102) سوره زمر (39) آیه 36 أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکاف
بسم الله الرحمن الرحیم
102) سوره زمر (39) آیه 36
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد
23 رمضان 1437
ترجمه
آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؛ و/که تو را به کسانی غیر از او میترسانند! و کسی را که خدا گمراه کند هیچ هدایتگری نخواهد داشت.
نکات نحوی
«واو» در «وَ یُخَوِّفُونَکَ...» را هم میتوان واو استیناف دانست و هم واو حالیه (إعراب القرآن و بیانه8/ 42). در حالت اول دو جملهی قبل و بعدش مستقل از هماند که اولی استفهامی (استفهام تقریری) و دومی خبری است و در فارسی با حرف «و» به هم عطف میشوند (آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟! و آنها تو را به کسانی غیر از او میترسانند!) اما در حالت دوم به این صورت میشود که «آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست، در حالی که تو را از کسانی غیر از او میترسانند؟!» که میتوان این گونه ترجمه کرد: «مگر خدا بنده خویش را بسنده نیست که تو را از کسانى جز او مىترسانند؟!» (ترجمه ابوالقاسم پاینده)
«ما لَهُ مِنْ هادٍ» «مِن» حرف جر زائد است (مقصود از «زائد» این است که افزایشی در معنا ایجاد نمیکند، وگرنه واقعا زائد نیست و به لحاظ بلاغی، تعبیر را رساتر میکند) و «هادٍ» در اصل، «هادِیٌ» (مبتدای موخر) بوده که ضمه چون بر «یاء» ثقیل است، حذف؛ و در نتیجه تنوین رفع به تنوین جر تبدیل شده است. («کافٍ» هم همین طور). کلمه «هیچ» بدین جهت در ترجمه افزوده شد که اصطلاحا «نکره در سیاق نفی، دلالت بر عموم دارد» (یعنی چون کلمه «هادیٌ» نکره است و در جمله منفی قرار گرفته، شامل تمام افرادش میشود).
حدیث
1) فَقَالَ الصَّادِقُ ع:... فَوُضِعَ إِبْرَاهِیمُ ع فِی الْمَنْجَنِیقِ ... وَ قَالَ جَبْرَئِیلُ: یَا رَبِّ خَلِیلُکَ إِبْرَاهِیمُ لَیْسَ فِی الْأَرْضِ أَحَدٌ یَعْبُدُکَ غَیْرُهُ، سَلَّطْتَ عَلَیْهِ عَدُوَّهُ یُحْرِقُهُ بِالنَّارِ؟ فَقَالَ اسْکُتْ إِنَّمَا یَقُولُ هَذَا عَبْدٌ مِثْلُکَ یَخَافُ الْفَوْتَ؛ هُوَ عَبْدِی آخُذُهُ إِذَا شِئْتُ، فَإِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ. فَدَعَا إِبْرَاهِیمُ ع رَبَّهُ بِسُورَةِ الْإِخْلَاصِ «یَا اللَّهُ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ» فَالْتَقَى مَعَهُ جَبْرَئِیلُ فِی الْهَوَاءِ- وَ قَدْ وُضِعَ فِی الْمَنْجَنِیقِ- فَقَالَ: یَا إِبْرَاهِیمُ هَلْ لَکَ إِلَیَّ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ: أَمَّا إِلَیْکَ فَلَا؛ وَ أَمَّا إِلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ فَنَعَم! ...
تفسیر القمی، ج2، ص73 (با سند و عباراتی متفاوت در: الخصال، ج1، ص336؛ و تفسیر فرات الکوفی، ص264، و التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری ع ص533 [1])
از امام صادق ع (و در برخی نقلها: از امام کاظم ع و امام حسن عسگری ع) روایت شده است
هنگامی که حضرت ابراهیم ع را در منجنیق گذاشتند ...
جبرئیل گفت: پروردگارا! این خلیل تو ابراهیم ع است! در زمین غیر از او کسی نیست که تو را بپرستد! آیا دشمنش را بر او مسلط کردهای تا او را با آتش بسوزاند؟!
خداوند فرمود: ساکت باش! چنین سخنی را بندهای مثل تو میگوید که نگران از دست رفتن فرصت است! او بنده من است، اگر بخواهم او را میگیرم؛ اگر مرا بخواند (دعا کند) جوابش خواهم داد!
