سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 987) و فاکهة مما یتخیرون (حدیث و تدبر)

 

حدیث

1) امیرالمومنین ع وقتی بعد از مالک اشتر محمد بن ابوبکر را به مصر می‌فرستد نامه ای خطاب به مردم مصر می نویسد. در فرازی از این نامه بعد از اینکه آنان را از گناه و جهنم انذار می دهد می فرماید:

و بندگان خدا! بدانید که با همه اینها رحمت خداوند است که هر چیزی را در بر گرفته است که کسی نمی‌تواند مانعه شمول آن بر بندگان خدا شود؛ و «بهشتی که پهنایش هچون پهنای آسمان و زمین است و برای تقواپیشگان آماده شده» خیری است که شری در آن نیست و خوشی ای است که هرگز تکام نشود و لذتی است که هرگز پایان نپذیرد و گردهم‌آمدنی است که هرگز جدایی‌ای درکارش نباشد؛ برای آن مردمانی که مجاور خداوند رحمان شدند و پیش رویشان خدمتکارانی ایستاده‌اند با قدح‌های زرین که در آن میوه و ریحان است ...

الغارات (ط - القدیمة)، ج‏1، ص152؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏6، ص70

عَنِ الْحَارِثِ بْنِ کَعْبٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ حَیْثُ قَدِمَ مِصْرَ فَلَمَّا أَتَاهَا قَرَأَ عَلَیْهِمْ عَهْدَهُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا عَهِدَ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ حِینَ وَلَّاهُ مِصْر:

... وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ مَعَ هَذَا رَحْمَةُ اللَّهِ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ لَا تَعْجِزُ عَنِ الْعِبَاد وَ «جَنَّةٌ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاء [السّماوات] وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» خَیْرٌ لَا یَکُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً وَ شَهْوَةٌ لَا تَنْفَدُ أَبَداً وَ لَذَّةٌ لَا تَفْنَى أَبَداً وَ مَجْمَعٌ لَا یَتَفَرَّقُ أَبَداً قَوْمٌ قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَیْنَ أَیْدِیهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ فِیهَا الْفَاکِهَةُ وَ الرَّیْحَان‏ ...

 

2) روایات متعددی ناظر به این است که بسیاری از میوه‌های دنیا اصل و منشأ بهشتی دارند که البته با توجه به ابعاد ملکوتی و ماورایی بهشت و اینکه اساساً بهشت و جهنم، نه موقعیت‌هایی در عرض دنیا، بلکه بر دنیا محیط‌ا‌ند (توبه/49 و عنکبوت/54) نباید این را که اینها منشأ بهشتی دارند صرفا امری فیزیکی و با نگاه‌های دنیوی تحلیل کنیم:

الف. از امام صادق ع روایت شده است: پنج‌تا از میوه‌های بهشت در دنیا هست: انار مَلَس [یا انار بیابانی] و سیب لبنانی و گلابی و انگور رازقی و خرمای مشانی [یا موشانی؛ که ظاهرا نام یکی از بهترین انواع رطب است]

المحاسن، ج‏2، ص527؛ الکافی، ج‏6، ص349؛ الخصال، ج‏1، ص: 289

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْکُوفِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى الطَّحَّانِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

خَمْسٌ مِنْ فَاکِهَةِ الْجَنَّةِ فِی الدُّنْیَا الرُّمَّانُ الْإِمْلِیسِیُّ [الْمَلَاسِیُّ] وَ التُّفَّاحُ الشَّعْشَعَانِیُّ [الشَّیْسَقَانُ] وَ السَّفَرْجَلُ وَ الْعِنَبُ [الرَّازِقِیُّ] وَ الرُّطَبُ الْمُشَان‏ [الْمُشَانِیُّ][1]

در دو روایت دیگر که با سندهای متفاوت از امام باقر ع (الکافی، ج‏6، ص350[2]) و امام رضا ع (الأمالی (للطوسی)، ص369[3]) روایت شده نام چهارتا از اینها (همه غیر از گلابی) برده شده است که البته در روایت اخیر یک نقل آن نام گلابی و در نقل دیگر نام سیب برده نشده است.

