خَیرَاتِ الْأَخْلَاقِ حِسَانَ الْوُجُوهِ کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ یعْنِی صَفَاءَ الْیاقُوتِ وَ بَیاضَ اللُّؤْلُؤ. (الإختصاص، ص351)

[6] . ایشان در آدرس اول فقط همین را ذکر می‌کند (و المراد بتزویجهم بالحور جعلهم قرناء لهن من الزوج بمعنى القرین و هو أصل التزویج فی اللغة)؛ اما در آدرس دوم این را ذکر می‌کند اما در انتهایش عبارت «کذا قیل» می‌آورد که موضع ایشان را از قاطعیت در این مساله خارج می‌کند: « المراد بالتزویج القرن أی قرناهم بهن دون النکاح بالعقد، و الدلیل علیه تعدیه بالباء فإن التزویج بمعنى النکاح بالعقد متعد بنفسها، قال تعالى: «زَوَّجْناکَها»: الأحزاب: 37 کذا قیل.»

[7] . قال یونس قوله وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ أی قرناهم بهن فلیس من عقد التزویج، و العرب لا تقول تزوجت بها و إنما تقول تزوجتها، قال الواحدی رحمه اللّه و التنزیل یدل على ما قال یونس و ذلک قوله فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها [الأحزاب/37] و لو کان المراد تزوجت بها زوجناک بها و أیضا فقول القائل زوجته به معناه أنه کان فردا فزوجته بآخر کما یقال شفعته بآخر.

[8] . قوله تعالى: «کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ» ... و ظاهر کلامه تعالى أن الحور العین غیر نساء الدنیا الداخلة فی الجنة.