در این هنگام ابراهیم ع با [عباراتی شبیه عبارات] سوره اخلاص، خدا را خواند که: «ای الله! ای واحد! ای أحد! ای صمد! ای کسی که نه میزاید و نه زاده شده است و هیچکس همتای او نیست، به رحمت خودت مرا از این آتش نجات بده!»
پس جبرئیل در میان زمین و آسمان، در حالی که او را با منجنیق پرتاب کرده بودند، به او رسید، و به او گفت: آیا خواستهای داری که من انجام دهم؟
فرمود: از تو، نه! اما از پروردگار عالمین، بله! ...
2) الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ:
کُنَّا فِی مَجْلِسٍ نَطْلُبُ فِیهِ الْعِلْمَ وَ قَدْ نَفِدَتْ نَفَقَتِی فِی بَعْضِ الْأَسْفَارِ فَقَالَ لِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مَنْ تُؤَمِّلُ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ فَقُلْتُ فُلَاناً فَقَالَ إِذاً وَ اللَّهِ لَا تُسْعَفُ حَاجَتُکَ وَ لَا یَبْلُغُکَ أَمَلُکَ وَ لَا تُنْجَحُ طَلِبَتُکَ قُلْتُ وَ مَا عَلَّمَکَ رَحِمَکَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّثَنِی أَنَّهُ قَرَأَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ:
أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی
أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِیَدِی وَ یَرْجُو غَیْرِی وَ یَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بَابَ غَیْرِی وَ بِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی
فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَ مَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی
جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی
أَ لَمْ یَعْلَمْ [أَنَ] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنَّهُ لَا یَمْلِکُ کَشْفَهَا أَحَدٌ غَیْرِی إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِی
فَمَا لِی أَرَاهُ لَاهِیاً عَنِّی
أَعْطَیْتُهُ بِجُودِی مَا لَمْ یَسْأَلْنِی ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ یَسْأَلْنِی رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَیْرِی
أَ فَیَرَانِی أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی
أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی
أَ وَ لَیْسَ الْجُودُ وَ الْکَرَمُ لِی
أَ وَ لَیْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی
أَ وَ لَیْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی
أَ فَلَا یَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ یُؤَمِّلُوا غَیْرِی
فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِی وَ أَهْلَ أَرْضِی أَمَّلُوا جَمِیعاً ثُمَّ أَعْطَیْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِیعُ مَا انْتَقَصَ مِنْ مُلْکِی مِثْلَ عُضْوِ ذَرَّةٍ وَ کَیْفَ یَنْقُصُ مُلْکٌ أَنَا قَیِّمُهُ
فَیَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی.
الکافی، ج2، ص67-66
از حسین بن علوان، گوید: در یکى از مسافرتها هزینهام به پایان رسید و در مجلس اهل علم حضور پیدا کرده بودم، یکى از بزرگان به من گفت: براى این گرفتارى که به تو نازل شده به چه کسى امیدوارى؟ گفتم: به فلانى، گفت: به خدا، در این صورت حاجت روا نشوى، و به آرزویت نرسى و خواست تو بر آورده نگردد!
گفتم: خدارحمتت کند، از کجا میدانی؟
گفت: امام صادق ع
گفت: امام صادق (ع) به من فرمود که در یکى از کتب [آسمانی گذشتگان] خوانده است که خداوند تبارک و تعالى مىفرمود:
به عزت و جلال و مجد و جایگاه عرشم سوگند که محققاً آرزوى هر آرزومندى را که به غیر من دل ببندد با نومیدى مىکشانم و به او جامه خوارى در نزد مردم مىپوشانم، و او را محققاً از قرب خود دور کنم و از فضل خود کنار زنم!
آیا در سختیها به غیر من امید دارد؟ با این که همه سختیها به دست من است؟ به دیگرى توجه دارد و در ذهن خود درب خانه این و آن را مىکوبد، با این که کلیدهاى همه درها به دست من است، و در حالی که همه درها بسته و در خانه من برای هر که از من بخواهد (دعا کند) باز است؟!
کیست در گرفتارىهاى خود به من دل بسته، که من راه را بر او بسته باشم؟
کیست براى هر کار عظیم و دشواری به من امیدوار شده که من امیدش را از خود قطع کرده باشم؟
آرزوهاى بندگانم نزدم محفوظ است آنگاه آنان حفظ و نگهداری مرا خوش ندارند؟!
آسمانهاى خود را پر کردهام از کسانى که از تسبیح من خسته نمیشوند و به آنها فرمان دادم که درهاى میان من و میان بندگانم را نبندند، آنگاه به گفته من اعتماد نمیکنند؟!