  ب. از ابوذر روایت شده که رسول الله ص در مورد انجیر فرمودند:

اگر بخواهم بگویم میوه ای از بهشت نازل شده می گویم همین است؛‌زیرا میوه‌های بهشتی بدون هسته‌اند؛ انجیر بخورید که همانا برای [درمان] بواسیر و نقرس موثر است.

مجمع البیان، ج‏10، ص775؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص789

رُوِیَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْ النبی ص أَنَّهُ قَالَ فِی التِّینِ لَوْ قُلْتُ إِنَّ فَاکِهَةً نَزَلَتْ مِنَ الْجَنَّةِ لَقُلْتُ هَذِهِ هِیَ لِأَنَّ فَاکِهَةَ الْجَنَّةِ بِلَا عَجَمٍ فَکُلُوهُ فَإِنَّهَا تَنْفَعُ الْبَوَاسِیر و تنفع من النقرس‏

ج. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

بطیخ [خربزه یا هندوانه] بخورید که همانا میوه‌ای بهشتی است و در آن هزار برکت و هزار رحمت است و خودش مایه شفا از هر دردی است.

طب النبی صلى الله علیه و آله و سلم، ص: 27

قَالَ ص تَفَکَّهُوا بِالْبِطِّیخِ فَإِنَّهَا فَاکِهَةُ الْجَنَّةِ وَ فِیهَا أَلْفُ بَرَکَةٍ وَ أَلْفُ رَحْمَةٍ وَ أَکْلُهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.

د. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

انار را با شُحم آن [= ورقه‌های نازکی که گویی روی هرمجموعه‌ای از دانه‌های انار کشیده شده و دانه‌های انار را از هم جدا می‌کند] که همانا دباغ معده است؛ و در هر دانه‌ای از آن وقتی که در معده مستقر گردد حیاتی برای قلب و روشنایی‌ای برای نفس است و تا چهل صبح وسوسه‌های شیطان را قیچی می‌کند؛ و انار از میوه‌های بهشت است که خداوند عز و جل فرمود: «در آن دو [بهشت] میوه و خرما و انار هست.» (الرحمن/68)

طب الأئمة علیهم السلام، ص134

سُلَیْمَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُؤَذِّنُ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ ابْنُ عِیسَى الْکِلَابِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ جَابِرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع عَنْ آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ:

کُلِ الرُّمَّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ دِبَاغٌ لِلْمَعِدَةِ وَ فِی کُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا إِذَا اسْتَقَرَّتْ فِی الْمَعِدَةِ حَیَاةٌ لِلْقَلْبِ وَ إِنَارَةٌ لِلنَّفْسِ وَ تَقْرِضُ وَسَاوِسَ الشَّیْطَانِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ الرُّمَّانُ مِنْ فَوَاکِهِ الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ.

ه. از امام صادق ع روایت شده است:

هنگامی که خداوند عز و جل حضرت آدم را از بهشت هبوط داد همراهش صد و بیست شاخه (نهال) از آن [= میوه های بهشتی] فرستاد؛ چهل تا از آنها درون و بیرونش خورده می‌شود؛ چهل تا درونش خورده می‌شود وبیرونش را دور می‌اندازند و چهل تا بیرونش خورده می‌شود و داخلش را دور می اندازند و جوال‌هایی که در آن است بذر هر چیزی است.

الخصال، ج‏2، ص601

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَمَّا أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ ع مِنَ الْجَنَّةِ أَهْبَطَ مَعَهُ عِشْرِینَ وَ مِائَةَ قَضِیبٍ مِنْهَا أَرْبَعُونَ مَا یُؤْکَلُ دَاخِلُهَا وَ خَارِجُهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا یُؤْکَلُ دَاخِلُهَا وَ یُرْمَى بِخَارِجِهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا یُؤْکَلُ خَارِجُهَا وَ یُرْمَى بِدَاخِلِهَا وَ غِرَارَةٌ فِیهَا بَذْر [بَزْرُ][4] کُلِّ شَیْ‏ءٍ.

 

3) امیرالمومنین ع در شورای شش نفره‌ای که عمر برای تعیین جانشین خود قرار داد با نفرات دیگر احتجاجاتی کرد که حجت را بر آنان تمام کند. در فرازی از این احتجاجات آمده است:

آیا در میان شما کسی هست که رسول الله ص از میوه بهشتی‌ای خورده باشد که جبرئیل فرو آورد و رسول الله ص فرمود: هیچکس را نسزد که در دنیا از این بخورد مگر اینکه پیامبر یا وصی پیامبر باشد؟

گفتند: خیر.

الأمالی (للطوسی)، ص553

وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا الْعَاصِمِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعَدْلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الرَّبِیعُ بْنُ یَسَارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ، یَرْفَعُهُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ): أَنَّ عَلِیّاً (عَلَیْهِ السَّلَامُ) وَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیْرَ وَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَ سَعْدَ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، أَمَرَهُمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَنْ یَدْخُلُوا بَیْتاً وَ یُغْلِقُوا عَلَیْهِمْ بَابَهُ، وَ یَتَشَاوَرُوا فِی أَمْرِهِمْ، وَ أَجَّلَهُمْ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ، فَإِنْ تَوَافَقَ خَمْسَةٌ عَلَى قَوْلٍ وَاحِدٍ وَ أَبَى رَجُلٌ مِنْهُمْ، قُتِلَ ذَلِکَ الرَّجُلُ، وَ إِنْ تَوَافَقَ أَرْبَعَةٌ وَ أَبَى اثْنَانِ قُتِلَ الِاثْنَانِ، فَلَمَّا تَوَافَقُوا جَمِیعاً عَلَى رَأْیٍ وَاحِدٍ، قَالَ لَهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): إِنِّی أُحِبُّ أَنْ تَسْمَعُوا مِنِّی مَا أَقُولُ، فَإِنْ یَکُنْ حَقّاً فَاقْبَلُوهُ، وَ إِنْ یَکُنْ بَاطِلًا فَأَنْکِرُوهُ. قَالُوا: قُلْ.

... قَالَ: فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ أَطْعَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنْ فَاکِهَةِ الْجَنَّةِ لَمَّا هَبَطَ بِهَا جَبْرَئِیلُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، وَ قَالَ:" لَا یَنْبَغِی أَنْ یَأْکُلَهَا فِی الدُّنْیَا إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ" غَیْرِی قَالُوا: لَا.

این مطلب که پیامبر ص در دنیا تا پیش از شهادتشان از میوه‌های بهشتی خوردند از مطالب معروف است (شاید معروفترین موردش آن است که شیعه و سنی نقل کرده‌اند آن میوه‌ای بهشتی‌ای بود که به تصریح خود ایشان نطفه حضرت فاطمه س از آن بسته شد (إعلام الورى بأعلام الهدى، ص148[5]) و ایشان به همین مناسبت مکرر می‌فرمودند فاطمه س بوی بهشت می‌دهد؛ اما در مورد حضرت علی ع هم روایات متعددی آمده است؛ از جمله:

ب. از امام صادق ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که فرمودند:

یکبار همراه با [امام] حسن ع بر جدم رسول الله ص وارد شدیم در حالی که جبرپیل به صورت دحیه کلبی [یکی از اصحاب پیامبر ص که زیبارو بود و طبق روایات بسیاری از اوقات جبرئیل به شمل او بر پیامبر ص نازل می‌شد] آنجا بود و هروقت دحیه کلبی از شام می‌آمد برای من و برادرم اقاقیا و عناب و انجیر می‌آورد. ما فکر کردیم دحیه کلبی است و دحیه همیشه از ما می‌خواست که جیبش را بگردیم.

جبرپیل گفت: یا رسول الله! اینها چه می خواهند؟

فرمود: اینها تو را با دحیه کلبی اشتباه گرفته‌اند و دحیه هروقت از شام می‌آید برای آنها اقاقیا و عناب و انجیر می‌آورد.

پس جبرئیل دستش را به سوی فردوس اعلی دراز کرد و از آنجا عنال و اقاقیا و انجیر و اناری گرفت و دامن ما را با آن پر کرد.

ما هم خوشحال بیرون آمدیم و پرمان امیرالمومنین ع را دیدیم که نگاهش به میوه‌هایی افتاد که مانندش را در دنیا ندیده بود؛ از هرکدام یک دانه برداشت و در حالی که از آنها می خورد بر رسول الله ص وارد شد.