آیا نمىداند هر پیشآمد سهمگینی که در خانه هرکسی را بکوید، احدى جز من (مگر با اجازه من) نمیتواند آن را بر طرف کند؟
او را چه شده که بیهوده از من رو گردان است؟
به جود خودم چیزهائى به او دادم که از من نخواسته بود، سپس از او باز گرفتم و او از من نخواست که آنها را به او بازگردانم و از دیگرى خواست!
آیا گمان کرده که من، نخواسته، مىدهم، اما اگر از من بخواهند، نمیدهم؟
آیا من بخیلم که بندهام مرا بخیل مىشمرد؟
آیا جود و کرم ندارم؟
آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟
آیا من محل آرزوها نیستم؟ چه کسی میتواند مانع برآوردن آرزوها توسط من شود؟ آیا آرزومندانى که به دیگرى آرزو دارند نمىترسند؟
اگر همه اهل آسمانها و زمین من آرزو کنند و به هر کدام معادل آنچه را که همه آرزو کردهاند بدهم، از مُلک من ذرهای کم نشود؛ و چگونه مُلکى کم شود که من همه کارهِی آنم؟
افسوس و دریغ بر آنان که از رحمت من نومیدند!
و افسوس بر کسى که مرا نافرمانى کند و مرا در نظر ندارد![2]
تدبر
1) «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ ...» آیا واقعا خدا کافی نیست؟ درباره این جمله، هرچه خواستم بگویم، دیدم در حدیث فوق گفته شده است. واقعا آیا در خانه خدا را به روی کسی بسته است؟
آیا او که وقتی ما هنوز نبودیم و نخواسته بودیم، همه چیز به ما داده، اگر بخواهیم، نمیدهد؟
آیا بخیل است و جود و کرم ندارد؟ آیا عفو و رحمت به دست او نیست؟
آیا کسی میتواند مانع برآوردن آرزوها توسط او شود؟ و آیا با برآورده کردن آرزوهای همگان چیزی از او کم میشود؟
پس چرا ما در زندگی و مشکلاتمان سراغ همه میرویم و تنها وقتی از همه ناامید شدیم، سراغ او میرویم؟ فقط آخرش خدا را قبول داریم، نه اول و آخرش (حدید/3). بیایید اکنون که در این شبهای قدر توجه کردیم که تمام مقدراتمان به دست خداست، از همین اولش خدا را قبول کنیم.
2) «... وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ ...» وقتی خدا هست، آیا غیر خدا جای نگرانی و ترس دارد؟
آیا ما مشرک نیستیم؟ «من»ی که شغلی دارم و به خاطر آن، از مافوق میترسم؛ منصب و مسئولیتی دارم و از سایر صاحبان زر و زور میترسم؛ شهرتی دارم و از ریخته شدن آبرویم توسط رقبا میترسم؛ و ...؛ و به خاطر آنها و از ترس آنها، کاری که نباید بکنم، میکنم؛ آیا واقعا خدا را به وحدانیتش قبول دارم؟ آیا اصلا خدا را به خداییاش قبول دارم؟ واقعا آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟
3) «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»: چرا نفرمود «بِکافٍ لکم» (برای شما کافی نیست) و فرمود « بِکافٍ عَبْدَه»؟
شاید میخواهد توضیح دهد که «چرا خدا کافی است»:
چون ما بنده اوییم و جز او کسی را نداریم: «إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُک»
اگر کسی یادش باشد «عبد او» است، میفهمد که غیر خدا کسی را ندارد؛ و کسی که غیر خدا کسی را نداشته باشد، در مشکلاتش غیر خدا را نمیشناسد، و کسی که غیر خدا را نشناسد، از غیر خدا نمیترسد.