پیامبر ص به او فرمود: ابا الحسن! بخور و از این بهره پر و پیمان خود به من هم بده که همانا جبرئیل اندکی قبل اینها را آورد!

الثاقب فی المناقب، ص312-313

عن أبی الحسن عامر بن عبد اللّه، عن أبیه، عن الصادق علیه السلام، عن آبائه، عن الحسین علیه السلام، قال:

«دخلت مع الحسن علیه السلام على جدّی رسول اللّه (ص) و عنده جبرئیل علیه السلام فی صورة دحیة الکلبیّ، و کان دحیة إذا قدم من الشام على رسول اللّه (ص) حمل لی و لأخی خرنوبا و نبقا و تینا، فشبّهناه بدحیة بن خلیفة الکلبیّ، و إنّ دحیة کان یجعلنا نفتش کمّه، فقال جبرئیل علیه السلام: یا رسول اللّه، ما یریدان؟ قال: «إنّهما شبّهاک بدحیة بن خلیفة الکلبی، و إن دحیة کان یحمل لهما إذا قدم من الشام نبقا و تینا و خرنوبا».

قال: «فمدّ جبرئیل علیه السلام یده إلى الفردوس الأعلى، فأخذ منه نبقا و خرنوبا و سفرجلا و رمّانا فملأنا به حجرنا».

قال: «فخرجنا مستبشرین، فلقینا أبونا أمیر المؤمنین علیّ علیه‏ السلام فنظر إلى ثمرة لم یر مثلها فی الدنیا، فأخذ من هذا، و من هذا واحدا واحدا، و دخل على رسول اللّه (ص) و هو یأکل فقال: «یا أبا الحسن، کل و ادفع إلیّ أوفر نصیب، فإنّ جبرئیل علیه السلام أتى به آنفا».

ج. از امام صادق ع از پدرانشان درباره امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

یکبار جبرئیل با جامی از بهشت که در آن میوه‌های فراوانی از میوه‌های بهشتی بود بر پیاکبر ص نازل شد و  آن را به پیامبر ص داد. آن جام در دست ایشان زبان به تسبیح (= سبحان الله) و تکبیر (=الله اکبر) و تهلیل (= لا اله الا الله) گشود. ایشان آن را به ابوبکر داد، جاک ساکت شد. سپس آن را به عمر داد باز هم جام ساکت شد؛ سپس به امیرالمومنین ع داد آن جام در دست او هم زبان به تسبیح و تکبیر و تهلیل گشود و نیز گفت: من دستور دارم که سخن نگویم مگر در دست پیامبری یا وصیّ‌ای.

عیون المعجزات (لسید المرتضی)، ص11-12؛ الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص70[6]؛‌ نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام (لطبری آملی)، ص91؛ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص160 و523؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج‏1، ص152

فِی رِوَایَةِ الْعَامَّةِ وَ عَنِ‏ الْخَاصَّةِ إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْهَمَدَانِیُّ [عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ][7] قال حدثنا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع:

أَنَّ جَبْرَئِیلَ ع نَزَلَ عَلَى النَّبِیِّ ص بِجَامٍ مِنَ الْجَنَّةِ فِیهِ فَاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْ فَوَاکِهِ الْجَنَّةِ فَدَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ ص فَسَبَّحَ الْجَامَ وَ کَبَّرَ وَ هَلَّلَ فِی یَدِهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ فَسَکَتَ الْجَامُ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عُمَرَ فَسَکَتَ الْجَامُ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَسَبَّحَ الْجَامُ وَ کَبَّرَ وَ هَلَّلَ فِی یَدِهِ ثُمَّ قَالَ الْجَامُ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ لَا أَتَکَلَّمَ إِلَّا فِی یَدِ نَبِیٍّ أَوْ وَصِیٍّ.

 

4) از رسول الله ص روایت شده است:

هنگامی که خداوند حضرت آدم را از بهشت بیرون کرد از میوه‌های بهشتی زاد و توشه او نمود و به او ساختن هر چیزی [= پرورش و به عمل آوردن هر میوه‌ای] را یاد داد؛‌پس این میوه‌های شما از میوه‌های بهشتی است غیر از اینکه اینها تغییر می‌کنند و فاسد می‌شوند اما میوه های بهشتی تغییر نمی‌کنند.

مکارم الأخلاق، ص170؛ طب الأئمة علیهم السلام (للشبر)، ص148[8]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَمَّا أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ زَوَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ عَلَّمَهُ صَنْعَةَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ؛ فَثِمَارُکُمْ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ غَیْرَ أَنَّ هَذِهِ تَتَغَیَّرُ وَ تِلْکَ لَا تَتَغَیَّرُ.

 

5) در پایان این بحث بد نیست اشاره‌ای کنیم به میوه‌هایی که پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع بیشتر دوست داشتند:

سفینة البحار، ج‏5، ص304

الکاظمی علیه السّلام: الطعام الذی کان یعجب رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کتف مشویّ، و الخلّ و الزیت یعجب فاطمة علیها السّلام، و سکباج یعجب أمیر المؤمنین علیه السّلام، و لحم مقلوّ فیه باذنجان یعجب الحسن علیه السّلام، و لبن حامض قد ثرد فیه یعجب الحسین علیه السّلام، و الأضلاع الباردة یعجب علیّ بن الحسین علیهما السّلام، و جبن مبرّر یعجب محمد بن علیّ علیهما السّلام، و العجّة یعجب جعفر بن محمد علیهما السّلام، و الحلوا یعجب موسى بن جعفر علیهما السّلام‏

تدبر

1) «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ»

دور و بر بهشتیان عده‌ای با میوه‌ها در گردش‌اند و بهشتیان بدون هیچ گونه محدودیتی هر میوه‌ای که بخواهند برمی‌دارند.

مقصود از این میوه‌ها چیست؟ و چه نکته‌ای در آن است که خداوند در وصف مقربان این را فرمود؟

این می‌تواند چیزی شبیه همین میوه‌هایی باشد که ما در زندگی دنیوی استفاده می‌کنیم؛ و وجه بیانش هم نشان دادن شدت راحتی آنان است و اینکه همه امکانات خوشی و سرور و لذا برایشان مهیاست. اما این مطالب حتما به تناسب مرحله ماورایی و ملکوتی آن عالم نکات دیگری دارد؛ که اگرچه برخی از اینکه ما بتوانیم آن ابعاد را بفهمیم و بدانها دست یابیم اظهار عجز کرده‌اند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏9، ص132[9]) اما با توجه به سایر آموزه‌های قرآن و اهل بیت نباید راه این فهم را مسدود دانست.

وقتی سخن از «میوه» است؛ خوب است ببینیم چه چیزی «میوه» را «میوه» می‌کند. به نظر می‌رسد مهمترین ابعادی که در میوه‌ها در نظر است (که علی‌القاعده در آخرت هم همین ابعاد مابه‌ازایی دارد) این است که:

الف. یک خوردنی است و خوردنش لذت‌بخش است؛

ب. با خوردنش جزیی از بدن انسان می‌شود و مایه رشد و بالندگی شخص می‌گردد؛

ج. خوردنش علاوه بر رشد، اثرات مثبت دیگری در انسان دارد؛ مانند قوت یافتن، سلامت و ... .

د. خوردنیِ طبیعی است؛ یعنی برای خوردن آن هیچ گونه پخت و پز و به عمل آوردنی نیاز نیست؛

ه. ثمره و محصول نهایی درخت است؛

و. ...

پس در مورد میوه‌های بهشتی هم می‌توان گفت:

ü      لذت‌بخش است؛

ü      غذای روح است و در امتداد وجودی و ارتقای کمالی انسان موثر است؛ (ظاهرا این گونه نیست که سیر کمال انسان در بهشت کاملا متوقف شود؛ توضیح در جلسه 984، تدبر2.ج)[10]

ü      ابعادی از قوت (توانایی بر انجام کارهای جدید)‌ و سلامت و ... را متناسب با وجود اخروی انسان برای انسان به ارمغان می‌آورد؛

ü      ثمره نهایی اعمال و کارهای دنیوی خود بهشتیان است؛

ü      ثمره‌ طبیعی اعمالشان است؛ یعنی چه‌بسا ثمره‌ای است که مستقیم و بی‌هیچ دخل و تصرفی به آنان می‌رسد؛

ü      و ...