خدا رحمت کند امام عزیزمان را، حتی در پیام قبول قطعنامه 598 (پایان جنگ تحمیلی)، که اغلب، احساس ذلت میکردند، باز عزت عبودیت در کلامش موج میزد:
خداوندا، تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و "ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمیشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسی را بشناسیم". ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیة الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما. (صحیفه امام خمینی، ج21، ص95)
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&page=95
4) «... وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»
اگر واقعا خدا کافی است، چرا عدهای از غیرخدا میترسند؟ چرا در تصمیمگیریهایشان ملاحظه همهکس و همهچیز را میکنند غیر از خدا و یاری او را؟
ادامه آیه پاسخ میدهد:
حقیقت گمراهی، وصف حال اینهاست. کسی که گاه تحت تاثیر شهوت و غضب گناه میکند، گناهکار هست؛ اما معلوم نیست حقیقت گمراهی در موردش صادق باشد، بلکه ممکن است مشمول تعبیر امام سجاد ع در دعای ابوحمزه ثمالی باشد که «إِلَهِی لَمْ أَعْصِکَ حِینَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جَاحِد ... لَکِن خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَ غَلَبَنِی هَوَای» (خدایا وقتی گناهی میکردم نسبت به ربوبیت تو انکاری نداشتم و ...، بلکه خطایی است که بر من عارض شده و نفسم فریبم داده و هوای نفسم غلبه کرده)؛
اما کسی که خدا را کافی نمیداند و از غیر خدا حساب میبرد؛ قدرتمندان را جدی میگیرد، اما خدا را جدی نمیگیرد، گمراه است و امیدی به هدایتش نیست.
5) پاسخ یک شبهه درباره عبارت «مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد»
شبهه: چگونه خدا خودش افراد را گمراه میکند، بعد دیگر راه هدایتی برایشان قرار نمیدهد و علیالقاعده بعدا هم آنها را به جهنم میبرد؟
پاسخ: همه کارهای عالم به خدا نسبت داده میشود؛ اما این به معنای انکار نقش خود افراد نیست. اگر کسی گمراه میشود، خدا او را گمراه کرده؛ اما اقدام خدا در «گمراه کردن»، یک کار دلبخواهی و بیضابطه نیست؛ بلکه به عمل خود افراد برمیگردد. آیه 26 سوره بقره بخوبی بین این دو نکته جمع کرده: ابتدا میفرماید «خدا گمراه میکند» و بلافاصله میفرماید «جز فاسقان را گمراه نمیکند». به تعبیر دیگر، «گمراه کردن خدا» یعنی همان نظامی که در عالم قرار داده، که: اگر کسی مسیر فسق و ظلم و فساد را در پیش بگیرد، حتما نهایتش گمراهی است؛ و اگر کسی با انتخاب خودش، خودش را در این مسیر تثبیت کرد، دیگر هیچکس نمیتواند به او کمک کند.
نکته فرهنگی: چرا برخی از ما وقتی میخواهیم یک شعار قرآنی انتخاب کنیم و دیوار خانه یا اتاق کارمان را بدان زینت بخشیم، سراغ آیاتی مانند «و إن یکاد ...» میرویم، اما آیاتی این اندازه کاربردی را، که برای لحظهلحظه زندگی و رفتارهای ما پیام دارد، نمیبینیم؟
شعاری که از قرآن انتخاب میکنیم، حکایت از دغدغههای اصلی ما دارد.
بیایید به جای شعار و دغدغه قرار دادن آیه «و إن یکاد ...» (که البته قطعا معنای درستی دارد، اما شعار اصلی زندگی یک مومن نیست)، این آیه را بر دیوار اتاق یا سر درب خانهمان نصب کنیم. نه فقط با مراجعه به فروشگاهها، بلکه با اندک جستجویی در فضای مجازی میتوان نمونههایی از این آیه که با خطهای بسیار زیبا نگاشته شده، یافت و قاب گرفت و در اتاق خود نصب کرد، مانند تصویر زیر:
لینک دانلود با کیفیت بالا
http://www.asr-entezar.ir/archives/29352
[1] . فرازی از متن این آخری در جلسه48 حدیث1 آمد.
[2] . این احادیث هم در همین راستا قابل توجه است
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع مَا اعْتَصَمَ بِی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ ثُمَّ تَکِیدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَیْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی عَرَفْتُ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ یَدَیْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَیِّ وَادٍ هَلَک
الکافی، ج2، ص63
و احادیث زیر از مجموعة ورام، ج1، ص: 222
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ أَنَّکُمْ تَتَوَکَّلُونَ عَلَى اللَّهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُمْ کَمَا یَرْزُقُ الطَّیْرَ تَغْدُو خِمَاصاً وَ تَرُوحُ بِطَاناً
وَ قَالَ ص مَنِ انْقَطَعَ إِلَى اللَّهِ کَفَاهُ اللَّهُ کُلَّ مَئُونَةٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلَى الدُّنْیَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهَا
وَ قَالَ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ أَغْنَى النَّاسِ فَلْیَکُنْ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِهِ
وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ ع مَا مِنْ عَبْدٍ یَعْتَصِمُ بِی دُونَ خَلْقِی فَتَکِیدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ مَخْرَجا