 

2) «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ»

برخلاف آنچه برخی از متکلمان معتزلی (مانند ابوالهذیل) پنداشته‌اند، آوردن تعبیر «مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» در این آیه بخوبی نشان می دهد که اختیار انسان در بهشت زایل نمی‌گردد و بهشتیان همچنان بر اساس آنچه خود اختیار می‌کنند پذیرایی می‌شوند. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص122[11]؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏5، ص143[12])

ثمره انسان‌شناسی و امام‌شناسی

برخی برایشان سوال است که چگونه ممکن است انسانی اختیار داشته باشد در عین حال معصوم باشد و هرگز گناه و حتی فکر گناه هم نکند. این وضعیت بهشتیان به خوبی امکان این مساله را آشکار می‌کند. واضح است که در بهشت نه گناهی هست و نه کسی فکر گناه می‌کند؛ در عین حال، بهشتیان در کارهایشان اختیار و انتخاب دارند.

ریشه مساله در این است که اختیار داشتن، صرفا با این مقدار حاصل می‌شود که انسان گزینه‌های متعددی پیش رویش وجود داشته باشد و منطقا انجام هریک از آنها برای او ممکن باشد. اما اینکه به لحاظ ملکات درونی به حدی از رشد برسد که در برخی از زمینه‌ها زشتی و آثار سوء برخی از گزینه‌ها چنان برای وی آشکار شده باشد که هیچگاه آن را انتخاب نکند و حتی انتخاب آنچنان گزینه‌ای به ذهنش خطور نکند، به هیچ عنوان لطمه‌ای به اختیار داشتن او نمی‌زند. حقیقت این است که مرابتی از چنین عصمتی برای اغلب ما مهیاست؛ مثلا خوردن امور نجس حرام است؛ و هیچگاه به ذهن اغلب ما حتی خطور نمی‌کند که بخواهیم فضولات انسانی را بخوریم! این به معنای آن نیست که اختیاری برای انجام این کار نداریم.

 

3) «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ»

برای اختیار کردن چرا در این آیه از تعبیر «تخیر» استفاده کرد نه از تعبیر «اختیار» و «اراده»؟

الف. این استفاده حاوی یک نکته بلاغی است؛ «تخیر» چنانکه در نکات ادبی اشاره شد در جایی است که چند گزینه را پیش روی کسی می‌گذارند و او از میان آنها انتخاب  استفاده کرد؛ اما تعبیر «اختیار» و «اراده» در جایی است که خود شخص گزینه‌‌های پیش روی خود را در نظر می‌گیرد؛ و با توجه به اینکه در اینجا عده‌ای دور و بر آنان می‌چرخند و از آنان پذیرایی می‌کنند، (به تعبیر عامیانه: میوه‌ها را به آنان تعارف می‌کنند؛ و آنان از میوه‌هایی که بدانان تعارف شده هرکدام را بخواهند برمی‌دارند) تعبیر «تخیر» مناسب‌تر است.

ب. ...

 

4) «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ»

اشکال

مگر نه این است که در روایات آمده است که بهشتیان هروقت میوه‌ای بخواهند شاخه‌های بهشتی برایشان خم می‌شوند و در اختیار آنان قرار می‌گیرند؛‌پس چرا اینجا سخن از طواف دور آنان با این میوه‌هاست؟

پاسخ:

در بهشت قرار است به انواع نعمتها متنعم شوند و اثبات یکی نفی دیگری نمی کند. اینکه انسان هر میوه‌ای را بخواهد درخت برایش خن شود یک لذتی دارد و اینکه در محفل دوستان بنشینند و کسانی در حال پذیرایی از آنان دائما انواع میوه‌ها را بر آنان عرضه کنند لذت دیگری دارد. (المیزان، ج‏19، ص122[13])

 

 

 


[1] . توضیح این کلمات را از بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏63، ص123 اخذ کردم:

الإملیسی مکان الملاسی و هو أظهر. قال فی القاموس الإملیس و بهاء الفلاة لیس بها نبات و الرمان الإملیسی کأنه منسوب إلیه انتهى و المعروف عندنا الملس بالتحریک و هو ما لا عجم له و به فسر الأملسی فی بحر الجواهر و فی بعض النسخ موضع الأصفهانی الشفان و لم أجد له معنى مناسبا قال فی القاموس غداة ذات شفان برد و ریح و فی أکثر نسخ الکافی الشیسقان و لم أجده فی اللغة و فی بعضها الشیقان و فی القاموس الشیقان بالکسر جبلان أو موضع قرب المدینة. و أقول لو کان بالإضافة کان له وجه. و الشعشعانی الطویل و کأنه أصح النسخ فتفسیر الشیخ إیاه بالشامی کأنه لکون تفاحهم کذلک و فی الأصبهان أیضا تفاح صغیر طویل هو أطیب هذا النوع و أنفعه و فی الکافی و العنب الرازقی. و فی القاموس الرازقی الضعیف و العنب الملاحی و قال الملاحی کغرابی و قد یشدد عنب أبیض طویل. و قال الموشان بالضم و کغراب و ککتاب من أطیب الرطب.

[2] . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ زَکَرِیَّا اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ الْمُفَضَّلِ «3» قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْجَارُودِ یُحَدِّثُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعَةٌ نَزَلَتْ مِنَ الْجَنَّةِ الْعِنَبُ الرَّازِقِیُّ وَ الرُّطَبُ الْمُشَانُ [الْمُشَانِیُّ] وَ الرُّمَّانُ الْإِمْلِیسِیُّ [الْإِمْلَاسِیُّ] وَ التُّفَّاحُ الشَّیْسَقَانُ.

[3] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْفَتْحِ هِلَالُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَفَّارُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَلِیٍّ الدِّعْبِلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَلِیِّ بْنِ رَزِینِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُدَیْلِ بْنَ وَرْقَاءَ أَخُو دِعْبِلِ بْنِ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیِّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) بِبَغْدَادَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَیِّدِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا بِطُوسَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ، ‏عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، أَنَّهُ قَالَ: أَرْبَعَةٌ نَزَلَتْ مِنَ الْجَنَّةِ: الْعِنَبُ الرَّازِقِیُّ، وَ الرُّطَبُ الْمُشَانِیُّ، وَ الرُّمَّانُ الْإِمْلَاسِیُّ، وَ التُّفَّاحُ الشَّعْشَعَانِیُّ- یَعْنِی الشَّامِیَّ- وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: وَ السَّفَرْجَلُ.

[4] . در متن فعلی خصال به صورت «بزر» ثبت شده اما در نقل مرحوم مجلسی از وی (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏11، ص205) به صورت «بذر» است که همین درست به نظر می‌رسد. ضمنا مرحوم مجلسی گفته است که این را از علل الشرائع صدوق نقل کرده؛ و محقق کتاب هم گفته در مصدر یافت نشد؛ و ظاهرا سهوی از آن مرحوم رخ داده چون هم خصال و هم علل الشرایع از آن شیخ صدوق است.

[5] . وَ قَدْ رَوَتِ الْعَامَّةُ أَیْضاً عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أُمِّ سُلَیْمٍ زَوْجَةِ أَبِی طَلْحَةَ الْأَنْصَارِیِّ أَنَّهَا قَالَتْ لَمْ تَرَ فَاطِمَةُ ع دَماً قَطُّ فِی حَیْضٍ وَ لَا نِفَاسٍ وَ کَانَتْ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ أَکَلَ مِنْ فَاکِهَةِ الْجَنَّةِ وَ شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ رَوَاهُ أَیْضاً عَنِ النَّبِیِّ.

[6] . در فضائل ابن شاذان ادامه حدیث این گونه است:

ثُمَّ عَرَجَ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ بِلِسَانٍ فَصِیحٍ یَسْمَعُهُ کُلُّ أَحَدٍ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.

[7] . اسم وی در متن فعلی عیون المعجزات نیامده اما مرحوم مجلسی که در بحار الأنوار، ج‏39، ص130 از وی روایت کرده آن را آورده است.

[8] . در همین دو منبع این حدیث هم روایت شده است که: عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ الْفَاکِهَةَ وَ بَدَأَ [بِبِسْمِ اللَّهِ]  لَمْ یَضُرَّهُ.

البته عبارت «بِبِسْمِ اللَّهِ» در متن فعلی مکارم الاخلاق نیامده اما واضح است که افتادگی‌ای رخ داده و در بحار الأنوار، ج‏63، ص120 که از مکارم الاخلاق نقل می کند این عبارت موجود است.

[9] . ثمّ إنّ الفکاهة أعمّ من المادّىّ الدنیوىّ و من الروحانّىّ الاخروىّ، کما فی:. إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ‏ ...،. فِیها فاکِهَةٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ‏- 36/ 57. أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ فَواکِهُ‏- 37/ 42 و لمّا کان افکه عبارة عن الطیب الطبیعی. و الفاکهة ما یکون طیّبا فی الثمار: فیکون المراد من الفَاکِهِ فی الجنّة هو الطیّب حالا و عیشا و فکرا. و من الفَاکِهَةِ فیها هی الرزق الطیّب و الغذاء الموافق. و أمّا حقیقة الفکاهة أو الفاکهة الاخرویّة: فلا بدّ من کونها من سنخ عالم الآخرة، و خصوصیّاتها خارجة عن البحث و الفهم لنا.

[10] . قاضی سعید قمی در شرح توحید الصدوق، ج‏1، ص321 می گوید:

اعلم انّ الغذاء على نحوین: غذاء الأجسام و هو کما ترى و الثانی، غذاء الأرواح. و فی الخبر فی تفسیر قوله عزّ شأنه: «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ»، قال: انّما هو العالم و ما یخرج منه من العلم. و کما انّ لطیف الأغذیة یصیر جزء للمغتدی یکمل به و یسمن من أجله، کذلک العلم یصیر جزء للنفس تتقوّى به و یتکامل بسببه، الى أن یصیر الى حدّ یقول لو کانت السّماوات و الأرض فی زاویة من زوایا قلب العارف ما أحسّ به؛ و هکذا تسمن النفس بالمعارف و تتقوّى بالعلوم و اللطائف و یزداد جوعه و عطشه الى أن یأخذ من اللّه غذاءها، فحینئذ تشبع شبعا لا جوع یصحبه و تروى ریّا لا ظمأ بعده. و نقل عن أرسطو أنّه قال فی الرمز: «لم أزل أشرب فازداد عطشا الى أن شربت من اللّه فرویت»

[11] . قال أبو الهذیل یکونون مضطرین لفعل ذلک لمعرفتهم الضروریة بنعم الله تعالى علیهم و الصحیح أنهم مخیرون فی أفعالهم کما قال وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ فیجوز أن یشکروا باللسان‏ إن وجدوا فیه لذة.

[12] . إن قیل إذا قلتم إنهم مضطرون إلى المعارف فهل تقولون إنهم مضطرون إلى الأفعال. قیل لا لأنه تعالى قال «وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ» و لأن من تدبر ترغیبات القرآن فی الجنة و الثواب علم قطعا أن أهل الجنة غیر مضطرین إلى أفعالهم کما یضطر المرتعش إلى الرعشة. إن قیل فإذا کانوا غیر مضطرین فلم یمنعهم من وقوع القبیح منهم. قیل لأن الله تعالى قد خلق فیهم علما بأنهم متى حاولوا القبیح منعوا منه و هذا یمنع من الإقدام على القبیح بطریق الإلجاء. و یمکن أیضا أن یعلمهم استغناءهم بالحسن عن القبیح مع ما فی القبیح من المضرة فیکونون ملجئین إلى ألا یفعلوا القبیح.

[13] . لا یستشکل بما ورد فی الروایات أن أهل الجنة إذا اشتهوا فاکهة تدلى إلیهم غصن شجرتها بما لها من ثمرة فیتناولونها، و إذا اشتهوا لحم طیر وقع مقلیا مشویا فی أیدیهم فیأکلون منها ما أرادوا ثم حیی و طار. و ذلک لأن لهم ما شاءوا و من فنون التنعم تناول ما یریدونه من أیدی خدمهم و خاصة حال اجتماعهم و احتفالهم کما أن من فنونه تناولهم أنفسهم من غیر توسیط خدمهم فیه.